تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
تحولاتی که در اروپای قرن16 ،17 و 18 مجموعهای از تحولات صورت گرفت که ناظر به وضع دین و کلیسا در غرب بود. این تحولات که مجموعهای از درگیریهای سیاسی و مخالفت با اقتدار سیاسی پاپ و دیدگاههای فلسفی و همچنین یافتههای علمی جدید بود، در اندیشه غربی بنای تفکری جدید را پیریزی کرد که مبنای تفکر بشر غربی و نگاه او به عالم و انسان شد. البته در اندیشه جدید غرب دین به کلی به کنار گذاشته نشد بلکه در جایگاهی جدید به آن نگریسته شد که نتبجه این رویکرد را میتوان در نهضت اصلاح دینی مارتین لوتر و کالون در اروپا مشاهده کرد. از مهمترین مبانی اندیشه غربی اومانیسم و یا بشرانگاری است که میتوان آنرا روح ساری در اندیشه متفکرین غربی دانست. در نگاه اومانیستی انسان به عنوان محور عالم مطرح است در برابر رویکرد الهی که در آن خداوند محور عالم است . به این معنا که« نسبت ما بین بشر و طبیعت و مناسبات میان انسان ها و نسبت دین و بشر و جایگاه فهم و درک آدمی و مبادی و مبانی معرفتشناسانه و هستیشناسانه را بهگونهای خودبنیادانه و مبتنی بر اصالت عقل و نفس بشری در مقابل ارادة الهی تعریف و تبیین»[1] کنیم.
این نگاه اومانیستی در عرصة حقوقی و خصوصاٌ مباحث حقوق اساسی که در آن به حقوق انسانها در جامعه و در ارتباط با یکدیگر و همچنین حقوق متقابل افراد وحکومتها پرداخته میشود، کاملاٌ مشهود است که چنین حقوقی را حقوق عرفی گفته میشود به معنای حقوقی که مبنای آن اصالت با انسان و بشر است. به عنوان مثال مسئله تساوی حقوق افراد که در سؤال مطرح شده است، این مسئله در نگاه غربی و اومانیستی به گونة مطلق طرح میشود و تنها در رابطه با دیگران است که این تساوی حقوق محدود میگردد در حالی که در نگاه دینی خصوصاً دین اسلام حقوق در نسبت با خداوند تبیین میگردد که و تساوی حقوق افراد به معنای غربی آن پذیرفته نمیشود.[2] بعد از مقدمه ذکر شده که در آن به نحو اجمالی تمایز مبانی تمدنی بشر غربی و مدرنیته با نگاه اصیل دینی خصوصاً دین اسلام تبیین شد، معلوم گردید آنچه در این سؤال مطرح گردید، که چرا در دنیای اسلام به برخی دستاوردهای تمدن غرب مدرن توجه نمیشود؟ اولاً به علت تفاوت مبانی هستیشناسی، انسانشناسی و معرفتشناسی دو رویکرد اسلامی و غربی به مسائل حقوقی، سیاسی و اجتماعی است اما نکته دوم که باید تذکر شود نوع ورود تمدن غربی به کشورهای اسلامی در دویست سال گذشته است، همیشه همراه بوده است با نوعی شیفتگی و احساس فرودستی نسبت به غرب و نفی آموزه های دینی. این رویکرد در سطح مسائل سیاسی و اجتماعی بیشتر حاکم بوده است، که این مسئله بیاعتمادی را نسبت به انگاره های دینی در مدیریت دینی جامعه، در سطح بسیاری از روشنفکران و حتی روشنفکران مسلمان نیز به وجود آمده است. تجربه تاریخی که برآمده از یک تاریخ دویست ساله است بر فکر بسیاری از نخبگان دانشگاهی ما سایه افکنده است که از عمدهترین نتایج آن میتوان به مقایسه کردن فرهنگ اسلامی با فرهنگ غربی و از زاویه نگاه مدرن به آموزههای اسلامی نگاه کردن، است. این امر باعث شد از برخی مبانی اسلامی دست کشیده شود و منجر به شکل گرفتن نگاه التقاطی در جامعه ما گردد.در صورت همانگونه که بیان نموده اید سنگ بنای این امور در تعالیم آسمانی نهفته است ،لکن به علت خود باختگی وغفلت روشنفکران ،این تعالیم مورد بی مهری قرار گرفته وراه نجات هم بازگشت به دین است وشناختن سرمایه هائی که در اختیار مسلمانهاست وخود توجه ندارند.منابع برای مطالعه:1ـ شهریار زرشناس، مبانی نظری غرب مدرن2ـ سید مرتضی آوینی، توسعه و مبانی تمدن غرب3ـ فلسفه حقوق، انتشارات آموزشی و پژوهشی امام خمینی، از سری کتابهای طرح ولایت.------------------------[1] . شهریار زرشناس، مبانی نظری غرب مدرن، ص40.[2] . در این زمینه رجوع شود به کتاب فلسفه حقوق از سری کتب طرح ولایت.انتشارات موسسه آموزشی، پژوهشی امام خمینی. (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 2/100105888) .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.