سالم ماندن اجساد اولیا /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

با توجه به این که انسان بعد از مرگ به جسم نیاز ندارد علت این که ابدان مطهرانبیاء و ائمه(ع) بعد از مرگ از پوسیدگی در امان است، چیست؟ چه حکمتی برای این مسأله وجود دارد و بعد از این که قیامت برپا می شود، سرنوشت این ابدان چه می شود؟ لطفا منابعی دراین باره معرفی نمائید.


1 طبق روایات اهل بیت ( ع ) و نیز طبق براهین فلسفى ، انسان بعد از مرگ نیز در عالم برزخ ، بدن دارد لکن بدنى جسمانى ولى غیر مادّى . توجّه شود که هر جسمى لزوماً مادّى نیست . مثلاً اجسامى که در ذهن داریم یا در خواب مى بینیم ، جسم هستند ولى مادّه ندارند . 2 بحث روایى در اینکه آیا پیکر انبیاء و ائمه ( ع ) نمى پوسد ، روایاتى وارد شده است لکن معلوم نیست که حقیقتاً مراد از اجساد این بزرگواران ، همان اجساد مادّى باشند . همچنین معلوم نیست که این گونه احادیث ، عمومیّت داشته و شامل جمیع انبیاء شوند . بلکه اوّلاً ممکن است اجساد برزخى مراد باشند . و ثانیاً اگر هم مراد ، اجساد مادّى است ، ممکن است این گونه احادیث خاصّ برخى انبیاء باشد . چرا که این گونه روایات ، روایت مخالف نیز دارند . براى مثال نبىّ اکرم ( ص ) فرمودند : « أَکْثِرُوا الصَّلَاهَ عَلَى یوْمَ الْجُمُعَهِ فَإِنَّهُ یوْمٌ مَشْهُودٌ تَشْهَدُهُ الْمَلَائِکَهُ وَ إِنَّ أَحَداً لَا یصَلِّى عَلَى إِلَّا عُرِضَتْ عَلَى صَلَاتُهُ حَتَّى یفْرُغَ مِنْهَا قَالَ فَقُلْتُ وَ بَعْدَ الْمَوْتِ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ عَلَى الْأَرْضِ أَنْ تَأْکُلَ أَجْسَادَ الْأَنْبِیاءِ فَنَبِى اللَّهِ حَى یرْزَقُ در روز جمعه براى من فراوان دعا کنید ( صلوات بفرستید ) که همانا آن روز مورد مشاهده اى است که ملائک آن را مى بینند و کسى بر من صلوات نفرستد مگر اینکه صلواتش بر من عرضه مى شود تا زمانى که از آن خارج گردد . راوى گوید : گفتم : بعد از مرگ نیز ؟ فرمودند : همانا خداوند متعال بر زمین حرام نموده است اینکه اجساد انبیاء را بخورد . پس نبىّ خدا زنده است و روزى داده مى شود . » ( بحارالأنوار ، ج 86 ، ص 264 ) اگر جمله ى آخر این حدیث نبود ، حدیث کاملاً دلالت داشت که اجساد انبیاء جزء خاک نمى شود لکن افزوده شدن جمله ى اخیر این احتمال را پیش مى آورد که شاید مراد از اجساد ، ابدان برزخى آن بزرگواران باشد . البته ذکر این مورد نیز از جهت دیگرى مشکل دارد و آن این که ابدان برزخى همه ى افراد ، باقى است پس این امر اختصاص به انبیاء ندارد . لذا بعید نیست که حضرت خواسته اند با جمله ى اخیر پاسخ اشکال مقدّرى را بدهند . اگر حضرت رسول ( ص ) جمله ى آخر را نمى فرمودند ، شاید آن شخص اشکال مى کرد که : به فرض سالم ماندن ابدان انبیاء ، باز دلیل نمى شود که آنان دعاى دیگران را بشنوند . لذا رسول خدا ( ص ) جمله ى اخیر را افزودند تا این شبهه را پاسخ دهند . پس جمله ى آخر ناظر به وجود برزخى انبیاء است ولى جمله ى ما قبل مربوط مى شود به ابدان مادّى آنها . امّا همانطور که گفته شد ، امکان دارد این حدیث عامّ باشد و با احادیث دیگرى تخصیص یابد . یعنى ظاهر این حدیث آن است که اجساد همه ى انبیاء جزء خاک نمى شود ، ولى ممکن است منظور حضرت انبیاى خاصّى باشند . لذا باید آیات و روایات را گشت و اگر حدیث خاصّى یافته نشد آنگاه مى توان آن را حمل بر معناى عامّ نمود امّا اگر حدیثى یافته شد که بر خلاف این حدیث بود ، در آن صورت ، این حدیث تخصیص مى خورد و شامل همه ى انبیاء نخواهد بود . و حقیقت این است که