تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

رابطه ى زهد با توسعه چگونه است؟ اگر زهد را به معناى مصرف كم تر بگيريم، يا نتيجه ى آن، توليد كم تر و ركود نيست؟


زهد پيش ازاين كه يك مفهوم اقتصادى باشد، يك مفهوم عرفانى است. زهد به معناى بى رغبتى به مال دنيا و به تعبير دقيق تر، به معناى اسير مال نشدن و دل نبستن به مال و ساير مظاهر دنياست. اين غير از زهد به معناى كم مصرف كردن است؛ چون ممكن است شخصى داراى سرمايه و ثروت انباشته اى باشد، اما دل به آن نبندد. به اين معنا او زاهد است؛ البته چنين زهدى درشرايط خاصى خود رانشان مى دهد؛ مثلاً اگر لازم شد كسى به جهاد برود اين جا مشخص مى شود كه آيا تعلق خاطر به مال و زندگى، مانع رفتن او به جهاد مى شود يا نه؛ يا در جايى بخواهد حرف حقى بزند كه به موجب آن بخشى از ثروت يا مقام خود را از دست مى دهد، اين جا اگر حرف حق را زد انسان زاهد و آزاده اى خواهد بود. اين زهد به معناى دست يافتن به درجات بالاى كمال است و طبعاً انسان براى رسيدن به اين مقام بايد خود را تمرين دهد و نبايد براى تمرين دادن به هر مقدار كه مى تواند خود را به نعمت هاى دنيوى متنعم كند، بلكه بايد نفس خود را مهار كند. وقتى از حضرت على(عليه السلام) سؤال شد كه شما با اين مقام و جلال و مال، چرا چنين پيراهنى پوشيده ايد؟ حضرت فرمودند: (هذه نفسى اُرَوِّضُها بالتقوى)، اين نفس من است كه من آن را به تقوى تمرين مى دهم؛ يعنى با اين كار، خودم را تربيت مى كنم. انسان نياز به تربيت خود دارد و دست يافتن به مقام زاهدان، نيازمند به چنين تمرينى است. اين تمرين، مستلزم اين است كه انسان داوطلبانه پاره اى از محروميت ها را بپذيرد. طبعاً چنين مسئله اى به عنوان يك مسئله ى عرفانى و اخلاقى مورد توجه است. مكلّف به اين تكليف، انسان كمال خواهى است كه بايد خودش را در چارچوب شرع رياضت دهد، تا به زهد عملى برسد؛ علاوه بر اين، اين زهد عملى، در شرايط ديگرى نيز لازم است؛ مثلاً در جامعه اى كه اكثر افراد آن فقيرند، مؤمن ثروتمند نمى تواند بدون دغدغه ى خاطر، به تنعّم ناشى از ثروت خود مشغول شود و چشم از وضع مردم فقير فرو بندد و لذا يك مسئله ى اخلاقى او را وادار مى كند تا بخشى از نعمت خود را بين ديگران توزيع و تا حدى خودش را محروم كند. هم چنين وقتى انسان در يك مقام حكومتى و اداره ى عمومى قرار گيرد، لازم است كه خودش را از پاره اى نعمت ها و لذت ها محروم كند؛ چون مورد توجه عامه ى مردم، به خصوص فقرا و محرومين قرار دارد؛ و اگر او در نعمت به سر برد، ديگران در حسرت به سر خواهند برد. اميرالمؤمنين على(عليه السلام) وقتى از جانب علاء بن زياد حارثى دعوت شدند كه خانه ى او را با قدوم خودشان متبرك كنند و سر سفره ى او نشستند، او پرسيد نظرتان نسبت به اين خانه چيست؟ حضرت فرمودند: تو در آخرت به اين خانه بيش تر احتياج دارى؛ مگر اين كه در اين خانه از فقرا دست گيرى و اطعام كنى. او كه لطفى از على(عليه السلام) مشاهده كرد، عرض كرد: برادرم عاصم بن زياد، خانه را ترك و زندگى را رها كرده، سربه بيابان گذاشته، لباس پشمينه پوشيده و از خورد و خوراك به اندكى بسنده كرده است. حضرت فرمود: خبر كنيد بيايد. او را به محضر اميرالمؤمنين على(عليه السلام)آوردند. حضرت با عتاب به او گفت: (يا عُدَىَّ نفسه)(عُدَىّ تصغير عَدوّ است)؛ اى دشمن حقير خود! آيا تو تصوّر مى كنى خداوند اين نعمت ها را آفريده و نخواسته تو از آنها بهره بگيرى؟ (أمَا رَحِمتَ أَهلَكَ وَ وُلدَكَ)آيا به خانواده و فرزندانت رحم نمى كنى؟ چرا زندگى ات را رها كرده اى؟ او عرض كرد: يا اميرالمؤمنين! شما مرا نهى مى كنى؛ در حالى كه (أَنتَ فِى خُشُونةِ مَلبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأكَلِكَ)؛ خودت با لباس خشن و آن غذاى ناگوار به سر مى برى! حضرت فرمودند: (وَيحَكَ اِنِّى لَستُ كَأَنتَ)؛ واى بر تو! من مثل تو نيستم. (اِنَّ اللهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الحَقِّ العَدلِ أَن يُقَدِّرُوا أَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ كَيلا يَتَبَيَّغَ بالفَقيرِ فَقرُهُ)[1]؛ من اميرالمؤمنين هستم. خداوند از ائمه ى حق و عدل عهد گرفته است كه بر خود سخت گيرند و هم چون فقرا و طبقه ى ضعيف مردم باشند؛ يعنى اين زهد مال تو نيست، بلكه مخصوص رهبران است؛ البته براى رسيدن به مقامات والاى انسانى و عرفانى، اين زهد لازم است، ولى نه هميشه و همه جا. در اسلام اصل بر استفاده از نعمت ها و لذت هاست و در اين مورد آيات فراوانى داريم. (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ)؛[2] (قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا خالِصَةً يَوْمَ الْقِيامَةِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْم يَعْلَمُونَ)؛[3] چنين آياتى، نشان دهنده ى اين است كه خداوند مؤمنين را به بهره گيرى از نعمت ها تشويق مى كند؛ هم چنين در روايات است كه امام صادق(عليه السلام)گندم مورد نياز سالانه ى خانواده را، به هنگام به دست آمدن محصول مى خريدند و انبار مى كردند و مى فرمودند: (النّفسُ اِذا اَحرَزَت قُوتَها اِسْتَقَرَّتْ)؛ وقتى كه انسان قُوت و معاش خود را به دست مى آورد، دلش آرامش پيدا مى كند. در سالى كه قحطى شد، آن حضرت به غلام خود فرمودند: چه مقدار طعام (گندم) داريم؟ عرض كرد: ما شاء الله، اين قدر داريم كه تا آخر سال بخوريم، و حال آن كه در شهر قحطى شده بود. حضرت فرمود: همه ى آن را در بازار بفروش. آن غلام بسيار تعجب كرد. عرض كرد: چنين گندمى در بازار يافت نمى شود؛ گندم از نوع مرغوب است. حضرت فرمودند: همين كه گفتم؛ ببر در بازار بفروش و با مردم، روزانه خريد كن، خوراك ما را نصفى گندم و نصفى جو قرار بده و اين ها را با هم مخلوط كن. (فإنّا نكرَهُ أن نأكل جيّداً ويأكُلَ النّاسُ رَدِيّاً)؛[4] ما دوست نمى داريم كه ما گندم خوب و مردم گندم پست بخورند. و در جايى ديگر فرمودند: (انّى لَمِن أكثَرِ أهلِ المدينةِ مَالاً... .)؛[5]من يكى از ثروتمندترين اهل شهر هستم... لباسى كه حضرت(عليه السلام) مى پوشيدند، مثل لباس عامه ى مردم نبود. وقتى كه سفيان ثورى حضرت را در حال طواف مشاهده كرد، چنين توصيف نمود: (كان عليه ثياباً رقاقاً، بياضاً)؛ جامه اى بر تن حضرت بود، نازك و سفيد. من اعتراض كردم كه يابن رسول الله! جد شما چنين لباسى نمى پوشيد. حضرت فرمود: عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) از نظر فقر و فاقه ى عمومى، با عصر ما از نظر ثروت عمومى قابل تطبيق نيست. آن عصر، عصر فقر بود، ولى اين عصر، عصر رفاه است. من مطابق با وضع زمان و مطابق با انتظارات مردم لباس پوشيدم. سپس حضرت لباس زيرشان را نشان دادند كه براى رياضت خشن، و لباس رو براى چشم مردم نرم بود؛ در حالى