بایسته‌‌های دیالکتیک جنبش دانشجویی و احزاب سیاسی  /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

جنبش‌ های دانشجویی،به عنوان یکی از جنبش ‌های مدنی دارای مزیت های ساختاری،در عین تفاوت ذاتی با احزاب سیاسی،همواره مورد طمع آن ها قرار گرفته است؛به نحوی که می‌ تواند نقش مثبت و پیشتاز خود را از دست داده و در پازل تعریف‌شده جریانات قدرت‌ طلب بازی کند و در اثر غرض‌ ورزی‌ های حزبی، مورد خدشه قرار گیرد.


جنبش‌ های دانشجویی،به عنوان یکی از جنبش ‌های مدنی دارای مزیت های ساختاری،در عین تفاوت ذاتی با احزاب سیاسی،همواره مورد طمع آن ها قرار گرفته است؛به نحوی که می‌ تواند نقش مثبت و پیشتاز خود را از دست داده و در پازل تعریف‌شده جریانات قدرت‌ طلب بازی کند و در اثر غرض‌ ورزی‌ های حزبی، مورد خدشه قرار گیرد. تحقق شعار «حماسه‌ی سیاسی» در 24 خردادماه 1392 را که به اذعان دوست و دشمن «حقاً و انصافاً» بدون حمایت‌های بی‌شائبه‌ی رهبر معظم انقلاب قابل دستیابی نبود،1 نمی‌توان پایانی بر پیگیری این راهبرد در میان اقشار مختلف دانست؛ چه آنکه رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار یک ماه پیش خود با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز بر ضرورت پیشگامی و پیشتازی جوانان دانشجو در عرصه‌های سیاسی تأکید فرمودند و در این باره به مسئولان فرهنگی خاطر نشان کردند «همچون گذشته اعتقاد داریم جوان به ویژه جوان دانشجو موتور محرک تحولات سیاسی اجتماعی است.» اما معظم‌له در ادامه‌ی این دیدار، با توجه به حوادث و رخداد‌های سیاسی پیش‌آمده در مراسم نمادین روز دانشجو سال 1392، توجه مسئولان امر را به یک مسئله‌ی حیاتی جلب کردند و آن پرهیز از «تبدیل دانشگاه به محل جولان جریان‌های سیاسی» بود.2 موضوعی که در صورت بی‌تفاوتی نسبت به آن، می‌تواند آینده‌ی جنبش دانشجویی را با تهدیدات جدی مواجه کند و مسیر مترقی استقلال‌خواهی و استکبارستیزی نسل جوان فرهیخته‌ی کشور را به ناکجاآباد منازعات سیاسی و کشمکش‌های جناحی تنزل دهد؛ به طوری که اگر زمام تحولات جنبش دانشجویی به جای آنکه در اختیار دانشجویان باشد، در دست احزاب سیاسی قرار بگیرد و با تغییرات دوره‌ای در ساختار قدرت سیاسی و دست به دست شدن پُست‌های مدیریتی، دچار نوسان شود؛ به نحوی که جنبش دانشجویی حتی دیگر قادر به طرح مطالبات صنفی و به حق دانشجویان نباشد. از این رو، در ادامه‌ی این نوشتار، ضمن بررسی علل عدم امکان همراهی و همگامی احزاب سیاسی با جنبش‌های مدنی از جمله جنبش دانشجویی، به واکاوی آسیب‌شناسی رفتارهای سیاسی و حزبی جریانات شکل‌دهنده به جنبش دانشجویی در سال‌های اخیر خواهیم پرداخت. 