تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

مي گويند پيامبر در آخرين نمازهايش ابوبكر را به عنوان امام جماعت برگزيد تا نماز را به جماعت اقامه كنند در صورتي كه حضرت علي در آنجا حضور داشتند دليلش چه بوده است؟


درباره نماز خواندن و نماز نخواندن ابوبکر در مسجد پيامبر، دو ديدگاه وجود دارد: ديدگاه شيعه اماميه و ديدگاه اهل سنت. در اينجا هر دو ديدگاه را مي آوريم و مقداري هم درباره آن توضيح مي دهيم: ديدگاه شيعه دوازده امامي: پيامبر اکرم(ص) پس از اين که از «حجه الوداع» برگشت و براي آن حضرت معلوم گرديد که ايام رحلت نزديک است، پيوسته براي اصحاب خود سخنراني مي کرد و آنان را از آشوب هايي که پس از او به وقوع مي پيوندد هشدار مي داد و آنها را سفارش مي کرد به اين که از عترت او جدا نشوند و همواره به آنان تمسک بجويند. آن حضرت مکرر مي فرمود: اي مردم! من از ميان شما مي روم و در آن جهان از شما سؤال و بازخواست خواهم کرد که با قرآن و اهل بيت من چه کرديد؟ و اين دو نبايد از هم جدا شوند و بر اهل بيت من سبقت نجوييد و بدانيد که علي بن ابي طالب وصي و جانشي من است. پيامبر اکرم(ص) از اين قبيل سخنان در مجالس گوناگون به طور مکرر براي مردم بيان مي کرد. آن حضرت همان روزهاي آخر عمرش لشکري تهيه ديده اسامه را فرمانده آن لشکر کرد و دستور داد براي نبرد با روميان به مرزهاي روم بروند و هدف پيامبر اين بود که مدينه از اهل نفاق و فتنه خالي شود و امر خلافت در خاندان پيامبر و علي(ع) مستقر گردد. آن حضرت سفارش زياد کرد که همه مردم با اين لشکر بروند. پيامبر اسامه را به جرف که در يک فرسخي مدينه است فرستاد و فرمود در آنجا توقف کند تا لشکر نزد او جمع شود. پيامبر گروهي را مأمور کرد که همه را جمع کنند و به جرف بفرستند و کسي نماند. پيامبر اسلام در اين حال، بيمار شد و يک بار در همين حال بيماري با تکيه بر علي(ع) به بقيع رفت و پس از استغفار براي اموات به خانه برگشت و سه روز پس از آن در حالي که به حضرت علي و فضل بن عباس تکيه داده بود به مسجد آمد، سخنراني کرد و خبر از رفتن خودش داد. پس از سخنراني نماز خواند و به خانه برگشت. يکي دو روز در خانه ام سلمه ماند. عائشه همسر آن حضرت، زنان ديگر را راضي کرد که از حق خود بگذرند و پيامبر در نزد او بماند. عائشه از پيامبر التماس کرد که نزد او بماند. پيامبر به خانه عائشه رفت و چون به آنجا رفت، بيماري پيامبر شدت يافت. بلال هنگام نماز صبح آمد و پيامبر در آن لحظه متوجه عالم قدس بود و آن حضرت متوجه اذان بلال نشد و عائشه گفت: به پدرم ابوبکر بگوييد که با مردم نماز جماعت بخواند و حفصه گفت: پدرم عمر را براي اين نماز بياوريد. پيامبر سخنان اين دو نفر را شنيد و فهميد که آنان چه غرضي دارند و به آنان فرمود: دست از اين کارهايتان برداريد. پيامبر اکرم از سخنان اين دو فهميدند که ابوبکر و عمر با لشکر اسامه نرفته اند در حالي که پيامبر به آنان دستور داده بود که با اسامه بروند. پيامبر اکرم از نرفتن اينها