رشک حضرت آدم(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

بنا به برخی از روایات وارده از اهل بیت(ع) درختی که حضرت آدم(ع) از نزدیک شدن به آن منع شده بود ، درخت علم اهل بیت(ع) بوده است ، یا به تعبیر برخی مفسّرین عارف مشرب ، آن درخت ، تمثّل برزخی شجره ی علم اهل بیت(ع) بوده است. در این گونه از روایات ، جریان خورده شدن درخت ممنوعه توسّط آدم و حوّا(ع) ، به غبطه خوردن آنان بر مقام و مرتبه اهل بیت(ع) تاویل شده است. بنا بر این ، علّت این رشک ورزی همان علّت خوردن درخت ممنوعه است. و علّت خوردن از آن درخت دو چیز بود. یک علّت ، وسوسه ابلیس از بیرون وجود آن دو بزرگوار ، و علّت دیگر در درون حضرت آدم و حوّا بود. شیطان خطاب به حضرت آدم(ع) گفت:« ...


بنا به برخی از روایات وارده از اهل بیت(ع) درختی که حضرت آدم(ع) از نزدیک شدن به آن منع شده بود ، درخت علم اهل بیت(ع) بوده است ، یا به تعبیر برخی مفسّرین عارف مشرب ، آن درخت ، تمثّل برزخی شجره ی علم اهل بیت(ع) بوده است. در این گونه از روایات ، جریان خورده شدن درخت ممنوعه توسّط آدم و حوّا(ع) ، به غبطه خوردن آنان بر مقام و مرتبه اهل بیت(ع) تاویل شده است. بنا بر این ، علّت این رشک ورزی همان علّت خوردن درخت ممنوعه است. و علّت خوردن از آن درخت دو چیز بود. یک علّت ، وسوسه ابلیس از بیرون وجود آن دو بزرگوار ، و علّت دیگر در درون حضرت آدم و حوّا بود. شیطان خطاب به حضرت آدم(ع) گفت:« ... یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلى : ... اى آدم! آیا مى خواهى تو را به درخت جاودانگی ، و ملکى بى زوال راهنمایى کنم؟!»(طه:120) و گفت:«... ما نَهاکُما رَبُّکُما عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَنْ تَکُونا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونا مِنَ الْخالِدینَ . وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحینَ : ... پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرده مگر به خاطر اینکه(اگر از آن بخورید) یا فرشته می شوید ، یا جاودانان خواهیدشد. و براى آنها سوگند یاد کرد که من براى شما از خیرخواهانم. »(اعراف:20 و 21)بنا بر این ، شیطان بود که فکر خوردن از آن درخت یا به عبارت دیگر فکر تمنّای مقام اهل بیت را در وجود آن دو بزرگوار القاء نمود. و برای فریب آنها از سه وسیله استفاده نمود. اوّل اینکه از حسّ حبّ بقا و نفرت از فنا ، که در فطرت همه موجودات است استفاده کرده و خوردن از آن درخت یا به تعبیر دیگر رسیدن به مقام اهل بیت را رمز جاودانگی معرّفی نمود و آنگاه برای اینکه صدق گفتار خود را اثبات کند از حسّ خوش بینی آن دو انسان پاک طینت مدد جسته برای آنها قسم یاد کرد که در گفتار خود صادق است. امّا شیطان به سوگند دروغ متمسّک شد چون می دانست که آن دو بزرگوار از وجود شرّ در عالم ، بی اطّلاع هستند و گمان نمی کنند که کسی قسم دروغ یاد کند. لذا در روایات آمده است که حضرت آدم(ع) قسم ابلیس را باور نمود چون نمی دانست که ممکن است کسی به دروغ ، به نام خدا قسم یاد کند. بنا بر این ، عامل خارجی کار آدم و حوّا وسوسه ابلیس بود ؛ و وسوسه او بر سه عامل درونی در وجود آن دو استوار بود ، حبّ بقا یا به طور کلّی حبّ کمال ، که فطری موجودات است ؛ خوش بینی آن دو که ناشی از طینت پاک آنها بود و بی اطّلاعی آنها از وجود شرّ ، که ناشی از بی تجربگی آنها بود. لذا جریان درخت ممنوعه تمرینی برای آدم و حوّا ، در خارج از دار تکلیف بود تا معنی تکلیف ، امر و نهی ، وسوسه و خیر و شرّ را دریابند تا بعد از هبوط به دنیا ، که دار تکلیف است ، آماده انجام تکلیف و رشد اختیاری باشند. چرا که آدم و حوّا (ع) طبق آیات و روایات از ابتدا برای