تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
پیراستن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به صفات حمیدهتزکیه از ماده «زـ ک ـ و» و در لغت به معناى استوار ساختن و دور کردن شئ از عیب و کاستى[1] و ایجاد رشد، برکت و طهارت[2] در آن یا به معناى دور دانستن شئ از عیوب و گواهى به پاکى و طهارت آن[3] است. برخى معناى اصلى تزکیه را کنار زدن نادرستیها از امور صحیح دانسته و دیگر معانى را از لوازم و آثار آن به حساب آورده[4] و افزودهاند: تفاوت تزکیه با تطهیر و تهذیب در این است که در تطهیر دستیابى به «طهارت» در برابر «رجس» و در تزکیه کنار زدن آنچه باید کنار گذاشته شود و در تهذیب، حاصل شدن صلاح و خلوص، مورد نظر است.[5] البته به گفته برخى تزکیه مبالغه در تطهیر است[6] وعدهاى هم گفتهاند: تطهیر پیراستن و تزکیه آراستن است[7] و به عبارت دیگر تطهیر بیرون راندن آلودگیها و پاک کردن شىء است تا آماده رشد و نمو گردد و تزکیه رشد دادن و به شکوفایى رساندن آن است.[8]تزکیه در اصطلاح علم اخلاق عبارت از پاک کردن و پیراستن نفس از نقایص و صفات رذیله و آراستن آن به صفات پسندیده و کمالات نفسانیه است[9] و برخى براى آن مراحلى برشمردهاند؛ از جمله: 1. توبه؛ 2.مشارطه (شرط کردن با خود مبنى بر بازنگشتن به گناه)؛ 3. محاسبه؛ 4. معاتبه و معاقبه (عتاب و عقاب کردن نفس در صورتگناه).[10]تزکیه به معناى پاک کردن یا پاک دانستن نفس از آلودگیها به صورتهاى گوناگون بیش از 20بار در قرآن به کار رفته و افزون بر آن از واژهها و موضوعات دیگر مرتبط با تزکیه نیز استفاده شدهاست. در این موارد عمدتاً از مطالبى چون تزکیه هدف از بعثت پیامبران (بقره/2،129)، رستگارى و مخلّد بودن اهل تزکیه در بهشت (طه/20،76؛ اعلى/87،14) و عوامل، موانع، آثار و برکات تزکیه (توبه9/، 103؛ بقره/2،174؛ طه/20،75 ـ 76) سخن به میان آمده است.اهمیت تزکیهتزکیه نفس از رذایل اخلاقى و شهوات نفسانى به جهت آثار و فوایدى که براى انسان در پى دارد مورد توجه همه ملتها و ادیان الهى بوده و آنان براى تحصیل این امر از روشهاى گوناگونى بهره مىجستهاند. برهمائیان، پیروان یکى از مذاهب هند قدیم گرچه به توحید و نبوت اعتقادى نداشتند؛ لیکن به تزکیه نفس اهتمام مىورزیدند. آنان مدت عمر خویش را به 4 مرحله تقسیم کرده، یکى از مراحل آن را به ترک لذتهاى مادى و دنیوى و پناه بردن به جنگلها براى تزکیه نفس اختصاص داده بودند.[11]فرقه بودایى، مذهب خود را بر تهذیب نفس و مخالفت با هواها بنا کرده بودند. بودا رئیس این فرقه که از شاهزادگان بود در جوانى مادیات و سلطنت را رها کرده و براى ریاضت و معرفت نفس به جنگلها پناه برد.[12]مانویه، نفس را از عالم نور مىدانستند که به عالم تاریک بدن هبوط کرده و معتقد بودند که نفس جز با مرگ و خروج آن از بدن یا ریاضت به سعادت نخواهد رسید.[13]صابئیه از دیگر فرقههاى بتپرست و مشرک[14] ـ یا موحد به نظر برخى[15] ـ تطهیر نفس از شهوات و تهذیب اخلاق را بر خود واجب کرده، راه دستیابى به این مرتبه را ریاضت و دورى از شهوات مىدانستند.[16]اهل کتاب یعنى یهود، نصارا و مجوس نیز به تزکیه نفس اهتمام فراوانى مىورزیدند و در کتب آنان دستورات فراوانى براى اصلاح نفس و تهذیب آن از شهوات وجود دارد، چنان که قرآنکریم در آیاتى به برخى اعمال نصارا براى تهذیب نفس همچون ترک دنیا و انتخاب رهبانیت (مائده/5،82 و نیز حدید/57،27)[17] و برخى اعمال متعبدان یهود چون تلاوت آیات خدا در حال سجده (آلعمران/3،113)، گوشهگیرى از مردم براى عبادت و خودسازى (مریم/19، 16)، ترک دنیا و انتخاب رهبانیت (مائده/5،/82) اشاره کردهاست.اسلام نیز براى تزکیه نفس و تطهیر پیروان خود از آلودگیهاى کفر و گناه و اخلاق ناپسند اهمیت فراوانى قائل شده که این اهتمام را از موارد ذیل مىتوان استفاده کرد:1. تزکیه هدف بعثت انبیاقرآن در آیاتى یکى از عمدهترین اهداف انبیا را تزکیهنفس وپاک کردن بشر از آلودگیها دانسته است؛ از جمله در آیه 151 بقره/2 خطاب به مسلمانان مىگوید: ما به سوى شما پیامبرى فرستادیم تا با تلاوت آیات الهى شما را از آلودگیها پاک سازد: «اَرسَلنا فیکُم رَسولاً مِنکُم یَتلوا عَلَیکُم ءایـتِنا ویُزَکّیکُم».(نیزر. ک: (آلعمران/3،164؛ بقره/2،129؛ نازعات/79،17ـ 18)2. رستگارى در گرو تزکیهرسیدن به فلاح اخروى از بالاترین اهداف مؤمنان است که قرآن راه دستیابى به آن را مبارزه با هواهاى نفسانى و تزکیه ذکر کرده است: «قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها»(شمس/91،9)؛ همچنین قرآن در آیاتى دیگر مؤمنانى را رستگار دانسته است که در جهت تزکیه نفس مىکوشند: «قَداَفلَحَ المُؤمِنون ... والَّذینَ هُم لِلزَّکوةِ فـعِلون».(مؤمنون/23،1، 4) زکات در این آیه اعم از پرداخت زکات و تزکیه نفس است.[18]3. تقدم تزکیه بر تعلیم و تعلمقرآن در 4 آیه تزکیه را با تعلیم و تعلم در کنار یکدیگر آورده که در سه آیه تزکیه را مقدم داشته: «و یُزَکّیکُم ویُعَلِّمُکُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ»(بقره/2،151؛ آلعمران/3،164؛ جمعه/ 62،2) و در یک آیه تعلیم مقدم شده است: «ویُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ ویُزَکّیهِم».(بقره/2،129) در اینکه فلسفه این تقدیم و تأخیر چیست و کدامیک در واقع بر دیگرى تقدم دارد اقوال متعددى در بین مفسران مطرح است؛ ولى آنچه از همه قوىتر به نظر مىرسد این است که تعلیم هرچند از جهت وجود خارجى بر تزکیه مقدم است؛ اما از جهت اهمیت و رتبه از آن متأخر است، زیرا تعلیم و تعلم مقدمه و وسیلهاى براى رسیدن به تزکیه است که اگر این هدف بدون تعلیم حاصل مىشد ضرورتى براى تعلیم نبود[19] و تقدم تزکیه در سه آیه از 4 آیه مؤید همین امر است[20]؛ اما اینکه در دعاى ابراهیم(علیه السلام)تعلیم بر تزکیهمقدم شده بدان جهت است که ابراهیم در مقام طلب چند خواسته از خداوند است و در مقام تحقق و عالم خارج علم مقدم بر تزکیه است، زیرا انسان ابتدا باید به اعمال صالح و اخلاق فاضله آگاه شود و بعد خود را تزکیهکند.[21]4. سوگندهاى متعدد بر رستگارى اهل تزکیهخداوند در سوره شمس به خورشید و ماه و شب و آسمان و بناکننده آن و زمین و گستراننده آن و نفس انسان و مرتبکننده آن سوگند یاد کرده است که تزکیه کننده نفس رستگار خواهد شد: «والشَّمسِ وضُحـها والقَمَرِ اِذا تَلـها والنَّهارِ اِذا جَلـّها والَّیلِ اِذا یَغشـها والسَّماءِ و ما بَنـها والاَرضِ و ما طَحـها و نَفس و ما سَوّها... قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها».(شمس/ 91، 1 ـ 7، 9) سوگندهاى یادشده نشان آن است که مسئله اصلى بشر همین تزکیه نفس است که در صورت وجود آن انسان اهل سعادت و گرنه اهل شقاوت و بدبختى خواهدبود.[22]اسباب تزکیهعوامل و اسباب متعددى در درون یا برون آدمى وجود دارد که هریک به نوعى درتزکیه نفس نقش دارد. این عوامل عبارتاند از:1. خداوندمنشأ همه امور خیر خداوند است و تا اراده او به چیزى تعلّق نگیرد تحقق آن از سوى بشر امکانپذیر نیست، بر این اساس انسان در همه امور از جمله تزکیه نفس نیازمند عنایت الهى و توفیق اوست و اگر فضل و رحمت خدا نباشد هیچ انسانى به تزکیه خود قادر نخواهد بود: «و لَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکى مِنکُم مِن اَحَد اَبَدًا و لـکِنَّ اللّهَ یُزَکّى مَن یَشاءُ واللّهُ سَمیعٌ عَلیم»(نور/24،21)، به همین جهت از جمله اسماى الهى که در روایات و ادعیه ذکر شده «مزکّى[23]» یعنى تزکیهکننده است و همانگونه که تزکیه کننده حقیقى خداست تنها کسى که مىتواند به حق بر پاکى و تزکیه افراد گواهى دهد خداوند است: «اَلَم تَرَ اِلَى الَّذینَ یُزَکّونَ اَنفُسَهُم بَلِ اللّهُ یُزَکّى مَن یَشاءُ ولا یُظلَمونَ فَتیلا».(نساء/ 4، 49) در شأن نزول آیه فوق نقل شده که اهل کتاب خود را انسانهایى پاک و برتر از دیگران مىدانستند که آیه فوق نازل شد و تزکیه کننده حقیقى را خداوند دانست[24] و این بدان جهت است که خداوند از ظاهر و باطن افراد بهتر از خود آنان آگاهى داشته، مىتواند پاکى یا ناپاکى آنان را تصدیق کند.[25]2. رهبران الهىپیامبران، امامان و اولیاى خاصّ الهى ـ که بر فطرت پاک آفریده شده و به طور موهبتى و غیر اکتسابى از آلودگیهاى شرک و گناه و صفات ناپسند منزهاند[26]: «قالَ اِنَّما اَنَا رَسولُ رَبِّکِ لاَِهَبَ لَکِ غُلـمـًا زَکیـّا»(مریم/19،19) ـ به عنوان مواسطه فیض الهى و مربّى انسانها از عوامل عمده تزکیه انسانها به شمار مىروند که با تلاوت آیات قرآن و بیان احکام الهى و فضایل اخلاقى انسانها را از آلودگى شرک و گناه و اخلاق رذیله پاک مىکنند[27] (آلعمران/ 3، 146، 164 و نیز جمعه/ 62، 2) و به همین جهت که اینان نقش عمدهاى در جهت تزکیه انسانها دارند ابراهیم(علیه السلام) از خداوند تقاضاى فرستادن پیامبرانى مىکند تا نسل او را از آلودگیها پاک کنند: «رَبَّنا وابعَث فیهِم رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم ءایـتِکَ ویُعَلِّمُهُمُ الکِتـبَ والحِکمَةَ و یُزَکّیهِم»(بقره/2،129)همچنین قرآن در آیات 17 ـ 18 نازعات/79 به موسى(علیه السلام) فرمان مىدهد که به سوى فرعون رفته، او را به تزکیه فرا خواند:«اِذهَب اِلى فِرعَونَ اِنَّهُ طَغى فَقُل هَل لَکَ اِلى اَن تَزَکّى». به نظر برخى مراد از تزکیه بشر از سوى انبیا تزکیه در قول است؛ یعنى آنان در قیامت بر پاک بودن نفوس شهادت مىدهند.