تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه
علت شناسی ازدواج پیامبر با حفصه: مقدمه: مسلمانان مکه پس از هجرت به مدینه در شرایط جدیدی قرار گرفته بودند. آنجا برای آنان دیار غربت بود و هر کس که در مدینه دارای خویشاوندی نبود و یا پولی نداشت که با آن به تهیه منزل اقدام کند، در عسرت و تنگدستی زندگی میکرد. وضعیت مسلمانان در سالهای اولیه ورود به مدینه تا حدی اسفبار بود که حتی برای پوشاندن مقدار ساتر واجب بدن خود با مشکل مواجه بودند (تا چه رسد به تهیه نان و غذای معمولی و محلی برای سکونت)، این مشکل تا حدی ملموس بود که به دستور پیامبر خدا (ص) مردان آنان در نماز جماعت موظف شدند که زودتر از زنان از سجده بلند شوند تا عورتین آنان توسط زنان دیده نشود. پیامبر خدا این گروه را در مسجد مدینه بر سکویی که سایبانی داشت جای داد، آنان شب و روز در آن جا بودند و به همین مناسبت هم به «اصحاب صُفّه» معروف گردیدند.در میان این آوارگان زنان بی سرپرست و شوهر مرده و دختران بی کسوکاری وجود داشت که غیرت اسلامیشان مانع از آن بود تا در جمع مردان بر صُفّه بنشینند یا بدون مجوزی شرعی و منطقی به خانه یکی از انصار قدم گذارند. در مورد زنان باید اضافه کرد که آنان علاوه بر رنج گرسنگی و بیکسی باید غم و غصه گرسنگی فرزندانشان را هم متحمل میشدند. ازدواج پیامبر با حفصه: آری کار این زنان تا حدی اسفبار بود که حتی مردانی چون عمر دغدغهی بیشوهری دختر بیوهاش حفصه[1]، او را مجبور کرد که خود شخصا برای ازدواج دخترش پیشقدم شود. به دنبال این فکر، نخست یاران رسول خدا را در نظر گرفت و ابتدا پیشنهاد خود را با عثمان که از بنی امیه و مردی ثروتمند بود در میان گذاشت. با وجود آنکه رُقیه همسر عثمان درگذشته بود ولی عثمان پیشنهاد عمر را دایر بر ازدواج با حفصه نپذیرفت و به او جواب منفی داد. سپس عمر از ابوبکرخواست تا با حفصه ازدواج کند لیکن ابوبکر هم زیر بار نرفت.[2] عمر که از جواب رد این دو تن آزرده خاطر شده بود شکایت آنان را به رسول خدا برد. پیامبر خدا(ص)، باب این گله و شکایت را بست و حفصه را به همسری خود برگزید.[3]در چنین شرایطی بود که رسول خدا(ص) برای محافظت از این زنان مسلمان و غیرتمند چارهای جز این ندید که برخی از آنان را که احیانا نسبت به بقیه وضعیت رقتبارتری داشتند را عقد خود درآورد تا از این راه با برطرف کردن نیاز آنان به شوهر، مرحمی نیز بر دردها و غمهای آنان باشد. ب) علت شناسی ازدواج پیامبر با عایشه:برای پاسخ به این قسمت از پرسش، ذکر چند واقعیت تاریخی به عنوان مقدمه ضروری است:مقدمه1: از دیر باز میان قبایل مختلف عرب عادات و رسومی بوده است که پارهای از آن ها تا به امروز نیز متداول و مرسوم میباشد. از جمله اینکه اگر در میان دو قبیله جنگی صورت میگرفت یا خونی ریخته میشد برای جلوگیری از اتلاف نفوس و خونریزی بیشتر و غارت و چپاول، بهترین راه چاره پیوند زناشوئی در میان دو قبیله متخاصم بود تا با ایجاد خویشی و وابستگی قبیلهای: 1. از طرفی کشتار و چپاول بین دو طرف موقوف شود.2. از سویی دیگر در برابر دشمن، یارانی یکدل و همپیمانانی ثابت قدم برای خود دست و پا کرده باشند.[4]مقدمه 2: در دهه اول بعثت رؤسای مکه تا اواخر حیات ابوطالب در عین این که از افزایش تعداد مسلمانان بسیار عصبانی بودند و تمام هم و غم خود را صرف جلوگیری از گسترش دین اسلام میکردند، اما برای این مخالفتها حد و مرزی قرار داده بودند و آن این که سعی میکردند تا حداقل از برخورد فیزیکی با افراد صاحب نفوذ دوری کنند. به عنوان مثال: حمزهی سیدالشهدا با سیلی محکمی ابوجهل را به خاطر توهین به رسول خدا تادیب کرد. جمعی به دفاع از ابوجهل شمشیرها را برهنه کردند، اما ابوجهل به آنان اجازه برخورد با حمزه را نداد.[5] ابن هشام همچنین مینویسد: «ابوجهل وقتی میشنید مردی از قریش مسلمان شده است از اذیت و آزار او مضایقه نمیکرد با این حال اگر آن مرد دارای منزلت، مقام خاص و یا فردی مُوجّه بود او را متنبه کرده و مذمت میکرد و اگر تاجر بود به او میگفت: به خدا قسم ورشکست میشوی و مالت بر باد میرود(اما برخورد فیزیکی نمیکرد) ولی اگر او را مردی ضعیف مییافت به شدت کتک میزد به طوری که آثار زخم بر بدنش میماند.