ماجرای سقیفه-سقیفه بنی ساعده /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

احادیثی در مورد سقیفه بنی ساعده و روایات آن بیان کنید؟


در پاسخ به مطالب ذیل توجه کنید : 1 - سقیفه در لغت به معنى سایبانى است که در حکم مهمانخانه شیخ قبیله و نیز محل اجتماع افراد آن قبیله است که در آنجا درباره همه امور قبیله گفت و گو مى شود . سقیفه بنى ساعده به قبیله بنى ساعده که از انصار مدینه بودند ، اختصاص داشت که سعد بن عباده رئیس آن طایفه ، در این مکان براى مشورت در امور مهم قبیله خود با بزرگان حضور مى یافته است . مکان آن در باب شامى و در کنار چاه بضاعه قرار داشته و مسجدى نیز به همان نام در کنار آن بوده است . هنگامى که پیامبر از دنیا رفت ، در حالى که امیر المومنین ج‌ع - به همراه بنى هاشم مشغول کفن و دفن آن حضرت بودند ، انصار در سقیفه بنى ساعده گرد آمدند تا رهبر و جانشین پیامبر را برگزینند ، بى توجه به وصایاى پیامبر نسبى بر اینکه جانشین آن حضرت ، على بن ابیطالب است . این خبر به گروهى از مهاجران ، ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح و همراهانشان رسید . آنها نیز به سرعت خود را به سقیفه رسانده و در جمع انصار حاضر شدند . در میان انصار خزرجى ها مى خواستند سعد بن عباده را جانشین پیامبر سازند . اما اوسى ها موافق او نبودند . در میان بزرگان خزرجى ها هم بشیر بن سعد ، رقیب سعد بود و نظر مخالف داشت . ابوبکر و عمر به همراه ابو عبیده از این اختلاف نهایت استفاده را کردند . شعارهاى انصار این بود که ، انصار اسلام را یارى کردند و شهر مدینه ( مرکز اسلام ) شهر اسلام است . شعارهاى مهاجرین نیز این بود که پیامبر از قریش است و عرب نمى پذیرد که حاکم ایشان از قبیله اى جانشین پیامبر از قبیله اى دیگر باشد . چنانچه ابوبکر در جمع آنان گفت : خلافت و فرمانروایى تنها شایسته قریش است . زیرا آنان از لحاظ شرافت و حسب و نسب مشهورند و در میان قبایل عرب ممتاز . من به خیرخواهى شما ، یکى از این دو تن را پیشنهاد مى کنم تا هر که را که بخواهید به خلافت انتخاب و با او بیعت کنید . سپس دست ابوعبیده و عمر بن خطاب را گرفت . در این هنگام گوینده انصار گفت : امیرى از ما و امیرى از شما باشد . عمر گفت دو شمشیر در یک غلاف نمى گنجند و دست پیش برده و با ابوبکر بیعت کرد . مهاجران دیگر نیز بیعت کردند . از انصار نیز ابتدا اسید بن خضیر و بشیر بن سعد و سپس دیگر انصار نیز باابوبکر بیعت کردند . سپس آنان در میان کوچه هاى مدینه راه افتادند و از هر کسى که مى دیدند ، بیعت مى گرفتند . به این ترتیب امر خلافت در ابوبکر تثبیت شد . همه این دقایق در حالى بود که على بن ابیطالب به همراه اصحاب خاص و بنى هاشم به تجهیز و دفن بدن پیامبر مشغول بود . هنگامى که رسول خدا رحلت فرمود دو گروه اصلى در مدینه وجود داشتند : مهاجران و انصار . پس از رحلت پیامبر ، انصار که از جریان فتح مکه به این طرف در اندیشه مشکلات پس از رحلت رسول خدا افتاده و به دلیل ترس از تسلط قریش و مهاجران نگران آینده خود بودند ، بى توجه به بیعتى که در غدیر با امام على کرده بودند ، در محلى به نام سقیفه بنى ساعده اجتماع کردند . حباب بن منذر یکى از سران انصار در سخنان خود در سقیفه ، انصار را برتر از قریش دانسته و گفت این شمشیر شما بود که اسلام را پیروز کرده است . مهاجران زیر سایه شما هستند و جرأت