تاوان خطای آدم علیه السلام و انسان  /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

در قرآن کریم آمده که حضرت آدم وقتی که در بهشت بود و خدا آدم را از خوردن آن میوه منع کرده بود، حضرت آدم آن میوه را چید و خدا هر دوی آنها را به زمین فرستاد و در سوره زلزال می فرماید: هر کسی که کار بدی انجام دهد، عذاب آن را خودش باید ببیند اما در آنجا این طور نبود.


در ابتدا باید دانست :آدم و حوا هر دو از شجره ممنوعه خوردند چنانکه در قرآن مجید می خوانیم«فاکلا منها فبدت لهما سوئ اتهما »طه \121 جهت توضیح بیشتر توجه شما به مطالب زیر جلب می کنیم:1. ماجرای بهشت آدم و حوا، در سه مورد از آیات قرآن ذکر شده است: بقره، 35 به بعد، اعراف، 19 به بعد، طه، 115 به بعد.2. از مجموع آیات مزبور، به ویژه آیه 30 سوره مبارک بقره که می فرماید: «انی جاعل فی الارض خلیفه؛ من در زمین جانشینی قرار می دهم». فهمیده می شود که آدم و حوا از نخست برای زندگی و مرگ در زمین آفریده شده بودند و ساکن شدن آنها در بهشت به وسیله خداوند تنها برای آزمایش بوده است. راز آمدن آدم به زمین نیز چنین بوده که به منظور محرز شدن مقام خلیفه اللهی وی، برتری او را بر ملائکه اعلام کند. آنگاه دستور سجده کردن به او را بدان ها داده، سپس او و حوا را در بهشت ساکن سازد و بعد به زمین فرستاده شوند لیکن آدم و حوا بر اثر خطای خود بر آن پیشی گرفته و به صورت تنبیهی و با سابقه خطا بر زمین آمدند.3. افزون بر آن که بر زمین آمدن آدم و حوا و رخداد مراحل مزبور، یک قضاء مسلم و حتمی الهی بود این امر پیامدهایی را به دنبال داشت که در صورت واقع نشدن، آدم و حوا بدان دست نمی یافتند، از جمله: 1- گرچه آدم به خود ستم کرده و به لب پرتگاه هلاکت و دو راهی سعادت و شقاوت یعنی دنیا کشاند؛ ولی با آمدن به این دنیا، یکی از درجات سعادت و منازل کمال و ترقی را برای خود فراهم ساخت، به گونه ای که اگر اصلا به این عالم نمی آمد، و یا می آمد ولی خطا نمی کرد، هرگز آن را درک نمی کرد، چرا که بدون این جریان، آدم چگونه می توانست میزان فقر، مذلت، بیچارگی و قصور خود را دریابد و یا چگونه می توانست سعادت ها و راحتی هایی که در عالم قدس و جوار خداوند در برابر زحمات، رنج ها و مشقت های این دنیا به او داده می شود به دست آورد؟آری، خداوند صفاتی مانند: عفو، آمرزش، رأفت، توبه، پرده پوشی، فضل، رحمت و... دارد که جز گنهکاران از آن برخوردار نمی شوند و در ایام روزگار، نسیم های رحمتی از جانب او می وزد که جز افرادی که خود را در معرض آن قرار می دهند بهره ای نمی برند و این همه در دنیا، دست یافتنی است.2- عهدی که در سوره طه مطرح شده، به این حقیقت اشاره دارد که آن پیمان عمومی بر پرستش و بندگی خدا، در دنیا، حاصل شدنی تر است؛ چرا که در دنیایی که هرگز انواع ناراحتی ها و دردها و ناملایمات بوده، مرگ و زندگی، تندرستی و بیماری، گشایش و تنگدستی، راحت و زحمت، یافتن و از دست دادن و... در آن جمع است یک رویکرد ایمانی لازم است تا با نظر افکندن در آن، انسان خود را مملوک خدا دیده، همه استقلال ها، نورانیت و جمال و زیبایی و... را در این زاویه مشاهده کند و تنها با نگاه از این دریچه به دنیاست که انسان ناملایمی در آن ندیده، و هراسی نخواهد داشت، عهدی که خداوند با آدم بست نیز همین جهت گیری بوده و تنها در دنیا امکان تحقق می یافت.3- انسان برای زندگی در زمین خلق شده است «انی جاعل فی الارض خلیفه؛ من در روی زمین جانشین (نماینده ای) قرار خواهم داد» (بقره، آیه 130).