پيامبر(ص) / جنگ با يهود بني نظير و بني قريظه /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

در مورد جنگ پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ با يهود بني نظير و بني قريظه کاملا توضیح دهیدکه دقيقا چه اتفاقي افتاد؟ آيا ممکن است که حقوق يهوديان در این جنگها نقض شده و خونشان به ناحق ريخته شده باشد ؟ با توجه به این مسئله که پيامبر اسلام اهل گذشت و رحمه للعالمين هستند مواردی که بیان شد چگونه توجیح می شود؟


قبل از پاسخ ذکر اين نکته لازم و ضروري است که، يهوديان مدينه هيچگاه قتل عام نشدند؛ لذا بايد سوال را درست و پس از مطالعه جوانب مسئله دقيق تر مطرح گردد؛ قبايل زيادي از يهود از سرزمين اصلي خود با آگاهي از ظهور پيامبر آخرالزمان از طريق اخبار تورات که به آمدن پيامبر و ظهور او درحجاز خبرداده بود به يثرب مهاجرت کرده و در اطراف اين شهر و داخل شهر مسکن گزيده و منتظر آمدن پيامبري از ميان عرب که خاتم پيامبران بود بودند و اين انتظار سالها پس از مهاجرت يهوديان با بعثت پيامبر به سرآمد؛ مخالفت و مقاومت مکيان در مقابل دعوت پيامبر سبب گرديد که آن حضرت براي ادامه کار خود و انجام رسالت به شهر يثرب که پس از حضور پيامبر به مدينه النبي (شهر پيامبر) معروف گرديد؛ قبايل زيادي از يهود درمدينه سکونت داشتند که برخي از آنها در باغات و مزارع اطراف مدينه در قلعه هاي بزرگي که ساخته بودند زندگي داشتند و برخي از قبايل در داخل شهر با دو قبيله بزرگ يثرب (اوس و خزرج) زندگي مي کردند.بني قريظه، يکي از قبايل يهود ساکن شهر مدينه بودند که در اطراف مدينه مالک باغات و مزارع بوده و در آن به کشاورزي اشتغال داشتند.رسول خدا پس از ورود به شهر مدينه و تشکيل حکومت عهدنامه اي ميان مهاجران و انصار از يک طرف و يهوديان مدينه از طرف ديگر نوشت و يهوديان را در دين و دارائي خويش آزاد گذاشت و شرايطي براي آنها مقرر نمود که طرفين ملزم به رعايت آنها بودند. این شرایط عبارتند از :1. مسلمانان و يهوديان مانند يک ملت در مدينه زندگي خواهند کرد.2. مسلمانان و يهوديان در انجام مراسم ديني خود آزاد خواهند بود.3. در هنگام پيشامد جنگ از اين دو ديگري را در صورتي که متجاوز نباشد عليه دشمن کمک خواهد کرد.4. هر گاه مدينه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گيرد هر دو با هم در دفاع از آن شريک مساعي خواهند کرد.5. قرارداد صلح با دشمن با مشورت هر دو به انجام خواهد رسيد.6. چون مدينه شهر مقدس است از هر دو ناحيه مورد احترام و هر نوع خونريزي در آن حرام خواهد بود. 7. در موقع بروز اختلاف و نزاع، آخرين داور براي رفع اختلاف، شخص رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ خواهد بود.8. امضاء کننده اين پيمان با همديگر به خيرخواهي و نيکوکاري رفتار خواهند کرد.[1]اين مفاد عهدنامه ميان پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و تمام يهوديان بود که تمام حقوق آنها رعايت شده و جان و مالشان در امنيت حاصل از حکومت پيامبر محفوظ و مورد حمايت بوده است، اين برخورد کريمانه رسول خدا با آنها بود اما برخورد آنها با رسول خدا و مسلمانان کاملاً برخلاف تمام مفاد عهدنامه بود، و هرگز مفاد اين عهدنامه از سوي رسول خدا و مسلمانان مورد بي حرمتي واقع نشد، ولي آنها نه تنها برعليه شخص رسول خدا توطئه چيني مي نمودند و با آن حضرت دشمني مي نمودند بلکه با مشرکان مدينه همدستي نموده و براي محکوم کردن و باطل جلوه دادن رسالت آن حضرت سئوالاتي از آن حضرت مي نمودند که در پاسخ آنها آياتي از قرآن کريم نازل مي شد.