نقل معارض این حدیث وجود دارد . « رُوِى عَنْ عَلِى بْنِ الْحَسَنِ بْنِ سَابُورَ قَالَ قُحِطَ النَّاسُ بِسُرَّ مَنْ رَأَى فِى زَمَنِ الْحَسَنِ الْأَخِیرِ ع فَأَمَرَ الْخَلِیفَهُ الْحَاجِبَ وَ أَهْلَ الْمَمْلَکَهِ أَنْ یخْرُجُوا إِلَى الِاسْتِسْقَاءِ فَخَرَجُوا ثَلَاثَهَ أَیامٍ مُتَوَالِیهٍ إِلَى الْمُصَلَّى وَ یدْعُونَ فَمَا سُقُوا فَخَرَجَ الْجَاثَلِیقُ فِى الْیوْمِ الرَّابِعِ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ مَعَهُ النَّصَارَى وَ الرُّهْبَانُ وَ کَانَ فِیهِمْ رَاهِبٌ فَلَمَّا مَدَّ یدَهُ هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَرِ فَشَکَّ أَکْثَرُ النَّاسِ وَ تَعَجَّبُوا وَ صَبَوْا إِلَى دِینِ النَّصْرَانِیهِ فَأَنْفَذَ الْخَلِیفَهُ إِلَى الْحَسَنِ ع وَ کَانَ مَحْبُوساً فَاسْتَخْرَجَهُ مِنْ مَحْبَسِهِ وَ قَالَ الْحَقْ أُمَّهَ جَدِّکَ فَقَدْ هَلَکَتْ فَقَالَ إِنِّى خَارِجٌ فِى الْغَدِ وَ مُزِیلُ الشَّکِّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى فَخَرَجَ الْجَاثَلِیقُ فِى الْیوْمِ الثَّالِثِ وَ الرُّهْبَانُ مَعَهُ وَ خَرَجَ الْحَسَنُ ع فِى نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَمَّا بَصُرَ بِالرَّاهِبِ وَ قَدْ مَدَّ یدَهُ أَمَرَ بَعْضَ مَمَالِیکِهِ أَنْ یقْبِضَ عَلَى یدِهِ الْیمْنَى وَ یأْخُذَ مَا بَینَ إِصْبَعَیهِ فَفَعَلَ وَ أَخَذَ مِنْ بَینِ سَبَّابَتَیهِ عَظْماً أَسْوَدَ فَأَخَذَهُ الْحَسَنُ ع بِیدِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ اسْتَسْقِ الْآنَ فَاسْتَسْقَى وَ کَانَ السَّمَاءُ مُتَغَیماً فَتَقَشَّعَتْ وَ طَلَعَتِ الشَّمْسُ بَیضَاءَ فَقَالَ الْخَلِیفَهُ مَا هَذَا الْعَظْمُ یا أَبَا مُحَمَّدٍ قَالَ ع هَذَا رَجُلٌ مَرَّ بِقَبْرِ نَبِى مِنَ الْأَنْبِیاءِ فَوَقَعَ إِلَى یدِهِ هَذَا الْعَظْمُ وَ مَا کُشِفَ مِنْ عَظْمِ نَبِى إِلَّا وَ هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَرِ على بن حسن بن شاپور گفت : در زمان حضرت عسکرى علیه السّلام قحط سالى شد خلیفه دستور داد وزیر دربار و تمام اهل مملکت براى نماز استسقاء به صحرا بروند سه روز پشت سر هم رفتند به مصلّى و دعا کردند امّا باران نیامد . روز چهارم جاثلیق ، عالم نصارى با نصرانیان و رُهبانان به صحرا رفتند در میان آنها راهبى بود که تا دست خود را به دعا برداشت ، آسمان شروع کرد به باریدن . مردم به شکّ افتادند و در شگفت شده تمایل به دین نصارى پیدا کردند . خلیفه از پى امام حسن عسکرى علیه السّلام فرستاد که در آن وقت زندانى بود . بعد از اینکه از زندان خارجش کرد گفت : به فریاد امّت جدّت برس که دارند از دست مى روند . امام فرمودند : من فردا به صحرا خواهم رفت و شکّ و تردید را ان شاء اللَّه از میان برمى دارم . روز سوم جاثلیق با رهبانان خارج شد حضرت امام حسن علیه السّلام نیز با گروهى از اصحاب بیرون آمد همین که دید راهب دست خود را بلند کرده به یکى از غلامان خویش فرمود : دست راست او را بگیر و آنچه بین انگشتان خود پنهان کرده خارج کن ! غلام دستور را انجام داد از بین دو انگشت سبّابه ى او استخوانى سیاه شده بیرون آورد . حضرت امام حسن علیه السّلام آن را در دست گرفت آنگاه فرمود حالا تقاضاى باران کن ! وى دعا کرد و طلب باران نمود ، آسمان که قبلاً ابرى بود صاف شد و خورشید بیرون آمد . خلیفه گفت این استخوان چیست ؟ امام علیه السّلام فرمودند : این مرد به قبر یکى از انبیاء ( ع ) گذشت و این استخوان به دست او آمد و استخوان پیامبرى را آشکار نمى گشایند مگر اینکه باران به شدّت مى‌بارد . » ( بحارالأنوار ، ج 50 ، ص 271 ) از این حکایت بر مى آید که اجمالاً بدن برخى از انبیاء مى پوسد . چرا که اگر نمى پوسید ، استخوان آن به دست نمى آمد . پس جمع بین دو روایت فوق چنین است که نپوسیدن اجساد براى تمام انبیاء عمومیّت نداشته اختصاص به برخى از آنها دارد . این حکم در مورد ابدان مطهّر ائمه ( ع ) نیز جارى است و تا دلیل نقلى یا عینى معتبرى در دست نباشد نمى توان ادّعا نمود که ابدان همه ى آن بزرگواران سالم مانده است . 3 بحث تاریخى و عینى در بین علماى شیعه و شهداى فى سبیل الله و از جمله در میان شهداى جنگ تحمیلى رژیم بعث علیه جمهورى اسلامى ایران ، ابدان پاکى دیده شده اند که از پوسیدگى محفوظ مانده اند در حالى که اجساد آنها در هیچ شرایط ویژه اى نبوده است و مثل بقیه ى مردگان دفن شده بوده اند . حتى در بین شهداى جنگ تحمیلى اجسادى بوده اند که بعثى ها آنها را بعد از پیدا کردن روزها جلوى آفتاب گذاشتند و ذرّه اى آثار پوسیدگى در آنها دیده نشد و حتّى بر روى آنها اسید ریختند و باز اجساد تخریب نشدند . ( به نقل از سردار باقرى در یک برنامه تلویزیونى ) همچنین ابن میثم بحرانى از علماى بزرگ شیعه و شارح نهج البلاغه گفته که قبر شریف شیخ صدوق بعد از صدها سال به سبب سیل باز شد و ملاحظه گردید که جسد شریف این عالم وارسته کاملاً سالم مى باشد . کفن آن جناب پوسیده بود ولى خداوند متعال آبروى آن بزرگوار را به واسطه ى تار عنکبوت محافظت نموده بود . در روایات اهل بیت ( ع ) نیز آمده است که : « . . . مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا تَأْکُلَهُ الدِّیدَانُ تَحْتَ الْأَرْضِ فَلْیَسْکُنِ الْمَسَاجِدَ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَکُونَ طَرِیّاً مُطِرّاً لَا یَبْلَى فَلْیَکْنُسِ الْمَسَاجِد . . . هر کس مى خواهد بدنش طعمه ى حشرات زیر زمین نشود در مساجد بسیار نشیند و هر کس مى خواهد جسدش سالم بماند و پوسیده نشود مساجد را نظافت کند . . . » ( بحار ، ج 8 ، ص 145 ) هم چنین گفته شده که مداومت بر غسل جمعه باعث بقاء جسم مى شود . در مورد حرّ بن یزید ریاحى نیز گفته شده که شاه اسماعیل ، قبر شریف ایشان را گشود و جسد پاک وى را سالم یافت و خواست آن دستمالى را که امام حسین ( ع ) بر سرش بسته بود را باز نماید لکن چون باز کرد خون تازه از زخم وى جوشید لذا دوباره آن را بر جاى خود بست . بر این اساس بعید نیست که جسد مبارک اهل بیت ( ع ) نیز سالم مانده باشد بلکه این احتمال بسیار قوى است . لکن تا به حال کسى جسد شریفشان را ندیده است . 4 بحث کلامى و فلسفى در زمان حیات بین بدن و روح ، رابطه ى تدبیرى و قیّومى وجود دارد . یعنى روح حافظ حیات و وحدت و شخصیت بدن است و این ارتباط قابل تشدید و تضعیف است . مثلا در حالت خواب این ارتباط ضعیف تر مى شود . فلذا فرمودند : « ان النوم اخ الموت » ( مستدرک الوسایل ، ج 5 ، ص 123 ) همین طور در حالت بیمارى این ارتباط تضعیف مى شود و در حالت بیهوشى و اغما بسیار ضعیف تر مى شود و در مرگ مغزى ، ارتباط نفس و بدن در حدّ ارتباط نفس نباتى با نبات است و نفس نباتى ادنى مرتبه ى نفس آدمى است . و بعید نیست که پایین تر از این مرتبه نیز موجود باشد . چرا که نفس امرى است ذومراتب و مشکک و ارتباط آن با بدن نیز تشکیکى و داراى مراتب است . و شاید در افرادى که اجسادشان نمى پوسد روح نوعى ارتباط ضعیف با بدن را حفظ مى کند . به هر حال ، نزاهت روح و قوّت آن و اعمالى که شخص در زمان حیات داشته