[6]مقدمه 3: جایگاه ابوبکر مقارن بعثت و هجرت.ابوبکر از قبیله «تیم بن مرة بن کعب» بود. این قبیله به کرم، مروت، و حمایت از همسایگان معروف بود. میگویند: ابوبکر در زمان جاهلیت مردی مُوَجّه! و مسئول دریافت دیه از جنایتکار بوده است. وی مردی بود که با قوم خود الفت داشت، نزد قومش فردی محبوب بود و از جهت نسب نزدیکترین فرد به قریش و عالمترین آنان در مورد نسب قریش بود. او تاجری خوش اخلاق و معروف بود، مردان قومش در امور مختلف (از تجارت و غیر تجارت) به او مراجعه میکردند چرا که وی را مردی خوش مشرب میدانستند.[7] طبیعی است که مشرکین حداقل در سالهای اولیهی علنی شدن اسلام مسلمانان، از برخورد با چنین فردی دوری کنند. داستان زیر مؤید این ادعا است:روزی ابوبکر در راه منزل خود دید که امیه بن خلف در حال شکنجه کردن بلال است. خطاب به او گفت: آیا از خدا نمی ترسی، شکنجه این مسکین تا کی؟ امیه گفت: تو دین او را فاسد کردی پس او را از آنچه که میبینی نجات ده. ابوبکر گفت: قبول کردم، من غلامی دارم که از این غلام نیرومندتر و بر دین توست، حاضرم او را با بلال عوض کنم. امیه هم قبول کرد به این ترتیب بلال پس از تحمل آن همه شکنجه از شر امیه نجات پیدا کرد.[8]این داستان و سایر موارد بالا گرچه از فضائل ابوبکر خبر میدهد و برخی از موارد آن مورد پذیرش ما نیست اما لااقل این شمای کلی را به دست میدهد که قریش تا آن موقع با مسلمانان صاحب نفوذی چون ابوبکر نه تنها برخورد نمیکردند بلکه تا حدودی برای آنان احترام قائل بودند، و با مسلمانان مظلوم، فقیر و بیکس که از بردگان و کنیزان در بین آنان زیاد دیده میشد به شدت برخورد میکردند و آنان را مورد شکنجههای طاقت فرسا قرار میدادند.این سیاست مشرکین در برخورد با مسلمانان تقریبا تا قبل از حوادث شعب ابیطالب بود. اما پس از شکست مشرکین از محاصرهی اقتصادی از یک طرف و وفات ابوطالب بزرگترین و قدرتمندترین حامی رسول خدا و رییس بنی هاشم و گسترش روز افزون اسلام و فزونی مسلمانان از طرف دیگر، باعث شده بود که مشرکین مقابلهی با مسلمانان را تشدید کنند. چرا که دیگر نه ابوطالب زنده بود تا به احترام و یا ترس از او از برخورد فیزیکی با رسول خدا دوری کنند و نه خدیجه همسر باوفای آن حضرت تا به خاطر او و اقوام او، مشرکین جرأت شدت عمل نیابند. در چنین شرایطی بود که مشرکین مکه وارد فاز جدیدی از مبارزات شدند، که از برخورد فیزیکی به ساحت مقدس رسول خدا شروع شد و تا تصمیم بر قتل آن حضرت ادامه یافت. [9]در چنین شرایطی رسول خدا دعوت از قبایل مختلف را در دستور کار خود قرار داد، بدان امید که با افزایش تعداد مسلمانان بتواند بر این توطئه فائق آید. اما متاسفانه نوعا نه تنها به رسول خدا ایمان نیاوردند بلکه برخی چون ثقیف بچهها را مامور کردند تا با سنگ و چوب بدن مقدس آن حضرت را مضروب کنند.[10] رسول خدا در محاصره مشکلات قرار گرفته بود بعلاوه از دست دادن همسر با وفایش هم مشکلات او را دو چندان کرده بود، حال برخی از یاران[11] از روی محبت و علاقه (از نوعی که ما به اصطلاح آن را خاله خرسه مینامیم!) و برای این که مرحمی هر چند ضعیف بر دردهای رسول خدا قرار دهند دختر ابوبکر(عایشه) را به عنوان همسر به رسول خدا پیشنهاد کردند. با توجه به شرایطی که اشاره شد تصور کنید اگر پیامبر خواستگاری دختر ابوبکر را نمیپذیرفت این شبهه در ذهن ابوبکر به وجود میآمد که پیامبر به من (یعنی یکی از مسلمانان ذی نفوذ مکه) اعتماد ندارد. از طرف دیگر ازدواج با دختر ابوبکر باعث میشد که رسول خدا از ناحیهی قبیله «تیم بن مرة» و بخشی از قریش خیالش آسوده شود. به هر حال در چنین شرایطی بود که رسول خدا ازدواج با دختر ابوبکر را پذیرفت. با این ازدواج دیگر طایفه ابوبکر به خود اجازه تعرض به پیامبر را نمیدادند، چرا که رسم آنان چنین حکم میکرد.نتیجه آن که: 1) ازدواج با عایشه در شرایط زمانی خاص و حساس صورت پذیرفت که چارهای جز آن نبود.2) اصل ازدواج پیامبر با عایشه به درخواست پیامبر نبوده است.