آفرینش انسان /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

۱. روایتی که حضرت عالی به آن اشاره فرموده اید در کتاب علل الشرایع نقل شده که متن آن چنین است.


1. روایتی که حضرت عالی به آن اشاره فرموده اید در کتاب علل الشرایع نقل شده که متن آن چنین است. « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَال: إِنَّ الْقَبْضَةَ الَّتِی قَبَضَهَا اللَّهُ تَعَالَى مِنَ الطِّینِ الَّذِی خَلَقَ مِنْهُ آدَمَ أَرْسَلَ إِلَیْهَا جَبْرَئِیلَ أَنْ یَقْبِضَهَا فَقَالَتِ الْأَرْضُ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ تَأْخُذَ مِنِّی شَیْئاً فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ فَقَالَ یَا رَبِّ تَعَوَّذَتْ بِکَ مِنِّی فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا إِسْرَافِیلَ فَقَالَتْ مِثْلَ ذَلِکَ فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا مِیکَائِیلَ فَقَالَتْ مِثْلَ ذَلِکَ فَأَرْسَلَ إِلَیْهَا مَلَکَ الْمَوْتِ فَتَعَوَّذَتْ بِاللَّهِ مِنْهُ أَنْ یَأْخُذَ مِنْهَا شَیْئاً فَقَالَ مَلَکُ الْمَوْتِ وَ أَنَا أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَرْجِعَ إِلَیْهِ حَتَّى أَقْبِضَ مِنْکِ قَالَ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ آدَمُ آدَمَ لِأَنَّهُ خُلِقَ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْض . ــــــــــــــــــــ ابى عبد اللَّه امام صادق علیه السّلام فرمودند: آن خاکى که خداوند متعال مشتى از آن را قبض فرمود و جناب آدم علیه السّلام را از آن آفرید، جبرئیل علیه السّلام را نزد آن فرستاد تا قبضش کند، خاک گفت: پناه به خدا مى برم از این که چیزى از مرا قبض کنى.جبرئیل به سوى پروردگارش مراجعت کرد و عرضه داشت: بار خدایا خاک از من به تو پناه برد، خداوند متعال اسرافیل را نزد آن فرستاد، خاک همان گفتار را به اسرافیل ایراد نمود، حق تعالى میکائیل را فرستاد، باز خاک همان کلام را اظهار نمود. بارى تعالى این بار ملک الموت را فرستاد، خاک از او به خدا پناه برد. ملک الموت گفت: من نیز به خدا پناه مى برم از این که به سوی او مراجعت کنم تا آنکه از تو قبض کنم، سپس امام علیه السّلام فرمودند:آدم را از این جهت آدم نامیده اند که از ادیم الارض (روى زمین) آفریده شده »(علل الشرائع ،ج 2 ،579 )همانطور که از ظاهر روایت برمی آید علّت قبض نکردن سه فرشته ی اوّل این بود که خاک از آنها به خدا پناهنده شد لذا آنها به احترام خداوند متعال از او دست برداشتند. امّا عزرائیل مساله را از زاویه ای دیگر نگاه نمود و قبض نمودن خاک را شرط عبودیّت یافت. لذا هر چهار ملک کارشان از روی احترام به ساحت قدس الهی بود لکن زاویه ی نگاه آنها به این مساله مختلف بود. 2. روایت پیش گفته تنها یکی از روایات ناظر به این مطلب است که ظاهراً مشابه دیگری نیز ندارد. در مقابل این روایت ، چندین روایت دیگر نیز وجود دارند که می گویند خداوند متعال جبرئیل را برای این کار مأمور نمود و او اطاعت نموده خاک لازم برای خلق آدم را فراهم ساخت. روایات یاد شده را در سطور زیر ملاحظه می فرمایید. « أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ : لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ تَعَالَى خَلْقَ آدَمَ بَعَثَ جَبْرَئِیلَ فَأَخَذَ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ قَبْضَةً فَعَجَنَهُ بِالْمَاءِ الْعَذْبِ وَ الْمَالِحِ وَ رَکَّبَ فِیهِ الطَّبَائِعَ قَبْلَ أَنْ یَنْفُخَ فِیهِ الرُّوحَ فَخَلَقَهُ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ ... ـــــــــــــــ امیر المؤمنین فرمودند: چون خدا خواست آدم را بیافریند ، جبرئیل را فرستاد پس او مشتى از خاک روى زمین برگرفت و با آب شیرین و شور خمیر کرد و طبایع را در آن در آمیخت پیش از آنکه روح را در آن بدمد.