جلسه دوم /

تخمین زمان مطالعه: 18 دقیقه

جلسه دوم مقدمه اسلام و تمایلات انسان


جلسه دوم مقدمه اسلام و تمایلات انسان اسلام واجب مى داند که ما تمایلات و غرایز خود را ارضاء کنیم . نفس کشى در اسلام حرام است و این در روایات فراوانى آمده است که انسان حق ندارد تمایلات خود را سرکوب کند، غرایز خود را بکشد ارضاء نکند. قرآن مى فرماید: یک مسلمان همان طور که باید به فکر آخرتش باشد باید به فکر دنیایش باشد؛ باید به فکر تمایلات و غرایزش باش . وابتغ فیما اتیک الله الدار الاخرة و لا تنس نصیبک من الدنیا(11) انسان ! از آنچه از مال ، از قدرت و عقل ، از سلامتى و امنیت به تو دادند براى آخرت خود استفاده کن اما مواظب باش دنیاى خود را فراموش نکنى . یک بعدى نمى توانى باشى همان طورى که فرو رفتن در دنیا غلط است نمى توانى عمرت را، عقل و سلامتى و مالت را صد در صد در آخرت مصرف کنى . همان گونه که به فکر آخرتى باید به فکر دنیا هم باشى . در صدر اسلام و همچنین در زمان ائمه طاهرین (علیهم السلام ) این فکر انحرافى براى بعضى پیدا مى شد. یعنى بعضى گمان مى کردند که باید شبانه روز به فکر آخرت باشند، باید دنیا را رها کنند، باید اعتنا به تمایلات و غرایز نداشته باشند. اما وقتى این فکر به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله )، به ائمه طاهرین (علیهم السلام ) مى رسید آن را مى کوبیدند و عجیب هم مى کوبیدند. مرحوم صاحب وسائل روایتى نقل مى کند که سه نفر زن خدمت پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) آمدند. یکى از آنها گفت یا رسول الله ! شوهر من تصمیم گرفته است که دیگر معاشرت با زن نداشته باشد. زن دیگر گفت یا رسول الله ! شوهر من تصمیم گرفته که دیگر گوشت نخورد. و زن سوم گفت یا رسول الله ! شوهر من تصمیم گرفته است که دیگر بوى خوش استعمال نکند. روایت مى فرماید پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) غضبناک شدند. دیدند فکر انحرافى مى خواهد در بین مسلمانها زنده شود بى وقت به مسجد آمدند. در این روایت مى خوانیم وقتى به مسجد آمدند از بس عجله داشتند عباى مبارک روى زمین کشیده مى شد. یک طرف عبا روى دوش ‍ پیغمبر(صلى الله علیه و آله ) یک طرف عبا روى زمین کشیده مى شد. دستور دادند مردم جمع شوند. مردم از سر کارشان به مسجد آمدند. چه خبره ؟ پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) منبر نرفتند روى همان پله اول ایستادند و فرمودند: شنیدم یک فکر انحرافى در میان اصحاب من پیدا شده است . این چه روش غلطى است که در میان مسلمانها پیدا شده است ؟ بعد فرمودند من که پیغمبر هستم گوشت مى خورم ، غذاى لذیذ مى خورم . من که پیغمبر هستم لباس خوب مى پوشم ، عطر استعمال مى کنم ، با زن معاشرت دارم ، مباشرت دارم . فمن رغب سنتى فلیس منى(12) و آن کسى که روشش روش من نباشد این مسلمان نیست . این جمله من رغب عن سنتى فلیس منى که درباره این فکر انحرافى است شاید بیش از ده مورد از زبان پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) شنیده شده است . نظیر همین روایت را مرحوم فیض در کتاب صافى نقل مى کند و معلوم مى شود که این قضیه تکرار مى شده است . آیه عذاب مى آمده است اینها مى ترسیدند، دست از دنیا مى کشیدند، صد در صد رو به آخرت مى رفتند. مرحوم فیض مى فرماید: زنى آمد نزد عایشه و با او کار داشت عایشه دید این زن مبطله است یعنى شوهر دارد اما متزین نیست ، مهیاى براى شوهردارى نیست . عایشه پرسید مگر شوهرت مرده است ؟ گفت : نه . شوهرم با دو رفیقش بعد از نزول آیه عذاب به بیابان رفته و در آن جا مهیاى عبادتند. او تصمیم گرفته است با من معاشرت نداشته باشد و رفیقش ‍ تصمیم گرفته است دیگر غذاى لذیذ نخورد رفیق دیگرش تصمیم گرفته است که دیگر با مردم معاشرت نکند. عایشه قضیه را به پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) انتقال داد. در این روایت هم مى فرماید: پیغمبر(صلى الله علیه و آله ) عصبانى شدند، غضب کردند، بى وقت به مسجد آمدند. این جمله یجر عباؤ ه در این روایت هم واقع شده است . یعنى عجله به اندازه اى است که عبا روى زمین مى کشید. مسجد آمدند مردم را جمع کردند، روى پله اول منبر ایستادند و فرمودند: شنیدم یک فکر انحرافى در میان مسلمانها پیدا شده . شنیدم بعضى از مسلمانها به کوه و کوهستان رفته آن جا مشغول عبادتند دیگر تماس با زن ندارند، غذاى لذیذ نمى خورند، معاشرت با مردم ندارند. من که پیغمبر شما هستم در دل جامعه هستم با مردم تماس دارم . من که پیغمبر شما هستم غذاى لذیذ مى خورم . من که پیغمبر شما هستم با زن تماس دارم .فمن رغب عن سنتى فلیس ‍ منى هر کسى که نفس کشى کند، هرکه ازدواج نکند، آن کسى که برود مشغول عبادت شود مسلمان نیست . این روش پیغمبر اکرم بوده است . روش ائمه طاهرین هم این گونه بود. در تاریخ مى خوانیم امیرالمؤ منین سلام الله علیه با آن زهدى که همه ما از او شنیدیم همان روز اولى که وارد کوفه شدند وارد مسجد شدند و دیدند یک دسته اى بى وقت مشغول عبادتند حضرت پرسیدند اینها کیانند که دنبال کار نرفتند و بى وقت مشغول عبادتند؟ گفتند: یا امیرالمؤ منین اینها رجال الحقند. مولى امیرالمؤ منین پرسیدند رجال الحق کیانند؟ گفتند: یا على اینها افرادى هستند که تارک دنیا شدند. اگر چیزى نصیبشان شد مى خورند و الا صبر مى کنند و در مسجد مشغول عبادتند. حضرت عصبانى شدند. بنابر آنچه اسد الغابه نوشته است تازیانه را به سر اینها کشیدند و فرمودند که فکر انحرافى براى اسلام درست نکنید. این کارها از اسلام نیست . فرمودند: سگ هم مثل شما مى ماند اگر چیزى به او دادند مى خورد و الا صبر مى کند. بالاخره اینها را از مسجد بیرون کردند. همان وقت که بحسب ظاهر خلافت به دست او آمده بود وارد بصره شد و به منزل یکى از اشرافهاى بصره وارد شد و به تجملگرایى او اعتراض کرد. او هم براى فرار از جواب گفت : یا امیرالمؤ منین من یک برادرى دارم گوشه نشین شده است . زهدمنشى را انتخاب کرده ، با مردم تماس ندارد دنیا را رها کرده و در گوشه اى عبادت مى کند. امیرالمؤ منین (علیه السلام ) برادر متجملش را رها کرد زیرا آن فکر انحرافى براى امیرالمؤ منین گرانتر آمد. او را خواست و فرمود این چه وضعى است ؟ چرا تارک دنیا شدى ؟ گفت : یا على به تو نگاه مى کنم . حضرت فرمودند: نه ، نمى شود به من نگاه کنى . زیرا من رئیس مسلمینم رئیس مسلمانها باید از نظر زندگى از همه پائین تر باشد. و اما تو باید حد وسط را مراعات کنى ، باید تارک دنیا نباشى ، باید دنبال کار بروى ، باید یک زندگى رفاهى براى خود تشکیل دهى و بالاخره خودت ، زن و بچه ات در رفاه و آسایش باشید. در جلد دوازدهم وسائل الشیعه در باب فعالیت یک مسلمان ، روایات فراوانى از ائمه طاهرین (علیها السلام ) در مذمت تنبلى و مدح فعالیت نقل شده است . شخصى خدمت امام صادق (علیه السلام ) آمد. امام صادق (علیه السلام ) حال او را پرسیدند گفت : یابن رسول الله پیر شدم ، دست از کار برداشته ام به گوشه مسجد رفته و به فکر آخرتم . او گمان مى کرد که امام صادق (علیه السلام ) این را مى پسندد. گمان مى کرد تعریف خود را مى کند. امام صادق (علیه السلام ) سه مرتبه فرمودند: هذا من عمل الشیطان فرمودند: این که کار انسانى نیست . این کار یک مسلمان نیست . این کار یک شیطان است . شیطان مهارت کرده است دست از دنیا کشیدى و مشغول عبادت شدى . گفت : یابن رسول الله پس چه کنم ؟ فرمودند: تا مى توانى باید دنبال کار باشى و از منافع کارت بهره مند شوى و زن و فرزندت در آسایش باشند. و اگر خودت احتیاج ندارى به خویشانت به همسایه ها، به دیگران رسیدگى کن . بعد فرمودند: بله باید مواظب باشى آخرت خود را فداى دنیا نکنى . در موقع نماز کار را رها کن و نماز بخوان ، در وقت عبادت ، عبادت کن ، در وقت کار، کار. یک جمله اى درباره امیرالمؤ منین (علیه السلام ) بگویم که این جمله را همه و همه مخصوصا جوانهاى عزیز از دختر و پسر سرمشق زندگى کنند. در حالات امیرالمؤ منین (علیه السلام ) مى نویسند او شیر روز و رهبان شب بود در روز چون شیر کار مى کرد و در شب چون عابدى عبادت مى کرد. در وقت عبادت ، عبادت مى کرد و در وقت کار آن بود که در مدت بیست و پنج سال توانست بیست و شش باب نخلستان و مزرعه تحویل جامعه دهد، براى فقرا، براى ضعفا، براى بیچاره ها. بالاخره همه و همه مخصوصا جوانها باید باید بدانند که نفس کشى ، تماس نداشتن با مردم ، کشتن غرایز و تمایلات و مبارزه با آنها یک روش اسلامى نیست . روش اسلام ارضاء تمایلات است و علم ، خوب به ما مى فهماند که اسلام چه قانون عالى دارد. همه روانشناسها گفته اند همه شما مى دانید، بتجربه هم اثبات شده است افرادى که گوشه نشینى مى کنند، افرادى که تارک دنیا مى شوند، آن جوانى که مى تواند زن بگیرد و نمى گیرد، آن دخترى که مى تواند شوهر کند و نمى کند کم کم این تمایلات از ضمیر آگاه به ضمیر ناآگاه مى رود و به عقده روانى تبدیل مى شود. و اگر کسى عقده پیدا کند و به قدرت برسد از هر سگ درنده اى درنده تر مى شود و اگر هم قدرتى ، مکنتى به دستش نیاید یک آدم دل مرده بى نشاط ورشکسته اى مى شود. ورشکسته نه از نظر مادیت . ورشکسته از نظر روحى یعنى این آقا دیگر نمى تواند بچه دارى کند، دیگر نمى تواند زن دارى کند. اگر زن بگیرد، هم براى خود ناراحتى درست مى کند هم براى او. و اگر دختر باشد، یک آدم بى نشاط، یک آدم دل مرده نمى تواند بطور صحیح تربیت اولاد کند، نمى تواند شوهردارى کند. قرآن نمى گوید عقده اما خودش را مى آورد. اسمش را نمى آورد. کسانى که غریزه مذهبى آنها کشته شده باشد. کسانى که گناه روى گناه آنها را قسى القلب کرده باشد اینها مصداق این آیه اند که : ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون(13) یعنى پست تر از هر سگ درنده ، پست تر از هر میکروب خورده و سرطانیند. کسى که فکر دارد اما تفکر ندارد، عقل دارد اما تعقل ندارد یعنى پست تر از هر سگ درنده اى براى جامعه است . کسى که فطرت او مرده باشد، مرگ فطرت یعنى گاهى انسان غریزه جنسى خود را مى کشد، گاهى غریزه مذهب را مى کشد و تفاوتى ندارد زیرا