اسلام ستیزی؛ فراروایتی تاریخی  /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

جریانی در طول تاریخ تقابل تمدن غرب با تمدن اسلام شکل گرفته است که هم از راس و هم از بدنه شیپور تقابل با اسلام را نواخته و می نوازد. این جریان هم در دولتها و هم در ملتهای غربی(به ویژه گروه های افراطگرای ضد مسلمان) رخنه کرده است. به عبارتی ساده تر تقابل اسلام با غرب که موج اسلام ستیزی در غرب را منجر شده است نه تنها در بعد دولتها و عرصه سیاست بلکه در بعدی فراتر در عرصه تقابلات تمدنی، اجتماعی و فرهنگی وجود داشته و دارد و گسترش خودآگاهی فرهنگی در ملل غرب، شرق و اسلامی هر روز بیشتر از دیروز بر این تقابل دامن می زند.


جریانی در طول تاریخ تقابل تمدن غرب با تمدن اسلام شکل گرفته است که هم از راس و هم از بدنه شیپور تقابل با اسلام را نواخته و می نوازد. این جریان هم در دولتها و هم در ملتهای غربی(به ویژه گروه های افراطگرای ضد مسلمان) رخنه کرده است. به عبارتی ساده تر تقابل اسلام با غرب که موج اسلام ستیزی در غرب را منجر شده است نه تنها در بعد دولتها و عرصه سیاست بلکه در بعدی فراتر در عرصه تقابلات تمدنی، اجتماعی و فرهنگی وجود داشته و دارد و گسترش خودآگاهی فرهنگی در ملل غرب، شرق و اسلامی هر روز بیشتر از دیروز بر این تقابل دامن می زند. موج تظاهرات ضد آمریکایی-صهیونیستی جهان اسلام را فراگرفته است. این تیتر اصلی بسیاری از رسانه ها در روزهای اخیر است. بسیاری از کشورهای مسلمان و حتی غیرمسلمان شاهد تظاهرات‌ گسترده‌ در اعتراض به جسارت اخیر آمریکایی-اسرائیلی‌ به ساحت پیامبر اکرم (ص) هستند. بی تردید این آخرین اقدام توهین آمیز علیه مقدسات اسلامی نخواهد بود همانگونه که نخستین آنها نبوده است. در چرایی گسترش اقدامات توهین آمیز علیه اسلام و مسلمین تاکنون و به ویژه در دوران پس از حوادث 11 سپتامبر نظرات مختلفی ازسوی کارشناسان مطرح گردیده است. اگر بخواهیم دسته بندی ای از این تحلیلها را ارائه دهیم در مجموع با دو دسته از تحلیلها مواجه خواهیم شد. دسته اول با اعتقاد به وجود سناریویی کلان و مشترک، اینگونه اقدامات را براساس سناریویی از پیش طراحی شده تبیین می نماید. این نگرش با تاکید بر وجود دستهای پنهان در عرصه حکمرانی جهانی معتقد است هرگونه اقدامی که در عرصه سیاسی چه داخلی و چه خارجی بار و تاثیری داشته باشد بی شک با هماهنگی و برنامه ریزی سازمانهای مخوف حکومت مخفی جهانی صورت می پذیرد. دسته دوم برخلاف نگرش اول اعتقاد چندانی به وجود سناریویی مشترک نداشته و اقدامات سیاسی ای مانند اقدامات توهین آمیز سالهای اخیر بر ساحت مقدس دین مبین اسلام را نه براساس برنامه و طرحی خاص بلکه اساساً بر مبنای تک حوادث اتفاقی و غیربرنامه ریزی شده تبیین می نماید. با دقت بر دو دیدگاه مطرح شده واضح است که هر دو نگرش رگه هایی از افراط را در دل خود دارند. برای یافتن پاسخی مستدل به چرایی مطرح شده نگاهی تاریخی، قانونمند و به عبارت بهتر یافتن فراروایتی تاریخی لازم و ضروری می نمایاند. در فلسفه علوم اجتماعی در پرداختن و بررسی پدیده های اجتماعی درمجموع دو نگرش قانونیت باوری و تاریخیت باوری حاکم است. نگرش قانونیت باوری با تاکید بر استفاده از روشهای علمی، منطقی و به عبارت گویاتر پوزیتیویستی که در جریان معمول علوم طبیعی رایج است بر آنست تا با استفاده از چنین روشی به بررسی و تحلیل پدیده های اجتماعی بپردازد. این نگرش رویکردی کاملاً مکانیکی به جامعه داشته و قصد، نیت و به معنای عمل کارگزاران وقعی ننهاده است. نگرش تاریخیت باوری در مقابل رویکرد قانونیت باوری با تاکید بر خاص بودن هر پدیده اجتماعی اساساً هرگونه کلی گویی و فراروایت را نامطلوب دانسته و معتقد است عرصه علوم اجتماعی در تقابلی آشکار با علوم طبیعی قرار دارد لهذا روش بررسی و مطالعه آن نیز باید کاملاً متفاوت و منطبق با پدیده های اجتماعی و اقتضائات موجود در آن باشد. بر این اساس در این رویکرد نگرشهای هرمنوتیکی و تفسیری حرف اول و آخر را می زند. هر دو