زندگی دنیایی خلق شده بودند نه برای زندگی در بهشت. خداوند متعال قبل از خلقت آدم(ع) به ملائک گزارش داد که «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة. ـــ من در روى زمین ، جانشینى قرار خواهم داد»( البقرة:30) لذا آنچه از آدم و حوّا سر زد ترک تکلیف شرعی نبود تا معصیت شرعی محسوب شود ؛ بلکه اوّلاً تمرینی بود برای زندگی در دار تکلیف و ثانیاً عاملی بود برای هبوط آن دو به جایی که باید به آن داخل می شدند. خداوند متعال بعد از این که این جریان تمرینی را متوجّه آدم و حوّا نمود و آنها را به دار دنیا فرود آورد ، فرمود:« قالَ اهْبِطا مِنْها جَمیعاً بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقى .ـــــ فرمود: هر دو از آن(بهشت) فرود آیید، در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود! ولى هر گاه هدایت من به سراغ شما آید، هر کس از هدایت من پیروى کند، نه گمراه مى شود، و نه در رنج خواهد بود.»(طه:123) از این آیه شریفه روشن می شود که جریان خوردن از درخت ممنوعه قبل از نزول شرع و وهدایت تشریعی بوده است.در روایات اهل بیت (ع) نیز تصریح شده که کار آن دو بزرگوار از سنخ معصیت شرعی و در دار تکلیف نبود.افزون بر اینها اگر مراد از خوردن درخت ممنوعه همان رشک ورزی و غبطه خوردن نسبت به اهل بیت(ع) و آرزوی مقام آنها باشد ، روشن است که این کار به خودی خود ، معصیت شرعی نیست ؛ چه برای آدم و حوّا و چه برای غیر آنها. آنچه در این رابطه معصیت است حسادت نسبت به آن ذوات مقدّسه است ، که از بعضی از اصحاب رسول خدا چنین حسادتی نسبت به امیر المومنین(ع) مشاهده شد. همچنین بسیاری از بنی اسرائیل به انبیاء و ملوک خود که از جانب انبیاء(ع) نصب می شدند حسادت می کردند. همچنین بنی اسرائیل انتظار داشتند که نبی خاتم از بنی اسرائیل باشد و چون چنین نشد تن به نبوّت آن حضرت ندادند ؛ لذا خداوند متعال فرمود:« أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً . ــــ یا اینکه نسبت به مردم [ پیامبر و خاندانش ]، و بر آنچه خدا از فضلش به آنان بخشیده، حسد مى ورزند؟ ما به آل ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم؛ و حکومت عظیمى در اختیار آنها قرار دادیم.»(نساء:54) امام باقر (ع) در تفسیر این آیه فرمودند: « مردمى که بر آنان حسد مى ورزند مائیم . مردم بر امامتى که خداوند به ما عطا فرموده است حسد می ورزند.»( ارشاد القلوب، ج 2 ،ص 174) علی ابن ابی طالب(ع) نیز در تفسیر آیه فرمودند:« فَنَحْنُ آلُ إِبْرَاهِیمَ فَقَدْ حُسِدْنَا کَمَا حُسِدَ آبَاؤُنَا وَ أَوَّلُ مَنْ حُسِدَ آدَم : ما هستیم آل إبراهیم که مورد حسد واقع شدیم همان طور که پدران ما مورد حسد واقع شدند ، و نخستین فردى که به او حسد کردند حضرت آدم بود.»( الإحتجاج على أهل اللجاج ،ج 1 ،ص160) یعنی انبیاء(ع) به خاطر کمالی که داشتند همواره مورد رشک و غبطه و حسد بودند و هستند و خواهند بود. و اوّلین کسی که مورد حسد واقع شد آدم(ع) بود که مورد حسد ابلیس واقع شد.لذا خواست از همان راهی آدم را گمراه کند که خود از آن راه گمراه شده بود. لکن آدم مثل ابلیس مستکبر نبود لذا وقتی خداوند متعال توبیخش نمود به فضل اهل بیت بر تمام عالمیان اعتراف نموده و از کرده خود توبه نمود.«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحیم : سپس آدم از پروردگارش کلماتى دریافت داشت؛ (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است.» (البقرة : 37) « عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ سَأَلْتُ النَّبِیَّ ص عَنِ الْکَلِمَاتِ الَّتِی تَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ- فَتابَ عَلَیْهِ قَالَ سَأَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن . ـــــــــ ابن عباس گوید: پرسیدم از پیامبر خدا ، درباره کلماتى که آدم (ع) از پروردگار خود دریافت نموده و خدا توبه او را پذیرفت. رسول الله فرمودند: آدم خدا را به حق محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین خواند تا توبه اش پذیرفته شد.»