فلسفه /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

تجرد فرشتگان به چه معناست وآیا با تجرد خداوند فرق دارد؟


واژه مجرد اسم مفعول از «تجريد» و به معناي «برهنه شده» است و اين معني را به ذهن مي آورد که چيزي داراي لباس يا پوسته اي بوده که از آن کنده شده و برهنه گرديده است. ولي در اصطلاح فلاسفه، تجرد به معناي مقابل «مادي» به کار رفته و منظور از مجرد موجودي است که داراي ويژگي هاي مادي نباشد. مشخص شدن ماهيت موجود مجرد منوط به اين است که ماده و ويژگي هايش را بشناسيم. واژه مادي در اصطلاح فلاسفه در مورد اشيائي به کار مي رود که نسبتي با ماده داشته، موجوديت آنها نيازمند به ماده و مايه قبلي باشد و واژه «مجرد» به معناي غير مادي و غير جسماني است؛ يعني چيزي که نه خودش جسم است و نه از قبيل صفات و ويژگي هاي اجسام مي باشد. ويژگي هاي جسمانيات و مجردات جسم به صورت هاي مختلفي تعريف شده که مشهورترين آنها عبارت است از اینکه: «جسم جوهري است داراي ابعاد سه گانه (طول و عرض و عمق)». ويژگي هاي جسم امتداد آن در سه جهت داراي مکان است قابل اشاره حسي است موجود جسماني داراي امتداد چهارمي است که از آن به «زمان» تعبير مي شود. با توجه به ويژگي هاي اجسام و جسمانيات، مي توان مقابلات آنها را به عنوان ويژگي هاي مجردات قلمداد کرد؛ يعني موجود مجرد؛ نه انقسام پذير است، و نه مکان و زمان دارد. «تنها براي يک قسم از موجودات مجرد، مي توان بالعرض نسبت مکاني و زماني در نظر گرفت و آن نفس متعلق به بدن است. ولي اين مکان داري و زمان داري در واقع، صفت بدن است و در اثر تعلق و اتحاد روح با بدن، از روي مسامحه و مجاز به آن هم نسبت داده مي شود.» حال که مفهوم واژه تجرد روشن شد عرض مي کنيم: چون فرشتگان از صفات مادي مبرا هستند و ويژگي هاي ماده را ندارند، پس مجردند؛ اما اينکه خداوند سبحان حرکاتي از قبيل رکوع و سجود را به ايشان نسبت مي دهد و يا ايشان را همراه با شکل و اوصاف مادي توصيف مي کند، از باب تشبه نامحسوس به محسوس است. با توجه به اينکه بشر در طبيعت مادي به سر مي برد، جان و دل او آميخته با ماديات شده و درک صحيح و روشني از مجردات ندارد، فلذا خداوند سبحان خواسته است با بياناتي از این قبيل، موجود نامحسوس را در حد موجود محسوس پايين آورده، تا بشر بتواند با توجه به درک مادي خود، تصوري از فرشتگان داشته باشد. در مورد قسمت دیگر سوال باید گفت: حکماي اسلامي و بالاخص ملاصدرا ـ قدس سره ـ با ادله عقلي، وجود عالمي را فراتر از عالم طبيعت اثبات نموده اند، که عالمي مجرد و مبرا از ماده و آثار خاص ماده، مثل حرکت و زمان است؛ اما برخي از آثار ماده نظير شکل و رنگ و مقدار و... را داراست؛ موجودات اين عالم، از جهاتي شبيه به موجوداتي هستند که انسان در خواب مي بيند که داراي شکل و رنگ و امثال آن هستند، ولي مادي نيستند. حکما اين عالم را عالم مثال ناميده اند؛ و مدعي اند که عالم مثال، همان عالم ملکوت است. اين عالم، باطن عالم طبيعت و علِت وجودي آن است؛ و در رتبه وجودي، بالاتر از عالم ماده قرار دارد؛ يعني شدِت وجودي آن بسيار بيشتر از عالم ماده است؛ لذا گفته مي شود، عالم مثال يا ملکوت فوق عالم ماده است؛ و مراد از اين بالا بودن، بالا بودن مکاني نيست؛ چرا که عالم مثال، لامکان است و مکان ندارد؛ و چيزي که مکان ندارد، بالا بودن مکاني براي آن بي معني است. حکما براي عالم مثال نيز باطن و علتي اثبات نموده اند که نه تنها از ماده، که از آثار ماده نظير شکل و رنگ و مقدار نيز مجرد و منزه است؛ حکما اين عالم را عالم عقل يا عالم عقول ناميده اند؛ اين عالم را عالم ارواح مجرده و عالم ملائک نيز مي گويند؛ موجودات اين عالم از جهاتي شبيه عقل و روح انسان هستند که فاقد آثار ماده اند. اين عالم نيز از نظر وجودي، شديدتر از عالم ماده و عالم مثال است؛ و عقولي که در اين عالم وجود دارند، همان ملائکند. در رتبه وجودي، قبل از عقل اول، علم الهي واقع شده است؛ که در لسان شرع از آن تعبير به عرش مي شود؛ اين مرتبه نيز علت عوالم سه گانه مادون خود است؛ و همه عوالم را از نظر وجودي احاطه کرده است؛ همانطور که عالم عقل، عالم مثال و عالم طبيعت را احاطه کرده است؛ و عالم مثال بر عالم طبيعت محيط است، به احاطه وجودي؛ و ما فوق عرش، مرتبه وجودي اسماء و صفات حق تعالي است که حقايقي وجودي اند و همه موجودات، تجليات آنها هستند؛ و فوق مرتبه عالم اسماء، کنه ذات حق تعالي است که هيچ موجودي از آن آگاه نيست؛ و هر سخني در مورد آن نشانه جهل است؛ حتي اشرف کائنات، محمد المصطفي ـ صلوات الله و صلوات المصلين عليه و آله ـ نيز در آن مرتبه حيران است؛ و غايت سير وجودي آن حضرت تا مرتبه اسماء است؛ لذا در روايات معصومين ـ عليهم السلام ـ از تفکر در ذات حق تعالي نهي شده؛ چرا که تفکر در اين مرتبه محال است؛ و هر که بخواهد در اين مرتبه تفکر کند در واقع تخيل و توهم مي کند نه تفکر؛ آنچه ما از کنه ذات مي دانيم فقط همين است که موجود است؛ لذا موجود نيز يکي از اسامي و تجليات اوست نه خود او. از مطالب فوق روشن می شود که خداوند متعال و اسماء و صفات او، نه موجود مادي است نه موجود مثالي و نه موجودي از سنخ عقول مجرده؛ بلکه خداوند متعال خالق موجودات مادي و مجرد است. ماديات و مجردات از اقسام ممکن الوجودند که وجودشان وابسته به وجود حقتعالی است و اگر لحظه ای فیض ذات حق از ایشان برداشته شود، همه نابود و معدوم می گردند و لذا مقایسه تجرد مجردات با تجرد ذات حق اشتباهی بزرگ است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image