[28]3. پاىبندى به ایمان و عمل صالحهرچند خداوند با فرستادن پیامبران و توفیق و عنایت خویش زمینه تزکیه انسانها را فراهم مىکند؛ ولى این خود افراد هستند که با پذیرش آگاهانه و آزادانه دعوت انبیا و پاىبندى به دستورات و مقررات الهى، خویش را از برکات بعثت پیامبران برخوردار ساخته، پاکى و تزکیه را براى خود رقم مىزنند، از اینرو قرآنکریم در آیات 75 ـ 76 طه/20 از یک سو بهشت و درجات عالى آن را براى مؤمنان و صالحان ثابت مىکند و از سوى دیگر همه آنها را جزاى اهل تزکیه مىداند: «و مَن یَأتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلى جَنّـتُ عَدن تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها و ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّى» و این بدان معناست که تزکیه بدون ایمان و عمل صالح به دست نمىآید. در آیهاى دیگر، قرآن مؤمنان را از خودستایى و پاک شمردن خود برحذر داشته و خداوند را آگاهتر به حال تقواپیشگان معرفى کرده است:«فَلاتُزَکّوا اَنفُسَکُم هُوَ اَعلَمُ بِمَنِ اتَّقى».(نجم/53،32) از این آیه به دست مىآید که راه دستیابى به تزکیه، تقوا و عمل است نه ادعاى پاک بودن.[29]همچنین در آیه 18 فاطر/35 تزکیه بدل از خشیت و اقامه نماز معرفى شده است: «ولا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخرى واِن تَدعُ مُثقَلَةٌ اِلى حِملِها لا یُحمَل مِنهُ شَىءٌ ولَو کانَ ذا قُربى اِنَّما تُنذِرُ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بِالغَیبِ واَقاموا الصَّلوةَ و مَن تَزَکّى فَاِنَّما یَتَزَکّى لِنفسِهِ واِلَى اللّهِ المَصیر»و این از پیوند عمیق تزکیه با اعمال انسان پرده برمىدارد، براین اساس مىتوان گفت عمدهترین فلسفه تشریع عبادات و مکلّف ساختن انسانها دورکردن آنها از آلودگیها و رشد و تکامل معنوى آنان است، چنان که قرآن در آیات متعددى به برخى از عبادات اشاره کرده و آنها را عامل دورى انسان از آلودگیها دانسته است؛ مانند:الف. نمازنماز از عباداتى است که اگر با آداب و شرایط آن به جا آورده شود هم باعث جلوگیرى از آلوده شدن انسان به گناه مىگردد: «واَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنهى عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ»(عنکبوت/29،45) و هم او را از گناهانى که مرتکب شده پاک مىکند: «واَقِمِ الصَّلوةَدائرة المعارف قرآن کریم، جلد 6، صفحه 502طَرَفَىِ النَّهارِ وزُلَفـًا مِنَ الَّیلِ اِنَّ الحَسَنـتِ یُذهِبنَ السَّیِّـاتِ».(هود/11،114) در شأن نزول آیه فوق نقل شده که یکى از مسلمانان بنام ابوالیسر براى پاک شدن خود از گناهى که مرتکب شده بود نزد رسول خدا آمد که آیه فوق نازل شد و پس از آن، پیامبر به وى فرمود: نماز تو کفاره گناه توست.[30] در روایتى نماز همچون آبى دانسته شده است که همه گناهان بین دو نماز را محو مىکند[31] و برپایه روایتى دیگر پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: نمازى که با آداب و شرایط اقامه شود گناهان را همچون برگ خزان مىریزد.[32]ب. انفاق در راه خداانفاق مال چه واجب و چه مستحب موجب پاک شدن و تطهیر قلوب از آلودگیها و صفات ناپسند همچون بخل و دوستى دنیا مىگردد[33]: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم وتُزَکّیهِم بِها». (توبه/9، 103) بیشتر مفسران مراد از آیه فوق را گرفتن زکات واجب دانستهاند[34]؛ اما برخى مراد از آن را بخشى از اموال افراد گنهکار دانستهاند که جهت کفاره گناه خویش مىپردازند.