کلام /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

چرا انسان باید تابع پیامبران و امامان باشند و حق اعتراض نسبت به آنها ندارد؟ آنها چه برتری بر دیگر انسانها دارند که باید از آنها اطاعت کرد؟ از این بالاتر چه نیازی است که ما از روحانیت و مراجع اطاعت کنیم؟


برای دریافت پاسخ صحیح این شبهه و پرسش لازم است اول ضرورت نبوت و صفات و خصوصيات آن مورد بررسي قرار گيرد. سپس میتوان قضاوت کرد که آیا ديگران حق استيضاح آنان را دارند يا خير؟ از آنجا که ادراک عادي انسانها، براي شناسايي کامل راه سعادت و شقاوت کافي نيست، پس خداوند حکيم بايد اين نقص و کمبود را از راه وحي و ارسال پيامبران جبران کند. در غير اين صورت، غرض و هدف از خلقت انسان ـ که رسیدن به کمال مطلوب و قرب الهی از طریق گزینش اختياري است ـ حاصل نمیشود، زيرا تکامل اختياري در گرو شناخت صحيح و کافي است و آن امر نيز بدون بعثت انبياء حاصل نخواهد شد. پس اگر خداوند سبحان پيامبري نفرستد نقض غرض خود کرده است، و نقض غرض هم از نظر عقل قبیح است و از خداوند حکیم، واقع نمیشود. لذا بر خداوند سبحان لازم و ضروري است که پيامبري را براي هدايت انسان ها به صراط مستقيم و راه سعادت و تکامل بفرستد. در روايات اسلامي نيز بدين مسئله اشاره شده است به طور مثال امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: «ما به وجود خداي سبحان اعتقاد داريم، خداوند جسم نيست تا انسان ها با مشاهده او، با او گفتگو کرده و راه هدايت را فرا گيرند. و نيز همه انسان ها اين شايستگي را ندارند که از طريق وحي با خداوند ارتباط برقرار کنند. بدين جهت بايد خداوند سفيراني داشته باشد که آنچه خير و صلاح بشر را برآورده ميکند به آنان بياموزد و آن سفيران، پيامبرانند». حال که ضرورت پيامبری روشن شد. باید خصوصیات لازم اين پيغام آور الهي ويژگي هايي او را بررسی شود. صفات و ویژگیهای که انجام این رسالت و وظيفه خطير آنها را اقتضا میکند. از نظر عقل دو خصوصيت قطعا لازم است که بدون آنها اهداف پيامبري تحقق پیدا نمیکند و قوام نبوت به آنها است. يکي علم و آگاهي کافي نسبت به دين و راه تکامل و سعادت انسانها، زيرا عقل حکم مي کند کسي که آگاهي کافي ندارد چطور مي تواند رهبر و راهنماي مردم باشد. و ديگري عصمت است که دارای مراتب مختلف است. مرتبه اول عصمت، عصمت از خطا و لغزش در دريافت وحي و ابلاغ آن است، زيرا همچنانکه در بحث ضرورت بیان شد، بر خدا لازم است پيامبر را بفرستد تا راه هدايت را به مردم نشان دهد، حال اگر اين پيامبر در دريافت وحي، حفظ و ابلاغ آن دچار کوچکترين خطا و اشتباه و لغزش شود، هدف از ارسال رسل نقض خواهد شد و بود و نبود آن فرقي نمي کند، چون مردم راه هدايت را نمي يابند، و اين کار با حکمت خداوند حکيم منافات دارد. مربته دوم عصمت، مصونيت از گناه و معصيت است. متکلمان شيعه معتقداند اين نوع از عصمت قبل و بعد از بعثت، گناهان صغيره و کبيره، خواه عمدي باشد، خواه سهوي را شامل مي شود. زيرا اولا، همان گونه که گفتار پيامبر براي مردم حکم سخن خدا را دارد، کردار او نيز براي مردم حکم دستور خداوند سبحان را دارد زيرا او فرستاده خداست و مردم فکر مي کنند حتما اين رفتار جايز است که پيامبر انجام مي دهد و به همين خاطر مرتکب اشتباه مي شوند و باز نقض غرض مي شود.