كه لباس روى سفيان زاهدنما، جهت فريب مردم، خشن، ولى لباس زيرش نرم و مناسب با بدن بود. پس ائمه(عليهم السلام) به عنوان زهد، از تنعّم چشم نپوشيده اند. گرچه اميرالمؤمنين(عليه السلام)مظهر زهد به معناى معنوى وعرفانى و عملى بود، آن هم در شرايطى كه يا اكثر مردم در فقر مى زيسته اند و يا خواص از بيت المال مسلمين سوء استفاده مى كردند ولى بنابر مقتضياتِ زمان و وضع زندگى هر عصرى ائمه از نعمت ها استفاده مى نمودند؛ چنان كه حضرت صادق(عليه السلام)مى فرمايد: (فأمّا اِذا أقبَلَتِ الدّنيا فَأَحَقُّ أَهلِهَا بِهَا أبرارُها لا فُجّارُها و مؤمنُوها لا مُنافقُوها و مُسلموها لا كفّارُها)؛[6] اگر دنيا اقبال كرد، كسانى كه سزاوارترند، مؤمنين و خوبان و مسلمين اند، نه كفار و فاسقين و منافقين. هم چنين قرآن كريم مى فرمايد: (كُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّكَ وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً)؛[7] هر يك از اين دو گروه (مؤمنان و كافران) از عطاى خداوند كمك و بهره مى دهيم، و عطاى پروردگارت، هرگز از كسى منع نشده است. به نظر ما، هميشه زهد به معناى كم تر مصرف كردن نيست. شهيد مطهرى (ره) درباره ى زهد مى فرمايد: «زهد برداشت كم، همراه با كار بيش تر براى نفع مردم است؛ يعنى در واقع زهد به معناى كم كارى نيست، بلكه به معناى كم تر بودن مؤونه و هزينه و در عين حال، فراوان تر بودن معونه و كمك انسان به جامعه است. آن چه كه با توسعه ناسازگارى دارد، كم كار كردن است».[8] ماكس وبر در مورد توسعه ى سرمايه دارى مى گويد: آن خصيصه اى كه باعث انباشته شدن سرمايه و توسعه ى اقتصادى در آن عصر شد، روحيه ى زهد بود؛ يعنى كارفرمايان و سرمايه داران بسيار كار مى كردند و بخش كوچكى از محصول كارشان را مصرف، و بقيه را پس انداز و سرمايه گذارى مى كردند. سرمايه دار زندگى مرفّه و اشرافى ندارد. اصلاً روحيه ى اشراف فئودالى با روحيه ى بورژواى سرمايه دار، در دو نقطه ى مقابل قرار دارد؛ چون اشراف فئودال، كم كار و تجملاتى اند ولى سرمايه داران صنعتى پركارند و زندگى ساده دارند. امروز در ژاپن زندگى صاحبان بزرگ ترين كارخانجات، ساده، ولى ثروت آنها بسيار بزرگ است؛ بنابراين، زهد با توسعه ناسازگارى ندارد، بلكه پيش نياز توسعه است. پس براى رسيدن به توسعه بايد كم تر مصرف و بيش تر پس انداز كرد تا سرمايه گذارى صورت گيرد؛ زيرا سرمايه گذارى موتور توسعه است. اسلام متناسب با شرايط، هم تشويق به مصرف ـ آن جايى كه وضعيت اقتصاد عمومى خوب است ـ و هم تشويق به زهد عملى (مصرف كم تر) مى كند ـ آن جايى كه وضعيت اقتصادى عمومى نابهنجار است ـ چنين زهدى لازمه ى توسعه است، نه مخالف آن؛ بلى، اگر زهد به معناى كم كار كردن و يا كار نكردن باشد، با توسعه سازگار نيست. پی نوشتها:[1]. مستدرك الوسائل، ج 3، ص 315. [2]. سوره ى مائده، آيه ى 87. [3]. سوره اعراف، آيه ى 32. [4]. اصول كافى، ج 5، ص 166. [5]. من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 44. [6]. اصول الكافى، ج 5، ص 65. [7]. سوره ى اسراء، آيه ى 20. [8]. براى مطالعه ى بيش تر، ر. ك: سيرى در نهج البلاغه، ص 247. منبع: دین و اقتصاد، گفتگو با حجت الاسلام دكتر غلامرضا مصباحى، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه (1382). .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image