کلام /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

با چه دليل عقلي اثبات مي شود که چيزي که داراي اوصاف عالم ماده و مثال و عقل مي باشد هرگز نمي تواند واجب الوجود بالذات (خداوند) باشد؟


اگر عالم عقل و عالم مثال و عالم ماده روشن شود، به خوبي آشکار مي شود که چرا واجب بالذات نمي تواند اوصاف اين عوالم سه گانه را داشته باشد. عالم عقل: عالم عقل عالم بسيط ترين و کامل ترين موجودات امکاني است. يعني واجب بالذات نمي باشند. از خصوصيات عالم عقل آن است که عاري از ماده و آثار ماده است يعني در افعال و ذات خود به مادّه نياز ندارد. مرتبه وجودي عالم عقل بالاترين مرتبه وجودي عالم امکاني است عالم عقل از عالم مثال و عالم ماده به واجب تعالي نزديک است و سايه نظام الهي مي باشد. نيکوترين نظام و متقن ترين نظام ممکنات نظام عالم عقل است. اين عالم خالق عالم مثال مي باشد و در رتبه مقدم بر عالم مثال قرار دارد. عالم مثال: عالم مثال واسطه بين عالم عقل و ماده است اين عالم به واسطه مکاشفات عرفاء تأييد شده است و در نصوص ديني نيز وارد شده است. اين عالم در سايه نظام عالم عقلي است در اين عالم ماده نيست يعني موجودات اين عالم مجرد از ماده هستند ولي آثار ماده را دارند. مثل اين که انسان شخصي را در خواب مي بيند در حالي که آن شخص ماده ندارد ولي آثار ماده در آن وجود دارد اين عالم نيز عالم امکان است و خالق اين عالم، عالم عقل مي باشد. عالم ماده: عالم ماده بعد از عالم مثال قرار دارد. در اين عالم هم ماده وجود دارد و هم آثار ماده. در اين عالم از هيولاي اولي گرفته تا نفوس انساني از اين عالم پديدار مي شود اين عالم خالق تمام موجودات مادي مي باشد. بعد از اين مقدمات سه گانه به خوبي روشن شد اين عوالم سه گانه موجودات امکاني مي باشد نه واجب بالذات: پس دليل اين که اينها نمي توانند واجب بالذات باشند اين است که اينها مخلوق خداوند هستند ممکن الوجود مي باشند. اما اين که چرا خداوند اوصاف اينها را نمي تواند داشته باشد اين است که صفاتي که در موجودات امکاني مثل علم و حيّ و قدرت وجود دارد خداوند به نحو اکمل و اتم آنها را دارا است استاد مصباح يزدي در اثبات صفات براي خداوند مي فرمايند: ساده ترين راه براي اثبات حيات و قدرت و علم الهي اين است که اين مفاهيم هنگامي که در مورد مخلوقات به کار مي رود حکايت از کمالات آنها مي کند پس بايد کامل ترين آنها در علت هستي بخش موجود باشد زيرا هر کمالي در هر مخلوقي يافت شود از خداي متعال است و بخشنده آنها بايد واجد آنها باشد. وقتي موجودي زنده است بايد به وجود آورنده آن در مرتبه اعلي حيّ و زنده باشد پس خداوند صفات موجودات امکاني را به نحو اکمل و اتم دارد هر صفتي که در موجودات امکاني کمال حساب شود کامل ترين آن را ذات باري تعالي دارد امّا صفاتي که باعث نقصان ذات باري تعالي محسوب شود خداوند از آنها دور مي باشد مثل مکان داشتن و راه رفتن. دليل ديگري که مي توان براي عدم اتصاف ذات حق به اوصاف عالم ماده و غيره آورد اين است که عوالم سه گانه محدود مي باشند يعني حد و حدود و مرز مشخصي دارند مثلا عالم ماده جا و مکان اشغال مي کند. و اندازه مشخصي دارد در حالي که ذات حق نامحدود است اگر ما صفات عوالم سه گانه را نسبت به خدا دهيم خداوند محدود مي شود صفت علم در عوالم سه گانه محدود مي باشد ولي علم الهي نامحدود است علت دور بودن خداوند از اين اوصاف به خاطر محدود بودن صفات عوالم سه گانه است. در عالم ماده و مثال هم ماده وجود دارد و هم آثار آن (در عالم مثال ماده نيست) اين ها با صفات الهي سازگار نيستند چون خداوند دور از ماده است اصلا جسم نيست اگر اين ماده و آثار را متصف به خدا کنيم با نامحدود بودن خداوند سازگاري ندارد. درست است که عالم عقل عالم مجردات تام مي باشد يعني عقل اول، موجودي است مجرد از اجسام و مواد در ذات و تأثير، ولي اين عالم مخلوق و ممکن بالذات و محدود مي باشد. تفاوت اصلي اين عالم با ذات واجب در همين مرحله است استاد جوادي آملي درباره ذات واجب و عالم عقل مي فرمايد: ذات الهي و وجود واجب به وصف و نعتي مقيد نمي شود. در عليت خداوند نسبت به غير خود، تصوير معلولي که به عنوان دريافت کننده فيض و مستعطي مغاير با عطا و فيض باشد، دشوار بلکه غير ممکن است. زيرا مستعطي و دريافت کننده فيض قبل از عطا هيچ واقعيت ندارد تا ظرف اضافه و دريافت فيض باشند بنابراين، معلولِ واجب حقيقي جز عطا و فيض خداوند نمي تواند داشته باشد و معلول چون هويتي جز اضافه و يا فيض ندارد تمام حقيقت آن در اضافه و اتکاء به فاعل قرار مي گيرد. با اين بيان مشخص مي شود که عقل اوّل قبل از عطاء و فيض الهي هيچ موجوديتي نداشته است و در فقر محض بوده است باز استاد مي فرمايد: واجب تعالي به لحاظ اسم شريف الله که متضمن جميع اسماء مي باشد منشأ تکوين و ظهور فيض مستنبط عالم عقل و وجود مطلقي مي شود که همه کمالات را به تبع دارد. پس نتيجه بحث اين مي شود که خداوند و عالم عقل مجرد تام هستند ولي تفاوت و عدم اتصاف صفات عالم عقل به خداوند در اين است که عالم عقل قبل از موجود شدن هيچ واقعيتي نداشتند بلکه در فقر محض بوده اند و متصف و متعين به يک هويت مي شوند و محدوديت در ذات و افعال دارند در حالي که اينها در ذات واجب راه ندارد ولي عالم مثال که مجرد از ماده است آثار ماده را دارد. اين عالم نيز صفاتش به خداوند راه ندارد چون علاوه بر تفاوت هاي عالم عقل، اين عالم آثار ماده در آن وجود دارد. عالم ماده که هم ماده و آثار آن در اين عالم وجود دارد داراي محدوديت هاي ذاتي و ماده و آثار آن است در حالي که ذات حق نه جسم است و نه جسماني و نه آثار جسم بر آن مترتب مي شود. اين عوالم سه گانه متصف به صفات و متعين به يک هويت هايي هستند در حالي که خداوند متصف و متعين به هويت نيست. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image