ناراحت شد و با آن حالت بيماري بلند شد و دست بر دوش علي(ع) و فضل بن عباس گذاشت و به مسجد آمد و چون به مسجد رسيد ديد که ابوبکر در جاي پيامبر ايستاده و شروع به نماز کرده است. آن حضرت به ابوبکر گفت: بايست و او دست از نماز کشيد و پيامبر داخل محراب شد و نماز را از سر گرفت و سلام نماز گفت و به خانه برگشت و پس از آن ابوبکر، عمر و عده اي از کساني را که با اسامه نرفته بودند، طلب کرد و به آنان فرمود: مگر نگفته بودم که با اسامه برويد؟ گفتند: چرا فرموده بوديد. پيامبر فرود: پس چرا اطاعت نکرديد؟ ابوبکر گفت: من بيرون رفتم و برگشتم تا تو را دوباره ببينم و تجديد عهد کنم. عمر گفت: يا رسول الله! من بيرون نرفتم چون نخواستم اخبار بيماري تو را از ديگران بپرسم. پيامبر به آنان فرمود: با اسامه برويد و در شهر نمانيد و آن حضرت فرمود: خداوند لعنت کند کساني را که از لشکر اسامه تخلف مي کنند و نمي روند. رسول خدا در آن لحظه ها بيهوش شد و مسلمانان و اصحاب حاضر همه به گريه افتادند. آن حضرت به هوش آمد و فرمود: قلم و کاغذ بياوريد تا چيزي بنويسم که پس از من گمراه نشويد. يکي از اصحاب بلند شد تا قلم و کاغذ بياورد ولي عمر گفت: برگرد، پيامبر، بيمار است و بيماري بر او غالب شده، هذيان مي گويد و قرآن براي ما کافي است. در اين لحظه در ميان اصحاب اختلاف و بگو و مگو شد و پيامبر فرمود: برويد و نزد من سر و صدا نکنيد و همه را بيرون کرد و فقط حضرت علي، فضل بن عباس، عباس و اهل بيت مخصوص آن حضرت، ماندند. پس از چند ساعت اينها هم رفتند. پس از رفتن آنان، پيامبر دستور داد که علي و عباس را برگردانيد. آن دو را برگرداندند و پيامبر به علي(ع) وصيت کرد و در روز 28 صفر، روز دوشنبه، يازدهم هجري قمري وفات کردند (منتهي الامال، ج 1، ص 199 به بعد ، چاپ هجرت، دو جلدي). پس از ديدگاه شيعه اماميه، ابوبکر به جاي پيامبر نماز نخوانده است. ديدگاه اهل سنت درباره نماز خواندن ابوبکر به جاي پيامبر، روايات اهل سنت گوناگون است و اين اختلاف در روايات، نشان مي دهد که همچو مسأله اي در کار نبوده است. ما براي نمونه چند روايت درباره نماز خواندن و نماز نخواندن ابي بکر در جاي پيامبر را مي آوريم و اين روايات را از منابع روايي اهل سنت نقل مي کنيم: 1. در روايتي آمده است: «اشتکي رسول الله فصلينا ورائه و هو قاعد وابوبکر يکبر و يسمع الناس تکبيره؛ پيامبر مريض شد و ما پشت سر او در حالي که نشسته بود نماز خوانديم و ابوبکر تکبير مي گفت و تکبير پيامبر را به مردم مي رسانيد» (سنن ابن ماجه، ج 1، ص 393، حديث 1240). براساس اين حديث، ابوبکر مکبر پيامبر شد و پيامبر خودش نماز خواند. 2. در حديث ديگري آمده است: «فأتي برسول الله حتي اجلس الي جنبه و کان النبي يصلي بالناس و ابوبکر يسمع التکبير پيامبر را آوردند و در کنار ابي بکر نشاندند. پيامبر نماز جماعت مي خواند و ابوبکر تکبير آن حضرت را به مردم مي رسانيد» (صحيح مسلم به شرح نووي، جزء 6 - 4 ، ص 141 ، س 12). 