- جریان های روشنفکری ایران- اختلاف روشنفکران- /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

فرهیخته عزیز درپاسخ به این پرسشتان که فرمودید: « چرا روشنفکران غرب یکدیگر را نمی کوبند و...» باید بگوییم؛ آیا به راستی کلیت این موضوع صحیح است یا نه؟ یعنی واقعا اینچنین است که روشنفکران غرب با هم هیچ اختلاف ومشکلی نداشته و یکدیگر را رد و نکوبیده اند؟ و... متاسفانه واقعیت مخالف فرمایش شماست. با مختصر مطالعه در تاریخ اندیشه و روشنفکری غرب به این مطلب خواهید رسید، که برعکس تصورتان تاریخ غرب نیز پر است از این کوبیدن ها و انتقادات و... از زمان سقراط گرفته تا پوپر، کانت وغیره و از آن زمان تا الان و این چنین نیست که این مباحث مختص کشورمان، ایران باشد.


فرهیخته عزیز درپاسخ به این پرسشتان که فرمودید: « چرا روشنفکران غرب یکدیگر را نمی کوبند و...» باید بگوییم؛ آیا به راستی کلیت این موضوع صحیح است یا نه؟ یعنی واقعا اینچنین است که روشنفکران غرب با هم هیچ اختلاف ومشکلی نداشته و یکدیگر را رد و نکوبیده اند؟ و... متاسفانه واقعیت مخالف فرمایش شماست. با مختصر مطالعه در تاریخ اندیشه و روشنفکری غرب به این مطلب خواهید رسید، که برعکس تصورتان تاریخ غرب نیز پر است از این کوبیدن ها و انتقادات و... از زمان سقراط گرفته تا پوپر، کانت وغیره و از آن زمان تا الان و این چنین نیست که این مباحث مختص کشورمان، ایران باشد. اما درمورد اختلاف روشنفکران داخلی نیز باید بگوییم که توجه به تعریف و گونه شناسی روشنفکری و بررسی مبانی فکری آنها رهگشای حل پاسخ سوال شما خواهد بود، پس در ادامه به این موارد می پردازیم: تعریف و انواع جریان روشنفکری «روشنفکر» را به نوگرا، تجدد پرست و آنکه رواج آیین و افکار نو را پی می جوید و منسوخ شدن آیین کهن را در هدف دارد، تعریف کرده اند. (1) اما «روشنفکر» در اصل به کسی می گویند که دارای فکری باز، ذهن بصیر و اندیشه ای روشن نسبت به امور است. مفهوم متضاد این واژه «تاریک فکر»، معادل کلمه ی «متحجر» است و کنایه از کسی است که به هیچ روی از عقاید کهنه ی خود دست بر نمی دارد. (2) بدین سان، متحجر کسی است که از نظر فکر و ذهن هیچ انعطافی ندارد و همچون سنگ از جمود و سکون برخوردار است. می توان با توجه به ادبیات دینی، واژه ی روشنفکر را مترادف با کلمه ی «بصیر» دانست. در این مفهوم، روشنفکر راستین کسی است که گوشی شنوا و چشمی بینا دارد و ذهن او با نور معرفت الهی روشن است و حق را از باطل به خوبی باز می شناسد. با توجه به این معنا، روشنفکری در مقابل بی بصری، کوری، جهالت، حیرت و ضلالت قرار دارد. (3) متأسفانه ادبیات سیاسی امروز این مفهوم از روشنفکری را که دارای معنایی مثبت است، فراموش کرده است. روشنفکر در ادبیات سیاسی امروز، ترجمه واژه ی غربی Intellectual است که همزمان با عصر مشروطه پا به ادبیات سیاسی کشور گذاشت و به «منور الفکر» ترجمه شد. واژه ی «روشنفکر» را فرهنگستان ادب در اوایل دهه 1320 ش. بر جای واژه ی «منور الفکر» نهاد. این واژه به یک لحاظ، به کسانی اطلاق می شد که به وحی و دخالت خداوند در امور در روزمره اعتقادی نداشتند و به لحاظی دیگر مراد از آن کسانی بودند که با آموزش اروپایی با نظام آموزشی نو آشنا بودند. ویژگی بسیاری از این روشنفکران نکوهش