[2]حدود صد آيه از اول سوره بقره درباره ايشان نازل شده است کار دشمني آنها با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به جايي رسيد که به طور علني مفاد عهدنامه را زير پا نهاده و با همکاري و تحريک مشرکان مکه عليه مسلمانان در مدينه تحريک شده و مجهز مي شدند چنانکه حيي بن اخطب نضري با تحريک ابوسفيان نزد کعب بن اسد قُرظيّ سرور بني قريظه که از طرف قبيله خود با رسول خدا قرار داد بسته بود. رفت اما کعب ابتدا از همکاري با او امتناع مي ورزيد ولي پس از تحريکات او عهدنامه را شکسته و براي جنگ با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ آماده شدند،[3] پيامبر پس از آگاهي از اين عهدشکني گروهي را براي تحقيق و روشن شدن اين قضيه براي مسلمانان (چون براي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ روشن بود ولي آن حضرت مي خواست کار با روال عادي پيش رود) اعزام نمود و آنها پس از اطلاع دقيق به مسلمانان اعلام کردند که نه تنها عهدشکني نموده اند بلکه به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ناسزا و سخنان ناروائي نسبت مي دهند، اين اظهار دشمني کار را براي مسلمانان در مدينه بسيار سخت نمود بطوري که منافقان مدينه شروع به زخم زبان زدن نموده و با کنايه به تحقير اسلام و پيامبر پرداختند مشرکين نيز در اين گيرودار بر عليه مسلمانان شمشير تيز مي نمودند، پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ جمعي را براي نگهباني مدينه گسيل داشت تا از شرّ و خطر بني قريظه زنان و کودکان را محافظت نموده باشند.[4] در حالي که مسلمين به شدت در محاصره مشرکين بودند و يهوديان بني قريظه بايد در اين حال براساس قراردادشان به ياري مسلمانان برخيزند و از مدينه دفاع نمايند، اما آنها در فکر نابودي مسلمانان و سقوط مدينه بوده و با مشرکين همدستي مي نمايند.[5] پس از شکست مشرکين در محاصره مدينه و پايان يافتن جنگ احزاب که تمام احزاب مشرکين برعليه اسلام متحد شده بودند، جبرئيل به حضور پيامبر نازل شده و برای آن حضرت خبر آورد که خداوند مي فرمايد به سوی «بني قريظه» رهسپار شو. رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اعلام نمود که بايد نماز عصر را در منطقه بني قريظه بخوانيم، حضرت علي ـ عليه السلام ـ پرچمدار بود پس از رسيدن به اين منطقه و پشت قلعه هاي آنها، شنيد که بني قريظه گفتار زشتي درباره رسول خدا مي گويد. اين قلعه ها مدت ها (مدت 25 شب) مورد محاصره بود.[6] تا اينکه بني قريظه از روي ناچاري کامل تسليم شدند[7] يهوديان گفتند اي محمد به حکم سعد بن معاذ راضي هستيم. او هر چه درباره ما حکم کند، آن را در حق ما اجرا کن، قبيله اوس به پيامبر گفتند: اي رسول خدا «بني قريظه» هم پيمانان ما هستند چنانکه با هم پيمان قبيله خزرج يعني بي قينقاع برخورد کرديد و آنها را مورد بخشش قرار داديد بني قريظه را نيز مورد بخشش قرار دهيد، پيامبر فرمود: دوست نداريد مردي از خود را داور قرار دهيد؟ گفتند چرا؟ سعد، به حکميت و داوري سعد تن دادند و سعد که در جنگ خندق «احزاب» زخمي شده و بستري بود براي داوري حاضر شد، و چنين حکم کرد «مردان آنها کشته شوند و مالهايشان قسمت شود و فرزندان و زنانشان اسير شوند» به روايت ابن اسحاق رسول خدا فرمود: «لقد حکمت فيهم بحکم الله من فوق سبعة ارقعه»[8] راستي درباره ايشان به حکم خدا از بالاي هفت آسمان حکم کردي از اين کلام رسول خدا روشن مي شود که حکم خداوند چنين بوده است که بايد آنها کشته شوند.