[35] شأن نزول آیه فوق[36] که به گناه ابولبابه و گرفتن بخشى از اموال او از سوى پیامبر جهت کفاره گناه اشاره دارد و نیز آیه بعد که از پذیرش توبه گناهکاران و قبول انفاقهاى آنان از سوى خداوند سخن گفته: «اَلَم یَعلَموا اَنَّ اللّهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ و یأخُذُ الصَّدَقـتِ»(توبه/9،104) مؤید این نظرند، اگرچه استفاده حکم زکات واجب و انفاقهاى دیگر از آیه با یکدیگر تنافى ندارد. در آیات18ـ19 لیل/ 92 نیز به انفاق در راه خدا و نقش آن در تزکیه اشاره کرده و آن را از صفات متقین دانسته است: «و سَیُجَنَّبُها الاَتقى اَلَّذى یُؤتى مالَهُ یَتَزَکّى». در روایات اسلامى نیز بر تأثیر انفاق در تزکیه و محو گناهان تأکید شده است؛ از جمله پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: هر کس خانواده مسلمانى را یک شبانه روز پذیرایى کند خداوند گناهان او را محو مىکند.[37]موانع تزکیهموانع دستیابى انسان به رشد معنوى و تزکیه نفس فراوان است که برخى از آنها عبارتاند از:1. شیطاناز آنجا که شیطان دشمن انسان است (فاطر/35،6) و سوگند یاد کرده تا همه انسانها را گمراه کند (حجر/15،39 ـ 40) وى یکىاز عوامل اصلى آلوده شدن انسانها به گناه و مانع عمده تحصیل تزکیه به شمار مىرود، بر همین اساس قرآن مؤمنان را از پیروى او برحذر داشته، مىگوید اگر لطف خدا نبود ـ با توجه به دامها و وسوسههاى شیطان[38] ـ هیچکس قادر به تزکیه خود نبود: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّبِعوا خُطُوتِ الشَّیطـنِ ومَن یَتَّبِع خُطُوتِ الشَّیطـنِ فَاِنَّهُ یَأمُرُ بِالفَحشاءِ و المُنکَرِ ولَولا فَضلُ اللّهِ عَلَیکُم ورَحمَتُهُ ما زَکى مِنکُم مِن اَحَد».(نور/24،21)2. عصیان و گناهنافرمانى خداوند و ارتکاب برخى گناهان از دیگر امورى است که قرآن در آیاتى آن را مانع تطهیر قلوب مؤمنان برمىشمارد، چنان که در آیه 174 بقره/2 و آیه 77 آل عمران/3 به برخى از این گناهان از جمله پیمان شکنى یهود و کتمان حقایق به قصد رسیدن به مال دنیا اشاره کرده و آن را مانع تزکیه آنان دانسته است: «اِنَّ الَّذینَ یَکتُمونَ ما اَنزَلَ اللّهُ مِنَ الکِتـبِ ویَشتَرونَ بِهِ ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ ما یَأکُلونَ فى بُطونِهِم اِلاَّ النّارَ ولا یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ یَومَ القِیـمَةِ ولا یُزَکّیهِم»، %%«اِنَّ الَّذینَ یَشتَرونَ بِعَهدِ اللّهِ واَیمـنِهِم ثَمَنـًا قَلیلاً اُولـئِکَ لا خَلـقَ لَهُم فِى الأخِرَةِ ولا یُکَلِّمُهُمُ ... و لایُزَکّیهِم».مراد از عدم تزکیه این افراد این است که خداوند آنان را از آلودگى گناهشان به وسیله آمرزش پاک نمىکند. البته برخى گفتهاند: مراد از عدم تزکیه آن است که خداوند به پاکى و طهارت آنان گواهى نمىدهد[39] یا مراد این است که خداوند این افراد را در جایگاه پاکان قرار نمىدهد. [40]آثار تزکیهتزکیه و تطهیر نفس از آلودگیها آثار و فواید فراوانى براى فرد و جامعه دارد که در درجه اوّل این فواید به خود تزکیه کننده باز مىگردند:«و مَن تَزَکّى فَاِنَّما یَتَزَکّى لِنفسِهِ».