است در بقاء جسم او مؤثر است . شاید صورت مثالى و برزخى نظافت نمودن مساجد یا مداومت بر غسل جمعه که حقایقى مجرّدند قادر به تأثیر در عالم ماده باشند . و اثر آنها در این عالم همان حفظ جسد میّت است . یعنى نوعى اتّصال بین جسد و این حقایق مجرّده ایجاد مى شود که با مرگ منقطع نمى شود . و به واسطه این اتصال ، جسد حفظ مى شود . اگر بقاء جسد بواسطه نوعى ارتباط بین نفس و بدن باشد در این صورت نفس مى تواند بخشى از تکامل طبیعى خود را نیز از این راه به دست آورد . چرا که نفس دو گونه تکامل دارد یکى از راه اعمال اختیارى است و دیگرى بواسطه حرکت جوهرى جسم و اگر ارتباط بین بدن و نفس بعد از مرگ حفظ شود . نفس مى تواند برخى کمالات طبیعى را از این راه به دست آورد . فلذا از دیدگاه کلامى مى توان این بقاء جسم را نوعى لطف خاصّ الهى به برخى بندگان تلقى کرد . و البته این لطف خاص نتیجه ى اعمال خود آنهاست . همچنین این احتمال وجود دارد که صاحبان این ابدان مطهره از اهل رجعت باشند یعنى از کسانى باشند که در هنگام ظهور امام زمان ( عج ) زنده مى شوند و به یارى آن حضرت مى شتابند . بنابراین مرگ اینگونه افراد را مى توان نظیر مرگ اصحاب کهف دانست . آنچه در توجیه فلسفى این پدیده به ذهن بنده ى حقیر رسیده اگر درست باشد باز هم بخشى از حقیقت است و شکى نیست که دست قدرت الهى در این پدیده دخیل است . و نوعى اعجاز الهى و نشانه هاى غیبى در این گونه پدیده ها مشهود است . و تنها صرف بقا جسم نیست . مثلا وقتى جسد مطهر شیخ صدوق در اثر سیل هویدا شد کفنش پوسیده بود ولى جسدش سالم بود و عورتین او با تار عنکبوت پوشیده شده بود . و وقتى شاه اسماعیل دستمال را از سر حرّ بن یزید ریاحى باز کرد خون تازه از آن جوشیده و وقتى روى جنازه شهداى جنگ تحمیلى اسید ریختند باز تخریب نشدند . اینها را دیگر نمى تواند با صرف ارتباط ضعیف روح و جسم تبیین نمود . بلکه اینها امورى هستند از سنخ داستان اصحاب کهف و سرد شدن آتش نمرود بر ابراهیم و بریده نشدن سر اسماعیل توسط چاقو و تولّد عیسى از مریم باکره . و اینها آیات خدا هستند از یک طرف و بیانگر فضل و شرافت این بندگان خدا هستند از طرف دیگر و ظهور اینگونه آیات ، سنت دایر خدا بوده است از زمان حضرت آدم تا به امروز . به هر حال اگر بقاء جسد برخى اولیاى الهى ، به جهت رجعت بوده باشد ، در آن صورت لازم نیست که جسد تمام انبیاء یا شهدا یا علما باقى بماند . در مورد ائمه ( ع ) نیز ظاهراً تنها براى رجعت برخى از آن ذوات مقدّسه دلیل نقلى وجود دارد نه براى همه ى آن بزرگواران . بنا بر این ، پاسخ اجمالى پرسش حضرت عالى این است که اجمالاً جسد برخى انبیاء ، برخى ائمه ، برخى علما و برخى شهدا نمى پوسند و شکّى نیست که جسد همه ى انبیاء و همه ى علما و همه ى شهدا سالم نمى ماند . امّا در مورد معصومین ( ع ) و بخصوص چهارده معصوم ، اگر چه دلیل بر بقاء جسد برخى از آنها داریم ولى ، عمومیّت آن نیز احتمال قابل تأمّلى است . امّا حکمت این بقاء جسد اوّلاً مى تواند براى کسب برخى کمالات خاصّ باشد و ثانیاً شاید براى آن است که این بزرگواران نیز مثل اصحاب کهف دوباره زنده شوند و به یارى امام عصر ( ع ) بشتابند . چون طبق روایات تردید نیست که گروهى از مردگان در آستانه ى ظهور دوباره زنده خواهند شد که از جمله براى رجعت برخى ائمه ( ع ) و نیز براى رجعت سلمان فارسى ( رض ) روایات مؤیّد در اختیار داریم . پس بعید نیست که ابدان آن بزرگواران براى این منظور سالم مانده باشد . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image