1. عوامل مؤثر در عدم امکان همراهی جنبش‌های اجتماعی با احزاب سیاسی الف) تفاوت در مبانی ساختاری احزاب با جنبش‌های اجتماعی اگرچه حضور احزاب سیاسی در جامعه و تلاش آن‌ها برای جلب نظر مردم به منظور دستیابی به قدرت سیاسی و اثرگذاری متقابل بر جامعه، از منظر جامعه‌شناسی سیاسی به اثبات رسیده است، اما وجود جنبش‌های اجتماعی مستقل نظیر جنبش زنان، کارگران و دانشجویی به عنوان بخشی از نهادهای مستقل از قدرت سیاسی می‌توانند در پاره‌ای از مواقع به‌سان مانعی در مسیر حرکت احزاب سیاسی به سوی مبادی کسب قدرت عمل کنند. جامعه‌شناسان مسائل سیاسی در تبیین علل وقوع این شرایط قائل به تفاوت‌های ماهوی میان کارویژه‌های جنبش‌های مدنی و احزاب سیاسی هستند. موضوعی که در تعاریف نظری از ماهیت این دو پدیده به‌خوبی قابل مشاهده است: · جنبش‌های اجتماعی عبارت‌اند از: سازمان‌های کاملاً قوام‌یافته که به منظور دفاع یا گسترش یا دستیابی به هدف‌های خاصی به گروه‌بندی و جذب اعضاء می‌پردازد. اما حزب سیاسی شامل هر نوع گروهی، ولو با سازمان‌دهی ضعیف، که درصدد انتخاب مقامات حکومتی تحت یک عنوان معین باشد، می‌شود.3 · آنتونی گیدنز، در کتاب جامعه‌شناسی خود، جنبش اجتماعی را کوشش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک یا تأمین هدفی مشترک از طریق عمل جمعی خارج از حوزه‌ی نهادهای رسمی تعریف می‌کند. اما حزب سیاسی شامل هر گروه سیاسی، که دارای یک عنوان رسمی است و در انتخابات شرکت می‌کند تا نامزدهای مورد نظر خود را در رأس پست‌ها و مناصب عمومی جامعه قرار دهد، تعریف می‌شود.4 · کارویژه‌های جنبش اجتماعی عبارت‌اند از: 1. رابطه با فعالان اجتماعی یا میانجی بودن 2. ایجاد آگاهی جمعی با طرح و پیگیری ایده‌ها و نظرات جدید 3. فشار بر نخبگان سیاسی از طریق مبارزات تبلیغاتی به منظور تأثیر بر افکار عمومی، تهدید، راهپیمایی و غیره · کارویژه‌های احزاب سیاسی عبارت‌اند از: 1. رقابت‌های انتخاباتی با هدف پیروزی 2. تدوین سیاست‌های عمومی بر اساس مجموعه‌ای از برنامه‌ها و سیاست‌ها 3. آموزش سیاسی مردم، چرا که به طور کلی توده‌ی مردم نسبت به فعالیت‌های حکومت بی‌اعتنا هستند و احزاب معمولاً مردم را از این بی‌اعتنایی درمی‌آورند. 4. گردآوری همفکران به منظور جلب هواداران بیشتر در حزب · جنبش‌های اجتماعی دارای ویژگی‌های انحصاری ذیل هستند: 1. ساختار و نحوه‌ی سازمان‌دهی جنبش‌های اجتماعی از سلول‌های نیمه‌خودمختار ترکیب‌یافته و جنبش دارای چند رأس غیرمتمرکز دست و یک رهبر عالی ندارد. 2. الگوهای عضوگیری در جنبش‌های اجتماعی بر اساس روابط شخصی و چهره به چهره با دوستان، همسایگان و همکاران است. 3. هر جنبش دارای ایدئولوژی مخصوص به خود است که ارزش‌ها و اهداف آن را مشخص می‌کند. 4. تعهد و الزام افراد به وسیله‌ی کنش یا تجربه به دست می‌آید و این رفتارها جای افراد را در سازمان مشخص می‌کند. 5. حریفان ممکن است واقعی یا تصنعی باشند که برای ترویج و رشد جنبش لازم