حدیث /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

شخص مورد نظر از خطبه 219 (و در برخي 228) را بنياد نهج البلاغه،عمر و استاد دشتي، سلمان فارسي و استاد شهيدي، مجهول الهويه معرفي مي کند، کدام صحيح است؟ و اگر عمر باشد چه محذوري دارد؟


خطبه اي كه در سؤال به آن اشاره شده در برخي از نهج البلاغه ها با رقم 228 ذكر شده از جمله در نسخه فيض الاسلام، ترجمه دشتي، شرح ميرزا حبيب اللّه خوئي با همين رقم ذكر شده و در شرح ابن ابي الحديد با رقم 223 ذكر شده است. حضرت علي ـ عليه السلام ـ در اين كلام كوتاه خود كه با «لله بلاد فلان...» آغاز مي شود از شخصيتي تعريف مي كند كه در دوران زندگي خود وظائف خويش را انجام داده و پاك دامن و با جامه پاك و عيب كم از دنيا رفته و در طول حيات خويش در حفظ سنّت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و اطاعت خدا كوشيده، مرض ها را علاج و دردها را دوا نموده و قبل از فتنه، دار دنيا را وداع گفته است. او كسي بوده كه از خير و نيكي دنيا بهره مند شده و از شر و بدي آن رهائي يافته است. در مورد اين كه منظور حضرت از اين شخص چه كسي بوده ميان شارحان نهج البلاغه اختلاف شديدي است. شارحان اهل تسنن مثل ابن ابي الحديد معتزلي اين كلام حضرت را اشاره به خليفه دوّم مي داند و مي گويد علي ـ عليه السلام ـ آن را بعد از مرگ عمر بيان نموده است. در حالي كه چنين كلام و توصيف از امير مؤمنان ـ عليه السلام ـ در مورد عمر با مواضع حضرت نسبت به خلفاء و نيز با سائر خطبه هاي حضرت كه در نهج البلاغه موجود است، سازگاري ندارد زيرا حضرت علي ـ عليه السلام ـ در خطبه هاي ديگر نهج البلاغه از غصب خلافت و از دست خلفا شكايت مي كند و بر حقانيت خويش نسبت به منصب خلافت به وصيت و گاهي به قرابت و گاهي به اولويت استدلال مي نمايد و در خطبه شقشقيه كه خطبه سوم نهج البلاغه است بعد از آن كه از اولويت خود سخن مي گويد و از ابوبكر شكايت مي كند، در مورد عمر مي فرمايد: «ابو بكر حكومت را به دست كسي (عمر) سپرد كه مجموعه اي از خشونت، سختگيري، اشتباه و پوزش طلبي بود ... چون عمر ايامش به پايان رسيد شورائي تشكيل داد و مرا در رديف جماعتي قرار داد و پنداشت كه من همسنگ آنان مي باشم، پناه بر خدا و أمان از اين شورا.» بنابراين نمي توانيم بگوئيم مصداق اين وصف و كلام بليغ امام علي ـ عليه السلام ـ شخص عمر است. به ويژه آن كه يكي از اوصافي كه در سخنان حضرت بيان شده اين است كه «سنّت پيامبر را بر پاداشت» و مي دانيم بر پا داشتن سنت پيامبر به معناي بازگشت به عصر رسول الله و پشت پا زدن به بدعت هاست در حالي كه خود عمر از كساني است كه بعد از پيامبر بدعت به وجود آورد از جمله بدعت هاي او نماز تراويح است كه خود مي گفت: خوب بدعت است. ثانيا بر فرض آن كه اين سخنان مولاي متقيان در مورد عمر باشد مي توان گفت که: اين احتمال وجود دارد كه كلام حضرت جنبه جدي نداشته بلكه بر اساس تقيه و توريه و جلب قلوب طرفداران عمر بوده است به خصوص اين كه طبق نقل ابن ابي الحديد از تاريخ طبري، پس از مرگ عمر مغيره بن شعبه مايل بوده است كه از حضرت اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ سخني در مورد عمر بشنود و چه بسا مي خواسته با اين درخواست و سؤال و جواب شري در ميان مسلمانان بر پا كند و حضرت به ملاحظه مصالح مسلمين اين جملات را بيان فرموده وگرنه نظر نهائي و واقعي حضرت درباره خلفاء همان است كه در سائر خطبه هاي نهج البلاغه آمده است. تعبير به «فلان» به جاي نام عمر نيز مي تواند نشانه ديگري بر تقيه و توريه باشد. به علاوه همان طوري كه ابن ابي الحديد از يكي از فرقه هاي زيديه نقل مي كند، اين كلام حضرت ممكن است در واقع تعريض به عثمان و توبيخ او باشد. و نظر به اين جهت كه عمر واقعا داراي چنين صفاتي كه در كلام مولي آمده است ندارد يعني حضرت مي خواهد عثمان را مذمت كند كه گرفتار فتنه شد به گونه اي كه عليه او امت انقلاب نمود و او را كشت. حال كه ثابت شد اين خطبه نمي تواند درباره خليفه دوم باشد و اگر هم باشد از باب مصلحت و توريه خواهد بود بسياري آن را اشاره به مالك اشتر و برخي به سلمان فارسي دانسته اند و احتمال اول مناسب تر است و با موقعيت مالك و نقش او در ميان اصحاب امير المؤمنين و فرماندهي او در لشكر و فكر بلند و عزم راسخش تناسب دارد زيرا در عبارات منقول از آن حضرت چنان مدح بليغي از مالك ديده مي شود كه شايستگي او را براي اين احكام نشان مي دهد از جمله روايتي است كه ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه خود از آن حضرت نقل کرده كه مي فرمايد: «خداي، مالك را رحمت كند كه به يقين براي من چنان بود كه من براي رسول خدا بودم.» و نيز در پايان همين خطبه 228 چنين آمده است: «وظيفه خود را در برابر اطاعت الهي انجام داد و تقواي الهي را به جا آورد، از جهان رفت و مردم را در برابر راه هاي گوناگون واگذاشت كه نه گمراهان در آن هدايت مي يابند و نه جويندگان هدايت، راه خويش را با اطمينان پيدا مي كنند.» اين كلام حضرت مي تواند اشاره باشد به حوادثي كه يكي بعد از ديگري بعد از مالك به وجود آمد كه از آثار جنگ صفين و نهروان بود و منافقان به آن دامن مي زدند و روزي نبود كه فتنه تازه اي بر پا نكنند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image