رابطه هویت ملی با هویت مذهبی؟ /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

دانشجوی گرامی ابتدا از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم . پیش از پرداختن به سوال شما لازم است به نکته مهمی اشاره کنیم و آن این که طرح تعارض میان هویت ملی و هویت دینی ایرانیان مساله ای نیست که سابقه تاریخی چندانی داشته باشد بلکه این مساله به تاریخ معاصر باز می گردد و پیش از آن در طول تاریخ هرگز موضوعی به نام تعارض میان این دو نوع هویت وجود نداشته است . برای توضیح این مساله ابتدا لازم است تعریفی از هویت ملی ارائه دهیم .


دانشجوی گرامی ابتدا از اینکه بار دیگر این مرکز را به منظور دریافت پاسخ سوالات خویش انتخاب نموده اید از شما سپاسگذاریم . پیش از پرداختن به سوال شما لازم است به نکته مهمی اشاره کنیم و آن این که طرح تعارض میان هویت ملی و هویت دینی ایرانیان مساله ای نیست که سابقه تاریخی چندانی داشته باشد بلکه این مساله به تاریخ معاصر باز می گردد و پیش از آن در طول تاریخ هرگز موضوعی به نام تعارض میان این دو نوع هویت وجود نداشته است . برای توضیح این مساله ابتدا لازم است تعریفی از هویت ملی ارائه دهیم . ((هویت ملی)) مجموعه ای از تاریخ , فرهنگ و تمدن یک ملت است که در بستر زمان شکل گرفته است . از طرفی تاریخ ، فرهنگ و تمدن ایرانیان نیز در طول تاریخ همواره دستخوش تاثیر و تاثرات مختلفی بوده است و در هر مقطعی هویت ملی خاصی شکل گرفته است . همین روند در دوران پس از ورود اسلام به ایران نیز وجود داشته است و پذیرش اسلام توسط ایرانیان که به دلایل متعددی از جمله پیام های جان بخش دین مبین اسلام و آموزه های منطبق بر فطرت آن صورت گرفت باعث باز تعریف مجدد هویت ملی ایرانیان و پذیرش رنگ و بوی دین مبین اسلام شد به ویژه که نوع برخورد دین اسلام با فرهنگ های بیگانه از نوع نفی مطلق نبوده است بلکه عناصر مثبت این فرهنگ ها را می پذیرفت و یا برخوردی با آن نداشت و صرفا به طرد عناصر منفی می پرداخت و به عنوان مثال در مواجهه با فرهنگ ایرانیان عناصر مثبتی همچون اصل عید نوروز که بهانه ای برای صله رحم ، سرکشی به فقرا و ... می توانست باشد را پذیرفته و آیین های غلط و خرافی که حاشیه این مراسمات بود را نفی کرد و ایرانیان نیز این مسائل را به خود پذیرفتند و بسیاری از آئین های غلط و خرافی دوران گذشته را کنار گذاشتند و تنها تعداد اندکی از این آئین های غلط در طول تاریخ بر جای ماند که آن هم بیشتر به نظر می رسد به دلیل کم اطلاعی ها بوده است . بنابر این پس از پذیرش دین اسلام توسط ایرانیان هویت ملی ایرانیان ، تعریفی جدید یافت که با هویت دینی هیچ تعارضی نداشت و وقتی سخن از هویت ملی به میان می آمد مراد همان هویت مذهبی شکل گرفته در سرزمین ایران بود که عناصر مثبتی از فرهنگ ایرانی هم در آن وجود داشته و برخی رسم ها و آئین های نامتعارض با دین هم در آن به رسمیت شناخته شده بود . با این حال موضوع تعارض میان هویت ملی و هویت دینی در تاریخ معاصر و عمدتا توسط روشنفکرنمایان از فرنگ برگشته ای که اتفاقا بیش از آنکه علاقمند به فرهنگ ایرانی باشند شیفته فرهنگ اروپایی بودند و تحت تاثیر جریانات ناسیونالیستی غربی مطرح شد و عمده هدف آنها نیز بیش از آنکه اشاعه فرهنگ اصیل ایرانی باشد مقابله با فرهنگ اسلامی بود چرا که فرهنگ اسلامی تنها و مهمترین سد دفاعی در برابر استعمارگران غربی بود و دولت های استعماری پس از آنکه فهمیده بودند تا زمانی که اسلام منبع الهام بخش ایرانیان در ایستادگی آنان در برابر مطامع استعماری می باشد نخواهند توانست آرزوی سلطه خود بر ایران را محقق سازند و از طرفی نیز قدرت مقابله مستقیم با اسلام را نداشتند با علم کردن هویت ملی و هویت مذهبی و متعارض نشان دادن این دو هویت به دست وابستگان داخلی شان تلاش کردند تا با برجسته نشان دادن هویت ملی آنان ، از قدرت و عظمت هویت اسلامی ، بکاهند و به این ترتیب به اهداف شوم خویش نائل شوند و به همین دلیل است که در دوران پهلوی ها ناگهان با روند رو به رشد نگارش کتابهایی مواجه هستیم که به ترسیم ایران قبل از اسلام می پردازد و هویت ملی ایرانیان را (که به دلیل تاریخ مند بودن هویت و لزوم تعریف در بستر تاریخی ، قاعدتا باید بر اساس آموزه های فرهنگی جدید تعریف می شد) بر اساس آموزه های مدفون در دل خاکها تعریف کردند و به این ترتیب موضوع تعارض میان هویت دینی و ملی پیدا شد که دامن زدن به آن بیش از آنکه به نفع ملت ایران باشد در راستای اهداف و منافع قدرتهای استعماری و استکباری بود و به همین دلیل است که هم در آن مقطع و هم در مقطع فعلی بیشترین جانبداری از جریانهای ملی گرا را نظام سلطه و دنباله روان داخلی اش دنبال می کنند و این در حالی است که اگر هدف از طرح این مباحث دلسوزی برای هویت ملی بود بایستی در کنار طرد هویت مذهبی ، حداقل به طرد جریانهای مهاجم به هویت ملی همچون فرهنگ غربی نیز پرداخته می شد و این در حالی است که همزمان با کنار زدن هویت مذهبی نه تنها چیزی به نام هویت ملی احیا نمی شود بلکه به جای هویت ملی ، فرهنگ غلط غربی جایگزین می گردد . بنابر این به نظر ما اساسا طرح موضوعی به نام تعارض هویت ملی و هویت دینی مساله ای انحرافی است که واقعیت نداشته و با اغراض خاصی که ذره ای به نفع هویت ملی نمی باشد صورت می گیرد . استاد شهید مطهری نیز با اشاره به نقاط اشتراک هویت ملی ودینی ملت ایران می فرمایند:«نقاط اشتراک ...در هویت ملی و دینی ملت ما استوار است. سابقة تاریخی و تحلیل روحیات و شخصیت ایرانی‌ها نشان می‌دهد که ملت ایران, همواره بر هویت ملی و دینی خود تأکید و تصریح داشته است»(خدمات ایران واسلام) اما اکنون که متاسفانه این مساله اتفاق افتاده است و حداقل در مقام نظر و تئوری میان این دو موضوع تعارض القاء و نشان داده می شود سوالی که پیش می آید این است که چه باید کرد ؟ به ویژه در مقام تعارض میان دیدگاههای دینی همچون امت محوری و ملاک بودن تقوا برای ارزش انسانها با ناسیونالیسمی که به نوعی نژاد پرستی معتقد است و خاک و نژاد را منبع ارزش می داند که در این زمینه چند نکته را باید بیان نماییم : نخست اینکه به اعتقاد ما امروزه سخن گفتن از نژاد و خاک و مقدس دانستن آنها امری موهوم است به ویژه که با توجه به تغییر و تحولاتی که در جهان در طول تاریخ رخ داده است اساسا نمی توان سخن از نژاد به میان آورد به عنوان مثال مشخص نیست که حتی کسانی که بیشترین سنگ ملی گرایی و تعلقات ایرانی را به سینه می زنند واقعا از نژاد ایرانی بوده باشند چرا که در طول تاریخ هم به صورت طبیعی مهاجرت های فراوانی از گوشه و کنار دنیا به بخشهای دیگر صورت گرفته است که باعث اختلاط نژادی شده است و هم شاهان بالاجبار اقوام و نژادهای مختلفی را به بخشهای مختلف تبعید کرده اند که به مرور زمان باعث محو شدن نژادهای واقعی شده است و .... و در یک کلام در طول تاریخ به اندازه ای شاهد تداخل نژادی و گم شدن نژادها در یکدیگر بوده ایم که اساسا سخن گفتن از نژاد ایرانی سخنی صحیح نمی باشد . از طرفی خاک نیز به تنهایی باعث ایجاد ارزش نمی شود و تنها علقه هایی ایجاد می کند که او را به دفاع در برابر مهاجم بر می انگیزد و یا به لحاظ سیاسی محدویت هایی ایجاد کرده و هویتی به نام ملت خاص ایجاد می کند که او را از ملت های دیگر جدا می سازد . ثانیا افتخار به نمادهای ملی حتی نمادهای مربوط به قبل از اسلام ، فی حد نفسه چیزی نیست که با دین اسلام در تعارض باشد و برخی حساسیت آفرینی های بی جا و یا برخی سوء تفاهم ها که بیشتر سوء برداشت به شمار می آیند (همچون مواردی که در سوال به آنها اشاره شد) نباید باعث این تلقی شود که موضع اسلام نیز همین می باشد و در واقع تا زمانی که موضوعی با آموزه های صریح اسلامی در تعارض نباشد اسلام نیز موضعی منفی نسبت به آن ندارد به عنوان مثال در موضوع مفاخر ملی ، اگر کسی علاقه ای خاص به شخصتیی همچون کاوه آهنگر که انسان ظلم ستیزی بوده است دارد و یا آرش کمانگیر را تمجید می کند در صورتی که این شخصیت ها نقاط منفی دیگری نداشته باشند هیچ ایرادی ندارد و اسلام هم نسبت به وی نظر خاصی ندارد . اما تمجید از بانیان تفکرات خرافی و رسوم غلط (همچون آتش پرستی و یا بانیان سنت طبقاتی نگریستن مردم ایران که به طبقات پایین دست حتی اجازه آموختن را هم نمی دادند) طبیعتا با آموزه های احیا گرانه اسلام در تعارض می باشد و حتی ایرانیانی که به دلیل فرار از همین عقاید ظالمانه به دامان اسلام پناهنده شدند و با آغوش باز از اسلام استقبال کردند نیز چنین مساله ای را قبول نمی کنند . البته همانگونه که گفته شد در این میان برخی حساسیت های نابجا نیز به وجود می آید که باید مراقب و هوشیار باشیم به عنوان مثال برخی ملی گرایان تلاش می کنند تا فردوسی را به دلیل نگارش شاهنامه و احیای زبان فارسی (بر اساس این بیت شعر او که می گوید : بسی رنج بردم در این سال سی ، عجم زنده کردم بدین پارسی ) در واقع احیاگر روحیه ملی گرایی ایرانی و در مقابل اسلام گرایی نشان دهند و به این دلیل به شدت وی را بزرگ کرده و از وی تجلیل به عمل می آورند کما اینکه در دوران پهلوی نیز به دلیل حاکمیت چنین تفکری مجسمه های فردوسی در شهرهای مختلف نصب شده و کنگره های بزرگداشتی برای وی برپا شد که به القای این موضوع می پرداختند . در مقابل کسانی هستند که با دیدن این تکاپو در میان ملی گرایان ، بی جهت حساس شده و به جای تحقیق در این زمینه به نفی مطلق وی می پردازند و اقداماتی از قبیل آنچه که در سوال شما اشاره شده است را نیز انجام می دهند و این در حالی است که شخصیتی همچون فردوسی اگر چه علاقمند به ایران وزبان و ادبیات فارسی بوده و هدف وی نیز احیای زبان فارسی بوده است اما هرگز دیدگاه ملی گرایانه افراطی اسلام ستیز نداشته است بلکه شخصیتی مسلمان بوده است که در فضای سنی آن زمان اتفاقا شیعه هم بوده است و این مساله را از ابیات فراوانی از او که در شاهنامه موجود است می توان فهمید . نکته دیگر این است که اگر فردی به جای شخصیت های ملی (حتی شخصیت هایی که هیچ تعارضی با