مخالفت با شما را ندارند از سوى دیگر چند نفر از مهاجران که در دو هفته پایان حیات رسول خدا دست به اقدامات مشکوکى زده بودند ، با شنیدن خبر اجتماع سقیفه ، به سرعت به سوى آن رفته و به بحث و گفتگو با انصار پرداختند آنها عبارت بودند از : ابوبکر ، عمر بن خطاب و ابوعبیده جراح قبل از آمدن این اشخاص ، میان انصار بحث فراوانى شد . یکى از انصار گفت : شخصى را برگزینید که قریش ملاحظه هیبت او را بکند و انصار از او ایمن باشند . عدّه اى سعد بن عباده رئیس قبیله خزرج را پیشنهاد کردند . اسید بن خضیر که از اشراف قبیله اوس بود به مخالفت پرداخت و گفت : خلافت باید در قریش بماند . دیگران بر ضد او سخن گفتند . بشیر بن سعد نیز از قریش دفاع کرد . « عویم بن ساعده » گفت : خلافت جز از آن اهل بیت نخواهد بود ، همان جایى قرارش دهید که خدا قرار داده است این بحث ها نشان دهنده تضاد و رقابت داخلى انصار است . باید توجه داشت که انصار عمدتاً از قبیله اوس و خزرج بودند که قبل از اسلام دشمنى سختى با یکدیگر داشتند و اکنون کینه ها در حال بیدار شدن بود عمر و ابوبکر و ابوعبیده که از مهاجران بودند به سرعت نزد آنها رفتند . ابوبکر هنگامى که حرفهاى انصار را شنید ، چنین گفت : آنچه شما انصار درباره خود مى گوید البته درست است و شما لشگر منسجم اسلام هستید ، اما عرب خلافت را جز براى تیره قریش نمى شناسد قریش برترین عرب از لحاظ نسب و اصالت خانوادگى اند . ابوبکر به اختلافات دیرینه میان آنان دامن زد و ادامه داد . اگر خزرجیان بر خلافت تسلط یابند ، اوسیان از آن نخواهند گذشت و اگر اوسیان قدرت را به دست گیرند خزرجیان از آن نخواهند گذشت ، در آن صورت همیشه میان آنان کشت و کشتار خواهد بود . من پیشنهاد مى کنم که با عمر یا ابوعبیده که تنها مهاجران آن جمع بودند بیعت کنید . انصار اعتراض کردند و در نهایت یکى از آنان گفت : امیرى از ما و امیرى از شما باشد عمر پاسخ داد : دو شمشیر در یک غلاف جاى نخواهد گرفت . پس از آن دست ابوبکر را گرفت و با وى بیعت کرد . اسید بن خضیر از اوس و بشیر بن سعد اولین افراد انصارى بودند که در سقیفه با ابوبکر بیعت کردند پس از آنان بسیارى از انصار نیز بیعت کردند . هر چند کسانى چون سعد بن عباده با خشم و ناراحتى اجتماع را ترک کردند . پس از خاتمه بیعت ، آنان از محل خارج شدند و در کوچه ها به راه افتادند و به هر کس مى رسیدند ، مى گفتند ابوبکر خلیفه شد ، با او بیعت کن . دست او را گرفته و به دست ابوبکر مالیدند چه آن شخص به این کار تمایلى مى داشت یا نه . ! ! نکته : باید توجه داشت که در سقیفه پس از کنار گذاشتن امام على ، رقابت قبیله اى آغاز شد و طبعاً در زمینه برترى قبیله اى قریش از همه بالاتر بود هر چند نفوذش در مدینه محدود بود . مهمترین استدلال ابوبکر و عمر در سقیفه مسأله قرابت و خویشى با پیامبر و سن ابوبکر بود . در کنار آن برترى قریش و اینکه عرب زیر بار قبیله اى جز قریش نخواهد رفت . آنان تاکید داشتند که عرب نمى پذیرد که نبوت در یک قبیله و خلافت در قبیله دیگر باشد . 