-دین و سیاست - /

تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه

خاستگاه اصلى اندیشه جدایى دین از سیاست، غرب است. در قرون وسطى و پس از آن، عواملى دست به دست هم داد و این اندیشه را بر فرهنگ غرب حاکم ساخت. مسیحیت تحریف شده با مفاهیمى نارسا و غیر معقول، در کنار حاکمیت استبداد و اختناق رجال کلیسا و نیز تعارض عقل و علم با آموزه هاى انجیل متحرَّف، باعث شد تعارضى آشکار میان دین و تجدد در گیرد. تعارضى که سرانجام به تفکیک دو حوزه «علم» و «دین» انجامید و در نتیجه دین از همه عرصه هایى که ادعا مى شد علم در آن سخن مى گوید، کنار رفت. در جهان اسلام اندیشه جدایى دین از سیاست، از سوى سه قشر مطرح شده است:


خاستگاه اصلى اندیشه جدایى دین از سیاست، غرب است. در قرون وسطى و پس از آن، عواملى دست به دست هم داد و این اندیشه را بر فرهنگ غرب حاکم ساخت. مسیحیت تحریف شده با مفاهیمى نارسا و غیر معقول، در کنار حاکمیت استبداد و اختناق رجال کلیسا و نیز تعارض عقل و علم با آموزه هاى انجیل متحرَّف، باعث شد تعارضى آشکار میان دین و تجدد در گیرد. تعارضى که سرانجام به تفکیک دو حوزه «علم» و «دین» انجامید و در نتیجه دین از همه عرصه هایى که ادعا مى شد علم در آن سخن مى گوید، کنار رفت. در جهان اسلام اندیشه جدایى دین از سیاست، از سوى سه قشر مطرح شده است: گروه نخست حاکمان ستمگر و جورى بودند که در صدر اسلام مى خواستند جریان خلافت را به سلطنت تبدیل کنند. به عنوان مثال وقتى معاویه در سال چهلم هجرى به خلافت رسید، به عراق آمد و گفت: «من با شما بر سر نماز و روزه نمى جنگیدم؛ بلکه مى خواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم»ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 160.. پس از او حکومت در جامعه اسلامى، عملاً از جنبه دینى خارج و به سلطنت تبدیل شد. سلاطین جور در هر دوره اى، براى مبارزه با عالمان دین، همواره سیاست را جداى از دین و شأن علما را بالاتر از دخالت در سیاست، معرفى مى کردندصحیفه نور، ج 13، ص 217: (درباره سخن رضا شاه به آیت الله کاشانى).. گروه دوم استعمارگران خارجى بودند. بزرگ ترین ضربه هایى که استعمار از ممالک اسلامى دید، از سوى تعالیم دینى و علماى دین، رهبرى مى شد. ازاین رو فرهنگى که همواره از سوى استعمارگران براى ممالک اسلامى نسخه بندى و ترویج مى شد، فرهنگ «جدایى دین از سیاست» بود. ر.ک: سروش، محمد، دین و دولت در اندیشه اسلامى، صص 120 - 126. قشر سوم، جریان روشنفکرى بیمار بود که از سوى تحصیل کرده هاى غرب آغاز شد. آنان سعى در تطبیق همان جریان جدایى دین از سیاست در فضاى غرب بر حوزه اسلام کردند؛ ولى از چند مطلب غافل بودند: یکم. اسلام غیر از مسیحیت است. دوم. آنچه به نام مسیحیت در غرب قرون وسطى بود، آیین ناب حضرت مسیح(ع) نبود. سوم. علماى اسلام، نه تنها داراى حاکمیت استبداد و اختناق نبودند و هرگز با علم سر ستیز نداشتند؛ بلکه هرگاه قدرت به دست آنان یا در کنارشان بود، دوره شکوفایى و رشد علم شناخته مى شد. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 1/500015) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image