تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

چرا در مسائل دينى تقليد كنيم ؟


انـسـان هنگامى كه چشم به اين جهان مى گشايد چيزى بلد نيست , ناچار بايد ازديگران استفاده كند و از اندوخته هاى علمى افراد ديگر بهره مند شود ; زيرا پيمودن راه پر پيچ و خم زندگى در هر قدمى به علم و دانش شديدا محتاج است . اسـاسا زندگى روى دو پايه محكم و اساسى استوار است و آن دو پايه عبارت است از دانستن و به كار بستن و به كار بستن نيز به دانستن نيازمند است , روى همين اصل نخستين قدم زندگى از دانستن شروع مى شود . ايـنـجاست كه يكى از غرايز انسان وى را امداد مى كند و راه و رسم زندگى و كمال وسعادت را به روى او باز مى كند و آن غريزه اقتباس و تقليد است . همه مى دانيم كه كودك در اثر همين غريزه ( تقليد ) كم كم حرف زدن و آداب نشست وبرخاست را از پـدر و مادر ياد گرفته و هر روز مرحله اى از مراحل زندگى را طى مى كند و هر چه بزرگتر مى شود به فرا گرفتن علوم و افكار ديگران و پيروى از آنان توجه بيشترى پيدا مى كند تا رفته رفته با موجودات اين عالم آشنا شود و به وظايف خود پى ببرد . ولـى در ايـنجا يك نكته اساسى وجود دارد كه لازم است مورد توجه قرار گيرد و آن اين است كه تقليد و پيروى از افكار و روش ديگران بطور كلى صحيح نيست , بلكه تقليدداراى اقسامى است :1 - تـقـلـيـد جـاهـل از جاهل : ناگفته پيداست كه اين قسم از تقليد , علاوه بر اين كه انسان را در زنـدگـى سـعـادتـمند نمى كند او را به سقوط و بدبختى مى كشاند , ولى متاسفانه در اجتماع ما بسيارند افرادى كه كوركورانه از اخلاق و روش ملل ديگرتقليد مى كنند . اينها علاوه بر اين كه در تشريفات زندگى از قبيل لباس پوشيدن وغذا خوردن و نامگذارى فرزند و 000 تقليد مى كنند , در اشاعه منكرات و طرز عقيده و اخلاق نيز تحت عناوين مختلف فريبنده - بـا اين كه مفاسد اين نوع تقليد معلوم وروشن است - كوركورانه از آنها تقليد مى كنند ; همين نوع تـقـلـيـد است كه درباره آن شعر معروف گفته شده است :خلق را تقليدشان بر باد باد اى دو صد لـعـنت بر اين تقليد باد در قرآن كريم نيز آياتى در مذمت اين نوع تقليد وارد شده است , از جمله ايـن كـه بت پرستان در برابر اعتراض پيغمبران خدا مى گفتند : انا وجدنا آبائنا على امه و انا على آثارهم مقتدون ; ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مى كنيم . (1) قرآن به شدت اين منطق را تقبيح كرده و آنها را سرزنش مى كند . 2 - تقليد عالم از جاهل : روشن است كه اين قسم از تقليد از قسم اول بدتر وخطرناكتر است ; زيرا عـالـم بـايـد طـبـق عـلـم و دانـش خودم قدم بردارد تا به مسووليت خود عمل كرده باشد و اين زشـت تـريـن انـواع تـقـلـيـد است كه شخص دانايى در زندگى ازمعلومات خود استفاده نكند و كوركورانه دنبال ديگران برود . 3 - تقليد عالم از عالم : مسلما عالم در آن رشته اى كه متخصص و صاحب نظر است نبايد از همپايه خـود تـقـلـيد كند بلكه بايد به تشخيص خود عمل نمايد و لذا فقهامى گويند : كسى كه به مرتبه اجتهاد رسيده است بايد به اجتهاد خود عمل كند . روى همين جهت در اجازه هاى اجتهاد معمولا مى نويسند : يحرم عليه التقليد تقليدكردن بر او حـرام اسـت و بـايـد طـبـق نظر خود عمل كند و البته اين منافات ندارد كه در مسائل علمى , با دانـشمندان ديگر مشورت و تبادل نظر به عمل آورد , بلكه منظوراين است كه دانشمند در اتخاذ تصميم بايد استقلال فكر خود را حفظ كند و بى مطالعه تسليم نظرات ديگران نشود . 