علوم و معارف قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

واژه هاي عفت، حياء، غض، که در قرآن کریم آمده است، به چه معنا می باشد؟


واژگان قرآنی و هر يک از اين واژه ها بر اساس ريشه و مشتقات خود داراي معاني متفاوت مي باشند. واژه ی «عفت» اگر از ماده «تعفف» باشد. يعني کوشش و مبالغه در نگهداري عفت نفس، پاکدامني و پرهيزکاري، خود داري کردن، حفظ نفس از به جا آوردن اعمال بد و اموال حرام واخلاق ناپسند است». و در جاي ديگر واژه ی «عفت» به صورت «العفّة» آمده که معناي آن به اين شرح است: «حاصل شدن حالتي براي نفس و جان آدمي که به وسيله ی آن از غلبه و تسلط شهوت، جلوگيري مي شود. و هم چنين واژه ی «استعفاف» که در قرآن کریم آمده به معناي «طلب عفت و پاکدامني و باز ايستادن از حرام است. مانند ...وَمَن کانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن کانَ فَقِيرًا...؛ «هر کس از (اولياء يتيم) که داراست، از تصرف در مال او خودداري کند و هر کس فقير است به قدر متعارف ارتزاق کند». و باز در جاي ديگر آمده: وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِکاحًا...؛ «و آنان که وسيله ی نکاح نيابند، بايد عفت نفس پيشه کنند». واژه ی «حياء»، يعني «خودداري نفس از زشتي ها و ترک زشتي ها است، لذا مي گويند حَييَ که اسم فاعلش «حيّ» است. «استحيا که اسم فاعلش، مستحي است». خداوند تعالي مي فرمايد: إِنَّ اللَّهَ لاَ يَسْتَحْيِي أَن يَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً...؛ «خدا را شرم و ملاحظه از آن نيست که به پشه و چيزي بزرگتر از آن مثل زند».باز در جاي ديگر مي فرمايد إِنَّ ذَلِکمْ کانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنکمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ...؛ اين کار، پيغمبر را آزار مي دهد و او به شما از شرم، اظهار نمي دارد؛ ولي خدا را بر اظهار حق خجالتي نيست...». روايت شده که اين آيه استحيا در اين روايت خودداري نفس نيست. زيرا او منزه از آن است که چنين وصف شود، بلکه مراد اين است که خداوند تعذيب شأن نمي کند و لذا روايت شده است که «انّ الله حييّ» يعني خداوند واگذارنده ی زشتي ها و فاعل نيکي ها است». تعريف واژه ی «غض»: غض در اصل به معناي نقصان و کم شدن بعد از تمام بودن است و نيز به معناي کم کردن بهره است. غض در جاي ديگر هم به معناي کم کردن صدا و کم کردن نگاه چشم است که عبارت آن چنين است «الغضّ: النقصان من الطرف و الصوت...». در اقرب موارد، تخفيف و نگهداري و شکستن صدا و نگاه گفته است. مقصود از نقل اقوال اين است که غض بصر، به معناي بستن چشم نيست که هيچ چيز را نبيند، بلکه کوتاه کردن چشم است و به عبارت ديگر ورانداز نکردن است، چنان که مولاي متقيان علي ـ عليه السلام ـ در نهج البلاغه خطبه ی11 در ضمن دستور حمله به محمد حنفيه چنين فرموده است «ارم ببصرک اقصي القوم و غضّ بصرک....؛ نگاهت را به انتهاي قوم بيفکن و همه حرکاتشان را زير نظر بگير و نگاهت را بخوابان» پيداست منظور آن نيست که چشمت را ببند و با چشم بسته حمله کن بلکه از نگاه به کثرت و سلاح آنها که باعث سستيت شود چشم برگير. غضّ، أغضّ يعني «ديده فرو هشت و آرام صدا کرد چنان چه در قرآن آمده است قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ...؛ اي رسول ما، مردان مؤمن را بگو تا چشم ها از نگاه ناروا بپوشند و...». و در جاي ديگر واژه ی «غضّ» را چنين معني نمودند: «نقصان از ديدن و صدا و آن چه که در ظرفي است يا (خيره نگاه کردن و صدا آرام و ملايم برآوردن از حلقومات و از ظرف) که خداوند متعال مي فرمايد: وَاقْصِدْ فِي مَشْيِک وَاغْضُضْ مِن صَوْتِک إِنَّ أَنکرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ؛ «در رفتارت ميانه روي اختيار کن و سخن آرام گو (نه با فرياد بلند) که زشت ترين صداها صوت الاغ است». .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image