پس خدا او را از خاک روی زمین ساخت... .»( بحار الأنوار ، ج 60 ،ص 198)مشابه این حدیث با مقداری تفاوت در تعابیر در بحار الأنوار ، ج 54 ،ص94 نیز آمده است.قال علیّ (ع): «... سُمِّیَ آدَمُ آدَمَ لِأَنَّهُ خُلِقَ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ وَ ذَلِکَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ جَبْرَئِیلَ ع وَ أَمَرَهُ أَنْ یَأْتِیَهُ مِنْ أَدِیمِ الْأَرْضِ بِأَرْبَعِ طِینَاتٍ طِینَةٍ بَیْضَاءَ وَ طِینَةٍ حَمْرَاءَ وَ طِینَةٍ غَبْرَاءَ وَ طِینَةٍ سَوْدَاءَ وَ ذَلِکَ مِنْ سَهْلِهَا وَ حَزْنِهَا ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ یَأْتِیَهُ بِأَرْبَعِ مِیَاهٍ مَاءٍ عَذْبٍ وَ مَاءٍ مِلْحٍ وَ مَاءٍ مُرٍّ وَ مَاءٍ مُنْتِنٍ ثُمَّ أَمَرَهُ أَنْ یُفْرِغَ الْمَاءَ فِی الطِّینِ وَ أَدَمَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ فَلَمْ یَفْضُلْ شَیْ ءٌ مِنَ الطِّینِ یَحْتَاجُ إِلَى الْمَاءِ وَ لَا مِنَ الْمَاءِ شَیْ ءٌ یَحْتَاجُ إِلَى الطِّینِ فَجَعَلَ الْمَاءَ الْعَذْبَ فِی حَلْقِهِ وَ جَعَلَ الْمَاءَ الْمَالِحَ فِی عَیْنَیْهِ وَ جَعَلَ الْمَاءَ الْمُرَّ فِی أُذُنَیْهِ وَ جَعَلَ الْمَاءَ الْمُنْتِنَ فِی أَنْفِه ... .ــــــــــــــــــــــ و آدم را براى این آدم نامیدند که از أدیم الارض (قشر رویین زمین) خلق شده است. و کیفیت خلقت او چنین است که: خداى تعالى امر فرمود به جبرئیل که بیاورد از روى زمین چهار قسم خاک، سفید، و سیاه، و سرخ، و زرد، و فرمود که اینها را از زمین هموار و ناهموار و سخت و سست بیاورد، و نیز به او امر فرمود که چهار قسم آب، شیرین، و تلخ، و شور، و متعفن بیاورد ، سپس امر فرمود تا آب را در خاک ریزد و خداى سبحان خاکها و آبها را به دست قدرت خود با یکدیگر درآمیخت پس چیزی از خاک نماند که محتاج آب باشد و چیزی از آب نماند که محتاج خاک بماند. پس آب شیرین را در حلق آدم نهاد ، و آب شور را در چشمهاى او، و آب تلخ را در گوشهاى او، و آب متعفن را در بینى او ... »(بحار الأنوار ، ج 10 ،ص13 ) و ( علل الشرائع، ج 1، ص: 2) « عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَرَادَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ ع بَعَثَ جَبْرَئِیلَ ع فِی أَوَّلِ سَاعَةٍ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَقَبَضَ بِیَمِینِهِ قَبْضَةً فَبَلَغَتْ قَبْضَتُهُ مِنَ السَّمَاءِ السَّابِعَةِ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا وَ أَخَذَ مِنْ کُلِّ سَمَاءٍ تُرْبَةً وَ قَبَضَ قَبْضَةً أُخْرَى مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ الْعُلْیَا إِلَى الْأَرْضِ السَّابِعَةِ الْقُصْوَى فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ کَلِمَتَهُ فَأَمْسَکَ الْقَبْضَةَ الْأُولَى بِیَمِینِهِ وَ الْقَبْضَةَ الْأُخْرَى بِشِمَالِهِ فَفَلَقَ الطِّینَ فِلْقَتَیْنِ فَذَرَا مِنَ الْأَرْضِ ذَرْواً وَ مِنَ السَّمَاوَاتِ ذَرْواً فَقَالَ لِلَّذِی بِیَمِینِهِ مِنْکَ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ وَ الصِّدِّیقُونَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ السُّعَدَاءُ وَ مَنْ أُرِیدُ کَرَامَتَهُ فَوَجَبَ لَهُمْ مَا قَالَ کَمَا قَالَ وَ قَالَ لِلَّذِی بِشِمَالِهِ مِنْکَ الْجَبَّارُونَ وَ الْمُشْرِکُونَ وَ الْکَافِرُونَ وَ الطَّوَاغِیتُ وَ مَنْ أُرِیدُ هَوَانَهُ وَ شِقْوَتَهُ فَوَجَبَ لَهُمْ مَا قَالَ کَمَا قَالَ ثُمَّ إِنَّ الطِّینَتَیْنِ خُلِطَتَا جَمِیعاً وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى فَالْحَبُّ طِینَةُ الْمُؤْمِنِینَ الَّتِی أَلْقَى اللَّهُ عَلَیْهَا مَحَبَّتَهُ وَ النَّوَى طِینَةُ الْکَافِرِینَ الَّذِینَ نَأَوْا عَنْ کُلِّ خَیْرٍ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ النَّوَى مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ نَأَى عَنْ کُلِّ خَیْرٍ وَ تَبَاعَدَ عَنْهُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ فَالْحَیُّ الْمُؤْمِنُ الَّذِی یَخْرُجُ طِینَتُهُ مِنْ طِینَةِ الْکَافِرِ وَ الْمَیِّتُ الَّذِی یُخْرَجُ هُوَ مِنَ الْحَیِّ هُوَ الْکَافِرُ الَّذِی یُخْرَجُ مِنْ طِینَةِ الْمُؤْمِنِ فَالْحَیُّ الْمُؤْمِنُ وَ الْمَیِّتُ الْکَافِرُ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ فَکَانَ مَوْتُهُ اخْتِلَاطَ طِینَتِهِ مَعَ طِینَةِ الْکَافِرِ وَ کَانَ حَیَاتُهُ حِینَ فَرَّقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَیْنَهُمَا بِکَلِمَتِهِ کَذَلِکَ یُخْرِجُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُؤْمِنَ فِی الْمِیلَادِ مِنَ الظُّلْمَةِ بَعْدَ دُخُولِهِ فِیهَا إِلَى النُّورِ وَ یُخْرِجُ الْکَافِرَ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلْمَةِ بَعْدَ دُخُولِهِ إِلَى النُّورِ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ- لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکافِرِین . ــــــــــ امام صادق علیه السّلام فرمود: همانا خداى عز و جل چون خواست آدم علیه السّلام را بیافریند، در ساعت اول روز جمعه جبرئیل را فرستاد تا با دست راستش که از آسمان هفتم به آسمان دنیا میرسید مشت کرد، و از هر آسمان خاکى برداشت، و مشت دیگرى از زمین هفتم بالا تا زمین هفتم دور برگرفت. سپس خداى عز و جل کلمه خود (جبرئیل) را دستور داد تا مشت اول را به دست راست و مشت دوم را به دست چپ خود نگه داشت، سپس آن گل را به دو قسمت شکافت و آنچه از زمین بود، به نوعى درپاشید و آنچه را هم که از آسمانها بود به نوعى در پاشید. آنگاه خداى تعالى نسبت به آنچه در دست راستش بود فرمود:رسولان و پیغمبران و اوصیاء و صدیقان و مؤمنان و سعادتمندان و هر که ارجمندیش را خواستم، از تو است.