علوم و معارف قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

آیا تأويل از قبيل مفهوم و معني بوده یا حقيقتي عيني خارجي ؛ نظرات مفسران در این زمینه چیست؟


قرآن داراي دو مقام تنزيل و تأويل است که براي رسيدن به پاسخ سوال به اختصار اشاره مي شود: الف) مقام تنزيل که عبارت است از معناي تحت اللفظي و روشن هر آيه چون قرآن از سنخ کلام است همانند ساير کلام هاي معمولي از معني مراد خود کشف مي کند و هرگز در دلالت خود گنگ نيست. مي دانيم هدف انسانيت که با واقع بيني سرشته شده است، عبارت است از جهان بيني کامل و به کار بستن اصول اخلاقي و قوانين عملي که مناسب و لازمه همان جهان بيني است و قرآن کريم تشريح کامل اين مقصد را بر عهده دارد. آري، کتابي که مشتمل بر هدف کامل انسانيت و براي هدايت انسان نازل شده است، بايد به کامل ترين وجه محتواي خود را بيان کند. کتابي که خداوند در وصف آن مي فرمايد: يهدي الي الحق و الي طريق مستقيم یعنی: «قرآن مجيد هدايت مي کند به سوي حق ـ در اعتقاد ـ و به سوي راه راست ـ در عمل ـ ». و البته بر آگاهان پوشيده نيست که روشن گري قرآن نسبت به اهداف خود با عهده دار بودن پيامبر و ائمه ـ عليهم السلام ـ بر تبيين و تفصيل جزئيات قوانين شريعت، منافات ندارد. به بيان آیت الله جوادي آملي آيات لفظي قرآن که در دسترس بشر است و هر کس به قدر ظرفيت خود از آن بهره مي گيرد، مرحله نازل قرآن کريم و تنزيل من رب العالمين و مربوط به عالم اعتبار است؛ زيرا اين الفاظ عربي در «ام الکتاب» حضور ندارد و محتواي «ام الکتاب» به صورت تجلي و در کسوت زبان عربي مبين نازل شده است، نه تجافي و مانند نزول باران. ب) مقام تأويل قرآن که در کتاب مکنون قرار دارد و قرآن در اين مقام از مس کننده اي مصون است و در اين مقام، قرآن يک رشته حقايق و معنوياتي است که از قيد ماده و جسمانيات آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قبيل الفاظ و عباراتی که مجعول زندگي مادي ما است بسي وسيع تر است و اين حقايق و معنويات به حسب حقيقت در قالب بيان لفظي نمي گنجد و بر اساس آيات قرآن در روز قيامت که روز ظهور کامل هر امري است، اين حقايق و معنويات که معارف قرآن از آن نشأت مي گيرد، به طور کامل روشن مي شود و قرآن در قيامت به اين حقايق باز مي گردد که خود در اين رابطه مي فرمايد: هل ينظرون الا تأويله يوم يأتي تاويله یعنی: «آيا آنان جز در انتظار تأويل و بازگشت آنند؟» (آيا جز تحققّ عيني وعد و وعيدهاي قرآن در قيامت را انتظار مي برند؟) روزي که تأويلش بيايد... . و نيز فرموده است: والکتاب المبين انا جعلناه قرآنا عربيا لعلکم تعقلون و إنه في ام الکتاب لدينا لعلي حکيم یعنی: «سوگند به کتاب مبين. ما آن را قرآني عربي قرار داديم، تا شايد شما تعقل کنيد و به درستي، آن در حالي که پيش ما در ام الکتاب بلند مرتبه (دست فهم عادي به آن نمي رسد) و محکم است (نمي شود در آن رخنه کرد) ». از اين آيات و امثال آن فهميده مي شود، که مقام تأويل قرآن حقيقت يا حقايقي است که در «ام الکتاب» پيش خدا است و از مختصات غيب مي باشد. انطباق اين آيات بر مقام «تأويل» قرآن واضح است؛ زيرا قرآن قبل از آن که به زبان عربي درآيد، قطعا از کسوت الفاظ عاري بوده و براي بشر عادي قابل لمس و فهم نبوده است. به خصوص که در ذيل آيه شريفه مي فرمايد: لعلکم تعقلون و نفرموده است: «لعلکم تعقلونه»، شايد «او را» تعقل کنيد، يعني مس قرآن در اين مقام مخصوص خدا و راسخان در علم و پاکان مي باشد و از کنارهم گذاشتن اين آيات و ضميمه کردن آيه تطهير به آنها فهميده مي شود. پاکان که از علم غيب بهره داشته و به خزينه غيب راه دارند، اهل بيت ـ عليهم السلام ـ هستند. قرآن کريم در موارد متعددي از «تأويل» که در لغت به معناي برگشت و رجوع است، سخن گفته و نشان مي دهد تأويل در اصطلاح قرآن ناظر به حوزه لفظ و معني، تفسير و تبيين قلمرو دلالت نيست و ربطي به ارجاع لفظ به معني، عام به خاص، منسوخ به ناسخ، ذوالقرينه به قرينه، يا تطبيق مفهوم بر مصداق ندارد؛ زيرا اين موارد همگي در قلمرو لفظ و مفهوم اند بلکه تأويل در اصطلاح قرآن ارجاع به واقعيت عيني و خارجي اعم از دنيا و آخرت است که اصلا لفظ به هيچ يک از دلالت هاي سه گانه مطابقي، تضمني و التزامي بر آن حقيقت که «تأويل» آيه ناميده مي شود، دلالت ندارد. چنان که روشن