( أمالی الصدوق،ص 75 ، المجلس الثامن عشر) یعنی آدم با واسطه قرار دادن آن بزرگواران به برتری آنها نسبت به خود اعتراف نمود تا توبه اش پذیرفته شد. در برخی روایات ذکر شده که همه انبیاء(ع) بعد از اعتراف به فضیلت این خاندان به نبوّت برگزیده شدند. گویی انبیاء مکلّفند که نه تنها بر آن بزرگواران حسد نورزند بلکه غبطه آنها را هم نخورند و خیال مقام آنها را به قلب خود راه ندهند. این تکلیفی خاصّ برای انبیاء و اولیاء و شرط نبوّت و ولایت است.بنا بر این ، اگر رشک ورزی به حدّ حسادت اصطلاحی نرسد شرعاً معصیت نیست. امّا غبطه خوردن به مقام اهل بیت(ع) امری است که کمتر دلی از آن خالی است. چون آن بزرگواران صاحب بالاترین مقام انسانیّتند ؛ و همه مشتاق رسیدن به چنین مقامی هستند. این اشتیاق ، فی حدّ نفسه نه تنها بد نیست بلکه محرّک انسان به سوی کمال است ، البته به شرط آنکه اوّلاً شخص بداند و متوجّه باشد که نائل شدن به کلّ مقام آنها برای کسی مقدور نیست و ثانیاً از این که خداوند متعال آن ذوات مقدّس را به حکمت بالغه خود بر همگان برتری داده بر خدا خورده نگیرد. امّا برای انبیاء اصل این غبطه نیز از باب « حسنات الابرار سیّئات القربین » جایز نیست. یقیناً آنچه از آدم (ع) سر زد از سنخ حسادت اصطلاحی نبوده است. بلکه او با خوردن از درخت ممنوعه ، طالب آن علم و بقاء خاصّ شد که مختصّ به اهل بیت (ع) است. چرا که آن بزرگواران به تصریح روایات وجه الله هستند ، و خداوند متعال می فرماید:« کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَه» برای اهل بیت(ع) بقاء خاصّی است که هیچ کس را بدان راه نیست ؛ لذا این بزرگواران از حکم صور اسرافیل و حکم قیامت و مواقف آن خارجند. آدم(ع) نباید چنین مقامی را که خارج از حدّ وجودی او بود تقاضا می نمود. امّا تمّنای آن را نمود و اثر وضعی آن هبوط به دنیا شد. در جریان خوردن از درخت ممنوعه در هیچ جا حوّا مورد توبیخ نیست بلکه همواره آدم است که مواخذه می شود. دلیل این امر آن است که قرار نبود حوّا نبی شود لذا او از این تکلیف خاصّ بهره نداشت و فقط گرفتار اثر وضعی کار خود شد ؛ امّا آدم(ع) باید به فضل اهل بیت اقرار می نمود تا نبوّتش امضاء می شد. لذا خدا حقیقت و فضیلت اهل بیت را به نشان داد و او متوجّه شد که پای از حدّ وجودی خویش فراتر نهاده است ؛ لذا توبه نمود(خواست که به حدّ وجودی خویش بازگردد) و خدا توبه او را پذیرفت (او را به حدّ وجودی خویش بازگرداند) بعد از آن او به نبوّت برگزیده شد.مشابه رفتار حضرت آدم (ع) از دیگر انبیاء(ع) نیز مشاهده شده است که همگی از سنخ ترک اولی است نه از سنخ معصیت. یعنی کار آنها گناه شرعی نبوده بلکه کاری بوده که در شأن نبوّت و مرتبه وجودی آنها نبوده است.حضرت موسی (ع) فرمود:«پروردگارا! خودت را به من نشان ده ، تا تو را ببینم. گفت: هرگز مرا نخواهى دید! ولى به کوه بنگر، اگر در جاى خود ثابت ماند، مرا خواهى دید. امّا هنگامى که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسى مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد:خداوندا ! تو منزهى. من به سوى تو بازگشتم ؛ و من نخستین مؤمنانم»( الأعراف : 143) روشن است که مراد حضرت موسی ، رویت خدا با قلب بوده است نه با چشم. از نبی محال است که خدا را قابل دیدن با چشم بداند ؛ همچنین شکی در این نیست که قلب نبی نائل به دیدار خداست و