غریزه جنسى را بکشد براى او عقده حقارت پیدا مى شود و فطرت مذهبى رابکشد باز هم عقده حقارت براى او پیدا مى شود. و قرآن درباره کسى که براى او عقده حقارت پیدا شده باشد و کسى که غریزه مذهبى را کشته باشد مى فرماید: این چشم دارد، نمى بیند. گوش دارد، نمى شنود. دل دارد، نمى فهمد و این حیوان است و از حیوان هم پست تر مى باشد. او راه جهنم را دنبال مى کند. و لقد ذراءنا لجهنم کثیرا من الجن و الانس لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذان لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون(14) یک دسته اى راه جهنم را دنبال مى کنند، عاقبت اینها جهنم است . اینها کسانى هستند که فطرت مذهبى آنها کشته شده است فطرت خدادادیشان از بین رفته است . کشتن فطرت مذهبى گناه بزرگى است . بى اعتنائى به غریزه جنسى و تمایل به غذا و غریزه مدنیت یعنى اجتماعى بودن انسان هم از ضمیر آگاه به ضمیر ناآگاه رفته و براى انسان عقده ایجاد مى کند و دیگر نمى تواند رستگار شود یارستگار شدنش کارى است بسیار مشکل . زندگى از دیدگاه اسلام اقتصاد اسلام زندگى را به سه نوع تقسیم کرده است : زندگى ضرورى ، زندگى رفاهى ، زندگى تجملى . 1- زندگى ضرورى زندگى ضرورى یعنى همه از خوراک ، پوشاک ، مسکن بهره مند باشند. اگر انسان مى تواند این موارد را براى خود و خانواده اش تهیه کند ثواب فراوان دارد. ان شاءالله در آینده درباره این مطلب صحبت مى کنم که آن مردى که زحمت بکشد تا خود و زن و بچه اش در رفاه باشند؛ آن خانمى که زحمت بکشد براى این که شوهرش و بچه اش در رفاه باشند ثواب شهادت در راه خدا دارد. الکاد على عیاله کالمجاهد فى سبیل الله(15) اگر بتواند این زندگى ضرورى را براى خود تهیه کند لازم است ، واجب است تهیه کند. یعنى کسى که مى تواند زن و بچه اش را در رفاه بگذارد اما تنبلى کند این کار حرام است . و این که حق الناس است یا نه ؟ راجع به زن حق الناس است و اصل این کار حرام است . لذا زندگى ضرورى براى انسانها اگر خود آنها بتوانند تهیه کنند واجب و لازم است . و اگر نتوانند مثل این که معلول است مجروح است ، بازنشسته است و بالاخره بیکار است کار ندارد نمى تواند زندگى ضرورى یعنى خوراک ، پوشاک ، مسکن براى خود و عیال تهیه کند، اسلام مى گوید: دولت اسلامى باید تهیه کند. و اگر دولت اسلامى نتواند بر همه و همه لازم و واجب است این زندگى ضرورى را براى دیگران تهیه کنند. قرآن در این باره آیه اى دارد که من تقاضا دارم همیشه مخصوصا در این ماه مبارک رمضان این آیه در نظر همه ما مخصوصا خانمها باشد. مى فرماید: لینفق ذو سعة من سعته و من قدر علیه رزقه فلینفق مما اتیه الله لا یکلف الله نفسا الا ما اتیها(16) مى فرماید: هر که باندازه قدرتش باید نسبت به زندگى ضرورى خود و دیگران توجه داشته باشد. آن که مى تواند یک خانواده ، دو خانواده ، ده خانواده را اداره کند باید اداره کند. لینفق ذو سعة من سعته و آن که نمى تواند باندازه اى که مى تواند یعنى : از افطار یکلقمه کمتر، براى دیگران ، از لباس یکمقدار قناعت ، براى دیگران ، از مسکن یکمقدار قناعت ، براى دیگران . از این آیه مى فهمیم همه مسئولیم . روز جمعه آخر ماه شعبان پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) خطبه مى خواندند و در خطبه به همه تذکر دادند همه و همه به فکر دیگران باشید. افطارى بدهید. آن کسانى که مى توانند افطارى بدهند.