است، الفاظ و کلماتي که در سوره يوسف جريان خواب حضرت يوسف –علیه السلام- و خواب ملک مصر و خواب همراهان حضرت يوسف در زندان را شرح مي دهد، هرگز دلالتي (به هيچ يک از اقسام دلالت) بر تأويل هایي که براي اين روياها بيان شده ندارد و نشان مي دهد که تأويل خواب حقيقتي است عيني، که در صورت خاصي براي بيننده خواب جلوه کرده است؛ مثلا حضرت يوسف به خاک افتادن و خضوع و سجده پدر و مادر و برادرانش را که يک حقيقت عيني است و قرآن آن را تأويل خواب يوسف خوانده است؛ به صورت سجده خورشيد و ماه و يازده ستاره ديده است در حالي که معناي تحت اللفظي اين آيه که خواب حضرت يوسف را نقل مي کند و مي فرمايد: يا أبت إني رأيت احد عشرکوکبا والشمس والقمررأيتهم لي ساجدين، اين است که اي پدر، من در خواب ديدم که يازده ستاره و خورشيد و ماه دارند در برابر من سجده مي کنند. و يا هفت سال قحطي را ملک مصر در خواب به صورت هفت گاو لاغر ديده است که خواب ملک مصر را قرآن کريم اين گونه نقل نموده است: «ملک مصر گفت من در خواب مي بينم هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را مي خورند و هفت خوشه سبز را با هفت خوشه خشک مي بينم...» و تأويل اين خواب در جاي ديگر بيان شده که «يوسف گفت: هفت سال با جديّت زراعت کنيد و آنچه را درو کرديد، جز کمي که مي خوريد، در خوشه هاي خود باقي بگذاريد (و ذخيره نماييد). پس از آن، هفت سال سخت (و خشکي و قحطي) مي آيد، که مردم آنچه را براي آن سال ها ذخيره کرده اند، مي خورند جز کمي که (براي بذر) ذخيره مي کنند. سپس سالي فرا مي رسد که باران فراوان نصيب مردم مي شود و در آن سال، مردم عصاره (ميوه ها و دانه هاي روغني را) مي گيرند». روشن است که هفت سال قحطي حقيقتي است عيني که آيه و کلمات آن بر آن دلالت ندارد چون از سنخ معني نمي باشد. از بيان علامه طباطبايي در الميزان و ديگر آثارش و نيز از تفسير تسنيم آیت الله جوادي آملي به روشني اين مطلب استفاده مي شود که؛ اولا، از ديدگاه اين دو بزرگوار تأويل از سنخ معني، مدلول لفظ و تفسير نيست، لذا با درس و مدرسه به دست نمي آيد، بلکه تأويل يک حقيقت خارجي و عيني است که منشأ تمام احکام، تکاليف و آداب و مواعظ قرآن است. از منظر اين دو مفسر عالي قدر، نسبت تأويل به مدلول و مفهوم آيه، همچون نسبت ممثل به مثل مي بوده و تأويل متعلق به همه آيات قرآني (محکم و متشابه) مي باشد. ثانيا، علامه طباطبايي مي گويد: «حقيقت خارجيه که منشا تشريع حکمي از احکام الهي و يا منشا بيان معرفتي از معارف الهيه است و يا منشا وقوع حوادثي است که قصص قرآن آن را حکايت مي کند هر چند امري نيست که لفظ آن تشريع و آن قصص بطور مطابقه بر آن دلالت کند لکن همين که آن حکم و يا آن حادثه از آن حقيقت خارجيه منشا گرفته و در واقع اثر آن حقيقت را به نوعي حکايت مي کند، مي گوئيم: فلان حقيقت خارجيه تأويل فلان آيه است.» ثالثا، اين حقيقت عيني که الفاظ و کلمات نمي تواند طريق وصول و رسيدن به آن قرار گيرد براي غير راسخين در علم و ناپاکان ميسر نيست و پيوند تنگاتنگ با اهل بيت را مي خواهد که راسخان در علم اند و خود قرآن شاهد اين مدعا است: خدا در قسمتي از آيه هفتم سوره آل عمران مي فرمايد: «... اما آنها که در دل هاي شان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه انگيزي کنند (و مردم را گمراه سازند) و تأويل (نادرستي) براي آن مي طلبند، در حالي که تأويل (حقيقي) آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمي دانند.» خدا در اين آيه به صراحت بيان کرده است که بيمار دلان توان رسيدن و علم به تأويل را ندارند. تنها نکته اي که هست اين است که آنان به دنبال تأويل نادرست قرآن هستند و مي دانيم در جستجوي محال برآمدن نيز، محال نيست و سخن در رسيدن و يافتن تأويل حقيقي قرآن است و مفسرين بر اساس آيات و روايات به دليل اين که تأويل از سنخ مفهوم نمي باشد، رسيدن و يافتن چنين تأويل را خارج از دسترس غير معصوم مي دانند، اما طلب کردن صِرف و به دنبال چيزي بودن، غير از رسيدن به آن است. اين که منحرفان از راه مستقيم بدنبال تأويل به باطل مي باشند نه دليل است بر اين که تأويلي که در قرآن مطرح است از سنخ معني و مفهوم است و نه دلالت دارد که غير معصوم مي تواند عالم به تأويل قرآن شود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image