(فاطر/35،18) برخى از این فواید عبارتاند از:1. فلاح و رستگارىتزکیه نفس موجب رستگار شدن فرد در دنیا و آخرت است: «قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها».(شمس/91،9 و نیز اعلى/87،14).2.نجات از آتش جهنمپرهیزگارانى که با دادن اموال خود در راه خدا نفس خویش را از آلودگیها پاک مىکنند از آتش جهنم نجات خواهند یافت: «فَاَنذَرتُکُم نارًا تَلَظّى ... و سَیُجَنَّبُها الاَتقى اَلَّذى یُؤتى مالَهُ یَتَزَکّى».(لیل/ 92، 14، 17 ـ 18)3. برخوردارى از درجات بالاى بهشتپاداش مؤمنانى که قلوب خود را از آلودگیها تزکیه کرده، اعمال صالح انجام دهند درجات بالاى بهشت و زندگى دائمى در آن است: «ومَن یَأتِهِ مُؤمِنـًا قَد عَمِلَ الصّــلِحـتِ فَاُولـئِکَ لَهُمُ الدَّرَجـتُ العُلى جَنّـتُ عَدن تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهـرُ خــلِدینَ فیها و ذلِکَ جَزاءُ مَن تَزَکّى».(طه/20،75 ـ 76)منابعاخلاق در قرآن، محمدتقى مصباح، به کوشش اسکندرى، قم، مؤسسه امام خمینى(قدس سره)، 1376ش؛ بحارالانوار، المجلسى (م.1110ق.)، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1403ق؛ البلد الامین، الکفعمى (م.905ق.)، 1382ق؛ تاریخ جامع ادیان، جان بىناس، ترجمه: حکمت، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1373ش؛ التحقیق، المصطفوى، تهران، وزارت ارشاد، 1374ش؛ ترتیب العین، خلیل (م.175ق.)، به کوشش بکایى، قم، نشر اسلامى، 1414ق؛ تفسیر التحریر والتنویر، ابنعاشور (م.1393ق.)، تونس، الدار التونسیة، 1997 م؛ تفسیر جوامع الجامع، الطبرسى (م.548ق.)، بیروت، دارالاضواء، 1405ق؛ تفسیر الصافى، الفیض کاشانى (م.1091ق.)، بیروت، اعلمى، 1402ق؛ التفسیر الکبیر، التفسیر الکبیر، الفخر الرازى (م.606ق.)، قم، دفتر تبلیغات، 1413ق؛ تفسیر المراغى، المراغى (م.1371ق.)، دارالفکر؛ تفسیر منهج الصادقین، فتح الله کاشانى (م.988ق.)، به کوشش مرتضوى، غفارى، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، 1385ق؛ التفسیر المنیر، وهبة الزحیلى، بیروت، دارالفکر المعاصر، 1411ق؛ تفسیر نمونه، مکارم شیرازى و دیگران، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1375ش؛ جامع البیان، الطبرى (م.310ق.)، به کوشش صدقى جمیل، بیروت، دارالفکر، 1415ق؛ جامع السعادات، محمد مهدى النراقى (م.1209ق.)، به کوشش کلانتر، بیروت، اعلمى، 1408ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبى (م.671ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417ق؛ ریاض السالکین، علىخان الحسنى المدنى، به کوشش الحسینى، قم، نشر اسلامى، 1409ق؛ عوالى اللئالى، ابن ابى جمهور (م.880ق.)، به کوشش مرعشى و عراقى، قم، سیدالشهداء، 1403ق؛ الفرقان، محمد صادقى، تهران، فرهنگ اسلامى، 1365ش؛ فیض القدیر، المناوى (م.1031ق.)، به کوشش احمد عبدالسلام، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415ق؛ الکشاف، الزمخشرى (م.538ق.)، قم، بلاغت، 1415ق؛ کنزالعمال، المتقى الهندى (م.975ق.)، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، 1413ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م.711ق.)، به کوشش على شیرى، بیروت، دار احیاء التراث العربى، 1408ق؛ مجمع البیان، الطبرسى (م.548ق.)