هستند.5 · احزاب سیاسی دارای ویژگی‌های انحصاری ذیل هستند: 1. توافق نظر درباره اصول بنیادی حزب در میان اعضا 2. سازمان‌یافتگی اعضا و داشتن فلسفه‌ی تشکیلاتی 3. تلاش برای دست یافتن به اهداف از طریق قوانین حاکمیتی 4. مبارزه در راه تصرف قدرت سیاسی 5. وجود رهبری تک‌سالار و الیگارشی بر مبنای آنچه در بالا مورد اشاره قرار گرفت، اساساً جنبش‌های اجتماعی، از جمله جنبش دانشجویی، به لحاظ محتوایی نمی‌توانند به توافقی راهبردی با احزاب سیاسی نائل آیند و اگر منافعی را هم در مسیر همکاری با احزاب سیاسی به دست آورند، بی‌تردید چند برابر آن را باید در آینده متحمل شوند. جنبش‌های اجتماعی، از جمله جنبش دانشجویی، به لحاظ محتوایی نمی‌توانند به توافقی راهبردی با احزاب سیاسی نائل آیند و احزاب سیاسی، به دلیل همگرایی در منافع اعضای خود، حاضر به تحمل جنبش‌های مستقل در دوران پساقدرت‌گیری نیستند. ب) نگاه ابزاری احزاب سیاسی به جنبش‌های اجتماعی بر اساس نظریات جامعه‌شناسی سیاسی متعارف، که بعد از جنگ جهانی دوم و مخصوصاً بعد از تجربه‌ی فاشیسم و نازیسم در ایتالیا و آلمان توسعه پیدا کرد، دو تلقی عمده وجود دارد؛ نخست تلقی کلاسیک‌ها، که بیشتر بر رابطه‌ی دولت و جامعه تأکید دارند و پارادایم اصلی آن بر مفاهیمی چون دولت‌ملت، رابطه‌ی حکومت و جامعه، طبقه‌ی حاکمه و... شکل گرفته است. جریان دوم مربوط به تلقی نظریه‌پردازان متأخر از جامعه‌شناسی سیاسی است که معتقد به ساختار اقتدار جهانی، رابطه‌ی میان حکومت‌ها و فرآیندهای جهانی و هویت فراملی و طبقاتی هستند.6 بر اساس مبانی آثار کلاسیک، می‌توان گفت این دسته از جامعه‌شناسان مسائل سیاسی این اصل بنیادین را پذیرفته‌اند که جامعه، تعیین‌کننده‌ی عمل دولت است. به عبارت دیگر، دولت‌ها دفتر جامعه را ورق نمی‌زنند، بلکه جامعه است که به دولت شکل می‌دهد که این تعبیر بیشتر در ادبیات «مارکسی» قابل مشاهده است. در این دیدگاه، مارکس طبقات اجتماعی را عامل تعیین‌کننده‌ی وضع و حال دولت‌ها می‌داند و معتقد است نهایتاً طبقات می‌توانند، با ایجاد و جهت‌دهی احزاب، انتخابات را به سوی اهداف و منافع خویش هدایت کنند و دولت‌ها را تغییر دهند. اما در مقابل این تفکر، اندیشه‌‌ی«وبر»ی قرار می‌گیرد که به قدرت سیاسی و نقش تعیین‌کننده‌ی آن (خصوصاً قدرت مستقل از دولت مدرن) توجه دارد. در این زمینه، وبر معتقد است دولت اگرچه تأثیراتی اساسی بر جامعه دارد، اما باید توجه داشت که قدرت‌های مستقل از دولت، قادر به اثرگذاری توأمان بر جوامع و دولت‌ها هستند. از این رو، وی به نقش نهادهای غیردولتی و جنبش‌های مدنی در سازمان‌دهی ساختار‌های اجتماعی پرداخته است. موضوعی که به نوعی فصل مشترک جریانات «کلاسیک» و «متأخر» جامعه‌شناسی سیاسی محسوب می‌شود و اساساً به همین دلیل احزاب سیاسی برنامه‌ریزی‌های خود را