آموزه های دینی ندارند) شخصیت های مذهبی را به عنوان الگوی خود انتخاب می کند این کار در واقع به حسن انتخاب وی در الگویابی باز می گردد و نباید وی را به این دلیل تقبیح کرد چرا که ویژگی یک الگوی مطلوب این است که انسان بتواند به راحتی وی را به عنوان سرمشق خویش انتخاب نماید که این ویژگی در شخصیت های مذهبی بیشتر وجود دارد و به راحتی می توان به الگوبرداری پرداخت ولی در الگوهای صرفا ملی به این سادگی نمی توان به الگوبرداری پرداخت چرا که ممکن است فردی به لحاظ یک جنبه همچون شجاعت الگو باشد اما دهها نقطه ابهام دیگر در ابعاد دیگر شخصیت وی وجود داشته باشد به عنوان مثال رستم از جمله قهرمانان ملی ایرانیان می باشد که به شجاعت و دفاع از مرزهای ایران مشهور شده است و از این بابت ممکن است به عنوان یک الگو برای فردی تبدیل شود ولی در عین حال مطالعه داستان زندگی وی باعث پیدایش برخی علامت سوالها نسبت به رفتار های وی می شود که باعث می شود تا الگو گیری از وی با اما و اگر های فراوانی مواجه شود همچون استفاده از خدعه و نیرنگ در مواجهه با اسفندیار و سرانجام در جریان قتل وی و یا نیرنگی که در جریان مبارزه به سهراب زد و باعث کشته شدن فرزند شد و ... (برای مطالعه بیشتر رک : شاهنامه فردوسی و نیز مقاله رستم پهلوانی که دست به نیرنگ می زد ، گفت و گو با دکتر جلال خالقی مطلق، مصحح و شاهنامه پژوه ، روزنامه اعتماد ملی، شماره 944 به تاریخ 25/3/88، صفحه 10 (ادبیات) به نقل از http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1880910 ) این در حالی است که الگوگیری از شخصیت های دینی چنین مشکلاتی را به همراه ندارد به عنوان مثال امام علی ع که الگوی شجاعان و جوانمردان عالم است حتی در برخورد با خصم نیز از معیارهای اخلاقی ، دینی و منش جوانمردی اندکی تنزل نکرده و رفتارشناسی او نسبت به دشمنان (همچون ماجرای نزاع او با عمرو بن عبدود و داستان آب دهان انداختن عمرو به صورت وی و برخورد جوانمردانه امام علی با وی که در مثنوی معنوی به صورت زیبا به تصویر کشیده شده است) اثباتگر این نکته است که شخصیت ها هر چقدر پایبندتر به شریعت و اخلاق اسلامی باشند قابلیت بیشتری برای الگو واقع شدن دارند . نکته سوم نیز در مورد کسانی است که اصرار بر وجود تعارض میان هویت ملی و هویت مذهبی داشته و به هویت ملی خود افتخار می کنند که در زمینه موضع دین نسبت به چنین تفکراتی نیز باید بگوییم در مورد افتخار کردن به هویت ملی چند نوع دیدگاه وجود دارد: الف) دیدگاه کسانی که از هویت ملی ایدئولوژی می سازند و به شکلی ((نژاد پرستانه)) و یا ((سرزمین پرستی)) همه چیز را در شعاع آن می بینند چنین دیدگاهی هویت ملی را مطلق انگاشته و هر چیزی را که مربوط به آن باشد تقدیس می کند. ب) دیدگاه دیگر در این موضوع , نظر کسانی است که ((هویت ملی)) را مطلق ندانسته و آن را در خور نقد می دانند. اینان با انتخاب دیدگاه منطقی برتری به ملیت می نگرند و نژاد و خاک را تقدیس نمی کنند; بلکه دیدگاهی فراتر داشته و ((هویت انسانی)) را اصل قرار می دهند. دیدگاه های ((انترناسیونالیستی)) نوعا بر این منطق استوار است. اسلام نیز به روشنی دیدگاه فراملیتی دارد و مردم را در قالب فرزندان خاک و نژاد ملاحظه نمی کند; بلکه سرشت بنی آدم را از یک گوهر دانسته و آنان را با هم برابر می داند. از نظر