حضور قلب /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

تعظیم و بزرگداشت خداوند، چه تأثیری در حضور قلب و ایجاد خشوع و خضوع در انسان دارد؟


از جمله کارهایى که باید براى تحصیل حضور قلب و توجّه انجام داد ، این است که انسان ، پیش از نماز لحظاتى را به تفکّر مشغول گردد و توجّه خود را به خدا معطوف سازد . براى چند دقیقه در مصلاّ و جایگاه نماز ، خود را از غیر خدا فارغ کند ، دل را از افکار و خیالات واهى خالى سازد و با متمرکز ساختن حواس خود و به فراموشى سپردن گرایش هاى دنیوى ، سعى کند حضور قلب پیدا کند . البته با تفکر و پشیمانى در از دست دادن منافع معنوى نماز و جبران زیان و خسارت هاى گذشته ، این مهم بهتر حاصل مى گردد . قبل از شروع نماز ، لازم است انسان افکار خود را کنترل کند و تا آنجا که مى تواند توجّه خود را به نماز و محل نماز و سجده معطوف دارد و اگر در جاى خلوتى است و کسى متوجه او نمى شود ، راحت و سبک بنشیند تا فشارى به بدنش وارد نگردد و بعد از تمرکز حواس ، حضور خدا را تصور کند وبه خود بباوراند که در محضر خداى متعال قرار گرفته است . وقتى در نماز « الله اکبر » مى گوید و باور دارد خدا از همه کس بزرگ تر است و عظمت او را کرانه نیست ، لحظه اى از درک حضور او و توجّه و به او غافل نمى گردد . در ابتداى امر ، ما ناتوان از درک عظمت خداوند هستیم و تنها این الفاظ را بر زبان جارى مى سازیم و نمى توانیم عظمت و بزرگى خدا را توصیف کنیم : یعنى چه خدا بزرگ است ؟ یا خدا چقدر از انسان و سایر موجودات والاتر و بزرگ تر است ؟ اصلاً ذهن ما ظرفیت درک خدا را ندارد گرچه انسان با توجّه به آثار الهى و با سعى و تلاش و پیمودن مراحلى ، تا حدى مى تواند عظمت خدا را درک کند . وقتى انسان با توجّه به عظمت آفرینش ، تا حدّى عظمت خداوند را شناخت ، باید در نماز متوجه باشد در برابر چه کسى ایستاده است . آیا در برابر چنین موجودى جا دارد به فکر نان ، آب لباس و خانه و وسایل دیگر باشد ؟ مگر همه هستى ، انسان ها ، کره خاکى و دریاها و کوه ها در برابرخدا ، چه ارزشى دارند که انسان خدا را رها کرده و به دنبال شکم و لباس و زن و بچه و بالاخره به دنبال دنیا برود ؟ آیا انسان عاقل چنین مى کند ؟ بنابراین از جمله امورى که باعث مى گردد انسان حضور قلب پیدا کند ، این است که قبل از نماز در عظمت خداوند تفکر کند و درک کند که در برابر چه کسى ایستاده است ، « تعظیم » یکى از حالات قلب است که موجب آرامش و خشوع و شکستگى « خاطر » در مقابل پروردگار و باعث پیدایش معرفت به عظمت و جلال ذات اقدس حق به اندازه اى که براى بشر امکان دارد مى شود ، و عمده ترین نشانه حضور قلب در نماز و مهم ترین نشانه کمال ایمان و همه عبادات ، وجود همین حالت است . تعظیم ، غیر از حضور قلب و فهمیدن است چه بسا آدمى غیر خود را مخاطب قرار مى دهد در حالى که دلش حاضر است و مى فهمد که چه مى گوید ، اما مخاطب را بزرگ نمى دارد . مولوى درباره فهم معانى نماز و بیرون کشیدن اسرار آن و رعایت طمأنینه و تعظیم در نماز مى گوید : در نماز این خوش اشارت ها ببین تا بدانى کین بخواهد شد یقین بچه بیرون آر از بیض نماز سر مزن چون مرغ بى تعظیم و ساز تعظیم حالتى