تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه
نویسنده:
علیرضا موفّق (عضو هیأت علمی گروه معارف دانشگاه پیام نور و پژوهشگر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی)
زیر عنوان:
با نظر به عملکرد رسانه ملی
بیش از سه دهه از انقلابی در ایران میگذرد که مهمترین شاخصه آن بنا به گفته همگان، "اسلامی بودن" آن است. شاخصه فوق باعث میشود که انقلاب در نقطه مقابل تفکر اصیل غرب به نام سکولاریسم قرار گیرد و دین به جای آن که در حاشیه و انزوا باشد، به متن زندگی مردم بیاید و امور زندگی انسانها بر همین اساس سامان یابد.
تأکیدهای ارزشمند معمار جمهوری اسلامی بر الحاق کلمه "اسلامی"1به نام نظام و مخالفت ایشان با کلماتی مانند "دموکراتیک" و "خلق" در این نامگذاری و سپس رفراندوم تاریخی از عبارت ترکیبی "جمهوری اسلامی" بر حقیقت غیرسکولار بودن کشور و نقش بیبدیل اسلامیت در ارکان هویتی انقلاب، گواهی میدهد. هچنین مشی سیاسی و اجتماعی رهبران جمهوری اسلامی، اصول صریح قانون اساسی و در پی آن نظام تشکیلاتی کشور بیانگر حاکمیت اسلام در تمامی ارکان کشور است. این مسأله در عین حال که واضح است اما بارها و بارها از سوی دولتمردان مورد تأکید قرار گرفته است؛ برای نمونه شهید مطهری که میتوان او را تئوریسین انقلاب دانست ایدئولوژیک و اسلامیبودن انقلاب اسلامی را نه یک اصل بلکه محور اصلی و سبب بینظیر شدن آن قلمداد میکند.2 این کلمات و هزاران مطلب دیگر که مجال نوشتن آنها نیست، بر محوریت و رکن بیبدیل اسلامیت در جمهوری اسلامی و تقابل با سکولاریسم تأکید دارد.
برای تبیین این سخن، پیش از هر چیز به نظر میرسد باید مفهوم سکولاریزم و مفهوم مقابل آن، به نحو اجمال مورد بررسی قرار گیرد.
مفهومشناسی
"سکولاریزم" (Secularism)، اصطلاحی است که بر عدم استوار بودن اخلاق، آموزش و... بر دین تأکید میکند.3 در تعبیر دیگر واژه سکولاریزم به مکتبی فکری اطلاق میشود که بر اصالت بخشیدن به امور دنیوی و دوری از الوهیت و الهی نگری تأکید دارد.4 در معنی دیگر سکولاریزم به معنی عرفیشدن است؛ به این معنی که دین در عملکرد نظام اجتماعی به حاشیه رانده میشود و کارکردهای اساسی جامعه با خارجشدن از زیر نفوذ و نظارت عواملی که اختصاص به امر ماورای طبیعی دارند، عقلانی میگردد.5
مذهبی بودن((Religious؛ پیشینه این نوع از تفکر در عرصه امور سیاسی به دوره یونان قدیم بازمیگردد. تفکری که بر اساس آن امور وجودی انسان در ذیل اراده خداوند معنی میشود6. این معنی در نقطه مقابل سکولاریسم قرار دارد که انسان را در امور سیاسی کاملاً بیارتباط با خداوند و امور الهی معرفی میکند. وقتی کشوری اخلاق، آموزش و دیگر رفتارهای اجتماعی خود را از آموزههای دینی اخذ میکند و امور دینی خویش را تنها به مسایل فردی منحصر نمیکند، چنین کشوری سکولار نبوده و به تعبیر فوق مذهبی خواهد بود.
البته سبکهای مذهبیبودن بنا به ادیان و حتی مذاهب مختلف متفاوت است. کشور ایران بر مبنای اسلام و مذهب شیعه اداره میشود که میتوان چنین مبنایی را در عرصه سیاسی بعد از دوران امیرمؤمنان علی(ع) بینظیر خواند. بنا به مبنای علمی و حقوقی این مکتب، دین در همه ابعاد مختلف کشوری در صدر قرار میگیرد و هیچ جایگزینی برای آن نمیتوان در نظر گرفت. بزرگان انقلاب از صدر تا ذیل به این نقش منحصر و فراگیر دین تأکید کردهاند. برای مثال شهید مطهری از معماران انقلاب، دینی و اسلامیبودن را بهطور معنادار و دقیق "روح انقلاب" میخواند. روحی که بر تمام جنبههای انقلاب اعم از مادی، آزادیخواهانه و جنبههای دیگر مسلط و حاکم است؛7 حاکمیتی که بر خلاف برخی تصورات، حاکمیت طبقه نیست بلکه حاکمیتی ایدئولوژیک است.8
دو تعریف فوق را میتوان به این صورت خلاصه نمود که در نگاه سکولاریسم حوزه دین نسبت به حوزه دنیا و به ویژه امورسیاسی منفک و جدای از هم قرار میگیرد در حالی که نگاه مذهبی بر همراهی و تلفیق مستحکم دین و دنیا و امور سیاسی جامعه تأکید میکند.