در نتيجه مي توان علل کشته شدن آنها را چنين بيان کرد:1. آنها براساس پيماني که با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بسته بودند از آن تخطي نموده و پيمان شکني کردند و علاوه بر پيمان شکني به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ خيانت نموده و از پشت به مسلمين خنجر مي زدند.2. برخلاف همان پيمان که مفاد آن صلح و زندگي مسالمت آميز و همدلي بود آنها نه تنها زندگي مسالمت آميز با مسلمانان نداشتند بلکه حتن به شخص پيامبر بي حرمتي نموده و توهين مي کردند و با لجاجت از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سئوال مي نمودند تا آن حضرت از جوابشان باز مانده و شرمنده شود اين اظهار دشمني و تحقير به شخص رسول خدا، آزار و اذيت به آن حضرت (صب النبی ) محسوب شده و جرمي غير از کشته شدن نداشت.[9]اما پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هيچ عکس العملي نشان نمي داد بلکه با همه آنها مدارا نموده و هرگز به روي خود نمي آورد و تحمل مي نمود. چون سخت پايبند پيمان خويش بود تا حکم خدا در حقشان نازل شود.3. آنها برخلاف مفاد پيمان نه تنها از مدينه و سقوط آن دفاع نمي کردند بلکه به تحريک مشرکان و دشمنان پيامبر بر عليه مسلمان توطئه جنگ ريخته بودند.[10]4. به پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ناسزا مي گفتند که جرم ناسزاگويي به پيامبر غير از کشته شدن چيز ديگري نبود.[11]5. آنها پس از اينکه پيامبر به محاصره آنها بپردازد، تسليم نشدند بلکه با مقاومت خود قصد جنگ با پيامبر را داشتند و هیچوقت آتش کينه آنها نسبت به پيامبر خاموشي نداشت.[12] چون پس از ناچاري و محاصره طولاني تسليم شدند.6. چون اين مراکز (مراکز يهوديان در اطراف مدينه) هميشه به عنوان مرکز فتنه برعليه حکومت اسلامي بود و يهوديان بني قريظه بنابر اظهار خود به هيچ قيمتي حاضر به اسلام آوردن نبودند و زندگي مسالمت آميز را نيز عملاً با عهد شکني قبول نکردند، لذا چاره اي براي مسلمين بود جز کشتن آنها بود.7. خود آنان بعد از تسليم شدن به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ پيشنهاد کردند که هر چه سعد بن معاذ حکم کند به آن راضي هستند، و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ طبق نظر آنها حکميت سعد را قبول کرد. این مسئله نشان می دهد که آنها به زشتی کاری که کردند کاملا واقف هستند و هر تصمیمی از جانب سعد بن معاذ را می پذیرفتند.8. سعد بن معاذ حکم به کشته شدن آنها و اسارت فرزندان و عيالشان داد.9. با اين حکم سعد، نه تنها خود يهوديان مخالف نبودند، بلکه هم پيمانان يهوديان نيز به اين حکميت راضي بوده و تسليم شدند.10. در نهايت پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ حکم صادره از سوي سعد را تأييد نموده و فرمود حکم خداوند نيز همين بودکه بايد آنها کشته مي شدند. لذا در مرحله اول خود يهوديان قبول کردند که داوري سعد را بپذيرند و رضايت به کشته شدند داشتند و در مرحله دوم تمام انصار و مهاجرين و در نهايت خداوند نيز راضي بود و حکم کشتن آنان را داد تا آنها کشته شوند و پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ راضي به رضاي حق بود ولي مي خواست حکم بر اساس مجاري عادي آن اجراء شود. لذا از ابتداي حکميت و داوري سعد را قبول نمود (حتي نظر قبيله اوس را نيز رعايت کرد تا بعداً هيچ اعتراضي نداشته باشند) حتي برخي از يهوديان که محکوم به کشته شدن بودند و مورد بخشش و عفو پيامبر واقع شدند آنها نيز اين بخشش را نپذيرفتند بلکه مرگ را ترجيح دادند به عفو و بخشش پيامبر و کشته شدند، آياتي از سوره احزاب نيز اين رفتار اسلامي را مورد تأييد قرار داده است.