پس می بایست دیر یا زود حضرت آدم و حوا به زمین بیایند و در آنجا به زندگی خود ادامه دهند.4- حضور حضرت آدم و حوا در بهشت، در حقیقت برای کسب آمادگی حضور در زندگی در دنیا و زمین بوده است، نه این که دائما در آن باشند. باید توجه داشت که حضرت آدم و حوا در بهشت جاودانی نبوده اند زیرا این بهشت در صحنه قیامت بروز و ظهور دارد. بلکه در بهشت برزخی بوده اند که محلی موقتی برای مؤمنان است و همه مؤمنان پس از مرگ بدان نقل مکان می کنند. آنها باید مدتی در آنجا می مانند تا آمادگی حضور در زمین را پیدا کنند.5- حضور ما انسان ها در زمین به دلیل گناه آدم و حوا نبوده است. بلکه انسان جهت آزمون و رشد, نیاز به حضور بر روی زمین داشت. این اندیشه که ما گناه نخستین آدم و حوا را بر دوش می کشیم از آموزه های مسیحیت تحریف شده است و دین اسلام به آن اعتقادی ندارد.6- اصولا گناه آدم و حوا، به معنای اصطلاحی نیست. زیرا گناه در جایی است که تکلیف آمده باشد و بهشت جایگاه تکلیف نیست و آدم و حوا مکلف نبودند. آنان از زمانی که به زمین آمدند وارد جایگاه تکلیف شدند. آنچه در بهشت بین آدم و حوا و شیطان گذشت آزمایشی بس عظیم برای آنها بود که فریب سخنان فریبنده شیطان را نخورند. بنابراین آنها گناهی نکردند تا دامن دیگران را بگیرد.آیه 23 سوره اعراف و آیات قبل و بعد ان درباره داستان آدم و حوا با شیطان، و در نگاهى وسیع، درباره ارتباط انسان و شیطان. از مجموع آیات، چنین استفاده مى شود که گرچه شیطان توانست با گرفتن چهره خیرخواهى و دوستى در وسوسه هاى خود، زمینه رانده شدن آن دو را از بهشت مهیا و آنها را به تناول از شجره ممنوعه مبتلا بکند؛ اما سرانجام، هنگامى که آدم و حوا به نقشه شیطانى ابلیس واقف شدند و نتیجه کار خلاف خود را دیدند، به فکر جبران گذشته افتادند و در پیشگاه خداوند بر ظلم به خویشتن اعتراف کردند. مفسران درباره این که سخن فوق، چگونه با عصمت انبیا و نبوت آن حضرت سازگار است، پاسخ هاى گوناگونى داده اند: 1- برخى گفته اند که گناه بر دو نوع است: گناه مطلق، همان مخالفت با فرمان قطعى خداوند است که شامل ترک واجب و انجام حرام مى باشد. گناه نسبى، آن است که عمل غیرحرامى از شخص بزرگى سر زند که با توجه به مقام و موقعیتش، شایسته او نباشد، چه اعمال بزرگان با توجه به موقعیت آنها، سنجیده مى شود. ازاین رو اگر یک ترک اولى از آن ها سرزند، مورد عقاب پروردگار قرار مى گیرند، (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 411، نشر اسماعیلیان). 2- برخى نیز گفته اند که نهى آدم از شجره ممنوعه، نهى ارشادى بود، نه نهى مولوى. گاهى خداوند از چیزى به لحاظ مقام مولویت نهى مى کند. در این صورت، اطاعتش بر هر انسانى واجب است؛ اما گاهى تنها براى این که به انسان بگوید که ارتکاب این عمل، اثر نامطلوبى براى او دارد، نهى مى کند (مقام نصیحت و اندرز) در داستان آدم نیز، امر خداوند به عنوان یک ارشاد است نه فرمان؛ لذا آدم تنها با نهى ارشادى مخالفت کرد، نه عصیان و گناه واقعى، (علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ج 1، ص 132 و 137، نشر دارالکتب). 