نگرش مطروحه با انتقادات فراوانی مواجه شده اند و هر دو به دلیل عدم پرداختن جامع به مقولات اجتماعی مجکوم به نقص و کمبود گردیده اند. دانشمندان و فیلسوفان جدید علوم اجتماعی برای حل چنین مشکلی با باور بر اینکه این دو نگرش هردو صحیح است نقایص هرکدام را مطرح کرده اند. عمده انتقادات وارده به این دو رویکرد آنست که این دو تنها از تک دریچه و تک چشم انداز خاص خود به پدیده های اجتماعی می نگرند. نتیجه آنکه؛ این دسته از منتقدین استفاده توامان از دو رویکرد را برای فهم، درک مطلوبتر و صحیحتر پدیده های علوم اجتماعی تجویز نموده اند. بر این اساس دانشمندان علوم اجتماعی در شاخه های گوناگونی چون علوم سیاسی، جامعه شناسی، اقتصاد و . . . ، با اهمیت قائل شدن به خصیصه های تاریخی یک پدیده اجتماعی به جستجوی یک فراروایت کلان نیز می پردازند. با چنین اقدامی علاوه برآنکه خاص بودن پدیده های اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد و موضوعات با اهمیت و اساسی ای چون قصد، نیت، انگیزه و . . . لحاظ می گردد به مرور نگاهی کلان و نه همیشه صحیح نیز به عنوان قانونی متفاوت از قانون موجود در حوزه علوم طبیعی دانشمندان و محققین حوزه علوم اجتماعی را مساعدت می نماید. در بررسی اسلام ستیزی موضوع محوری این نوشتار نیز تنها نگاه "فراروایتگرایانه تاریخی" قادر به بررسی دقیق علل و عوامل و به بیانی صحیحتر چرایی این جریان است. تاریخ به وضوح و با استناد به فکتهای متعدد بر وجود تقابل ذاتی و تاریخی تمدن غرب با تمدن اسلام شهادت می دهد. نقطه اوج تقابل این دو تمدن همزمان با جنگهای چند صد ساله صلیبی بروز یافت. جنگهایی که به استناد روایات مورخین غربی ازسوی غرب و برای ایستادگی در برابر گسترش دین مبین اسلام صورت پذیرفت. این جنگها که به زنجیره‌ای از جنگ‌های مذهبی گفته می‌شود به دعوت پاپ توسط شاهان و نجبای اروپایی داوطلب برای بازپس‌گیری سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان برافروخته‌شد. صلیبیان از جای‌جای اروپای غربی در جنگ‌هایی مجزا بین سال‌های ۱۰۹۵ تا ۱۲۹۱ شرکت‌داشتند. صلیبیان در ابتدا با هدف بازپس‌گیری اورشلیم و سرزمین‌های مقدس از دست مسلمانان شروع به جنگ کردند و مبارزات آنها در حقیقت پاسخی بود به درخواست رهبران امپراتوری روم شرقی برای جلوگیری از پیشروی ترکان سلجوقی در آناتولی. بررسی دقیق جنگهای صلیبی و دیگر نمونه های تاریخی موجود از تقابل غرب با تمدن اسلامی حکایت از آن دارد که غرب همزمان با برخاستن از خواب هزار ساله همواره اسلام و مسلمانان را به عنوان دشمن درجه اول خود شناسایی کرده و به انحاء گوناگون به دنبال تقابل با آن است. بررسی نمونه های مشابه تاریخی در این باب فراروایتی کلان(قاونون) را برملا می سازد: «همزمان با اوجگیری فتوحات مادی و معنوی اسلام و مسلمانان دامنه تجاوز و تعدی غرب بر ممالک، مقدسات و هویت اسلامی گسترش می یابد». با این حال این امر به معنای آن نیست که دولتهای غربی دست به برنامه ریزی دقیق و کاملاً مشخصی برای اسلام ستیزی زده اند و اقداماتی چون اقدام توهین آمیز اخیر قطعا از قبل برنامه ریزی شده است و نیز به این معنا نیست که اینگونه اقدامات بی پشتوانه و حمایت دولتهای غربی صورت می گیرد بلکه اساساًَ جریانی در طول تاریخ تقابل تمدن غرب با تمدن اسلام شکل گرفته است که هم از راس و هم از بدنه شیپور تقابل با اسلام را نواخته و می نوازد. این جریان هم در دولتها و هم در ملتهای غربی(به ویژه گروه های افراطگرای ضد مسلمان) رخنه کرده است. به عبارتی ساده تر تقابل اسلام با غرب که موج اسلام ستیزی در غرب را منجر شده است نه تنها در بعد دولتها و عرصه سیاست بلکه در بعدی فراتر در عرصه تقابلات تمدنی، اجتماعی و فرهنگی وجود داشته و دارد و گسترش خودآگاهی فرهنگی در ملل غرب، شرق و اسلامی هر روز بیشتر از دیروز بر این تقابل دامن می زند. اسلام ستیزی؛ فراروایتی تاریخی صالح شاه میرزایی مرکز اسناد انقلاب اسلامی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image