[12]3) هدف از این ازدواج هرگز انتخاب همسر و زناشویی نبوده است. مؤید این نتیجه:الف) اظهارات خود اهل سنت است که سن عایشه را به هنگام ازدواج با پیامبر شش یا هفت سال دانستهاند.[13] سِنّی که به روشنی، خود گویای آن است که هدف از این ازدواج، پذیرش همسر نبوده است. ب) بنا به نقل اهل سنت و خود عایشه: پیامبر عایشه را پس از گذشت چهار سال از زمان عقد، آن هم به اصرار پدرش (ابوبکر) به خانه برد.[14] ج) اما طبق نقل شیعه سن عایشه بیش از این حرفها بوده[15] و گذشت چهار سال از زمان عقد و عروسی نکردن پیامبر با عایشه در این مدت خود گواه بزرگی به عدم تمایل حضرت به وی میباشد. دو نکته:- بر اساس منابع و مآخذ تاریخی عایشه جزو منافقان صدر اسلام نبود اما پس از پیامبر خدا مرتکب جنایات فروانی شد و حتی موجب شد بسیاری از مسلمانان در تشخیص راه حق دچار سرگردانی و انحراف شوند.- رفتار عایشه با اهل بیت پیامبر خدا از جمله مسائل قابل تامل است. او بر خلاف دستور رسول خدا(ص) نسبت به اهل بیت آن حضرت دشمنیهای بسیاری نمود تا آنجا که مورد اعتراض سایر همسران رسول خدا (ص) از جمله ام سلمه واقع شد.[16]
-------------------------------------------------------------------------------[1] . حفصه پنج سال قبل از بعثت پیامبر به دنیا آمده بود. وی ابتدا به عقد خنیس فرزند حذافه در آمد و با او به مدینه هجرت کرد. خنیس در جنگ بدر بر اثر زخمی که برداشت درگذشت و حفصه بیوه ماند. (ابن عبد البر قرطبی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق، چ1، ج4، ص372).[2] . قرطبی مینویسد: ابوبکر در پاسخ عمر سکوت اختیار کرد (وحتی حاضر نشد جواب عمر را بدهد). این مسئله باعث ناراحتی و غضب عمر گردید. (ابن عبد البر قرطبی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج4، ص373).[3] . وی در ماه شعبان سال چهل و پنج هجری و در زمان خلافت معاویه درگذشت و مروان فرماندار مدینه بر جنازهاش نماز گذارد و در بقیع به خاک سپرده شد. ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق، ج8، ص85-87.[4]. ر.ک: جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دار العلم للملایین، 1980م، چ3، ج4، ص634.[5] . ابن هشام، السیرة النبویة، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج1، ص312.[6] . ابن هشام، السیرة النبویة، ج1، ص342.[7] . ابن قدامه، التبیین فی انساب القرشیین،ص305، ابن هشام، سیره ابن هشام، ج1، ص266و 267؛ محمد حسین هیکل، ابوبکر صدیق، ص28.[8] . ابن هشام، سیره ابن هشام، ج1، ص340.[9] . ر.ک: ابن هشام، سیره ابن هشام، ج2، ص57.[10] . دعوت از قبایلی همچون ثقیف، کنده، بنی حنیفه، بنی عامر بن صعصعه و ... از جمله این موارد است. ر.ک: ابن هشام، سیره ابن هشام، ج2، ص 60-69.[11] . برخی وی را «خوله» همسر عثمان دانسته اند. ر.ک: محمد بن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، بیروت، دار الکتب العلمیه، چ1، ج11، ص 165-166.[12] . محسن ابراهیم، دفاع از پیامبر مظلوم،پیرامون ازدواج پیامبر با عایشه، قم، ابتکار دانش، 1385ش، ص85-96. این کتاب تحلیلی جالب پیرامون همین نکته دارد.[13] . محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج8، ص 58؛ قرطبی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج4، ص435 به بعد؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج8، ص231 به بعد. [14] . سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، مکتبة ابن تیمیة، قاهره، چ2، ج23، ص25. در این روایت به نقل از عایشه آمده است: ابوبکر(خود) به سراغ رسول خدا آمد و گفت: ای پیامبر شما را چه شده که به سراغ همسرت نمی روی؟ ... .[15] . علامه جعفر مرتضی عاملی، سیره صحیح پیامبر بزرگ اسلام، ترجمه تاج آبادی، قم، موسسه فرهنگی انتشاراتی آزاد گرافیک، چ1، 1373ش، ج2، ص 263-267.[16] . {کامل از کد95515}{کامل از کد30295}
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.