3- بعضى گفته اند که نهى آدم، نهى آزمایشى بوده است نه واقعى. با توجه بر این که آدم براى زندگى در زمین آفریده شده بود، نه بهشت و دوران توقف او در بهشت، دوران آزمایش بود نه دوران تکلیف بنابراین اوامر و نواهى خداوند در بهشت، تنها براى آشنا ساختن آدم به مسائل آینده در زمینه واجب و حرام بوده است. به این ترتیب، آدم تنها با یک فرمان آزمایشى مخالفت کرد، نه امر واجب و قطعى، (ر.ک: آیت الله مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 7، ص 104، مطبوعاتى هدف). 4- برخى معتقدند که الفاظى مانند ظلم، عصیان، اغوا، توبه و غفران در داستان آدم، هیچ کدام دلیل صدور گناه از آدمى نمى باشند؛ زیرا واژه ى ظلم در لغت عرب، به معناى تجاوز از حد و قرار دادن چیزى در غیر محل خود است. کار آدم نیز - هر نوع تفسیر کنیم - نوعى تجاوز از حد و کار بى مورد بوده است و این، غیر از آن است که بگوییم: آدم قانون الهى را شکست و در زمره گناه کاران درآمد. افزون بر آن، درباره آدم، مسأله ظلم به نفس مطرح است و در قرآن، ظلم به نفس، در مقابل انجام کار بد قرار گرفته است (نساء، آیه 110). لفظ عصیان نیز در لغت، به معناى مخالفت است. اعراب به شتر بچه اى که از مادر خود جدا شود عاصى مى گویند و این نشان مى دهد که هر مخالفت و عصیانى گناه اصطلاحى نیست؛ زیرا آن جا که انسان سخن ناصح خود را نشنود، مى گویند که با گفتار او مخالفت کرد، در حالى که او گناه کار شمرده نمى شود. لفظ «غوى» نیز در لغت به معناى خسارت، زیان کارى، حرمان و نومیدى و ضلالت و گمراهى به کار مى رود. هیچ کدام از این معانى، مستلزم گناه نمى باشد؛ زیرا همه اینها، اعم از گناه است. ازاین رو، فردى که سخن ناصح خود را گوش نکند، گمراه خواهد بود نه گناه کار. واژه «توبه» نیز اعم از صدرو گناه است؛ زیرا، چه بسا انسان کارى را انجام دهد که مناسب مقام او نیست، سپس پشیمان شود و از آن توبه کند. لفظ «غفران» نیز دلیل بر گناه نمى باشد؛ زیرا انسان هاى بزرگ به هنگام ترک اولى، آن چنان به تضرع و زارى مى افتند که گویى گناه بزرگى را مرتکب شده اند. آرى، ترک اولى ، از یک عارف - با توجه به معرفت او - گناه عرفانى است، هر چند گناه شرعى نیست. حضرت آدم(ع) نیز چنین بود، (سبحانى، جعفر: منشور جاوید، ج 11، ص 92 - 90، مؤسسه امام صادق(ع«. 5- در میان مفسرین اهل سنت، گروهى چون فخر رازى، مدعى شده اند که به طور مسلم، آدم مرتکب گناه شده است؛ ولى چون آن گناه پیش از رسیدن به مقام نبوت بوده است، با عصمت ایشان منافات ندارد، (تفسیر فخر رازى، ج 14، ص 50) در مقابل، افرادى چون شیخ محمد عبده و آلوسى نیز گفته اند: با توجه به این ارتکاب آدم از روى سهو و نسیان بوده است، ضررى به عصمت و نبوت ایشان وارد نمى آید، (تفسیر المنار، ج 1، ص 280، نشر بیروت دارالمعرفة - تفسیر روح المعانى، ج 1، ص 235، بیروت، داراحیاء). .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image