پس آنچه در باره آنها فرمود، چنان که فرمود ثابت و لازم شد. و نسبت به آنچه در دست چپش بود، فرمود: ستمگران و مشرکین و کفار و طغیانگران و هر که خوارى و شقاوتش را خواستم از تو است، پس آنچه در باره آنها فرمود، چنان که فرمود ثابت و لازم شد. سپس تمام آن دو طینت به یکدیگر آمیخته شد. این است آنچه خداى عز و جل فرماید:«همانا خدا شکافنده دانه و هسته است» مقصود از دانه طینت مؤمنین است که خدا محبت خود را بر آنها القا فرموده و مقصود از هسته طینت کافران است که از هر خیرى دور گشتند. و از این جهت هسته «نوى» نامیده شد، که از هر خیرى برکنار گشت و دور شد. و نیز خداى عز و جل فرماید: «خدا زنده را از مرده بیرون آورد و بیرون آورنده مرده از زنده است. » مقصود از زنده همان مؤمن است که طینت او از طینت کافر بیرون آید و مقصود از مرده اى که از زنده بیرون شود، کافریست که از طینت مؤمن بیرون شود، پس زنده مؤمن است و مرده کافر.این است که خداى عز و جل فرماید: «آیا کسى که مرده است و سپس ما او را زنده کنیم» پس مقصود از مردن مؤمن، آمیختگى طینت او با طینت کافر است و زندگى او زمانى است که خداى عز و جل به وسیله کلمه خود (جبرئیل) آنها را از یکدیگر جدا ساخت. خداى عز و جل این گونه مؤمن را در زمان ولادتش پس از آنکه در تاریکى بود، خارج می کند و به سوى نور می برد و کافر را پس از آنکه در نور باشد خارج می کند و به سوى تاریکى می برد، این است معنى گفتار خداى عز و جل که «تا آنکه را زنده است بیم دهد و گفتار (وعده و فرمان خدا) بر کافران ثابت گردد» »(الکافی ،ج 2 ،ص 5 ) و (بحار الأنوار ، ج 64 ،ص88 ) این روایات با روایت اوّلی که حضرت عالی سوال را بر اساس آن مطرح نموده اید نوعی ناسازگاری دارند. لذا باید دید کدامیک از این دو گروه روایت بر گروه دیگر ترجیح دارند. به نظر می رسد که روایات گروه دوم از چندین جهت بر روایت اوّلی ترجیح دارند. این مرجّحات عبارتند از:1. این که تعداد روایات گروه دوم زیادتر است. تعداد این قبیل روایات بیش از آن مقداری هستند که در این نامه از باب نمونه ذکر شد. 2. مضمون روایت اوّل با آیات قرآن کریم ناسازگار است. درست است که زمین از آن سه ملک به خدا پناه برد ؛ ولی طبق آیات قرآن کریم فرشتگان عبد محض خدا هستند و در برابر امر صریح خدا تحت تأثیر هیچ عاملی قرار نمی گیرند. «... مَلائِکَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ . ـــــــــــــــــ فرشتگانى بر آن (جهنّم) گمارده شده که خشن و سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى کنند و آنچه را فرمان داده شده اند(به طور کامل) اجرا مى نمایند.»(التحریم: 6) فرشتگانی که در این آیه ی شریفه توصیف شده اند از نظر رتبه ی وجود پایینتر از جبرئیل و میکائیل ئ اسرافیلند ؛ چون اینها ملائک مقرّبند. بخصوص جبرئیل سیدالملائک است. اگر این فرشتگان رتبه پایین چنین باشند که خداوند متعال می فرمایید این سه ملک عظیم الشأن به نحو اولی یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ ( آنچه را فرمان داده شده انداجرا مى نمایند)3. در روایات گروه دوم مطالبی به زبان رمز بیان شده که اهلش می فهمند. اگر کسی اهل فهم این گونه مطالب باشد تصدیق می کند که افراد جاعل قادر به بافتن چنین مطالب عمیق و ژرفی نیستند. لذا مفادّ این روایات صحّت آنها را تصدیق می کند.4. در صدر روایت منقول از امیرالمومنین(ع) ، که در اینجا آورده نشد ، مطالبی آمده است که مجعول بودن این روایت از سوی مخالفین را غیر ممکن می کند. چون این روایت قسمتی از یک روایت است که امیرالمومنین (ع) در آن ضمن آن با ارائه علم ویژه ی خود در نزد دانشمندان یهود و از جمله کعب الاحبار و خلیفه دوم ، امامت خود را اثبات می نماید. 5. ظاهراً برخی از رواة حدیث اوّل نیز مجهول الحالند ؛ لذا روایت اوّل ضعیف است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image