[13] سياق اين آيات نشان مي دهد که حکم خداوند چنين بوده است.... و اورثکم ارضهم و ديارَهم و اموالهم و ارضا لم تطئوها و کان الله علي کل شيي قديراً[14].خداوند شما را وارث زمين آنها (يهوديان بني قريظه) نمود و ديار و اموال و دارائي آنها را در اختيار شما گذاشت و زميني (قلعه هايي) را که در آن قدم ننهاده بوديد خداوند شما را صاحب آن زمين نمود و خداوند بر هر چيزي قدرت دارد.از اين روي حکم کشتن اسيران کاملاً مطابق با حکم خداوند و درخواست يهوديان بني قريظه بود چنانچه در اين آيه خداوند مسئله ارث دادن به اموال يهوديان بني قريظه به مسلمين را به خودش نسبت مي دهد چون آنها نه تنها حاضر به اسلام آوردن نشدند بلکه حاضر به زندگي مسالمت آميز با پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و حکومت اسلامي نبودند، لذا در حکم محارب بوده و قتل آنها کاملاً مشروع مي باشد. درباره ساير مسائل نيز پيامبر(ص) تابع حکم خداوند بود و هرگز بدون تاييد از طريق وحي اقدامي نکرده است.در نتيجه: پيامبر هرگز دستور کشتن آنان را نداد بلکه خود آنان اين سرنوشت را براي خود خواستند. برخي از آنها به حدي لجوج بودند که پس از بخشيده شدن توسط پيامبر می گفتند: ما حاضر نيستیم با زندگي که محمد برايمان بخشيده زنده باشیم؛ البته در این جنگ همه يهودیان کشته نشدند بلکه برخي از افراد قبيله بني قريظه که پيمان شکني کردند و خود به استقبال مرگ رفتند؛ و پيامبر و مسلمانان هرگز اقدام به کشتن آنها نکردند؛ اگر آنها با توطئه هايي که داشتند به پيامبر و مسلمانان دست مي يافتند همه را قتل عام مي کردند؛ آنان چندين بار نقشه ترور پيامبر را طراحي کردند که توسط جبرئيل پيامبر مطلع شد و از آن پيشگيري کرد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ تاريخ تحقيقي اسلام، يوسفي غروي، ترجمه آقاي عربي.2ـ تاريخ تحليلي اسلام، رسول جعفريان.3ـ الصحيح من سيره النبي الاعظم، سيد جعفر مرتضي.ترجمه دکتر سپهری}پی نوشتها:[1]. ابن اسحاق، سيرة النبي، بيروت، چاپ اول، ج2، ص119-123؛ ر.ک: حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه پاينده، تهران، جاويدان، چاپ دهم، ج1، ص100 و 101.[2]. همان، ص 138ـ135، و ص141ـ138، ص149.[3]. همان، ص176ـ152، و ص220ـ177، (قرآن کريم، آيات اول تا حدود 100 سوره بقره).[4]. ابن سعد، طبقات، بيروت، 1376ق، ج2، ص67؛ حسن ابراهيم حسن، پيشين، ص136 تا ص150، به شرح مفصل ماجراي يهوديان و اسلام پرداخته است.[5]. بلاذري، فتوح البلدان، قم، منشورات مکتبه الاروميه، 1404ق، ص6ـ34.[6]. شيخ مفيد، الارشارد، قم، آل البيت، چاپ اول، 1413ق، ج1، ص110-11؛ طبري، تاريخ، ترجمه پاينده، تهران، اساطير، چاپ چهارم، 1368ش، ج3، ص1082ـ1093.[7]. ابن هشام، سيره، بيروت، 1355، ج3، ص250ـ248.[8]. ابن اسحاق، پيشين، ص149؛ شيخ مفيد، پيشين، ص111.[9]. بر اساس آيات قرآن کريم جزاي آزار به پيامبر نه تنها در اين دنيا سخت است بلکه در آخرت نيز عذابي دردناک دارد، سوره توبه، آيه 6، و سوره صف آيه 5.[10]. طبري، تاريخ.[11]. صف / 5.[12]. شيخ مفيد، پيشين، ابن اخطب به پيامبر(ص) مي گويد: هرگز کينه و دشمني من نسبت به تو از بين نمي رود.[13]. آيات 26 و 27 سوره احزاب، ... فريقا تقتلون و تاسرون فريقاً...، ص26.[14]. احزاب / 27.منبع: اندیشه قم .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image