دوما، پيامبران وظيفه تربيت و هدايت انسان ها را برعهده دارند. و حال اگر خود آنها مهذب و تربيت شده نباشند چطور مي توانند مردم را تربيت کنند. مرتبه سوم عصمت، مصونيت در امور عادي زندگي است، زيرا در نظر اکثريت مردم امور عادي زندگي از احکام دين قابل تفکيک نيست و اگر شخصي در امور عادي زندگي مرتکب اشتباه شود، اعتماد مردم نسبت به او از بين رفته و احتمال اين مي رود که او در امور مربوط به دين هم مرتکب اشتباه شود و در نتيجه اطمينان آنها نسبت به او سلب مي شود و اين با غرض رسالت منافات دارد. پس طبق ادله عقلي بيان شده انبياء داراي مقام عصمت در مراتب مختلف آن هستند. و این عصمت حتي امور عادي زندگي آنها را در بر میگیرد. حال آيا چنين شخصي را مي توان استيضاح کرد؟! و او را مورد نقد و بررسي قرار داد؟ روشن است که نه. زیرا ممکن است ديگر انسان ها بع علت نقص دانش بشری نتوانند دلیل کار او را متوجه نشود. قرآن در باره ميفرمايد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنکمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِک خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [اوصياى پيامبر] را! و هر گاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است». آيا اطاعت تام از خدا و رسول و اولي الامر با اشکال و انتقاد مي سازد. درباره امام معصوم هم بايد گفت: او جانشين پيامبر است و حفظ و حراست از دين بعد از پيامبر در دست اوست. لذا بايد هم علم کافي و هم عصمت گفته شده براي پيغمبر به جميع مراتب در او باشد، زيرا با حکمت الهي سازگاري ندارد که شخصي را به عنوان جانشين پيغمبر خود معرفي کرده و او را منبع و توضيح دهنده شريعت و محل رجوع مردم معرفي کند، ولي احتمال خطا و اشتباه و گناه در او باشد، اين مطلب هم نقض غرض است.لذا تمام امامان هم بايد معصوم از خطا و اشتباه باشند. حال آيا از کسي که داراي عصمت است و حتي در امور عادي زندگي اشتباه و غفلتي از او صادر نمي شود مي توان اشکال گرفت و استيضاح کرد، اين اشکال يعني قبول نداشتن عصمت آنان. بنابراین اگر امام را خوب بشناسیم و معرفت خود را نسبت به او بيشتر کنيم، این سئوالها و شبهات هرگز مطرح نخواهد شد. و همان طور که در آيه قبل ذکر شد خداوند به اطاعت از «اولي الامر» دستور داده و اين اولي الامر همان امامان معصوم اند. حال با اين توصيف آيا جايي براي اعتراض و اشکال به آن بزرگوران مي ماند. اين دستور نه از روي زورگويي است، بلکه بخاطر اين است که آنها راه سعادت و شقاوت را مي دانند و از سوي خداوند سبحان براي هدايت و تربيت انسان ها برگزيده شده اند؛ و داراي عصمت تام مي باشند. البته فرق است بين ايراد گرفتن و سئوال کردن. سئوال نسبت به امري و هيچ کسي اشکال ندارد اگر براي فهميدن باشد. اما راجع به اطاعت از علماي دين و مراجع تقلید هم در امر دين و فروعات و احکام دینی نمي توان اعتراضي کرد، زيرا اينان متخصص در دين اند و طبق اجتهاد خود فتوا داده اند. مگر اينکه علم قطعی باشد که آنها در موردي خطا کرده باشند. حال فقيه ديگري مي تواند در مقدمات اجتهاد او اشکال کند و فتواي او را نقد کند، ولي مردم عادي که از علم و روش اجتهاد، آگاهي ندارند قطعا نمي توانند محتواي او را نقد کنند و اشکال بگيرند. بلی علما مصون از خطا و اشتباه نیستند، بلکه با توجه به عدم حضور انسان معصوم در امور ديني، ناچاريم مراجع تقليد کنيم. از باب قاعده عقلي رجوع جاهل به عالم. همان گونه در ساير امور به خبرگان و متخصصان در آن امور مراجعه مي کنيم. اين قاعده در تمام امور زندگي و علوم جريان دارد، يعني يا خود بايد متخصص در آن فن باشيم و يا از متخصص آن فن اطلاعات بگيريم، در واقع از او تقليد کنيم. اما در امور غير ديني مثل امور سياسي، اقتصادي و... مي توان نقد کرد و اشکال گرفت و انتقادی که به ذهن مي رسد را مطرح نمود و... . در باب مسائل ديني هم چنان که گفته شد، پرسش کردن نه تنها بد نيست، بلکه امري مطلوب و مفيد است تا موجب رفع ابهام، غفلت و جهل گردد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image