چیستی خودشناسی /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

سلام. منظور از خود شناسی یعنی چی؟؟ یعنی بفهمیم اخلاقمون چه جوریه از چی بدمون میاد از چی خوشمون میاد ارزش هامون چیه یا سطح بالاتری از اینایی که گفتم.چند تا کتاب در مورد خودشناسی معرفی کنید. هم خارجی هم داخلی ممنون از شما ایا سیر مطالعاتی ایت الله مصباح یا ایت الله مطهری میتونن منو به خود شناسی برسونن.


دوست گرامی. متاسفانه کتاب خوب و جامعی درباره خودشناسی نگاشته نشده است. بله مطالعه کتاب های استاد مصباح و شهید مطهری و همچنین کتاب های روانشناسی شخصیت می تواند در این زمینه کمک کار باشد. چیستی خودشناسی:همه ما می دانیم که انسان موجودی دارای ابعاد مختلف (زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی) است و زمانی به حداکثر رضایت از زندگی می رسد که بتواند در همه ی ابعاد رشد کافی داشته باشد و این امر مستلزم شناخت عمیق خود است. همچنین از آن جا که نوع رفتار ما ناشی از احساسات، افکار، نگرش‌ها، برداشت‌ها، باورها، میزان اعتماد به نفس و عزت نفس ما است؛ شناخت مکانیزم ذهنی و شخصیتی خود، عامل مهمی در ارتباطات، موفقیت‌ها و شکست‌های ما به شمار می‌رود. در حقیقت افکار، باورها و ارزش‌های ما چارچوب و ساختار ذهنی ما را تشکیل می‌دهد و ما بر اساس این چارچوب یا ساختارهای ذهنی اطلاعات دریافتی از محیط پیرامون را پردازش می‌کنیم و بر مبنای آن به دنیا و محیط پیرامون‌مان نگاه می‌کنیم و در خصوص دیگران، خودمان و محیط اجتماعی خود رفتار و قضاوت مینماییم. برای اکثر ما توصیف ویژگی های اخلاقی و رفتاری خود برای دیگران کار سخت و دشواری است. اغلب ما فقط به واسطه یک سری ویژگی های کلی و عمومی از جمله سن، جنس، نام خانوادگی، تحصیلات، وضعیت شغلی و خانوادگی و ... که هنگام معرفی خود به دیگران ارائه می کنیم، خودمان را می شناسیم و از ویژگی های شخصیتی و رفتاری خود اطلاع کافی و مناسبی نداریم. به عنوان مثال نمی دانیم که چه کارهایی را خوب می توانیم انجام دهیم؟ در چه کارها و زمینه هایی استعداد کافی نداریم؟ چه ویژگی های اخلاقی مثبت یا منفی در ما هست؟ اهداف کوتاه مدت و یا بلند مدت ما در زندگی کدام است؟ علائق و اولویت های زندگی ما چیستند؟ باورها و ارزش های ما کدامند؟شما هر چه بیشتر و بهتر خود شخصی تان را بشناسید، بهتر می توانید آنچه را که هستید، بپذیرید و یا تغییر دهید. زمانی که فرد تصویر تاریک و مبهمی از خود دارد، در واقع شناخت واقعی از خود نداشته و در کشمکش های درونی خود باقی می ماند. وقتی ما شناختی از خود نداشته باشیم، خویش را به دست محیط و اطرافیان می سپاریم و در نتیجه، نیروهای بیرونی هستند که شخصیت ما را می سازند و برای ما قالب و ساختار تعیین می کنند. در اینصورت از بسیاری از پتانسیل های وجودی خود غافل مانده و آنها را سرکوب می کنیم. از سوی دیگر وقتی شخصیت و رفتار ما براساس نیروهای بیرونی شکل گرفته باشد، بسیار شکننده و دائماً در حال تغییر خواهد بود و لذا دشواری های زیادی از جمله شکست های مکرر را می تواند به دنبال داشته باشد.در این راستا همه چیز با آگاهی و شناخت ویژگی های شخصی خود شروع می شود. آگاهی، اولین گام در ایجاد خودآگاهی است. چنانچه آگاهی تان را افزایش دهید، بهتر می توانید احساسات و علائق خود را تحلیل کنید؛ در این صورت شما می دانید علت رفتارتان در موقعیت های مختلف چیست. این دانش، فرصت و آزادی تغییر مواردی که برایتان ناخوشایند است را در اختیارتان قرار می دهد و شما می توانید زندگی تان را مطابق با شرایط و خواسته های خود بسازید و از آن لذت ببرید.حقیقت خودشناسی:تاکنون به این موضوع فکر کرده اید، رفتاری از شما صادر می شود، از کجا می آید؟ چه چیز باعث می شود که در اوقات گوناگون، احساسات مختلفی داشته باشید؟ بله، آنچه که احساس و رفتار ما را شکل می دهد، افکار و گفتگوهای درونی ما است. ما بر اساس آنچه که فکر می کنیم، دست به عمل می زنیم. به قول بزرگی هر کس آنچنان زندگی می کند که می اندیشد.از دیدگاه روان شناسان، خودشناسی یا خودآگاهی، شناخت سیستم روان و قوانین حاکم بر آن تا رسیدن به مرحله عمل است. بر این اساس، رفتار اکثر انسان ها تحت تاثیر احساسات آنها شکل می گیرد و احساس نیز از افکار نشات می گیرد. بنابراین ریشه احساسات و رفتار ما در افکار ما قرار دارد و ما با شناخت افکار و اندیشه های خود که نوعی نگاه به هستی و موضع گیری درباره امور زندگی هستند، به شناخت بهتر و ریشه ای تر از احساسات و رفتار خود می رسیم و در نتیجه آگاهی عمیق تری نسبت به شخصیت خود خواهیم داشت. در این زمینه عالمان اخلاقی نیز شبیه روان شناسان سخن گفته اند و نوعی وحدت نظر میان آنها وجود دارد. ایشان سیستم درونی روح را با سه عنوان: علم، حال و عمل تعریف کرده اند که تعبیر دیگری از فکر، احساس و عملکرد است. البته بین عناصر سه گانه، رابطه خطی دقیقی، به شکل زیر وجود ندارد: افکار، احساسات، رفتار. بلکه این ارتباط به صورت تعاملی بوده و هر یک بر دیگری تأثیر می گذارد، ولی در هر صورت این چرخه معمولاً با اندیشه آغاز می شود و اگر افکار انسان نسبت به سوژه ای منفی باشد، طبعا احساس و برخورد عملی او نیز با آن سوژه منفی خواهد بود. بر این اساس می توان گفت: خودشناسی علمی است که ساختار ذهنی و شخصیتی انسان را تعریف می کند و به ما این امکان را می دهد که بتوانیم شخصیت، استعداد و عالم درونی خود را که عامل اصلی عملکرد بیرونی است، شناسایی کنیم. تفاوت خودشناسی و انسان شناسی:در علوم مربوط به شناخت انسان، سه واژه انسان شناسی، خودشناسی و معرفت نفس، کاربرد دارد که قابل توضیح است. انسان شناسی بیشتر ناظر به ویژگی های نوعی انسان است، در حالی که خودشناسی درباره ویژگی های شخصی افراد بحث می کند؛ ویژگی های نوعی در همه افراد به صورت یکسان وجود دارد، اما ویژگی های شخصی افراد با هم متفاوت است. تفاوتی که در افراد انسانی نسبت به دیگری دیده می شود، بیشتر ناشی از ویژگی های شخصی آنان است، نه ویژگی های نوعی. بر این اساس، می توان گفت: خودشناسی دو گونه است، خودشناسی نوعی و خودشناسی شخصی. البته در بسیاری از کتب و آثار تالیفی مسایل و مطالب انسان شناسی، تحت عنوان خودشناسی، مطرح شده است، دلیل آن این است که اولا، انسان شناسی همان خودشناسی نوعی است و ثانیا، فایده و نتیجه انسان شناسی، به خودشناسی باز می گردد و ما از طریق شناخت نوعی انسان، به نوعی شناخت کلی درباره خود نیز نایل می شویم. ما در این کتاب مسایل مربوط به خودشناسی شخصی را مطرح نموده و در کتاب مستقل دیگری به انسان شناسی یا خودشناسی نوعی پرداخته ایم. واژه معرفت نفس نیز بیشتر ناظر به خودشناسی عرفانی و شهودی است که از طریق سیروسلوک و تزکیه نفس حاصل می شود؛ معرفت نفس ناظر به علمی است که سالک در اواخر سلوک، نسبت به خود، از طریق کشف و شهود عرفانی بدست می آورد.اقسام خودشناسی:خودشناسی را می توان به علمی، دینی و عرفانی تقسیم نمود. این تقسیم بندی به لحاظ ابزار شناخت صورت می گیرد، خودشناسی علمی مبتنی بر حس و تجربه انسان از حالات روانی است، خودشناسی دینی به دلیل عقلانی و وحیانی تکیه می کند و خودشناسی عرفانی معتقد است که انسان علاوه بر بهره گیری از حس و تجربه و دلیل عقلی و نقلی، می تواند از شهود قلبی، نیز بهره گیرد.اقسام گفته شده، علاوه بر ابزار شناختی، به لحاظ هدف نیز با هم متفاوت اند. هدف اصلی خودشناسی علمی، آسایش و خوشبختی دنیوی است، در حالی که هدف اصلی خودشناسی دینی، تعالی روحی و کسب سعادت اخروی است، هدف اصلی خودشناسی عرفانی نیز وصول به نهایت کمال معنوی و قرب الهی در دنیا و آخرت است. 1. خودشناسی علمی:یک بعد از خودشناسی جنبه علمی و روانشناختی آن است که به شناخت انسان از روحیات و ویژگی‌های شخصیتی خود باز می‌گردد. افراد از این نظر مانند هم نیستند، برای مثال برخی افراد کاملا درونگرا هستند، در حالی که برخی دیگر برونگرا و اجتماعی می‌باشند. همچنین نیازها، توقعات و انتظارات افراد متفاوت است. مثلا برخی زودرنج و دمدمی مزاج هستند و برخی دیگر قدرت تحمل و مقاومت بالایی دارند و انتقاد پذیرتر می‌باشند. شناخت خود به ما کمک می‌کند ویژگی‌های منحصر به فرد خود را بشناسیم.