اسلام پرداختن به هویت ملی تا آن جا که هویت اسلامی را تحت الشعاع قرار ندهد اشکالی ندارد; ولی اگر بنا باشد به جای دین بنشیند و دیدگاه های خود را بر کرسی بنشاند, طبیعی است که با روند اصلی بینش دین در تضاد است. پس باید دیدگاهی نقادانه و هشیارانه در برابر مدعیان ((هویت ملی)) داشت; بدین صورت که عناصر مفید آن را ارج نهاد و منطق های غیر ارزشی و موهوم آن را رها ساخت. از طرفی عقل انسان نیز حکم می کند که انسان در مقام تعارض میان دو چیز ، آن را که ارزشمند تر است را انتخاب نماید و در مقام تعارض میان ارزشهای ملی با ارزشهای دینی ، ارزش های دینی باید مقدم تر باشد چرا که اگر حتی عناصر مربوط به آب و خاک را دارای ارزش تلقی نماییم این ارزشها ، بسیار محدود و گذرا هستند و نهایتا مربوط به این جهان مادی هستند ولی ارزشهای دینی نه تنها مربوط به این جهان هستند بلکه دائره ارزشنمدی آنها تا جهان پس از مرگ انسان را هم شامل شده و ملاک سعادت و شقاوت انسان در آن جهان همین ارزشهای دینی هستند و نه ارزشهای ملی و بنابر این با توجه به اینکه آنچه مربوط به سعادت ابدی است از آنچه که مربوط به سعادت زودگذر است (اگر واقعا اعتقاد به ارزشهای ملی سعادتی داشته باشد) برتر است لذا ارزش های دینی را باید مقدم بر ارزشهای ملی زودگذر دانست و در نتیجه هویت مذهبی را باید اصالت داد . البته در پایان باز هم تاکید می کنیم که همه این مطالب در صورتی است که همچون ادعاهای ملی گرایان افراطی ضد مذهب (دیدگاههای شوونیستی) میان هویت ملی و هویت اسلامی تعارضی باشد وگر نه از نظر ما هیچ تعارضی میان هویت ملی و هویت اسلامی وجود ندارد تا ما برای یکی از آنها اصالتی قائل باشیم و علت آن هم از تعریف هویت ملی مشخص شد چرا که همانگونه که گفته شد هویت ملی امری است که متاثر از بستر زمان می باشد و در نتیجه هویت ملی امروز ایرانیان را باید مجموعه ای از تاریخ , فرهنگ و تمدنی دانست که در بستر تاریخ پس از ورود اسلام به ایران (به عنوان آخرین نقطه عطف تاریخ دینی ایرانیان) دانست و بازگشت به گذشته های تاریخی و طرح هویت ایرانی پیش از اسلام به عنوان هویت امروزین ایرانیان ، در واقع عین ارتجاع می باشد که البته با هدف ها و اغراض خاصی که به نفع دشمنان ملت ایران می باشد صورت می گیرد و هوشیاری فراوانی را می طلبد . برای مطالعه بیشتر ر . ک : 1- سیر اندیشه ملی گرایی از دیدگاه اسلام مترجم : عقیقی بخشایشی 2- جامعه انسانی اسلام مجتهد شبستری 3- ناسیونالیسم و انقلاب رضا داودی 4- سیر عقاید و اندیشه های سیاسی خزائلی و نیز مقالات زیر : 1. بررسی رابطه بین هویت دینی و ملی دانشجویان با هویت دینی و ملی والدینشان، حسن احدی ، حسین کجباف --تاریخ 1387/09/20 - روزنامه آفرینش ، 3206(آنلاین) 2. یوسفی، علی روابط بین قومی و تاثیر آن بر هویت ملی اقوام در ایران، فصلنامه مطالعات ملی، شماره 8، سال دوم، تابستان 80. 3. مقاله هویت ملی ایرانیان، سعید زاهد ،فصلنامه راهبرد یاس ،‌شماره 4 پرسشگر محترم در پایان ضمن آرزوی موفقیت برای شما امیدواریم این مطالب راهگشای ذهن حقیقت یاب شما بوده باشد و در صورتی که همچنان ابهام و سوالی داشته باشید لطفا در مکاتبات بعدی با بیان دقیق مورد ابهام ما را در پاسخ رسانی هر چه دقیقتر یاری فرمایید . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image