غرب و انقلاب
انقلاب اسلامی ایران در سال 1979میلادی پای به عرصه وجود نهاد؛ سالی که بنا به اعتراف مورخین سیاسی اندیشه سکولار، غرب در اوج قرار داشت. بعد از مدت کوتاهی نمایندگانی از جهان غرب، در برابر تفکر انقلاب اسلامی ایستادگی کردند؛ و این تحولات به جایی رسید که به نظر متفکرانی مانند پیتر برگر سال 1980 میلادی شروع دورانی جدید در عرصه جهان بود که بنا به دیدگاه وی میتوان آن را شروع افول تفکر سکولاریسم دانست.9
رویه انقلاب برای مردم کشورها آموزنده بود و باعث شد دین که تا آن روز عنصری رخوت آور و خلاف علم و پیشرفت معرفی میشد، عنصری قابل تکیه دانسته شود که نه تنها توانایی اداره یک کشور را در ابعاد مختلف دارد بلکه می تواند در برابر موانعی بس طاقت فرساتر مقاومت کند. این حقیقت در قاموس غرب قابل توجیه نبود و بسیاری نیز بر این عدم توجیه، تأکید داشتند. برای مثال میشل فوکو متفکر بزرگ سیاسی غرب حقیقت انقلاب را با حقایقی که در غرب تعریف شده، متفاوت دانست و به صراحت به غیرقابل هضمبودن بنیاد انقلاب اشاره میکند.10 یا دریادار آمریکایی استانسفیلد ترنر به تعریفنشدنی بودن انقلاب ایران میپردازد. انقلابی که در کامپیوترهای آنها قابل فهم نیست.11 آنچه برای آنها سردرگم کننده بود تفاوت دیدگاه اصولی آن به نفی دین در عرصه زندگی بود که آنها به دلیل نقش منفی و غیر سازنده با آن مخالفت میکردند. این یک نوع تضاد بنیادین بود که نقطه محوری دشمنیها نیز میتوانست باشد. رهبر معظم نیز به همین موضوع اشاره میکنند و اتکاء کشور بر عنصر دین و خداوند و در نتیجه مخالفت با تفکر سکولار را ریشه همه مخالفتها میداند.12
تفکر اومانیستی غرب نه تنها در نظر بلکه در عمل تمام همت خود را بر مخالفت استراتژیک با این موضوع بهکار گرفته است. آنها ابداً با تفکری که دین را در قلب و خانهها مطلوب میداند، مخالفتی ندارند و حتی برای سرپوش گذاشتن به رفتار خود به ترویج آن نیز میپردازند. نگاه منفی آنان بر عدم توجه سیاسی و اجتماعی به دین متمرکز شده که بر اساس آن اموری مانند حق استفاده از روسری را در مجامع عمومی خود منع میکنند و از هر گونه مظاهر دینی در اجتماع مخالفند!
مبنای رفع سکولاریسم
پرسش مهمی که میتوان طرح کرد آن است که چرا این تضاد میان تفکر اسلامی و غربی به طور اساسی مطرح شده است؟ آیا نمیتوان به وجه جمعی میان تفکر سکولاریسم و اسلام دست یافت؟ آیا اسلام ممکن است با محدودکردن نقش خود در برخی حوزهها به طور فراگیر از دخالت در امور مردم دست بردارد و با تفکر غربی که نقش محدودی برای دین در حوزه های خصوصی قائل است به توافق برسد؟
با مراجعه به متون اسلامی میتوان دریافت که برخلاف برخی تصورات، این حاکمان نیستند که اسلام را به متن زندگی مردم و حوزههای فراگیر حیات بشری آوردهاند، بلکه آموزههای اسلامی به گونهای طراحی شدهاند که خود را صاحب نقش میدانند. بیگمان شرط ایمان به اسلام همین دخالت فراگیر آن در تمام عرصههاست؛ یعنی با دینی مواجه هستیم که خود را در حوزههای خاصی محدود نمیکند و به نقش وسیع و بیاستثنای خود در زندگی انسانها قائل است.