خودشناسی روانشناختی همچنین به ما کمک می‌کند با خطاهای شناختی و افکار غیرمنطقی خود آشنا شویم و آنها را تصحیح کنیم.فردی که می‌داند شخصیت او چقدر نزدش محبوب است بی‌مهابا شخصیت دیگران را مورد نقد پی در پی قرار نمی‌دهد و حتما اصول نقد کردن را یاد می‌گیرد، تا روابط سالم‌تری داشته باشند و همین طور او می‌آموزد که اگر مورد نقد قرار بگیرد به معنی عدم مقبولیت و طرد اجتماعی او نیست. پس خودشناسی روانشناختی روابط را بهبود می‌بخشد.با خودآگاهی به شناسایی هیجان‌ها می‌رسیم و شناخت هیجان‌ها به ما قدرت کنترل و مهار می‌دهد. همین طور کمک می‌کند هیجانان دیگران را بهتر درک کرده و در نتیجه روابط خود را با آنها تنظیم کنیم.2. خودشناسی دینی:در خودشناسی حقیقی، آن گونه که در مباحث دینی به آن تأکید شده است، رابطه انسان در پیوند با خالق هستی تبیین می گردد در حالی که علم روانشناسی آن گونه که در دنیای غرب درباره آن بحث می شود با این موضوع تا حدود زیادی کاملاً بیگانه است. از طرف دیگر، بر اساس دیدگاه های اصیل دینی، واقعیت انسان همان روح و روان آدمی است و جسم برای انسان از ضرورت های این جهان مادی شمرده شده است که در آن بدن انسان با تمام ساختار عصبی، هورمونی و اندامی اش، نقش ابزار و علت آماده ساز برای فعالیت های روانی دارد به همین خاطر، تا موضوع علم روان شناسی تغییر پیدا نکند و در آن حقیقت روح و روان انسان آن گونه که در منابع دینی تعریف و تبیین شده است، مورد توجه قرار نگیرد، نمی توان انتظار داشت که علم روانشناسی بتواند حقیقت خودشناسی را به ما بشناساند. البته این امید وجود دارد که در آینده نه چندان دور با ظهور و گسترش روانشناسی اسلامی و توجه روز افزون همه روانشناسان به بُعد روحانی انسان این مهم تحقق پیدا کند و علم روانشناسی حقیقت خودشناسی را تبیین کند.پس فعلا توجه داشته باشید، اگر منظورتان از خودشناسی نه شناخت حقیقت انسان و رابطه او با پروردگار، بلکه، تنها شناخت برخی از رفتارهای آدمی و توصیف، تبیین، پیش بینی و کنترل رفتار باشد در آن صورت، علم روانشناسی جدید می تواند تا حدی در این زمینه به شما را یاری رساند.اما اگر منظور شما اصلاح رابطه با خداوند و شناخت جنبه های عبودی و میزان پایبندی به پیمان الهی نیز باشد، خودشناسی دینی، رهنمودهای فراوانی برای شما دارد.البته مستحضر هستید که خودشناسی دینی منحصر به شناخت رابطه خود با خداوند نیست، زیرا علوم دینی و اخلاق اسلامی، ریشه های رفتار و صفات شخصیتی و ساختار ذهنی آدمی را نیز مورد بحث قرار می دهند و لذا از این نظر از خودشناسی روانشناختی بسیار کاملتر است. 3. خودشناسی عرفانی:خودشناسی عرفانی، روش شهودی درک فنای ذاتی خود در ذات هستی بی نهایت است، در عرفان اسلامی این بحث زیر عنوانِ «معرفت نفس» مجال طرح یافته است. از نگاه عرفانی شناخت «خود» واقعی و اصیل انسان، از راه تجربه های عادی مقدور و میسور نیست؛ بلکه این امر تنها با نوعی تجربه عرفانی و از رهگذر شکستن چارچوب آگاهیِ کاذب و شاکله های مفهومی متعارف صورت می پذیرد. بر اساس این رهیافت، شناخت حقیقی «خود» تنها از رهگذر «نفی خود» امکان پذیر است؛ حالتی که در آن، همه تمایزات «فاعل شناسا و متعلق شناسایی» از میان برمی خیزد و اراده و شعور نفسانی و عقل انسان در وجودی برتر استحاله می یابد. از نظر عرفا انسان در این حالت به «خودشناسی» و هم زمان به «خداشناسی» می رسد که بنا بر اصطلاحات عرفانی آن را «فناء فی الله» می نامد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image