است که از دو شناخت پدید مى آید : یکى معرفت نسبت به جلالت و عظمت شأن پروردگار است زیرا آن که به بزرگى اش اعتقاد ندارد ، نفس را به بزرگداشت او وا نمى دارد ! ! این معرفت از اصول ایمان است و دیگرى معرفت به حقارت و ذلت نفس خویش است و دانستن آن که بنده اى تسخیر شده ، تحت قدرت ، و ناتوان از جلب سود و دفع زیان خود است . از این دو معرفت ، حالت فروتنى و خشوعى پدید مى آید که به آن تعظیم مى گویند . مادامى که شناخت جلال پروردگار با شناخت حقارت نفس در نیامیزد ، حالت تعظیم ، پدیدار نمى گردد زیرا کسى که بر خود اعتماد دارد و خود را از خدا بى نیاز مى داند بر فرض آن نسبت به عظمت و جلال و قدرت و کمال پروردگار معرفتى به دست آورد ، نسبت به او فروتن و خاشع نمى گردد . به هرحال درک عظمت و بزرگى کسى ، بستگى به مقدار شناخت و معرفت به او دارد و هر مقدار این شناخت بیشتر باشد ، بستگى به بزرگى او بیشتر جلوه گر مى شود و هنگامى که خداوند را به بزرگى و عظمت بشناسد ، طبعاً در برابرش با نهایت خضوع ، حضور و توجّه قرار مى گیرد چنان که در مقابل پادشاه بزرگى صحبت مى کند و اگر خدا را هم به عظمت و قدرت کامل بشناسد ، در حال عبادت ، با کمال توجّه و حضور قلب در مقابلش قرار مى گیرد . ابان مى گوید : به امام صادق ( علیه السلام ) عرض کردم : على بن الحسین ( علیهما السلام ) را دیدم که در حال نماز رنگ به رنگ مى شد ! فرمود : آرى او معبود را که در برابرش ایستاده بود ، کاملاً مى شناخت . 1 هنگامى که انسان خدا را به عظمت بشناسد ، همه چیز در نظرش کوچک جلوه مى کند . تشبیه زیبایى در این باره وارد شده است : « خلبان هر چه بالاتر مى رود و اوج مى گیرد ، زمین در نظرش کوچک تر جلوه مى کند . انسان هم هر چه بیشتر به عظمت خداوند آشنا مى شود ، غیر خدا در نظرش کوچکتر مى شود » . و به فرموده امیرالمومنین ( علیه السلام ) : « عَظُمَ الخالِقُ فِى اَنْفُسِهِم فَصَغُرَ مادُونَهُ فِى اَعْیُنَهَم » 2 « خدا به عظمت و بزرگى در قلب و روح اهل معرفت وحق جلوه کرده است و از این رو غیر خدا و هر چه هست در نظرشان کوچک است » . ره عقل جز پیج در پیچ نیست بر عارفان ، جز خدا هیچ نیست توان گفت این نکته با حق شناس ولى خرده گیرند اهل قیاس که پس آسمان و زمین چیستند بنى آدم و دیو و دد کیستند همه هر چه هستند از آن کمترند که با هستیش نام هستى برند عایشه گوید : پیامبر خدا ( صلى الله علیه و آله و سلم ) با ما و ما با وى سخن مى گفتیم . چون وقت نماز فرا مى رسید ، پیامبر به سبب توجّه به عظمت حق تعالى ، چنان بود که گویى ما را نشناخته و ما او را نمى شناسیم . 3 امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) آن گاه که شروع به وضو مى نمود ، از ترس خدا رنگ رخسارش تغییر مى کرد و چون وقت نماز مى شد رعشه بر اندام آن حضرت مى افتاد و رنگش دگرگون مى گشت . از آن حضرت درباره علت این امر سوال شد فرمود : وقت اداى امانتى رسیده که خدا آن را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشت اما آنها از قبول آن ابا نمودند و از تحمیل آن ترسیدند . 