تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

چه اعمالي را انجام دهيم كه از مرگ نترسيم ؟


ترس از مرگ در فرهنگ قرآنى و روايى از جهت تفاوت انسان‏ها، علت‏هاى گوناگون دارد. در يك منظر كلى مى‏توان انسان‏ها را از اين جهت به تعبير حضرت امام به سه گروه: ناقصان، متوسطان و كاملان تقسيم كرد. اما دليل وحشت از مرگ در انسان‏هاى ناقص اين نكته ظريف است كه انسان به حكم فطرت خود حب به بقا و ميل به جاودانگى داشته و از فنا، زوال و نيستى متنفر مى‏باشد، ازاين‏رو به عالمى كه عالم حيات تلقى مى‏شود، عشق ورزيده و از عالمى كه به پندار خودعالم نيستى است، تنفر دارد. بنابراين چنين افرادى به دليل آن كه ايمان به عالم آخرت نداشته و قلوبشان به حيات ازلى و بقاى سرمدى اطمينان نيافته است، به اين دنيا علاقمند و به حسب آن فطرت، از مرگ هراسان و گريزانند. خداوند متعال عقيده اين گروه از انسان‏ها را چنين بيان مى‏كند: «ان هى الاحيا تنا الدنيا نموت و نحيا و ما نحن بمبعوثين»؛ جز اين زندگانى دنياى ما چيزى نيست، مى‏ميريم و زندگى مى‏كنيم و ديگر برانگيخته نخواهيم شد (مؤمنون، آيه 37).عامل ترس از مرگ در انسان‏هاى متوسط چيز ديگرى است، متوسطان كه ايمانشان به عالم آخرت و حيات قيامت كامل نيست به دليل غفلت از آخرت و عالم برتر و بالاتر و توجه به امور دنيوى و تلاش در آبادانى آنها از مرگ مى‏ترسند.امام صادق(ع) مى‏فرمايند: «[روزى] مردى به سوى ابوذر آمده و پرسيد: چرا ما از مرگ كراهت داريم؟ [ابوذر در پاسخ] فرمود: به دليل آن كه شما دنيا را تعمير كرديد و آخرت را خراب، پس كراهت [و ترس] داريد كه از آبادانى به سوى خرابى انتقال يابيد» (بحارالانوار، ج 6، ص 137، روايت 42).ريشه اين غفلت هم يا متابعت از خواسته‏هاى نفسانى و مخالفت با حضرت حق است، يا آرزوهاى دراز. در اين كلام گرانسنگ على(ع) دقت و تأمل كنيد: «... آيا كسى نيست كه از گناه توبه كند پيش از آن كه مرگش سر رسد؟... بدانيد كه شما در روزهايى به سر مى‏بريد كه فرصت ساختن مرگ است و از پس اين، روزهاى مرگ است... شما را فرموده‏اند كه بار بربنديد و توشه برگيريد. من بر شما از دو چيز بيشتر مى‏ترسم: دنبال هواى نفس رفتن و آرزوى دراز در سر پختن»، (نهج‏البلاغه، خطبه 28، ص 29).به فرموده خداوند متعال: اين گروه، از زندگى دنيا، ظاهرى مى‏شناسند و حال آن كه از آخرت غافلند «يعلمون ظاهرا من الحيوة الدنيا و هم عن الاخرة هم غافلون»، (روم، آيه 7).اُستن اين عالم جان غفلت است هوشيارى اين جهان را آفت است هوشيارى زان جهان است و چوآن غالب آيد پست گردد اين جهان (مثنوى، دفتر اول، ابيات 2067 - 2066) اين متوسطان و غافلان به حدى از مرگ غافلند كه به تعبير حضرت على(ع) «گويا مرگ را در دنيا به جز ما نوشته‏اند و گويا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند و گويى آنچه از مردگان مى‏بينيم، مسافرانند كه به زودى نزد ما باز مى‏آيند و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهيم و ميراثشان را مى‏خوريم، پندارى ما پس از آنان جاودان به سر مى‏بريم»، (نهج‏البلاغه، كلمات قصار 122، ص 382).اما گروه سوم كه انسان‏هاى كامل و مؤمنان مطمئن هستند از مرگ كراهت ندارند ولى از آن وحشت و خوف دارند، اما ترس آنها يك ترس مثبت و ارزشى است، چرا كه خوف آنها از عظمت خداوند متعال بوده، نه مثل وحشت ما وابستگان به دنياى مادى و دل‏دادگان به تعلقات آن. حضرت حق در قلب اولياى الهى تجلى كرده و موجب هيبت مشوب به شوق مى‏شود و در حقيقت هيبت و بزرگى خوف، از تجلى عظمت و ادراك آن است. دل عاشقان خداوند متعال در هنگام ملاقات با حضرت حق - كه با مرگ سرفصلى از آن آغاز مى‏شود - مى‏تپد و وحشتناك و ترسناك مى‏شود ولى اين خوف غير از ترس‏هاى معمولى است، (براى اطلاع تفصيلى از اين موضوع نگا: امام خمينى، روح الله، چهل حديث، مركز نشر فرهنگى رجاء، چاپ اول، تابستان 1368، صص 307 - 303). ترس انسان‏هاى آن سويى از طول سفر، توشه كم و بزرگى و عظمت مقصد است، (نهج‏البلاغه، كلمات قصار 77، ص 372). اينان مرگ را چون زندگى امتحان بزرگ الهى مى‏دانند، [اشاره به آيه «همان كه مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتريد»، (ملك، آيه 2)] و مى‏ترسند كه از اين آزمون سربلند بيرون نيايند.