کلام /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

آیا وسعت علم غیب امام ـ علیه السلام ـ تنها در بعد تشریع است یا فراتر از آن؟ در صورتی که دایره علم غیب امام ـ علیه السلام ـ فراتر از این محدوده باشد، شعاع آن چه مقدار است و تا کجا امتداد می یابد؟


این پرسش منوط به تعریف برخی واژه ها و مفاهیم است که مختصراً از نظر می گذرانیم: الف ـ واژه «علم» در لغت به معنای ادراک حقیقت و ذات هر چیز است. «اصل در ماده، حضور و احاطه بر چیزی است و این احاطه با اختلاف قوا و حدود آن فرق می کند؛ اگر علم همراه با تشخیص و درک ویژگی های شیء باشد «معرفت» است و اگر علم به حد آرامش و اطمینان برای انسان برسد به معنای «یقین»خواهد بود». ب ـ واژه «غیب» در زبان عرب به معنای چیز ناپیدا و نهانی است. که گاه در برابر «شهادت» و گاه در برابر «حضور» بکار می رود. ج ـ از منظر دین، جهان هستی به دو قسم «غیب» و «شهادت» تقسیم می گردد. عالم ماده که با حواس درک می شود، عالم شهادت است و عالم ماورای ماده که با حواس، درک نمی شود عالم غیب است. د ـ غیب نیز دو گونه است. 1ـ غیب نفسی که اساساً با حواس درک نمی شود و مربوط به ماورای ماده است و برخی آن را غیب «اصلی و مطلق» نامیده اند. 2ـ غیب نسبی که جزء عالم ماده است و قابل احساس با حواس نیز هست، ولی در بعضی شرایط قابل احساس است، نه در همه شرایط. وصف شیء به غایب و غیبی بودن، وصف به حال متعلّق موصوف است، یعنی به اعتبار نسبت او با دیگران گفته می شود غایب است و گرنه هر چیزی برای خودش حاضر است و هیچ چیزی در محدوده هستی خود از خودش غایب نیست. پس از بیان مقدمات مذکور، اکنون به بررسی سوال مورد نظر می پردازیم: مسأله علم امام ـ علیه السلام ـ از مسایلی است که همواره اذهان پیروان ائمه ـ علیهم السلام ـ را به خود مشغول داشته است. اگر چه اصل آگاهی امام ـ علیه السلام ـ از غیب به طور سر بسته و اجمالی مورد اتفاق همه علمای شیعه، اعم از محدثین، مفسّرین، فقها، عرفا، فلاسفه و غیر ایشان می باشد، به قول مخالف در این باره دست نیافتیم، ولی در عین حال، اختلاف نظرهای اساسی در این رابطه وجود دارد که یکی از آن ها اختلاف در تعیین دامنه و گستره دانش غیبی معصومین ـ علیهم السلام ـ می باشد. آن چه در متون کلامی شیعه در باب علم امام ـ علیه السلام ـ مورد تأکید واقع شده، این است که امام باید نسبت به معارف و احکام شریعت علم کامل و بالفعل داشته و هم چنین به مصالح و مفاسد امور مردم و اصول و موازین مدیریت سیاسی آگاهی کافی داشته باشد، بنابر این تمامی متکلمان شیعه به دانش غیبی امام ـ علیه السلام ـ در بعد تشریع معترفند. علاوه بر این، ایشان به طور سر بسته و اجمالی، علم غیب فراتر از بعد تشریع را نیز برای امام پذیرفته اند و هیچ یک منکر آن نیستند. اگر چه به عقیده آن ها برخورداری از چنین دانشی لازمه مقام امامت و از شرایط و صفات ضروری امام نیست، اما خداوند متعال آن ها را مورد اکرام ویژه خود قرار داده و چنین معرفت هایی را به آنان اعطا می کند. لیکن آن چه مورد نزاع و مناقشه واقع شده، تعیین دامنه و گستره دانش غیبی فراتر از بعد تشریع است، در این زمینه دو نظر عمده وجود دارد: 1ـ گروهی از علما ـ که اکثریت علمای متأخر شیعه را تشکیل می دهند، بر این باورند که بندگان برگزیده الهی از همه امور مربوط به گذشته، حال و آینده آگاهند و هیچ چیزی از رویدادهای جهان بر آنان پوشیده نمی ماند، مگر آن دسته از علومی که مختص ذات باری تعالی است و احدی را بر آن ها مطّلع نگردانیده است، و تنها تفاوت دانش آنان با علم خداوندی در این است که یکی ذاتی و ازلی و دیگری غیر ذاتی و زمان مند است و همین امر کافی است تا هیچ مجالی برای ادعای اتحاد این دو علم باقی نگذارد. از نظر این گروه روایات فراوانی که با صراحت آگاهی امامان ـ علیهم