بر این هدف متمرکز کرده‌اند که با در اختیار گرفتن زمام جنبش‌های اجتماعی، اراده‌ی خود را بر مبنای رابطه‌ای دوسویه‌ی ذیل، بر جامعه و حاکمیت تحمیل کنند: - تقویت قدرت چانه‌زنی سیاسی حزب در مقابل حاکمیت از طریق سازمان‌دهی به جامعه، توسط جنبش‌های اجتماعی همسو - کنترل و مدیریت جامعه پس از دستیابی به قدرت سیاسی از طریق هدایت جنبش‌های اجتماعی به عنوان گروه‌های پیشتاز و مرجع وقوع شرایط فوق، هرچند ممکن است کام احزاب تمامیت‌خواه را شیرین کند، اما بی‌تردید نمی‌تواند دستاوردی ارزنده و اثرگذار را برای جنبش‌های مدنی به همراه داشته باشد؛ چرا که احزاب سیاسی، به دلیل همگرایی در منافع اعضای خود، حاضر به تحمل جنبش‌های مستقل در دوران پساقدرت‌گیری نیستند و از همین رو، اجازه نخواهند داد تا جنبش‌های اجتماعی مسیری مستقل را در دوران زمامداری‌شان طی کنند. این واقعیتی است که می‌توان به‌خوبی آن را در رفتارشناسی احزاب سیاسی با جنبش دانشجویی، در برهه‌های پس از قدرت‌گیری، مشاهده کرد. 2. آسیب‌شناسی همراهی جنبش دانشجویی با احزاب سیاسی الف) اخلال در نظام تشخیص دانشجویان یکی از دلایل اصلی ایجاد جنبش‌های اجتماعی وجود عوامل ساختاری در محیط جامعه است؛ چرا که اگر یکی از کارکردهای اصلی جنبش‌های اجتماعی را رفع کاستی‌های اجتماعی در نظر بگیریم، وجود چنین نواقصی در یک جامعه، می‌تواند منجر به ظهور تحرکات جمعی اقشار مختلف، از جمله دانشجویان، در قالب جنبش‌های مدنی شود. واقعیت آن است که دانشجویان و قشر فرهیخته‌ی جامعه، به دلیل برخورداری از سطح دانش و آگاهی بالاتر نسبت به کل جامعه، همواره در شناخت و تلاش به منظور رفع عقب‌ ماندگی‌های اقتصادی، فرهنگی و... در چارچوب ایجاد جنبش‌های دانشجویی پیش قدم بوده‌اند؛ به طوری که جنبش دانشجویی بازتاب آگاهی و گسترش کمی و کیفی آموزش در جامعه‌ی ایران تلقی می‌شود.9 حال اگر این تشخیص جمعی در اثر غرض‌ورزی‌های سیاسی و حزبی مورد خدشه قرار بگیرد و نتواند منافع ملی و عمومی را بر منافع حزبی و گروهی ترجیح دهد، به مرور دچار نوعی انحراف از مقصود غایی از تشکیل خود خواهد شد که نتیجه‌ی تبعی آن ریزش بدنه‌ی اجتماعی و عدم توان اثرگذاری بر معادلات اجتماعی در بلندمدت است. نمونه‌ای از این آسیب را می‌توان در سوءاستفاده‌ی چند نشریه و وب‌سایت خبری از مراسم بزرگداشت 16 آذر در دانشگاه‌های مختلف مشاهده کرد. به طوری که تلاش شد تا این‌گونه وانمود شود که مطالبه‌ی اصلی دانشجویان در سال 1392 از دولت یازدهم تنها پیگیری آزادی برخی عناصر مؤثر در فتنه‌ی 88 بوده است و این در حالی است که مسائل اقتصادی، ضعف در نظام آموزش‌وپژوهش،‌ موضوع هسته‌ای و حتی مشکلات صنفی، که تنها در پاییز امسال بارها دانشجویان را به برگزاری تجمعات صنفی وادار کرده بود، هرگز مطرح نشد. ب) خطر انحراف از مبانی عقیدتی