، بیروت، دارالمعرفة، 1406ق؛ معجم مقاییس اللغه، ابن فارس (م.395ق.)، به کوشش عبدالسلام محمد، قم، دفتر تبلیغات، 1404ق؛ معراج السعاده، احمد نراقى (م.1245ق.)، قم، هجرت، 1378ش؛ المقام الاسنى، الکفعمى (م.905ق.)، به کوشش فارس الحسون، مؤسسة قائم آل محمد(عج)؛ الملل والنحل، الشهرستانى (م.548ق.)، به کوشش سید گیلانى، بیروت، دارالمعرفه؛ المنجد فى اللغه، لویس معلوف (م.1946 م.)، بیروت، دارالمشرق، 1996 م؛ منهج القرآن فى تربیة المجتمع، عبدالفتاح عاشور، مصر، مکتبة الخانجى، 1979 م؛ مواهب الرحمن، سید عبدالاعلى السبزوارى، دفتر آیة الله سبزوارى، 1414ق؛ المیزان، الطباطبایى (م.1402ق.)، بیروت، اعلمى، 1393ق؛ النهایه، ابناثیر مبارک بن محمد الجزرى (م.606ق.)، به کوشش محمود محمد و طاهر احمد، قم، اسماعیلیان، 1367ش؛ وسائل الشیعه، الحر العاملى (م.1104ق.)، قم، آل البیت(علیهم السلام)لاحیاءالتراث، 1412ق.پی نوشت:[1]. ترتیبالعین، ص348، «زکو».[2]. مقاییساللغه، ج3، ص17، «زکى»؛ النهایه، ج2، ص107؛ لسان العرب، ج6، ص64، «زکا».[3]. المنجد، ص616، «زکو».[4]. التحقیق، ج4، ص293 «زکو».[5]. همان، ص294.[6]. الصافى، ج2، ص371؛ جوامعالجامع، ج2، ص92.[7]. التحریر و التنویر، ج11، ص23.[8]. المیزان، ج9، ص377.[9]. جامعالسعادات، ج1، ص400؛ معراجالسعاده، ص75 ـ 78.[10]. ریاضالسالکین، ج3، ص152؛ اخلاق در قرآن، ج1، ص217.[11]. المیزان، ج6، ص182 ـ 183.[12]. همان، ص183 ـ 184؛ تاریخ جامع ادیان، ص180.[13]. المیزان، ج6، ص184.[14]. جامعالبیان، ج17، ص169؛ تفسیر قرطبى، ج12، ص16.[15]. مجمعالبیان، ج1، ص259؛ المنیر، ج1، ص177 ـ 179.[16]. المیزان، ج6، ص184؛ الملل والنحل، ج2، ص31.[17]. المیزان، ج6، ص184 ـ 185.[18]. النهایه، ج2، ص107 «زکا»؛ الکشاف، ج3، ص176؛ التفسیرالکبیر، ج23، ص79 ـ 80؛ الفرقان، ج17 ـ 18، ص208.[19]. الفرقان، ج1 ـ 2، ص161.[20]. الفرقان، ج1 ـ 2، ص161.[21]. المیزان، ج19، ص265.[22]. نمونه، ج27، ص47 ـ 48.[23]. البلد الامین، ص323؛ المقام الاسنى، ص95؛ فیضالقدیر، ج2، ص194.[24]. مجمعالبیان، ج3، ص90 ـ 91 ؛ المیزان، ج4، ص372.[25]. مواهب الرحمن، ج8، ص277.[26]. همان، ص276.[27]. التحریر والتنویر، ج1، ص194؛ تفسیر مراغى، ج11، ص16 ـ 17.[28]. مجمع البیان، ج1، ص395.[29]. الفرقان، ج27، ص447 ـ 449.[30]. مجمعالبیان، ج5، ص307،308؛ منهجالصادقین، ج4، ص460.[31]. تهذیب الاحکام، ج2، ص237؛ وسائل الشیعه، ج4، ص12.[32]. منهجالصادقین، ج4، ص462.[33]. منهج القرآن فى تربیة المجتمع، ص204؛ بحارالانوار، ج6، ص104؛ نمونه، ج8، ص117.[34]. مجمع البیان، ج5، ص102؛ المیزان، ج9، ص377؛ المنیر، ج11 ـ 12، ص28.[35]. جامع البیان، ج11، ص25؛ مجمعالبیان، ج5، ص102.[36]. جامعالبیان، ج11، ص24 ـ 26؛ المیزان، ج9، ص384.[37]. عوالىاللئالى، ج3، ص283؛ بحارالانوار، ج71، ص389؛ کنزالعمال، ج15، ص775.[38]. مجمعالبیان، ج7، ص210.[39]. همان، ج2، ص779؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص112.[40]. همان، ج2، ص779؛ التفسیر الکبیر، ج8، ص112.منبع:- http://www.maarefquran.com نوشته سید جعفر صادقى فدکى .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.