از شیوههای حقوقی و فقهی در زمینه دیات و قصاص و... گرفته تا آموزههای اخلاقی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... که در زمان حضرت پیامبر اکرم(ص) و دیگر ائمه به آنها اشاره شد، همه و همه بر فراگیر بودن آموزههای اسلام اشاره دارد. آنچه در کنار انبوه تأکید آموزهها میتوان اشاره کرد روح حاکم بر آیات و روایات است. این روح و به تعبیر دیگر آن حقیقتی که بر آموزههای الهی حاکم است بر تقید بیقید و شرط مؤمنان تأکید دارد. بر این اساس یک مؤمن و معتقد به اسلام در حیطه خاصی از زندگی خویش به خداوند دلبسته یا وابسته نیست بلکه هست و نیست او به رنگی به نام رنگ الهی مصبوغ است: صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً13 متفکران اسلامی در ذیل این آیه بر گسترش رنگ الهی بر سراسر گیتی تأکید دارند.14 و بر همین اساس هم عالم تشریع را که برخاسته از علم و عمل پیامبران الهی است را مبتنی بر اراده و وجود الهی میدانند.15 پس رنگ الهی همانگونه که در عالم هستی جریان دارد به همان اندازه عهدهدار عالم تشریع و نفوذ در امور عادی زندگی مردم است. از این رو استثناءکردن بخشی از زندگی مردم از این رنگ نوعی تمرد به شمار میرود.
اعتقادات و اخلاقیات و حتی احکام شرعی به صبغة الهی در تمام امور زندگی تأکید دارد. خداوند در متون اسلامی کسی نیست که تنها در موقعی خاص از زندگی لازم است به او توجه شود "و کُن للّه ِذاکِراً على کلِّ حالٍ" چرا که "وَ هُوَ مَعَکمُ ْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ"16و "هیچ زمان و زمینی خالی از حضور خدا نیست".17 بنابراین غم و اندوه، خوشحالی و شادکامی، پیشرفت و علم و نوآوری و حتی ایستایی و محرومیت نباید سبب غفلت از وجود او و محرومیت از بهرهمندی از وجود لایزالش شود. چه اگر چنین امور زندگی انسان چنین غفلتی را به ارمغان آورد جز تضییع عمر18و فروکاست ارزشهای انسانی19 نصیب انسان نخواهد شد.
رسانه ملی و مسئله تعهّد
صدا و سیمای جمهوری اسلامی بدون شک از مهمترین نهادهایی است که مسئولیت دینی بودن کشور را برعهده دارد. شاید به جرأت میتوان گفت هیچ نهادی در کشور مانند صدا و سیما نیست که تا این اندازه در تدیّن مردم و در ارتقا یا حتی تضعیف اسلامی و دینی بودن نظام نقش ایفا کند. برای همین است که چه در زمان امام راحل(ره) و چه در رهبری مقام معظم رهبری این سازمان در کانون توجه آنان قرار داشته است. حضرت امام صراحتاً دغدغه خود را راجع به اسلامی بودن این سازمان به زبان آوردند. ایشان ضمن یادآوری این نکته که سازمان مهمترین دستگاه و عنصر تبلیغاتی نظام است بر بکار گرفتن تمام تلاش برای حرکت به سمت "اسلامی شدن" به معنی واقعی آن که همان نقطه مقابل سکولار بودن است، تأکید کردند.20 رهبر معظم نیز به طور صریحتر نوعی سکولار پنهان و حتی دینزدایی را در متن فیلمهای تولید شده در صدا و سیما احساس کردند: "در فیلمهاى ما، کأنّه یک سکولاریزمِ عملى و نوعى دینزدایى وجود دارد!"21.
با توجه بر اهمیت رفع همهجانبه پدیده سکولاریزم و جایگاه بسیار سرنوشتساز صدا و سیما در این باره، به نظر میرسد باید مسئولین این سازمان با این پرسش مهم مواجه شوند که چرا باید بعد از گذشت سه دهه از انقلاب، هنوز آثار و به ویژه سریالهایی تولید و پخش میشوند که نه تنها در آنها تلاشی برای هدم سکولاریزم به عمل نمیآید، بلکه به نوعی ترویج عملی نظریه مذکور است؟! در این سریالها به طور کاملاً واضح به جدایی ساحت دین از ساحت دنیا و امور زندگی تأکید میشود! به نمونههای عینی آن میتوان اشاره کرد؛ سریالهایی مانند "مسیر انحرافی"، "زمین انسانها" و "ساختمان پزشکان" از جمله این نمونههاست. مفاهیم و تفکر حاکم بر این نوع سریالها که بماند، حتی کلمات ارایه شده در فیلمنامه این سریالها گواه مدعاست. برای پیبردن به این موضوع پیشنهاد میشود در متن رایانهای این سریالها یک جستجوی عادی از کلمه "خدا" به عمل آید. مطمئناً از این کلمه جز در محاورات عادی مانند خداحافظی و... نشانی نیست! آیا مفهوم سکولاریزم غیر از این است؟! البته بگذریم که در برخی آثار سیما، بحث حتی از سکولاریسم فراتر رفته و در برخی مواقع بوی نامطبوع مخالفت با مذهب نیز به مشام میرسد!
