سياست /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

حضرت علي ـ عليه السّلام ـ سخنان مخالفين خود را و حتي دشنام هاي آنها را تحمل مي نمودند مخالفين زنداني، و بامهرباني واستدلال به آنها پاسخ مي‎دادند. پس چرا در ايران حصر و حتي محكوم به اعدام مي‎شوند؟


در پاسخ به سؤال فوق لازم است تا مطالبي را در ابتدا خاطرنشان كرد:1. رفتار مسالمت آميز در دين اسلام كليت ندارد و بررسي متون ديني و سيره عملي پيشوايان معصوم به خوبي ثابت مي‎كند كه دين اسلام از دو صفت رحمت و غضب توأماً برخوردار بوده و همواره مسلمانان به استفادة بجا و مناسب از هر كدام توصيه شده‎اند. نيز هر چند برخي عملكردهاي انسان در محدوده شخصي و در چارچوپ زندگي خصوصي وي قابل تعريف است، امّا بايد پذيرفت كه يك سلسله از افعال و رفتارهاي انسان نيز صرفاً محدود به همان فرد و دنيا و آخرت او نيست؛ بلكه تأثيرات روشني بر ديگران بر جاي نهاده و نفع و ضرري را متوجه جامعه و مردم خواهد ساخت كه قهراً در چنين مواردي وظيفه حكومت اسلامي اتخاذ شيوه‎اي مناسب براساس مصالح دين و مسلمين خواهد بود.لذا شيوه برخورد اسلام با مخالفان را مي‎توان در قالب دو رويكرد متفاوت بررسي نمود:1. نرمش و مدارا: ترديدي نيست كه رويكرد اولية اسلام و سيرة عملي پيشوايان ديني در گام نخست، برخورد منطقي با مخالفان غيرمعاند و يا پيروان مذاهب مختلف بوده است. از افتخارات دين اسلام اين است كه همواره سعي نموده با پيروان عقايد، مذاهب و ديدگاه‎هاي مخالف، ضمن رعايت اصل حُسن همجواري، به صورتي مستدل و منطقي برخورد نمايد و چنانچه مجادله‎اي نيز بين آنان با مسلمانان بوجود مي‎آمد، به مسلمانان توصيه مي‎شد به نيكوترين و منطقي‎ترين صورت ممكن با آنان برخورد نمايند: «وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْكِتابِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»؛ «با اهل كتاب جز به نيكوترين طريق، بحث و مجادله نكنيد.»[1]به همين خاطر روش برخورد اسلام با مخالفان مذهب، دعوت از آنان به محور قرار دادن اصول مشترك بود تا در حد امكان از جدال و منازعه‎هاي بي‎مورد پرهيز گردد؛ «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ»؛ «بگو اي اهل كتاب از آن كلمه كه بين ما و شما يكسان است پيروي كنيم و آن اين كه جز خداي يكتا هيچ كس را نپرستيم.»[2]2. شدت عمل و برخورد قاطعانه: روشن است كه همواره نمي‎توان در برابر دشمنان و مخالفان سياست نرمش و مدارا را در پيش گرفت. منطق اسلام در برخورد مداراگونه با مخالفان تا جايي است كه آنان نخواهند با سوء نيت، مصالح دين و مسلمين را به خطر اندازند. چون اگر رفتار مخالفان عاملي در گمراهي جامعه گردد و يا آنان درصدد نابودي اساس دين و اعتقاد مسلمين برآيند، در اين صورت اسلام نه تنها هيچ گونه مدارا و مسامحه را جايز نمي‎داند بلكه ايستادگي و برخورد قاطع دربرابر توطئه‎هاي دشمنان را بر مسلمانان فرض مي‎شناسد: «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ»؛ با پيشوايان كفر پيكار كنيد چرا كه آنها پيماني ندارند شايد (با شدت عمل از دشمني خويش) دست بردارند.»[3]اين نكته همان چيزي است كه در فلسفة ضرورت حكومت نيز جايگاه آن نمود بيشتري مي‎يابد. زيرا عقلاي عالم اساسي‎ترين دليل براي ضرورت تشكيل حكومت را براي آن مي‎دانند تا دستگاه حاكمه‎اي به نام دولت، به عنوان سدّي در برابر رفتار كساني قرار گيرد كه به زيان اجتماع و مصالح عمومي عمل مي‎كنند.در زندگاني و دوران حكومت حضرت علي ـ عليه السّلام ـ نيز هر دو برخورد فوق به روشني مشاهده مي‎شود. ايشان تا جايي كه امكان داشت سعي داشتند با مخالفان از راه استدلال و مهرباني وارد شوند، چه بسا مخالفت‎ها، دشمني‎ها، دشنام‎ها و عملكردهاي جاهلانه برخي مخالفان را با سعه صدر تحمل مي‎كردند و سختي‎ها و مرارت‎ها را در راه حفظ و اعتلاي دين اسلام به جان مي‎خريدند، امّا آن گاه كه كيان اسلام و حكومت اسلامي را در خطر مي‎ديدند، شمشير برمي‎كشيدند و با مخالفان به جدال برمي‎خاستند. در جنگ جمل برخي از مخالفان ايشان كساني بودند كه در عصر پيامبر از اصحاب نزديك آن حضرت به حساب مي‎آمدند، افرادي همچون طلحه و زبير سال ها در ركاب پيامبر شمشير زده بودند، امّا اين همه باعث نشد تا وقتي حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به عنوان يك حاكم اسلامي و حافظ دين و مصالح مسلمين مخالفت و سركشي آن گروه را خطري براي مصلحت دين و مسلمين احساس كرد تنها به موعظه و استدلال در برابر آنان اكتفا نمايد بلكه پس از آن كه استدلال و برهان را براي رفع آن خطر كافي نديد با آنان به قتال برخاست و با قاطعيت آنان را سركوب نمود. سركوب غائله خوارج نيز نمونه ديگري از شدت عمل ايشان در برخورد با كساني بود كه احساس مي‎شد زبان منطق و استدلال در قبالشان كافي نيست. زيرا به اعتقاد آن حضرت حق الهي و مصلحت مسلمين بسيار فراتر از مطامع و مصالح شخصي بود مصلحتي كه گاه لازم بود براي حفظ آن، برخوردهاي قاطعانه و شديد نيز در پيش گرفت.حاصل كلام آن كه منطق اسلام در برخورد با مخالفان، ضمن مذموم دانستن خشونت ابتدايي، ‌اصل اوليه را تا جايي كه منافع دين و مسلمين در معرض خطر قرار نگرفته، برمدارا و پذيرش ديدگاه‎هاي مختلف و مخالف مي‎شناسد لكن روشن است كه زبان مدارا و استدلال نيز هميشه نمي‎تواند به عنوان راه كار ثابت و سياست مستمر توصيه گردد. زيرا چه بسا مدارا و تسامح در برابر مخالفان پيامدهاي ناخوشايندي همچون آشوب و بحران‎هاي اجتماعي و سياسي را رقم زند. پيامدي كه قطعاً مصالح عموميِ جامعه اسلامي را تأمين نخواهد كرد. از اين رو مي‎توان گفت كه منطق اسلام نه تنها با اصل خشونت و شدت عمل در برابر برخي افراد، مخالف نيست بلكه گاه دستگيري و حتي صادر كردن حكم اعدام را نيز تجويز مي‎نمايد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. روح الله حسينيان، ماجراهاي هاشم آغاجري، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1381.2. مسعود رضايي، عباس سليمي نمين، پسداشت حقيقت «بازخواني خاطرات آيت الله منتظري»، دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، 1381. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image