یکی دیگر از دلایل ظهور جنبش‌های اجتماعی وجود پارادایم‌های فکری یا به تعبیر دیگر، همان ایدئولوژی‌ها است. بر این اساس، برخی جنبش‌های دانشجویی در مقاطع مختلف صرفاً با توجه به باورهای خود شکل گرفته اند، کما اینکه اسلام وجه غالب حیطه‌ی فکری جنبش دانشجویی در کشور محسوب می‌شود. البته این باور دائمی و مصون از انحراف نیست، چرا که ممکن است فعالیت حزبی و تقلیل خلاقیت فکری نهفته در پَس جنبش دانشجویی منجر به پذیرش قواعد فکری سفت و سخت احزاب سیاسی شود که این رخداد خود اولین گام در مسیر وقوع انحرافات عقیدتی برای جامعه‌ی دانشگاهی کشور است. تجربه‌ی فعالیت سازمان منافقین، چریک‌های فدایی خلق، گروهک‌های فرقه‌گرا و نهضت آزادی در فضاهای دانشگاهی دوران آغازین شکل‌گیری نظام جمهوری اسلامی ایران و آسیب‌های انسانی فراوان آن، خود سندی روشن بر اثبات این مدعاست که هم‌‌نوایی جنبش دانشجویی با احزاب سیاسی می‌تواند منجر به وقوع انحرافات ایدئولوژیک و عقیدتی در میان دانشجویان شود و آن‌ها را به سمت افکار وارداتی شرق و غرب سوق دهد.7 اگر جنبش دانشجویی در قامت بازوی تبلیغاتی احزاب عمل کند، از پوشش دادن به مطالبات صنفی و منافع ملی اعضای خود بازخواهد ماند و مجبور خواهد شد که گفتمان ملی خود را گفتمان‌های محلی، منشعب و همگرا با خواست‌های سیاسی تقلیل دهد. ج) تقلیل گفتمان ملی جنبش دانشجویی به ادبیات حزبی در بررسی جنبش‌های اجتماعی بر اساس شاخصه‌هایی نظیر تعداد اعضا و گستره‌ی فعالیت جغرافیایی (محدود، ملی و فراملی) و دامنه‌ی فعالیت زمانی (دائمی و کوتاه مدت) باید گفت جنبش دانشجویی از مزیت‌های فراوانی نسبت به سایر جنبش‌های اجتماعی برخوردار است؛ به طوری که حرکت نسبتاً وسیع با دربرگیرندگی جغرافیای ملی، «نفوذ» و «مقبولیت اجتماعی» و دوره‌ی زمان طولانی فعالیت، حرکت دانشجویی را از سایر جنبش‌های سیاسی‌ـ‌اجتماعی متمایز کرده است. حال اگر چنین ظرفیتی بنا باشد در اختیار احزاب سیاسی قرار بگیرد، بی‌تردید هیچ کارکردی جز طراحی و آماده‌سازی سازمان رأی برای موفقیت احزاب در انتخابات نخواهد داشت. موضوعی که اساساً جایی در کارکردهای مطروحه برای جنبش دانشجویی، به عنوان جنبشی مستقل و صنفی، نخواهد داشت؛ چرا که جنبش‌های دانشجویی اساساً به دنبال کسب قدرت نیستند. حال اگر بنا باشد جنبش دانشجویی در قامت بازوی تبلیغاتی احزاب عمل کند، از پوشش دادن به مطالبات صنفی و منافع ملی اعضای خود بازخواهد ماند و مجبور خواهد شد که گفتمان ملی خود را گفتمان‌های محلی، منشعب و همگرا با خواست‌های سیاسی تقلیل دهد. موضوعی که در اوایل دهه‌ی 80 منجر به انحراف جنبش دانشجویی از طرح مطالبات عمومی، نظیر مسائل اقتصادی و بهداشت و حتی آموزش به سطح دفاع از چند عنصر سیاسی یا چند زندانی، خاص شد. د) خطر تسویه حساب‌های حزبی در جنبش دانشجویی