4 گاهى نیز امیرالمؤمنین وقتى که داخل نماز مى شد ، همچون بنایى ثابت و استوار و بدون تحرّک بود ، و یا همانند عمودى ایستاده بود که هیچ گونه تحرکى نداشت و بسا رکوع و سجودش ، طولانى مى شد و بدن مبارکش از بس بى حرکت بود که گاهى مرغى بر پشت مبارک آن حضرت مى نشست ، و احدى جز على بن ابى طالب ( علیه السلام ) و على بن الحسین ( علیهما السلام ) طاقت نداشت که مانند رسول خدا نماز بخواند . 5 جمیع بن عمیر گوید : در محضر امام صادق ( علیه السلام ) بودم ، آن حضرت از من پرسید : جمله « الله اکبر » یعنى چه ؟ عرض کردم : یعنى « خدا بر همه چیز بزرگ تر است » . فرمود : « مطابق این معنا ، خدا را چیزى تصور کردى و سپس مقایسه با سایر چیزها نمودى و او را بزرگ تر از آن چیزها تصور نموده اى » ( و این تشبیه است ) . عرض کردم : « پس معنا الله اکبر چیست ؟ » فرمود : معنایش این است که : « الله اکبر من ان یوصف » خداوند بزگ تر از آن است که توصیف گردد » . به عبارت روشن تر ذات پاک خدا را محدود نکن به اینکه : او در طرفى و سایر مخلوقات را در طرف دیگر قرار دهى ، و بگویى او از همه بزرگ تر است در نتیجه مرتکب تشبیه گردى . 6 ادب و سرّ تعظیم بعضى از بزرگان براى داشتن حالت تظعیم و توجّه به عظمت خالق در نماز چنین سفارش کرده اند : هرگاه به تکبیرات نماز مشغول شدى ، عظمت خدا را بیاد آر و خود و عبادت ناقابلت را اندک بشمار و چنان وانمود کن که به نحو شایسته از انجام وظایف و حق عبادت او کوتاهى نموده اى . و هنگامى که مى گویى : « الّهُمَّ اَنت المَلک الحق » پروردگارا ! پادشاه حقیقى و بى نیاز تویى عظمت و توانایى و استیلا او را بر تمام عوالم متذکر باش و به خود که در کمال ذلّت و انکسارى ، متوجّه باش و به گناهان خود اعتراف کن و چون گفتى : « عَمِلتُ سَوء وَ ظَلَمتُ نَفْسىِ فَاغْفِرلى اِنَّهُ لایَغْفِرُ الذّنوب الاّ انت » « پروردگار ! من مرتکب کارهاى ناپسند شدم و به خود ستم کردم از گناهان من در گذر که جز تو آمرزنده اى نیست » ، دست به استغفار بردار و با کمال حضور قلب دعوت او را اجابت کن که تو را بدین خدمت قابل مأمور داشته است و خود را در برابر او مجسّم کن و ببین و بدان که او به زودى دعوت هر خواننده را اجابت مى کند و آوازش را مى شنود و چون بگوید : « لَبَّیک و سَعیدک وَ الخَیر فى یدیک » ، بداند که خیر دنیا و آخرت در دست اوست و دیگرى مدخیلتى ندارد و چون بگوید : « والشَّر لَیْسَ اِلَیک و المَهدى من هدیت » ، بدى در حضرت تو راه ندارد و هدایت یافته کسى است که تو او را هدایت کرده باشى . به راستى او را از ظلم و ستم و بدى پاک بداند و هدایت و اراشد محض را ویژه او شمارد و چون مى گوید : « عَبْدُکَ و اِبنَ عَبْدِکَ مِنکَ وَ بِکَ والیک » « به راستى طوق بندگى او را به گردن افکنده و قوام وجود خود را در دست او ببیند و سلطنت بر ماسوا را خاصه او بداند و بازگشت همگان را به سوى او ببیند که آغاز و انجام همه در دست اوست . 7 پى نوشت ها : . 1 بحارالانوار ، ج 84 ، ص . 2 . 236 نهج البلاغه ( فیض الاسلام ) ، خطبه . 3 . 184 المحجه البیضاء ، ج 1 ، ص . 4 . 350 اسرار الصلاه ، ص . 5 . 312 میزان الحکمه ، ج 5 ، ص . 6 . 382 معانى الاخبار ، ص . 11 . 7 حقایق فیض کاشانى ، ص . 458 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image