2 - به روایتى در مورد سقیفه که مقدارى از مضمون آن در مطلب قبل بیان شد توجه کنید : الإحتجاج ] عَنْ أَبِى الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الشَّیْبَانِىِّ بِإِسْنَادِهِ الصَّحِیحِ عَنْ رِجَالِهِ ثِقَهً عَنْ ثِقَهٍ أَنَّ النَّبِىَّ ص خَرَجَ فِى مَرَضِهِ الَّذِى تُوُفِّىَ فِیهِ إِلَى الصَّلَاهِ مُتَوَکِّیاً عَلَى الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ غُلَامٍ لَهُ یُقَالُ لَهُ ثَوْبَانُ وَ هِىَ الصَّلَاهُ الَّتِى أَرَادَ التَّخَلُّفَ عَنْهَا لِثِقَلِهِ ثُمَّ حَمَلَ عَلَى نَفْسِهِ ص وَ خَرَجَ فَلَمَّا صَلَّى عَادَ إِلَى مَنْزِلِهِ فَقَالَ لِغُلَامِهِ اجْلِسْ عَلَى الْبَابِ وَ لَا تَحْجُبْ أَحَداً مِنَ الْأَنْصَارِ وَ تَجَلَّاهُ الْغَشْىُ وَ جَاءَتِ الْأَنْصَارُ فَأَحْدَقُوا بِالْبَابِ وَ قَالُوا ائْذَنْ لَنَا عَلَى رَسُولِ اللَّهِ فَقَالَ هُوَ مَغْشِىٌّ عَلَیْهِ وَ عِنْدَهُ نِسَاؤُهُ فَجَعَلُوا یَبْکُونَ فَسَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْبُکَاءَ فَقَالَ مَنْ هَؤُلَاءِ قَالُوا الْأَنْصَارُ فَقَالَ ص مَنْ هَاهُنَا مِنْ أَهْلِ بَیْتِى قَالُوا عَلِىٌّ وَ الْعَبَّاسُ فَدَعَاهُمَا وَ خَرَجَ مُتَوَکِّئاً عَلَیْهِمَا فَاسْتَنَدَ إِلَى جَذَعٍ مِنْ أَسَاطِینِ مَسْجِدِهِ وَ کَانَ الْجَذَعُ جَرِیدُ نَخْلَهٍ فَاجْتَمَعَ النَّاسُ وَ خَطَبَ وَ قَالَ فِى کَلَامِهِ إِنَّهُ لَمْ یَمُتْ نَبِىٌّ قَطُّ إِلَّا خَلَّفَ تَرِکَهً وَ قَدْ خَلَّفْتُ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ أَهْلَ بَیْتِى فَمَنْ ضَیَّعَهُمْ ضَیَّعَهُ اللَّهُ أَلَا وَ إِنَّ الْأَنْصَارَ کَرِشِىَ الَّتِى آوِى إِلَیْهَا وَ إِنِّى أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ وَ الْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ فَاقْبَلُوا مِنْ مُحْسِنِهِمْ وَ تَجَاوَزُوا عَنْ مُسِیئِهِمْ ثُمَّ دَعَا أُسَامَهَ بْنَ زَیْدٍ فَقَالَ سِرْ عَلَى بَرَکَهِ اللَّهِ وَ النَّصْرِ وَ الْعَافِیَهِ حَیْثُ أَمَرْتُکَ بِمَنْ أَمَّرْتُکَ عَلَیْهِ وَ کَانَ ص قَدْ أَمَّرَهُ عَلَى جَمَاعَهٍ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فِیهِمْ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ جَمَاعَهٌ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ الْأَوَّلِینَ وَ أَمَرَهُ أَنْ یُغِیرُوا عَلَى مُؤْتَهَ وَادٍ فِى فِلَسْطِینَ فَقَالَ لَهُ أُسَامَهُ بِأَبِى أَنْتَ وَ أُمِّى یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِى فِى الْمُقَامِ أَیَّاماً حَتَّى یَشْفِیَکَ اللَّهُ فَإِنِّى مَتَى خَرَجْتُ وَ أَنْتَ عَلَى هَذِهِ الْحَالَهِ خَرَجْتُ وَ فِى قَلْبِى مِنْکَ قَرْحَهٌ فَقَالَ أَنْفِذْ یَا أُسَامَهُ فَإِنَّ الْقُعُودَ عَنِ الْجِهَادِ لَا یَجِبُ فِى حَالٍ مِنَ الْأَحْوَالِ فَبَلَغَ رَسُولَ اللَّهِ ص أَنَّ النَّاسَ طَعَنُوا فِى عَمَلِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بَلَغَنِى أَنَّکُمْ طَعَنْتُمْ فِى عَمَلِ أُسَامَهَ وَ فِى عَمَلِ أَبِیهِ مِنْ قَبْلُ وَ ایْمُ اللَّهِ إِنَّهُ لَخَلِیقٌ بِالْإِمَارَهِ وَ إِنَّ أَبَاهُ کَانَ خَلِیقاً بِهَا وَ إِنَّهُ مِنْ أَحَبِّ النَّاسِ إِلَىَّ فَأُوصِیکُمْ بِهِ خَیْراً فَلَئِنْ قُلْتُمْ فِى إِمَارَتِهِ فَقَدْ قَالَ قَائِلُکُمْ فِى إِمَارَهِ أَبِیهِ ثُمَّ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَى بَیْتِهِ وَ خَرَجَ أُسَامَهُ مِنْ یَوْمِهِ حَتَّى عَسْکَرَ عَلَى رَأْسِ فَرْسَخٍ مِنَ الْمَدِینَهِ وَ نَادَى مُنَادِى رَسُولِ اللَّهِ ص أَنْ لَا یَتَخَلَّفْ عَنْ أُسَامَهَ أَحَدٌ مِمَّنْ أَمَّرْتُهُ عَلَیْهِ فَلَحِقَ النَّاسُ بِهِ وَ کَانَ أَوَّلَ مَنْ سَارَعَ إِلَیْهِ أَبُو بَکْرٍ وَ عُمَرُ وَ أَبُو عُبَیْدَهَ بْنُ الْجَرَّاحِ فَنَزَلُوا فِى زُقَاقٍ وَاحِدٍ مَعَ جُمْلَهِ أَهْلِ الْعَسْکَرِ قَالَ وَ ثَقُلَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَجَعَلَ النَّاسُ مِمَّنْ لَمْ یَکُنْ فِى بَعْثِ أُسَامَهَ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِ أَرْسَالًا وَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَهَ شَاکٌّ فَکَانَ لَا یَدْخُلُ أَحَدٌ مِنَ الْأَنْصَارِ عَلَى النَّبِىِّ ص إِلَّا انْصَرَفَ إِلَى سَعْدٍ یَعُودُهُ قَالَ وَ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَقْتَ الضُّحَى مِنْ یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ بَعْدَ خُرُوجِ أُسَامَهَ إِلَى مُعَسْکَرِهِ بِیَوْمَیْنِ فَرَجَعَ أَهْلُ الْعَسْکَرِ وَ الْمَدِینَهُ قَدْ رَجَفَتْ بِأَهْلِهَا فَأَقْبَلَ أَبُو بَکْرٍ عَلَى نَاقَهٍ لَهُ حَتَّى وَقَفَ عَلَى بَابِ الْمَسْجِدِ فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ مَا لَکُمْ تَمُوجُونَ إِنْ کَانَ مُحَمَّدٌ قَدْ مَاتَ فَرَبُّ مُحَمَّدٍ ص لَمْ یَمُتْ وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِکُمْ وَ مَنْ یَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئاً ثُمَّ اجْتَمَعَتِ الْأَنْصَارُ إِلَى سَعْدِ بْنِ عُبَادَهَ وَ جَاءُوا بِهِ إِلَى سَقِیفَهِ بَنِى سَاعِدَهَ فَلَمَّا سَمِعَ بِذَلِکَ عُمَرُ أَخْبَرَ بِهِ أَبَا بَکْرٍ وَ مَضَیَا مُسْرِعَیْنِ إِلَى السَّقِیفَهِ وَ مَعَهُمَا أَبُو عُبَیْدَهَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ فِى السَّقِیفَهِ خَلْقٌ کَثِیرٌ مِنَ الْأَنْصَارِ وَ سَعْدُ بْنُ عُبَادَهَ بَیْنَهُمْ مَرِیضٌ فَتَنَازَعُوا الْأَمْرَ بَیْنَهُمْ فَآلُ الْأَمْرُ إِلَى أَنْ قَالَ أَبُو بَکْرٍ فِى آخِرِ کَلَامِهِ لِلْأَنْصَارِ إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى أَبِى عُبَیْدَهَ بْنِ الْجَرَّاحِ أَوْ إِلَى عُمَرَ وَ کِلَاهُمَا قَدْ رَضِیتُ لِهَذَا الْأَمْرِ وَ کِلَاهُمَا أَرَاهُ لَهُ أَهْلًا فَقَالَ عُمَرُ وَ أَبُو عُبَیْدَهَ مَا یَنْبَغِى لَنَا أَنْ نَتَقَدَّمَکَ یَا أَبَا بَکْرٍ أَنْتَ أَقْدَمُنَا إِسْلَاماً وَ أَنْتَ صَاحِبُ الْغَارِ وَ ثَانِىَ اثْنَیْنِ فَأَنْتَ أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ وَ أَوْلَانَا بِهِ فَقَالَتِ الْأَنْصَارُ نَحْذَرُ أَنْ یَغْلِبَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ مَنْ لَیْسَ مِنَّا وَ لَا مِنْکُمْ فَنَجْعَلُ مِنَّا أَمِیراً وَ مِنْکُمْ أَمِیراً وَ نَرْضَى بِهِ عَلَى أَنَّهُ إِنْ هَلَکَ اخْتَرْنَا آخَرَ مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ بَعْدَ أَنْ مَدَحَ الْمُهَاجِرِینَ وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرَ الْأَنْصَارِ مِمَّنْ لَا یُنْکَرُ فَضْلُهُمْ وَ لَا نِعْمَتُهُمْ الْعَظِیمَهُ فِى الْإِسْلَامِ رَضِیَکُمْ اللَّهُ أَنْصَاراً لِدِینِهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ . . . . . . . . . . بحارالأنوار 28 175 باب 4 . . . . . ص : 175 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image