السلام ـ «از آن چه بوده و خواهد بود تا روز قیامت» را بیان می دارد، بهترین گواه بر این مدعاست، به علاوه پیش گویی های فراوانی از ائمه ـ علیهم السلام ـ که در کتب مناقب و حدیث نقل شده است. این دیدگاه غالباً از سوی فلاسفه و عرفا مطرح می شود که برای اثبات و تبیین آن به مبانی فلسفی و عرفانی خویش تمسّک می جویند. از منظر فلاسفه حکمت متعالیه، چون علم مساوق با وجود است، از نظر کمال و نقص نیز از وجود تبعیت می کند. بنابر این شدت و ضعف علم در هر موجودی، به سعه وجودی آن وابسته است و هر چه سعه وجودی موجودی برتر و بالاتر باشد، گستره علمی او نیز فزونتر خواهد بود و انبیا و اولیای الهی، چون از بالاترین و برترین درجه وجودی در بین مخلوقات الهی برخوردارند، علم آن ها نیز، دارای مرتبه ای عظیم و برتر از سایر مخلوقات است. از منظر عرفا نیز، از آن جا که امام، انسان کامل و خليفة الله و مظهر اسم جامع الله است، نسخه عالم کبیر بوده که تمام نسخه ها و کتب عالم در درون او جمع است. در کتاب های اهل عرفان چنین کسی را «صاحب مقام قلب» می دانند که تمام حقایق مکشوفاً و محصلاً در او محقق است. 2ـ در مقابل گروهی دیگر از علما و اندیشمندان، علم تفصیلی امام به تمام جزئیات و حوادث عالم را انکار کرده بر این باورند که ممکن است خداوند ایشان را مورد اکرام ویژه خود قرار داده و آن ها را از برخی حوادث آگاه کند ولی چنین نیست که آن بزرگواران از همه حوادث بدون استثنا مطلع گردند و اصولا ًچنین علمی لازمه مقام امامت نیست. این دیدگاه غالباً از سوی علمای متقدّم شیعه مطرح شده که امروزه نیز پیروانی دارد. از نظر این گروه شواهد روایی و تاریخی فراوانی وجود دارد که حاکی از عدم آگاهی ائمه ـ علیهم السلام ـ از برخی امور است. هم چون روایت ذیل که از امام علی بن الحسین ـ علیه السلام ـ نقل شده است. ایشان فرمودند: «اگر آیه اي در قرآن مجید نبود، من شما را از آن چه در گذشته روی داده و حوادثی که در آینده تا قیامت روی می دهد، آگاه می ساختم! کسی عرض کرد: کدام آیه؟ فرمود: آن جا که خداوند می فرماید: او هر چیزی را بخواهد محو می کند و هر چیزی را بخواهد ثابت می دارد و ام الکتاب نزد اوست». با بررسی دو دیدگاه و ارزیابی آن ها به نظر می رسد دیدگاه نخست که ادله عقلی و شواهد نقلی را توأماً لحاظ کرده، به صواب نزدیک تر بوده و با شأن و منزلت وجودی امام سازگارتر است. با این وجود این مسأله از جمله مسایلی است که ارائه نظری واحد و رأیی ثابت پیرامون آن دشوار است. چرا که اولاً؛ در لسان روایات گاه تعارضاتی دیده می شود که همین امر منجر به بروز اختلاف نظر در این باب شده است ثانیاً؛ حقیقت وجودی و منزلت شهودی امام ـ علیه السلام ـ که صاحب مقام خلافت و ولایت کلیه الهیه می باشد، امری نیست که با عقول بشری بتوان به معرفت آن نایل آمد. این مسأله ای است که در کلمات ائمه بسیار به آن اشاره شده است: «همانا امامت، قدرش والاتر و شأنش عظیم تر و منزلتش عالی تر و مکانش منیع تر و رسیدن به حقیقتش مشکل تر از آن است که مردم بتوانند با عقل های خود بدان دست یابند.» اما قدر مسلم آن است که ائمه ـ علیهم السلام ـ با توجه به رسالت عظیم و شأن و منزلت منیعی که در عالم امکان، از جانب خداوند به آن ها عطا شده است، صاحب چنین دانشی هستند، لیکن گاه حکمت و مصلحت الهی اقتضا مي کرده که اموری بر آن ها پوشیده بماند و یا اینکه اساساً آن علوم جزء علوم مکنون و مخزون الهی اند که احدی را از آن ها مطّلع نگردانیده است. امام صادق ـ علیه السلام ـ در این زمینه فرمودند: «همانا خدا را دو علم است: علم مکنون و مخزون، که جز او کسی نداند و بدا از این علم می باشد و علمی که به ملائکه و رسولان و پیغمبرانش تعلیم داده که ما آن را می دانیم.» .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image