فرق عرفان و تصوف (۲) /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

در پاسخ شما دوست عزیز باید گفت نظرات مختلفی در مورد نسبت عرفان و تصوف مطرح شده است.


در پاسخ شما دوست عزیز باید گفت نظرات مختلفی در مورد نسبت عرفان و تصوف مطرح شده است. این نظرات گروه‌های مختلفی اعم از مخالفین افراطی عرفان و تصوف و یا موافقین افراطی آن را و بعضا کسانی که سعی داشته اند نظری فارغ از تعصب ارائه دهند را در بر گرفته است. در این جا با توجه به پرسش شما که تنها تفاوت این دو اصطلاح را خواسته اید از شرح لغوی این دو اصطلاح صرف نظر کرده و تنها به برخی از اقوال در نسبت بین این دو اصطلاح می‌پردازیم. برخی عرفان را بخش نظری و تصوف را بخش عملی این علم می شناسند. گروهی نیز قائل به این مسأله هستند که عرفان بخش عملی تصوف شمرده می شود و پاره ای نیز عکس این نظر را دارند یعنی تصوف را بخش عملی عرفان می دانند. در این دو قول تصوف در قول اول کلی بوده و عرفان جزئی از آن شمرده می شود و در قول دوم عرفان کلی بوده و تصوف جزئی از آن به حساب می آید. شهید مطهری نیز به عنوان یکی از محققین آگاه عرفان را بخش فرهنگی و تصوف را بخش اجتماعی این علم می داند که قائل است عرفا نیز مانند سایر بخش های فرهنگی، اندیشمندانی را تربیت کرده و نظراتی را ارائه داده اند اما یک تفاوت با سایر اندیشمندان فرهنگی نظیر فلاسفه، کلامیون و ... دارند و آن این که گروهی از آنان فرقه هایی با آداب و رسومی خاص پدید آورده و احیانا بدعت هایی را نیز ایجاد کرده اند. البته شهید مطهری نظر اتی بسیار منصفانه نسبت به این طبقه داشته و قائل است که این گروه نیز مانند سایر طبقات فرهنگی نهایت خلوص را نسبت به آموزه های اسلامی داشته و حتی نظرات خود را به منابع اسلامی منطبق می کرده اند؛ اما در هر صورت دراین راه دچار انحرافات و احیانا بدعت هایی نیز شده اند. اما نظر غالبی که در این زمینه مطرح است این است که واژه عرفان و تصوف از نیمه دوم قرن دوم هجری قمری رایج بوده و به یک گروه گفته می شده است. این یکپارچگی ادامه یافته تا این که بنا به دو قول در قرن هفتم با ظهور إبن عربی بنیانگذ ار عرفان نظری ویا در قرن دهم با ظهور صفویه و رسمی شدن مذهب شیعه در ایران و ورود علمای شیعه به این عرصه این دو واژه به تدریج از یکدیگر جدا شده اند. گروه هایی که آنان را تصوف می خواندند در تقریبا سه بخش مجزا (کسانی که تحت سلسله های معروف تصوف از جمله نعمت اللهیه، قادریه، نوربخشیه، چشتیه، نقشبندیه و ... قرار داشتند و کسانی که به عرفان نظری محیی الدینی پرداخته و فارغ از سلسله قرار داشتند و درویشان بی شرعی که در شمار هیچ یک از دو گروه سابق نبودند و به اسم درویش شهرت داشتند) قرار داشتند. گروهی که آنان را عرفا می خواندند عبارت بودند از علمایی از علمای شیعه که با عرفان محیی الدینی یعنی جهان بینی عرفانی آشنا بوده و در کنار آن به سیر و سلوک نیز مشغول بوده و تمام دغدغه آنان انطباق آموزه های نظری و عملی عرفان با منابع شیعی و سخنان اهلی بیت بود؛ به این گروه علمای عارف اطلاق می شد. تقریبا می توان گفت از زمانی که مشایخی از تصوف دارای مشرب شیعی شده و این انحصار از اهل سنت در آمد؛ گروه علمای عارف را تحت عارفان و دیگران را که آداب و رسومشان مملو از بدعت ها و تحریف ها گشته بود را صوفی می خوانند. در حقیقت زمان حافظ و سعدی و مولانا این دو اصطلاح یک بوده و هر دو به این بزرگواران اطلاق می شده است اما از برهه ای که ذکر آن رفت این دو واژه از یکدیگر جدا شده و تصوف بار منفی پیدا کرده است. گرنه اگر به معنای واقعی تصوف و نظر مشایخ سابق و پیشین تصوف در زمینه آن رجوع کنیم می توان گفت صوفیان حقیقی همان علمای عارفی هستند که دلشان صافی و آموزه هایشان عاری از هر گونه بدعت و انحراف از این دین حنیف می باشد. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image