4 - تقليد جاهل از عالم : اين قسم تقليد را منطق صحيح عقل و فطرت ايجاب واقتضا مى كند , بر اثـر همين منطق و فطرت است كه ما براى ساختن عمارت به سراغ معمار و بنا و در دوختن لباس به سراغ خياط و هنگام بيمارى به دنبال طبيب مى رويم . خلاصه عقل و فطرت , ما را در هر رشته اى به كارشناس و متخصص آن رشته ارجاع مى كند . هـمـين منطق است كه در تعليمات دينى و قوانين الهى مردم را به پيروى از فقها كه در تشخيص احكام الهى مهارت دارند وادار مى كند . فـقـهـايى كه ساليان دراز بااستعداد سرشار خود در راه علم و دانش قدم برداشته تا به مقام شامخ اجـتهادرسيده اند ; يعنى , قوانين الهى را مى توانند از مدارك اصلى آن استخراج و استنباطكنند و در دسترس مردم بگذارند . فـقهايى كه رهبران و راهنمايان دينى مردم مى باشند و از طرف پيشوايان بزرگ اسلام اين منصب بزرگ به آنها اعطا شده است تاافراد را در تمام شوون دينى به راه سعادت رهبرى كنند . در ايـنجا از اين نكته نبايد غفلت كرد كه علوم بشرى داراى رشته هاى متعددى است وممكن است يك فرد در عين حال كه در يك رشته مهارت فوق العاده اى دارد , از رشته ديگر اصلا و ابدا اطلاعى نـداشـتـه بـاشد و لذا بايد در آن رشته اى كه وارد نيست به متخصص و كارشناسان رجوع كند و از گفته آنها پيروى نمايد . مثلا دكتر يا مهندسى كه در رشته خود كمال مهارت را داراست , وارد شهرى مى شود ومى خواهد بـه كوچه معينى كه در يكى از خيابانهاى شهر واقع است برود و كوچه موردنظر را اصلا بلد نيست ولى آدرس آن را قبلا به او داده اند , ناچار بايد از اشخاصى كه وارد هستند بپرسد تا به مقصد برسد . يـا مـثـلا شـخـصـى كـه در عـلـوم فـضايى متخصص است مريض مى شود , ناچار بايد به طبيب مـتـخـصـص در امـراض بـدن مـراجعه كند , گرچه اين فرد در علوم فضايى متخصص است ولى بـابـيـمـاريـها و روش معالجه آنها آشنا نيست , ناگزير به طبيب مراجعه مى كند و طبيب دستور مـى دهـد كه چند عدد از فلان قرص بايد بخورد و فلان آمپول را بايد تزريق كند ,متخصص علوم فضايى بدون چون و چرا از گفته طبيب پيروى مى كند و هيچ گاه از اودليل نمى خواهد . با در نظر گرفتن اين دو مثال روشن مى شود كه چرا بايد همه مردم از گفته مجتهدپيروى كنند - گـرچـه متخصص باشند - زيرا يك نفر فقيه هم در رشته خودش متخصص است ;او در چندين عـلـم كه پايه اجتهاد و فقاهت مى باشد - صرف , نحو , لغت , كلام ,منطق , تفسير , رجال , درايه , حديث و اصول فقه - متخصص است . شما كتابى كوچك و كم حجم به نام رساله مى بينيد و شايد ندانيد كه اين رساله محصول عمر يك فقيه است كه با زحمتهاى طاقتفرسا و خون دل تهيه كرده و در دسترس مردم گذارده است . اجـتـهـاد كـار آسانى نيست , اجتهاد يعنى اطلاع بر كليه قوانين الهى كه در تمام شوون زندگى فردى و اجتماعى دخالت مستقيم دارد . شيخ مرتضى انصارى كه يكى از مجتهدين عالى مقام و از مفاخر مكتب اسلام است و راه پر نشيب و فـراز اجـتـهـاد را پيموده است , در كتاب رسائل مى گويد : رزقنا اللّه الاجتهاد الذى هو اشد من طـول الـجهاد ; خدا به ما توفيق اجتهاد دهد , اجتهادى كه از جهاد مداوم سنگين تر و پر زحمت تر اسـت ذكـر ايـن نـكـتـه لازم اسـت كه پيروى از دستور مجتهدان , مخصوص به فروع فقهى و احـكـام عملى اسلام است نه مسائل عقيدتى و اصولى ; و به عبارت ديگر : تقليد و پيروى ازمجتهد در فـروع ديـن اسـت نـه اصول دين ; زيرا مسائل اصولى مانند شناخت خدا وپيامبران ريشه و پايه مـكـتب محسوب مى شود و آنها را حتما بايد از روى دليل و منطق دانست , اما پس از پذيرفتن اين اصـول از روى دلـيـل و منطق , مى توان در احكام فرعى كه فهم آنها از منابع دينى - مانند قرآن و حـديـث و دلايـل ديـگـر - احـتـيـاج بـه اطلاع از علوم مختلف و تخصص دارد , به مجتهدان كه متخصصان اين مسائل هستند مراجعه كرد . هـمچنين پيروى از آنها در مسائل قطعى و مسلم اسلامى مانند وجوب نماز , حج , امربه معروف و نهى از منكر , تحريم دروغ , خيانت , شراب و قمار نيست ; زيرا اين مسائل را همه مى دانند و نياز به تقليد كردن ندارد , بنابر اين تقليد منحصر به احكام فرعى غير قطعى است .www.eporsesh.com .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image