تخمین زمان مطالعه: 3 دقیقه
اشاعره در صفات افعالي براي حفظ توحيد افعالي راه جبر را در پيش گرفته و تمام كار هارا از خدا ميداند، معتزله براي فرار از جبر و حفظ عدالت خداوند، گرفتار تفويض شده و نقش قدرت و اراده خداوند را در كارهاي بندگان منتفي دانسته است. بين عقايد معتزله و اشاعره تفاوتهاي زيادي وجود دارد. يكي از تفاوتهاي اعتقادي آنها در صفات ذاتي(ازلي) و افعالي خداوند ميباشد. برخي از صفات خداوند ازلي هستند و خداوند متعال به صفاتي همچون: علم، قدرت، حيات و ... وصف ميگردد. در ميان متكلمين بحث است كه آيا اين صفات در عين اينكه ازلي و قديمي هستند، عين ذات الهياند؟ يا زايد بر ذات ؟ معتزله ميگويند: صفات ازلي خدا، عين ذات اويند. به اين معنا كه آنان صفات ذاتي را نفي ميكنند. اما ابوالحسن اشعري معتقد است: هر چند صفات ازلي خداوند در واقع قائم به ذات هستند، ولي نه عين ذات الهي ميباشند و نه غير ذات و زايد بر آن. يعني در عين اينكه اين صفات قيامشان با ذات خداست، ولي عين ذات نيستند و در عين اينكه اين صفات عين ذات نيستند زايد و مغاير با ذات نيز نيستند. در صفات افعالي مثل خالقيت و امثال آن، اشاعره ميگويند: خدا آفريننده كارهاي بندگان است و در جهان هيچ فعل و انفعالي و كنش و واكنشي نيست، مگر اينكه خدا به طور مستقيم و بيواسطه آن را ميآفريند و ميان خدا و نمودهاي طبيعي و آثار مادي كوچكترين سبب و علّتي در كار نيست. آنان به اين باورند كه همة كارها به مشيّت خداوند بوده و بشر خالق افعال خود نميباشد، اين اعتقاد آنان به توحيد افعالي تفسير شده است. اما بر عكس معتزله توحيد افعالي را قبول نداشته و آن را منافي با عدل خداوند دانسته و بر اين باورند كه بشر خالق افعال خود بوده و آزاد ميباشد. به عبارت ديگر معتزله به اصل آزادي و اختيار انسان و اشاعره منكر آزادي و اختيار بوده و به جبر اعتقاد دارند. معتزله و اشاعره هردو در صفات افعالي خداوند راه افراط و تفريط را رفته اند؛ زيرا اعتقاد معتزله همان تفويض است كه خداوند هيچ نقشي در افعال بندگان ندارد و نيز اعتقاد اشاعره پيامدهاي ناگوار فلسفي و كلامي به نام جبر و كسب اشعري را در بر دارد و هيچ متكلم يا حكيمي بدان ملتزم نميشود. چه اين كه اگر آفريننده افعال انسان خود خداست و قدرت بشر در آن كوچكترين تأثيري ندارد، پس چرا او مسؤول كارهاي زشت و زيباي خود باشد؟! اشاعره با توجه به اشكال فوق در دفاع از خود، نظريهاي بنام كسب را مطرح كرده و ميگويند: خدا خالق افعال ماست و بندگان خدا كاسب آن هستند. اگر واقعاً رابطه انسان با فعل او رابطه ظرف و مظروف و حال و محلّي است و اين كه خدا در چنين محلي مثلاً فعلي را به نام نماز، روزه ، دزدي و رشوه ميآفريند، پس چرا بندة خود را مسؤول آن ميداند؟ و براي او كيفر و پادش قائل ميشود؟ چگونه ميتوان گفت كار را خدا صورت ميدهد ولي بنده او مسئوليت آن را به دوش ميكشد؟ اين كلام شيخ اشعري مفسران كلام خود را بر سر دو راهي قرار داده است، زيرا اگر براي قدرت و ارادة انسان نقشي قائل باشند اصل توحيد در خالقيت (از نظر آنان) آسيب ميبيند و مسئله جبر نفي ميشود و اگر براي آن نقشي قائل نشوند و فقط بگويند انسان ظرف خلاقيت خداست و به هنگام حدوث قدرت و اراده از بشر دستي پديد ميآيد و قدرت و اراده او را از كار باز ميدارد و قدرت و ارادة ديگري كار را ايجاد ميكند. اصل توحيد در خالقيت محفوظ مانده ولي باز مشكل جبر حل نخواهد شد. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.