هيچ مرده نيست پرحسرت زمرگ حسرتش آن است كِش كم بود برگورنه از چاهى به صحرا اوفتاد در ميان دولت و عيش و گشادزين مقام ماتم و تنگين مُناخ نقل افتادش به صحراى فراخمقعد صدقى نه ايوان دروغ باده خاصى نه مستيى زدوغمقعد صدق و جليسش حق شده رسته زين آب و گل آتشكدهورنكردى زندگانيى منير يك دو دم ماندست مردانه بمير(مثنوى، دفتر پنجم، ابيات، 1766 - 1771) با توضيحات اجمالى و مختصر فوق مشخص شد كه اولاً هر ترس و وحشت از مرگى بد و منفى و هر خوفى از آن هم خوب و مثبت نيست. اگر ترس از مرگ بر اثر غفلت و محدوديت نظر و انديشه به دنياى مادى باشد وحشتى منفى و نابخردانه است اما اگر وحشت از مرگ براساس خوف از عظمت حق‏تعالى و ترس از چگونگى رويارويى با خدا باشد، ترسى مثبت و از سر شوق و عشق است. ثانيا با تفاوت انسان‏ها و نوع نگرش‏ها، عوامل ترس از مرگ متفاوت و گوناگون خواهد بود.اما اين كه گاهى گفته مى‏شود عده‏اى از مرگ نمى‏هراسند و نترسيدن آنها هم از سر عشق به لقاى خداوند متعال نيست، سخنى است كه به نظر نگارنده خالى و دور از حقيقت است. چرا كه هرگاه انسانى در خلوتگاه خود، به نسبت خود و مرگ بينديشيد خالى از سه نوع ترس پيش‏گفته، نخواهد بود. اگر چنين فردى را - كه مدعى عدم وحشت از مرگ است - در معرض خطر جدى قرار دهيد به صورتى كه او در شرف مرگ قرار گيرد، قطعا از خودعكس‏العمل نشان خواهد داد و اين نيست مگر به دليل هراس از مرگ كه از سنخ سبب‏هاى روان‏شناختى است.اين نكته نيز نبايد مورد غفلت قرار گيرد كه توضيحات فوق در باب ترس از مرگ و همچنين تفاوت روى آوردن چهره مرگ به مؤمنان و كافران، نشانگر آن است كه از ديدگاه معارف قرآنى و روايى، انسان و اعمال، افكار، كردار و اوصافش نقش بسزايى در اين مسأله مهم دارد به نحوى كه سعادت و شقاوت بشر از درون او مى‏جوشد و در واقع آدمى بايد از خود و كرده‏هايش هراسان باشد. آموزه‏هاى دينى نيز با ارائه حقيقت مرگ و توصيف ابعاد آن مى‏خواهند نگرش انسان را به خود تغيير داده و تصحيح كنند؛ يعنى، به او ياد دهند كه در عين زندگى در جهان مادى و كوشش براى برطرف ساختن نيازهاى خود دلبستگى و وابستگى به آنها نداشته باشد. ازاين‏رو ترس از مرگ در اين حد و چارچوب امرى ارزشى و مثبت خواهد بود. پس هر كس طبيب خويش است و با نوع نگرش و عملكرد خود مى‏تواند ترسى از مرگ را كه بر اثر غفلت و تنگ‏نظرى و محدود نگرى به عالم مادى در او پديدار شده به ترس از مرگى كه راه را طولانى ديده و رويارويى با خداوند متعال را سخت مى‏بيند، مبدل سازد. ترس اول اگر بر جان آدمى سيطره پيدا كند، همين زندگى دنيوى را براى آدمى تيره و تار مى‏سازد اما ترس دوم موجب تقويت و تهذيب نفس شده و انسان را به انجام اعمال نيك و صالح كه از ديدگاه شريعت اسلامى گستره‏اى بس عظيم دارد، سوق مى‏دهد. پس چه خوب است دوباره در اين حديث شريف تأمل كنيم. امام صادق(ع) به مردى فرمود: «همانا تو، طبيب نفس خويش قرار داده شده‏اى، براى تو درد بيان شده و نشانه صحت و سلامتى معرفى و به دوا [و درمان [راهنمايى شده‏اى. پس بنگر كه چگونه در [اصلاح [نفس خود قيام مى‏كنى» (كافى، ج 2، كتاب‏الايمان والكفر، باب محاسبه العمل، حديث 6 به نقل از چهل حديث، ص 306)[«برگزيده از كتاب عروج روح، ص 32 - 25، محمد شجاعى، انتشارات دانش و انديشه معاصر تهران»]با توجه به مطالب بيان شده راه علاج ترس نوع اول و دوم اين است كه اولا بينش صحيحي نسبت به مرگ پيدا كنيم و ثانيا با ايمان و عمل صالح خود را براي مرگ و سفر به جهاني ديگر آماده كنيم. مرگ در واقع پلي است كه انسان را به دنيايي ديگر منتقل مي كند كه اگر خود را آماده كرده باشيم زندگي بسيار بهتري در سراي ديگر خواهيم داشت.www.morsalat.com .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image