عوام و گذشته ی کشور و توجه به آینده و نوگرایی بود. (4) از آنچه گذشت، روشن می شود که ارائه تعریفی یگانه برای جریان روشنفکری در ایران کاری دشوار و بلکه ناممکن است. می توان گفت در دوره ی معاصر، ایران شاهد دو نوع جریان روشنفکری دینی و غیر دینی بوده است که هر یک از شاخه های روشنفکری فرعی نیز برخوردار بوده اند. از این رو، نخست شاخه های روشنفکری دینی و سپس فروع روشنفکری غیر دینی را به تعریف می گذاریم: 1- جریان روشنفکری صحیح دینی: (5) منظور جریانی است که با هدف حفظ و استمرار اسلام ناب محمدی (ص) از یک سو با رکود فکری، سطحی نگری، مقدس مآبی و تنگ نظری به مقابله برخاسته است و از سوی دیگر انفعال در مقابل اندیشه های وارداتی و غیر منطقی را بر نمی تابد و التقاط فکری را رد می کند و چهره ای روشن و ناب از اسلام بر اساس عقلانیت دینی و مقتضیات زمان و مکان ارائه می دهد. 2- جریان روشنفکری التقاطی دینی: روشنفکرانی که در این جریان جای می گیرند، دغدغه ی دینی داشته اند، اما تحت تأثیر مکاتب وارداتی غربی، مانند لیبرالیسم، مارکسیسم و ناسیونالیسم، در صدد ارائه اسلام مدرن بر آمده اند و نتیجه ی کار آنها دوری از اسلام راستین و ارائه افکار التقاطی بوده است. 3- جریان روشنفکری لائیک یا سکولار: این جریان استمرار جریان روشنفکری غربی است که دین را امری شخصی می داند و با اعتقاد به سکولاریزم، اومانیسم و لیبرالیسم، می کوشد کشور را به سوی ارزش ها و آموزه های غربی سوق دهد. 4- جریان روشنفکری الحادی: این جریان به صورت بنیادی با دین و باورهای مذهبی در ستیز است و بیشتر از تفکرات سوسیالیستی یا مارکسیستی برخوردار است. تاریخچه هر یک از انواع جریان روشنفکری، تاریخچه ای ویژه دارد. روشنفکری صحیح اسلامی، تداوم همان جریان اصیل اسلامی است که حتی پیش از رویارویی مردم ما با فرهنگ و تمدن غرب در عصر قاجار وجود داشته است. روحانیت اصیل و عالمان روشن ضمیر حوزه های علمیه پدید آورندگان آن محسوب می شوند. می توان گفت که این جریان ادامه ی اسلام ناب است که از پیامبر (ص) آغاز می شود و با ائمه اطهار (ع) استمرار می یابد و سرانجام به علمای صالح و روحانیت اصولی می رسد. روحانیان اصولی، که در مقابل اخباریان قرار داشتند، بر خلاف دیدگاه های «عقل ستیز» اخباریان و ناتوانی آنان برای پاسخگویی به نیازهای زمان، بر جامعیت شریعت، اجتهاد و پذیرش صلاحیت عقل برای تشخیص احکام شرعی پای می فشردند و از این رو، به مسائل مستحدثه و نیازهای زمان به خوبی پاسخ می گفتند. این جریان در دوره ی پهلوی به دست روحانیت انقلابی افتاد که به مقابله با افکار تحجر گرایانه و مقدس مآبانه کسانی همچون طرفداران انجمن حجتیه و مخالفان دخالت اسلام در سیاست پرداختند و با رهبری امام خمینی (ره)، انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند. از جمله افراد شاخص این جریان می توان از علامه سید محمد حسین طباطبایی و شهید آیت الله مرتضی مطهری نام برد که مظهر روشنفکری صحیح اسلامی بودند. آنان با شجاعت و انصاف علمی و با دلایل متقن و محکم از اسلام ناب به مقابله با تفکرات لیبرال، مارکسیستی و ناسیونالیستی برخاستند و بدون انفعال پاسخگوی نیازهای فکری زمان شدند تاریخچه ی جریان دوم به آن دسته از متفکران مسلمانی باز می گردد که تحت تأثیر