توجه به یک اشتباه شایع
معمولاً نکتهای را برخی از جمله متولیان رسانه ملی مطرح میکنند که باید به خوبی به آن دقت شود. آنها معتقدند "دین تنها به صورت مستقیم ترویج نمیشود، بلکه گاه باید با اشارههای غیر مستقیم بهآن اشاره شود. برای مثال ارزشهای اخلاقی که در سریالها به آنها اشاره میشود، خود به نوعی تبلیغ دین است. مگر اسلام نمیخواهد بگوید دروغگویی کار ناپسندی است؛ وفا و صدق و صمیمت پسندیده است. این حرفها بدون گفتن کلمه دین نیز قابل طرح است. پس لزومی به مطرح کردن کلماتی که در دین مطرح میشوند، وجود ندارد."!!
اگر خوب دقت شود این سخنان ناخواسته جامعه را به سمت تفکر سکولار سوق میدهند. سکولارها هیچوقت با مفاهیم اخلاقی مخالفت نمیکنند. حتی در دوره رنسانس و مدرنیته به دلیل کمبودهایی که نسبت به دین احساس میشد، تحقیق و بررسی و حتی ترویج مفاهیم اخلاقی شدت گرفت. انبوه کتابهایی که در این باره نوشته شده است گواه این سخن است. به جرات میتوان گفت کمیّت حرفهایی که آنها در زمینه علم اخلاق (ethics) مطرح میکنند از سخنها و نظریههای ما بیشتر است.22 اما آنچه حرف آنان را با ما متمایز میکند، کیفیت حرفهاست. موضوعی که آنها در صدد طرحش بودند، اخلاق برخاسته از مفاهیم دینی نبود بلکه حرکت در مسیری به نام "اخلاق بدون خدا"23 قرار میگرفت.24 آنها سعی داشتند با طرح این نظریه هم ارزشهای اخلاقی خود را از دست ندهند و هم این موضوع به رویکرد دینی و غیر سکولار نیانجامد. نگاه غیر الهی به هر مقولهای مانند اخلاق، علم، پیشرفت، و حتی ملیت و امنیت و غیره درست همانی است که تفکر سکولار طرفدار و حامی آن است و ما درست به همان سمتی میرویم که آنها میخواهند.
جلوههای ساده و پیچیده
تفکر سکولار اگر به عنوان یک تفکر منحط در نظر گرفته شود باید شاخ و برگهای متفاوت آن زدوده شود. این تفکر گاه آنقدر پنهان و ظریف عمل میکند که نمیتوان دنبالههای آن را مشاهده کرد. شاید کسی تصور کند این تفکر در جامعه آن قدر قوی و آشکار است که نوبت به لایههای پنهان آن نمیرسد اما باید بدانیم خطر لایههای پنهان سکولاریزم قویتر و نافذتر از لایههای پیدا است. لایههای پنهان سکولاریزم به علت پوشیدگی چه بسا حتی بتواند در برنامههای اصولی که به طور معمول در صدا و سیما وجود دارد، نفوذ کند و عواقب خطرناکی بر آنها ایجاد نماید.
البته ادعای این نوشتار آن نیست که میخواهد لایههای پیچیده و مخفی سکولاریزم را معرفی کند؛ اما سعی بر آن است دست کم به برخی موارد اشاره شود:
1. برخی برنامهها به نوعی علم و پیشرفت یا اجتماعی بودن و نشاط را به اقشار غیر مذهبی نسبت میدهند؛ و در مقابل بیسوادی، واپسزدگی و به تعبیری اُمل بودن و انزوا را به اقشار مذهبی! این موضوع که تقریباً به یک روال معمول تبدیل شده گویا نمیخواهد تمام شود. این مطلب دقیقاً همان تفکر سکولار را ترویج میکند. بسیاری از موارد آن در فیلمها وسریالها وجود دارد و فکر نمیکنم که جای تردیدی بارهاش وجود داشته باشد. در سریال "زمین انسانها" علم برای کسانی است که از کوچکترین جلوههای مذهبی ابا دارند؛ در عین حال در صحنهای زنی فقیری دیده میشود که دارای فرزندان زیاد است و از خانم دکتر تقاضای کمک میکند. چنین فردی از جلوههای مذهبی مانند "دعا کردن" که اثری از آن در تمام فیلم وجود ندارد، محروم نیست!