یکی از آسیب‌های تلخ رفتارهای حزبی در میان فعالان جنبش دانشجویی، بروز تسویه حساب‌های سیاسی پس از تحولات سیاسی در کشور است؛ به طوری که پس از برگزاری هر دوره از انتخابات، گروهی علیه گروه دیگر دست به فضاسازی و شانتاژ خواهند زد و تشکل‌های دانشجویی را به محلی برای امتیازگیری‌های سیاسی و جذب افراد به شاخه‌های دانشجویی احزاب فعال در خارج از نهاد دانشگاه مبدل خواهند کرد. جمع‌بندی لذا در یک جمع‌بندی کلی از ماهیت جنبش دانشجویی باید گفت که نه تنها این جنبش، بلکه گونه‌های دیگر جنبش‌های مدنی نیز قادر به همراهی احزاب سیاسی در فرآیندی بلندمدت نیستند؛ چرا که ماهیتاً از ذات متفاوتی بهره‌مند هستند و هر یک دغدغه‌ها و اهداف متمایزی را دنبال می‌کنند. از سوی دیگر، جنبش دانشجویی به دلیل مزیت‌های ساختاری آن نظیر گستردگی جغرافیایی، نیروی انسانی مستعد و خلاق، ماهیت مردمی و مقبولیت اجتماعی، همواره مورد طمع احزاب سیاسی قرار داشته است. لذا عناصر گرداننده‌ی این جنبش می‌باید، با توجه به رسالت نسلی خود، در حفظ و صیانت از استقلال این جنبش از نهادهای قدرت سیاسی کوشا باشند و این امانت را به نسل‌های بعد نیز منتقل کنند. توجه به ابعاد و عوارض نامطلوب رواج فعالیت های حزبی در محیط‌های دانشگاهی، علاوه بر تضعیف اهداف متعالی این جنبش همچون علم‌اندوزی، استکبارستیزی و استقلال‌خواهی، هزینه‌های جنبی دیگری از جمله تشدید خطر انشعابات داخلی، موازی‌کاری تشکیلاتی، تحمیل هزینه‌های مالی و امنیتی به دانشجویان، غفلت از مطالبات ملی و صنفی دانشجویان و... را در پی خواهد داشت. بر این اساس، به نظر می‌رسد تنها راه فلاح و رستگاری جنبش دانشجویی در حفظ استقلال مدنی و فعالیت در قالب جنبشی مردمی و فراگیر است.(*) پی‌نوشت‌ها: 1http://isna.ir/fa/news/92040201102 2http://www.rouzegareno.ir/fa/news/62964 3 علی عنایتی، تمایز رفتار جمعی در جنبش اجتماعی و حزب سیاسی، روزنامه‌ی همشهری، 25 خرداد 1382. 4 آنتونی گیدنز، جامعه‌شناسی، ترجمه‌ِی منوچهر صبوری، چاپ اول 1373، تهران ص 675. 5http://www.bashgah.net/fa/content/show/1813 6 گفت‌وگوی روزنامه‌ی اعتماد با حمیدرضا جلائی‌پور، جامعه‌شناسی سیاسی و جنبش‌های اجتماعی، روزنامه‌ی اعتماد، 1 اردیبهشت 1386. 7 http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=9814 8 http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=9814 9 http://farsi.khamenei.ir/others-article?id=9814 10 فرهنگ علوم سیاسی، مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، تهران، 1375، ص 274. 11 مسعود سفیری؛ دیروز، امروز و فردای جنبش دانشجویی ایران؛ نشر نی؛ تهران؛ 1379؛ ص 112. *سجاد سلامی؛ کارشناس فعال مطبوعاتی/برهان ۱۳۹۵/۴/۱۲ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image