یک کسى در وسط منبر بلند شد و گفت : یا رسول الله ! آنهائى ندارند چه کنند؟ فرمودند اطعام کنید ولو بتمرة او شربة من الماء ولو به یکدانه خرما یا یکمقدار آب خوردن باشد. معناى این روایت این نیست که موقع افطار که مى شود یکدانه خرما به این بدهى و یکدانه به آن و گمان مى کند حالا هزار افطارى داده است . معناى روایت معناى همین آیه شریفه است که مى فرماید باید باندازه قدرت خود به فکر دیگران باشى . آن که مى تواند، باید بخوبى دیگران را اداره کند و آن که نمى تواند باندازه اى که مى تواند و من قدر علیه رزقه فلینفق مما آتیه الله خدا به تو افطارى داده است یا نه ؟ همین افطارى را باندازه قدرت باید به دیگران بدهى . ایثار و گذشت حرف دیگرى است که الان بحث ما نیست . بحث ما این است که زندگى ضرورى براى همه انسانها از نظر اسلام یک امر واجب و لازمى است . معنى ندارد کسى عبادت کند و بواسطه عبادت زندگى ضروریش را از بین ببرد. چنانچه معنى ندارد یکدسته اى بخورند و بیاشامند اما فقیر و بیچاره اى در کنار او بى شام باشد. اولى معنى ندارد، دومى هم معنى ندارد. این زندگى ضرورى بود. 2- زندگى رفاهى زندگى رفاهى را هم اسلام مى پسندد حتى وقتى در زمان پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) آن فکر انحرافى پیدا شد، بعضیها از غذاى لذیذ خوددارى کردند آیه شریفه آمد: قل من حرم زینة الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق(17) اى مسلمان ! خدا در این دنیا هرچه خلق کرده است براى تو خلق کرده است . چرا در رفاه و آسایش نباشى ؟ چرا غذاى لذیذ را براى خود حرام کنى ؟ چرا ازدواج نکنى ؟ چرا تو پسر یا دختر بنشینى و ازدواج نکنى ؟ قل من حرم زینة الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق بعد مى فرماید آنچه در دنیاست از آن توست . اگر کافر مى خورد از صدقه سر توست . براى تو خلق کردم چنانچه بهشت هم به تو اختصاص دارد و آن کافر اصلا بهره اى ندارد. این آیه هم به ما مى گوید زندگى رفاهى براى همه انسانهاست . آن کسانى که مى توانند براى خودشان ، براى زن و بچه هایشان زندگى رفاهى تهیه کنند، باید بکنند. و آن کسانى که مى توانند زندگى رفاهى براى خویشانشان ، براى همسایه هایشان ، براى مسلمانها تهیه کنند باید بکنند. و بالاخره زندگى رفاهى را هم اسلام اجازه داده است . اقتصاد اسلام اقتصاد خوبى است اما حیف آب در کوزه و ما تشنه لبان مى گردیم . اما حیف که پایه آن که قانون مواسات است را فراموش کردیم و اتفاقا پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) روى منبر بارها تاءسف مى خورد و مى فرمود که امت من به قانون مواسات عمل نخواهند کرد. همه باید زندگى رفاهى داشته باشند. آن کسى که خود را از زندگى رفاهى محروم کند، قرآن مى فرماید حرام است و کار بدى است . قرآن مى فرماید خودسرى است و نباید خودسر باشى . تو باید تابع قرآن باشى تو نباید تابع عقیده خود باشى تو باید تابع پیغمبر و ائمه طاهرین (علیهم السلام ) باشى . قل من حرم زینة الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق خانم شوهرش شهیده شده است لباس تیره اش را نمى کند، لباس سیاه پوشیده است . قرآن مى گوید: این فکر خود درآوردى است ، غلط است . شوهرش شهیده شده دیگر شوهر نمى کند. اگر اسم شوهر نزدش آورده