3. در حديثي آمده است: «فجلس رسول الله حتي يصلي و ابوبکر الي جنبه و ابوبکر يسمع الناس؛ پيامبر نشسته نماز مي خواند و ابوبکر در کنار او بود و تکبير پيامبر را به مردم مي رسانيد» (صحيح مسلم به شرح نووي، ج 4، ص 141). 4. در حديث ديگري آمده است: «فکان ابوبکر يصلي بصلوه رسول الله و الناس يصلون بصلوه ابي بکر؛ ابوبکر به پيامبر اقتدا مي کرد و مردم هم به ابوبکر اقتدا مي کردند» (همان). 5. در روايت ديگري آمده است که پيامبر خدا نشسته نماز جماعت مي خواند و ابوبکر ايستاده به او اقتدا مي کرد و مردم هم به ابوبکر اقتدا مي کردند (صحيح مسلم، بشرح نووي، ج 4، ص 141). 6. در برخي روايات آمده است که پيامبر خدا با حالت بيماري به مسجد آمد و ابوبکر را کنار زد و خودش نماز جماعت را خواند (همان). اين روايات، همه از مآخذ روايي اهل سنت است و تنافي و تضاد اين روايات با يکديگر، نشانه ساختگي بودن آنهاست وگرنه نبايد چنين باشد. دکتر احمد محمود صبحي تصريح مي کند که قصه نماز خواندن ابوبکر به جاي پيامبر و استناد به آن براي خلافت وي، ساخته دوره متأخر است و کساني از طرفداران ابوبکر خواسته اند نصي براي خلافت ابوبکر دست و پا کنند (تاريخ سياسي اسلام، سيره رسول خدا(ص)، رسول جعفريان، ص 642 به نقل از کتاب «نظريه الامامه عند الاثني عشريه، ص 22). 2 ) به فرض اين كه پيامبر ابوبكر را به مسجد فرستاده باشند اين مطلب دليل افضليت وى بر على(ع) نيست،زيرا: اولا: تعداد مواردى كه حضرت على(ع) به جاى پيامبر(ص) نماز خوانده‏اند بيشتر است. به طورى كه در رواياتآمده است آن حضرت بيش از هر كس ديگرى به جاى پيامبر نماز خوانده‏اند. ثانيا: افراد متعدد ديگرى نيز به جاى پيامبر(ص) بر مردم نماز گذارده‏اند، در حاليكه نه شيعه و نه سنى‏اند و از اينمسأله براى آنان فضيلتى ويژه، و به خصوص در راستاى خلافت و ولايت استنباط نكرده‏اند، اساس اين افراد عبارتاست از: سعدبن عباده، زيدبن حارثه، اباسلمه مخزومى، ابولبابه، عثمان، عبداللّه‏ ام مكتوم. براى آگاهى بيشتر ر . ك: بحار الانوار، ج 22، ص 249 به اين نکته هم توجه داشته باشيم که اگر فرض کنيم که ابوبکر به جاي پيامبر اقامه جماعت کرد، اين عمل، ربطي به امامت و خلافت ندارد و نمي توان آن را دليل امامت و خلافت به حساب آورد و علماي اهل سنت همه شان معتقدند که پيامبر کسي را براي امامت و خلافت معرفي نکرده است و به طور کلي از نظر علماي اهل سنت امامت جماعت يک مقام معنوي و ارزشمند نيست و هر کسي مي تواند امام جماعت شود. آنان در امام جماعت حتي عدالت را شرط نمي دانند و امام جماعت فاسق هم مي تواند نماز جماعت بخواند. از ابوهريره نقل کرده اند که او گفت: «الصلوه المکتوبه واجبه خلف کل مسلم برا کان او فاجرا و ان عمل الکبائر؛ نماز واجب را مي توان پشت سر هر مسلماني خواند، چه نيکو کار و چه بدکار حتي گرچه مرتکب گناهان کبيره هم بشود» (سنن ابي داود، ج 1، ص 162، باب امامه البر والفاجر، حديث 594).www.payambarazam.ir .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image