الّا نبی نمی شد. حضرت موسی آن نوع دیدار قلبی را تقاضا می نمود که فراتر از حدّ وجودی خودش بود لذا با شهودی به مراتب کمتر از آنچه تقاضا داشت ، مدهوش شد. و وقتی متوجّه شد که از حدّ خود گذشته است توبه نمود. همچنین حضرت نوح فرمود:« پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛ و وعده تو(در مورد نجات خاندانم) حق است؛ و تو از همه حکم کنندگان برترى. »(هود:45) او در مقامی بود که باید به خدا اعتماد کامل می نمود و از خدا طلب نجات پسرش را نمی کرد. لذا خداوند متعال در جوابش « فرمود: اى نوح! او از اهل تو نیست.او عمل غیر صالحى است.پس، آنچه را از آن آگاه نیستى، از من مخواه! من به تو اندرز مى دهم تا از جاهلان نباشى.»( هود:46) آنگاه حضرت نوح «عرض کرد: پروردگارا! من به تو پناه مى برم که از تو چیزى بخواهم که از آن آگاهى ندارم. و اگر مرا نبخشى، و بر من رحم نکنى، از زیانکاران خواهم بود.»(هود:47)همچنین حضرت یوسف(ع) زمانی که در زندان بود خواب هم سلولی های خود را تعبیر کرده و فرمود:« اى دوستان زندانى من! امّا یکى از شما(دو نفر، آزاد مى شود؛ و) ساقى شراب براى صاحب خود خواهد شد؛ و امّا دیگرى به دار آویخته مى شود؛ و پرندگان از سر او مى خورند! و مطلبى که درباره آن(از من) نظر خواستید، قطعى و حتمى است. ــ و به یکى از آن دو نفر، که مى دانست رهایى مى یابد، گفت: مرا نزد صاحبت ( سلطان مصر) یادآورى کن! ولى شیطان یادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد ؛ و به دنبال آن، (یوسف) چند سال دیگر در زندان باقى ماند. »(یوسف:41 و 42) اینکه کسی بخواهد بی گناهی خود را از راه کس دیگری به گوش حاکم برساند شرعاً کار حرامی نیست امّا از کسی چون یوسف(ع) انتظار نبود که جز خدا از کس دیگری کمک بخواهد. او باید متوجّه می بود که آنکه او را از ته چاهی نجات داده است اگر بخواهد از زندان نیز رهایش می کند. امّا متوجّه این امر نشد لذا به مجازات این غفلت خود چندین سال دیگر نیز در زندان ماند. حضرت صادق علیه السّلام فرمودند:« خداوند متعال به یوسف فرمود. اى یوسف آیا من نبودم که تو را محبوب و مورد علاقه پدرت نمودم؟ آیا من تو را با حسن و جمالى که به تو دادم بر دیگران برترى ندادم؟ آیا من نبودم که کاروان را به طرف تو متوجه نمودم؟ آیا من نبودم که تو را نجات داده و از چاه بیرون آوردم؟ آیا من نبودم که مکر و حیله زنان را از تو برطرف کردم؟ پس چه شد که از توجه به من اعراض نموده و براى نجات خود از زندان ، متوسل به مخلوق من شدى؟! براى همین جمله اى که در زندان گفتى باید چندین سال در زندان بمانى.»سر زدن این گونه از کارها از انبیاء(ع) از سنخ معصیت شرعی نیست. در هیچ جای شرع نیامده است که شما حق ندارید نجات پسرتان را از خدا بخواهید ؛ یا حق ندارید لقاء الله را از خدا طلب کنید ؛ یا حق ندارید برای اثبات بی گناهی خود به دیگران متوسّل شوید. امّا انبیاء (ع) به خاطر موقعیّت خاصّی که دارند به اموری مورد مواخذه قرار می گیرند که برای دیگران معصیت نیست.بنا بر این ، حساب کار انبیاء(ع) را نباید با دیگران یکی دانست. معصیت آنان از باب« حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیِّئَاتُ الْمُقَرَّبِینَ.» است. برای همین هم بود که در جریان خوردن از درخت ممنوعه یا به تعبیر دیگر غبطه خوردن به مقام اهل بیت (ع) ، آدم مورد توبیخ واقع شد و توبه نمود ، ولی حوّا نه توبیخ شد و نه از توبه او سخنی به میان آمده است ؛ با اینکه امر به نخوردن از آن درخت متوجّه هر دو بود. پس معلوم می شود که کار آن دو در حدّ معصیت شرعی نبود و الّا لازم می شد که حوّا نیز به سبب آن توبیخ شود و توبه کند. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image