سوالاتی در خصوص قیام امام حسین(ع) و ادامه مسیر نهضت /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

با سلام و عرض ادب جایی خواندم که امام حسین(ع) در راه نینوا، هدیه ای که یزید برایشان فرستاده بود را پذیرفتند. صحیح است؟ اگر بله، چرا چنین کردند، در حالی که یزید را قبول نداشتند و نمیخواستند با او سازش کنند؟ سوال دوم: پس از قیام عاشورا، چرا امام سجاد(ع) برای در دست گرفتن حکومت، قیام نظامی نکردند؟ ایا یار کم بود؟ اولا که این همه توابین، ایرانیان، مختار و ... بودند، پس ظاهرا یار کم نبوده، اگر هم کم بوده، خود این یک سوال است که چطور با ان شوک عظیم عاشورا، مردم به سمت امام سجاد(ع) نیامده اند؟ سوال سوم: حدیث امام حسین (ع) در جواب حضرت سکینه که از پدر خواستند به میدان نرود( ترجمه ی فارسی اش چنین بود: اگر مرغ قطا را رها کنند، به لانه اش باز میگردد) یعنی چه؟ برداشت خود من این است که من از روی میل به جنگ نمیروم و جنگ را نمیخواهم، اینها مرا مجبور به جنگ کرده اند، و الا اگر رهایم میکردند، پیش تو باز میگشتم. درست است؟( علت این برداشت من، فرمایش امام(ع) است که فرمودند: راه را باز کنید، به جایی غیر از کوفه میروم ) با تشکر فراوان


سوال اول: در خصوص یزید در منابع چنین چیزی ندیدیم اگر شما مطلب موثقی دیدید برای ما آدرس ارسال کنید، چطور دشمنی که به قصد کشتن امام در مکه نیروی مسلح در کمین می‌گمارد برای او هدیه بفرستد؟بله در خصوص ارسال هدیه از طرف معاویه برای امام حسین(ع) این داستان آمده است:اصمعى مورخ و راوی مشهور گوید:براى معاویه کنیز زیبایى آوردند. از قیمت او پرسید، گفتند: صد هزار درهم! معاویه آن را خرید. آنگاه نگاهى به عمروبن‌عاص کرد و گفت:به نظر تو چه کسى شایستگى این کنیز را دارد؟عمرو گفت: امیرالمؤمنین. (یعنی خودت!)دیگران نیز که در اطراف وی نشسته بودند همین را گفتند.معاویه گفت: نه، این براى حسین بن على (علیه السلام) مناسب است. او سزاوارترین فرد برای داشتن این کنیز است، چون هم شرف خانوادگى دارد و هم به خاطر رفع کدورتهاى ناشى از اختلاف ما و پدرش، بهتر است برای او بفرستیم.در این وقت دستور داد تا او را آماده کرده به رسم هدیه براى امام ببرند.طی چهل روز او را آماده سفر [به مدینه] کره همراه او اموال بسیار زیاد و البسه فراوان و چیزهاى دیگر براى امام فرستادند.معاویه نامه‌اى به امام نوشت و ضمن آن گفت:امیرالمؤمنین کنیزى خرید و از او خوشش آمد، اما براى تو ایثار کرد.زمانى که کنیز را نزد امام حسین (علیه السلام) آوردند، امام از زیبایى او شگفت زده شد. (فاعجب بجمالها) پرسید: نامت چیست؟کنیز گفت: هوى.امام فرمود: الحق که اسم و مسمّى مناسب یگدیگر است.سپس پرسیدند: آیا مى‌توانى چیزى بخوانید؟کنیز گفت: آرى! هم قرآن و هم شعر.امام فرمود قرآن بخوان.کنیز شروع کرد:« وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْب لا یَعْلَمُها إلا هُو ...»امام از او خواستند تا اگر شعرى مى‌داند بخواند. کنیز گفت:آیا در امان هستم؟امام فرمود: آرى.کنیز چنین خواند:أنت نعم المتاع لو کنت تبقیغیر أن لا بقاء للانسان[تو متاع خوبی هستی اگر در این دنیا بمانی، و البته انسان جاودان نخواهد ماند]امام گریه کردند و فرمودند:تو آزاد هستى، اموالى نیز که معاویه فرستاده همه از آن تو باشد.سپس از وی پرسیدند: آیا شعری در باره معاویه گفته‌اى؟کنیز گفت: آرى، این است:رأیت الفتى یمضى و یجمع جهدهرجاء الغنى و الوارثون قعودواما للفتى إلا نصیب من التقیاذا فارق الدنیا علیه یعود[مرد را دیدم که زندگیش می گذشت و تلاش می کرد تا بی نیاز شود، در حالی که وارثان در انتظار مرگش نشسته بودند. آنچه برای مرد می ماند تقواست، چیزی که وقتی می میرد، به او باز می گردد].امام دستور داد تا هزار دینار دیگر به او بدهند.آنگاه فرمود: پدر من نیز در همین باره چنین مى‌فرمود:و من یطلب الدنیا لحال تسرهفسوف لعمرى عن قلیل یلومهاإذا أدبرت کانت على المرء فتنةو إن اقبلت کانت قلیلا دوامهاکسی که دنبال دنیاست و در طلب شرایطی که او را شادمان سازد، به جانم سوگند چیزی نخواهد گذشت که آن را ملامت خواهد کرد. اگر دنیا از آدمی روی برگرداند، برای مرد فتنه و آزمایش خواهد بود، و اگر به آدمی روی آورد، دوام آن اندک خواهد بود.پس از آن امام گریه کرد و به نماز ایستاد. *سوال دوم: اول:ا یاران امام بسیار اندک بودند و خود کوفیان که هزاران نامه به امام حسین (ع) نوشتند با آمدن ابن زیاد به کوفه ترسیده و رنگ باختند. ثانیا: پس از داستان کربلا خفقان شدیدی بر جامعه اسلامی حاکم شد که امام به تعداد معدودی از شیعیان که مانده بودند گفتند تقیه کنید تا جانتان در امان باشد. ثالثا: قیام توابین و مختار که عمدتا احساسی بود چندسال بعد بوقوع پیوست.سوال سوم: سید الشهدا«ع»روز عاشورا وقتى براى آخرین وداع با اهل بیت،نزد خیمه‌ها آمد و با آنان خداحافظى کرد،دخترش سکینه گفت: اى پدر، ما را به حرم جدّمان بازگردان. حضرت با حسرت فرمود: افسوس! اگر مرغ قطا را وامى‌گذاشتند ،در آشیانۀ خویش مى‌آرمید«هیهات،لو ترک القطا لنام» [**] تشبیه خویش به آن مرغ،با توجّه به ویژگیها و صفاتش جاى تأمّل است این جمله یک ضرب‌المثل است که امام به دختر دلبندشون گفتند یعنی اگرصیادان می‌گذاشتند پرنده قطا در لانه‌اش می‌ماند در اینجا هم امام خودشان را تشبیه کردند به آن پرنده که اگر دشمنان میگذاشتند ما در مدینه در خانه خودمان می‌ماندیم و این مسیر سخت را نمی‌پیمودیم. *منبع: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص 178- تاریخ مدینه و دمشق، تراجم النساء- ص 469. ** بحار الأنوار،ج 45،ص 47،عوالم(امام حسین)،ص 290. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image