مکاتب غربی بودند. برجسته ترین چهره های این جریان دو نفر بودند: نخست، مهندس مهدی بازرگان که تحت تأثیر افکار لیبرال غرب قرار داشت و (6) دوم، دکتر علی شریعتی که از افکار سوسیالیستی اثر پذیرفته بود. (7) این دو متفکر به دلیل تحصیل در دنیای غرب و فقدان آشنایی عمیق با مبانی اسلامی، هر چند اهل دین و دغدغه ی دینی بودند، از روشنفکران التقاطی به شمار می روند. مهندس بازرگان با تلاش برای تفسیر تجربی و علمی قرآن، اثبات علمی بودن دین اسلام، تلفیق اسلام و ناسیونالیزم و انطباق مبانی اسلامی بر برخی مبانی دموکراسی غربی در صدد مدرنیزه کردن اسلام بر آمد. البته کوشش های او در مجامع روشنفکری و جوانان روشنفکر مسلمان اثر می نهاد و آنان را به علمی بودن و جاودانگی آموزه های اسلام امیدوار می کرد، اما در همان حال بستر انحرافات بعدی افراد را به سوی مکاتب غربی فراهم می نمود. دکتر علی شریعتی نیز با کتاب ها و سخنرانی های خود پیش از پیروزی انقلاب، نفوذ فراوانی در ذهن جوانان دانشگاهی و روشنفکران داشت و در حسینیه ارشاد فعالیت می کرد. جریان سوم روشنفکری در دوره ی قاجار و به ویژه پس از ورود افکار غربی در عصر مشروطه نضج گرفت. روشنفکران این جریان، نخستین نمایندگان اندیشه های غربی بودند. کسانی مانند میرزا ملکم خان، میرزا فتحعلی آخوند زاده، میرزا حسین خان سپهسالار و سید حسن تقی زاده افکار لیبرالیستی، اومانیزم و سکولار خود را به تدریج در ایران طرح کردند. غربی کردن کشور در همه ی ابعاد از جمله اهداف این گروه بود. اعضای این جریان در دوران پهلوی کارگردان و کارگزار نظام سلطنتی برای غربی کردن کشور بودند و البته برخی از آنان چون آزادی به سبک غربی در بعد سیاسی را در نظام استبدادی پهلوی تحقق پذیر نمی دیدند، بر رژیم پهلوی خرده می گرفتند. جریان چهارم روشنفکران نیز پس از انقلاب مشروطه و تأثیر پذیری آنان از افکار کمونیستی و سوسیالیستی پدید آمد. ویژگی مهم این جریان الحاد و ضدیت با دین اسلام بود. جریان چهارم نیز خصلت گذشته ستیزی و نوگرایی داشت، اما نوگرایی اش در تحقیر و تمسخر دین و متدینان تجلی یافته بود. می توان گفت، به استثنای جریان اول روشنفکری، سه جریان دیگر، به بیگانگان وابسته بودند. این وابستگی برای برخی از لحاظ فکری و برای برخی دیگر، فکری و عملی بود. در مجموع به استثنای جریان روشنفکری صحیح اسلامی، نتیجه ی عملکرد دیگر جریان ها برای کشور منفی بوده است. این سه جریان که می توانیم آنها را «جریان جدید» بنامیم، به تعبیر رهبر معظم انقلاب از همان آغاز بیمار متولد شدند (8) و فرجام آنها وابستگی کشور به بیگانگان است. مبانی فکری روشن است که مبانی فکری جریان های چهارگانه متفاوت است. مبانی فکری جریان اول همان مبانی فکری جریان اصیل اسلامی است که عبارتند از: - وحدت دین و سیاست؛ - توحید یا خدامحوری؛ - نبوت؛ - معاد؛ - امامت؛ - عدالت؛ - مهدویت؛ - مرجعیت و ولایت فقیه؛ - اسلام فقاهتی؛ - پیوند اسلام با روحانیت؛ - استبداد ستیزی؛ - استعمار ستیزی؛ - دفاع از تمامیت ارضی کشور اسلامی؛ - مردم سالاری دینی؛ - آزادی خواهی؛ افزون بر آنچه ذکر شد، مبارزه با تحجرگرایی و عدم انفعال و خودباختگی در مقابل غرب را می بایست از مبانی مهم جریان روشنفکری صحیح اسلامی برشمرد. جریان دوم: یعنی روشنفکری منحرف