شود عصبانى مى شود. قرآن مى گوید: این عصبانى شدن تو غلط است این خودسرى است این خلاف قرآن است این خلاف روش پیغمبر است ، این خلاف روش ائمه طاهرین (علیهم السلام ) است . جوان مى تواند زن بگیرد اما نمى گیرد، دختر مى تواند شوهر کند خواستگار یکى پس از دیگرى مى آید شوهر نمى کند و مى گوید حالا زود است . از غریزه جنسى خودت بپرس حالا زود است نه از زبانت . از آن غددى که در خونت ترشح کرده است بپرس زود است یا دیر. از پیغمبر(صلى الله علیه و آله ) بپرس زود است یا دیر. النکاح سنتى ومن رغب عن سنتى فلیس منى(18) دخترى که بتواند شوهر کند و نکند، آن زن شهیدى که بتواند شوهر کند و نکند، آن زن بى وصالى که بتواند شوهر کند و نکند، آن مردى که بتواند زن بگیرد و نگیرد، اسلام مى گوید این مسلمان نیست . در این جا جمله اى به همه مخصوصا به دخترها و پسرها بگویم و آن این که تقاضا دارم خودسرانه در اسلام کار نکنید؛ عقیده در مقابل اسلام نداشته باشید. شما ببینید قرآن چه مى گوید پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین چه مى گویند، مراجع معظم تقلید چه مى گویند، معارف اسلامى و افرادى که متخصص در معارف اسلامند چه مى گویند. براى خود گناه درست نکن گناهش بزرگ است . گناه باندازه اى بزرگ است که مى فرماید: اگر کسى بدعتى در دین بگذارد بر همه مخصوصا بر عالم لازم است فریاد کنند: اذا ظهرت البدع فى امتى فلیظهر العالم علمه فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله(19) یعنى اگر یک فکر انحرافى پیدا شد عالم باید داد بزند و الا لعنت خدا بر این عالم باد. 3- زندگى تجملى زندگى تجملى آن است که اسلام نمى خواهد، آن است که اسلام کوبیده است و عالى کوبیده است . زندگى تجملى یعنى آن زندگى که انسان را از همه چیز باز بدارد. یعنى آن زندگى که انسان را پایبند کند نظیر ازدواجهائى که الان همه دخترها و پسرها و پدران و مادران را پایبند کرده است . ازدواج تجملى ، خانه تجملى و خوراک تجملى و پوشاک تجملى مى خواهد و این از نظر اسلام غلط است . همین طور که اسلام مى گوید: آقا! زن بگیر، خانم ! شوهر کن ، همین اسلام مى گوید: تو اگر زن دارى و احتیاج ندارى دنبال زن دیگر نرو، زن هوسى نگیر باندازه اى که در رفاه و آسایش باشى خرج کن . اما تجملگرایى غلط است . و بعد هم قرآن مى گوید همه دردسرها از همین تجمل پیدا شده است . بدا به حال آن قومى که بقول قرآن شریف زندگى تجملى داشته باشند و بدا به حال آن فردى که زندگى تجملى داشته باشد. و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرناها تدمیرا(20) مى فرماید اگر در یک ملتى زندگى تجملى زیاد شد این ملت حتما نابود شدنى است و این زندگى تجملى آنها را به عیاشى ، به فسق و فجور و گناه مى کشاند. این مربوط به ملت بود. درباره فرد هم در سوره واقعه مى فرماید: و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال # فى سموم و حمیم * و ظل من یحموم # لا بارد و لا کریم # انهم کانوا قبل ذلک مترفین(21) مى فرماید اصحاب شمال چقدر شومند آنها کیانند؟ آنها که در عذاب دردناک جهنمند آنها که گناه روى گناه مى کنند بعد مى فرماید: مى دانى گناه روى گناه از کجا پیدا مى شود؟ از اسراف ، از عیاشى ، از زندگى تجملى . زندگى تجملى است که گناه مى آورد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image