اسلامی نیز در شاخه ی اول خود ترکیب اسلام با لیبرالیزم و ناسیونالیزم را مبنا قرار داده است و شاخه ی دوم، التقاطی از اسلام و سوسیالیزم است. دو مبنای مشترک این جریان عبارتند از: غرب گرایی و نوگرایی دینی یا اصلاح دین. ویژگی ها یا نواقص مهم روشنفکری منحرف دینی را به قرار زیر می توان برشمرد: - تلاش برای ارائه ی اسلام مدرن بر اساس لیبرالیزم یا سوسیالیزم؛ - سعی در التقاط اسلام با ناسیونالیزم؛ - اعتقاد به اسلام منهای روحانیت. این امر سرچشمه ی بسیاری از انحرافات بوده است؛ زیرا با چنین مبنایی نتوانسته اند آموزه های دینی را از متخصصان برگیرند؛ - انفعال در برابر غرب و احساس حقارت در برابر پیشرفت های مادی آن؛ - اعتقاد به برتری علم تجربی و سعی در تفسیر و تأویل مفاهیم قرآن و متون مذهبی بر اساس آن. مبانی فکری جریان چهارم نیز همان مبانی، جریان مارکسیستی است که عبارتند از: - ماتریالیسم دیالکتیک؛ - الحاد، نفی خدا و دین؛ - نفی مالکیت خصوصی؛ - زیربنا بودن اقتصاد؛ - تضاد طبقاتی؛ - ماتریالیسم تاریخی. همچنین باید از شاخه روشنفکری جریان سلطنت طلب نام برد که مبانی فکری آنان همچون روشنفکران لائیک اما با حفظ نظام سلطنتی است. مهم ترین مبانی فکری روشنفکری لائیک نیز به قرار زیر است: - سکولاریزم (جدایی دین از سیاست)؛ - اومانیسم (اصالت انسان)؛ - مادی گرایی؛ جریان روشنفکری از آن حد تأثیر و توانمندی برخوردار نبوده است که سازمان ها و احزابی ویژه بر پا کند. بر این اساس باید بگوییم روشنفکرى در ایران یک مقوله منسجم و بسیط نبوده و نیست. و روشنفکران ما داراى گفتمان هاى متفاوت و رویکردها و گرایش هاى مختلفى بوده اند که این خود منشاء بسیاری از اختلافات و بقول شما کوبیدن و رد همدیگر بوده است. روشنفکرى در ایران یک فرا گفتمان نیست که نسبت به موقعیت اجتماعى و تاریخى بى تفاوت و لااقتضا باشد؛ بلکه یک گفتمان است و چون گفتمان ها تحت شرایط خاصى ایجاد مى شوند، تحت شرایط خاصى هم تغییر و تحول پیدا مى کنند و تحت شرایط خاصى هم از بین مى روند. پی نوشت : 1.نک: لغت نامه ی دهخدا ذیل واژه ی روشن فکر. 2. همان، ذیل واژه ی متحجر. 3. نک: به آیات قرآن کریم؛ یوسف (12)، آیه 108؛ فاطر (25)، آیه 19؛ انعام (6)، آیه 5؛ رعد (13)، آیه 16. همچنین سخن امام علی (ع) که فرمود: انما البصیر من سمع فتفکر و نظر فأبصر... میزان الحکمه، ج 1، حدیث 1732. 4. نک: مهرزاد بروجردی، روشنفکران ایرانی و غرب، ترجمه ی جمشید شیرازی، ص 42- 44؛ فرهاد شیخ فرشی، روشنفکری دینی و انقلاب اسلامی، ص 58 - 59. 5. این تعبیر از بیانات مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای اخذ شده است. نک: بیانات ایشان در دیدار با اعضای هیأت علمی همایش جهانی حکمت مطهر 1382/12/18. 6. نک: مجتبی سلطانی، خط سازش، ج 1، ص 129- 158. 7. به عنوان نمونه نک: شریعتی، اسلام شناسی درس های ارشاد، همچنین کتاب حسین وارث آدم (مجموعه ی آثار ج19). 8. بیانات آیت الله خامنه ای، 77/2/22 و 69/5/23. منبع: کتاب جریان شناسی سیاسی ایران معاصر، عبدالحسین خسرو پناه تلقی شما از «معاصر بودن» چیست؟، دنیای سخن، 25، اسفند 1367،ص 42 2 محمد مختاری، «دفع و نفی روشنفکران،» فرهنگ توسعه، شماره 24، مهر1375. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image