2. مقاممعظم رهبری سیاست مذهبی کشور را بر عدم ترویج موسیقی استوار دانست؛ البته این به معنی نادیده گرفتن نقش موسیقی اصیل و سنتی ایران و لزوم جایگزینی آن به جای موسیقی منحط غربی نیست. حال اگر در یک برنامه تلویزیونی، موسیقی شدید و طربانگیز در تمام برنامه نقش اساسی داشته باشد، این برنامه چون با سیاست اصولی عدم ترویج موسیقی ناسازگار است، بیشک سکولار نیز هست. حدود سه الی چهار برنامه کودک هم اکنون هرروز در حال پخشاند که این شیوه را دارند. موسیقیهای بسیار تند و مستمر و همراه با دستزدن آهنگین بچههایی که در محل استودیو حضور دارند، حاکی از نقش محوری موسیقی در این برنامهها دارد. جالب آن است که برخی اوقات خیال میشود که دو سه تا کلمه مذهبی که آن هم گاه در ولادتها برای تبریک و تهنیت گفته میشود، مشکل برنامه را حل میکند!
3. در برخی از برنامههای خارجی، نمادهای کاملاً ضد دینی به کار رفته است؛ مانند کارتون "لاک پشتها" (turtles) که مدتی در صدا و سیما پخش میشد. اگر خوب نگاه کنیم صرف نظر از جلوههای برهنگی و... نمادهای شیطانپرستی نیز در آن کاملاً مشهود است! حتی اخیراً به خاطر پخش این کارتون، عروسکهای لاک پشتها با همه جلوههای بدننما و برجستگیهای بدن آنها، در معرض فروش قرار داده شده است. عروسکهایی که کوچکترین جلوه آنها از چشمان تیزبین کودکان ما مخفی نمیماند. این نوع برنامهها، نمونه کاملی از ترویج سکولاریزم در ایران به شمار میآیند.
4. برنامههایی وجود دارد که محتوای آنها کاملاً در تضاد با فرهنگ اسلامی و حتی ایرانی است. کدام خانواده اسلامی و ایرانی وجود دارد که در آن زن خانواده در مهمانی نسبت به دوست شوهر خود در کلمات و رفتار خویش علاقه نشان دهد و آن قدر این رفتار را ادامه دهد که شوهر خانواده ناراحت و نگران شود؟! در برخی سریالها این موضوع کاملاً مشهود است. الفاظ و خندهها و رفتارهایی که نه بین زن و شوهر بلکه بین زن و مردی که نقش افراد غریبه را در فیلم یا سریال بازی میکنند، اتفاق میافتد. شوخیها و محبتها و ارتباطهایی مطرح میشود که در فرهنگ ایرانی و اسلامی اثری از آنها نیست. به نظر میرسد این موضوع نیز که در آن مخالفت صریح با فرهنگ اسلامی مشهود است، باز نمادی دیگر را از موضوع سکولاریزم را ترسیم میکند.
البته ذیل این انتقادها هیچگاه از دشواری کار صدا و سیما نمیتوان غافل شد. مسئولان صدا و سیما با همه این مشکلات حتی کارهای بزرگی را با مطلوبیت بانجام رساندند. مانند سریالهای مذهبی امام علی(ع) امام رضا(ع)، مختارنامه و... حتی سریالهایی که انصافاً نقش مذهب در آنها به خوبی ترسیم شده است. مانند سریال "نابرده رنج" که با نگاهی هنری توانست تا حدی جلوههای جبهه و جنگ را ترسیم کند یا سریال "ستایش" که برخی مفاهیم مذهبی بهخوبی در آنها منعکس شده است.
پینوشتها:
1. امام خمینی(ره)، صحیفة امام، ج6، ص438.
2. مطهری(ره)، مجموعه آثار، ج24، ص204.
3. Cowie, a.p, Oxford advanced learner's dictionariy, p1143, Fourth Edition, oxford university press, 1989.
4. بیات، عبدالرسول، فرهنگ واژهها، ص327، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، 1381ش.
5. فرهنگ و دین، میرچا الیاده، ص 29، زیر نظر بهاءالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات طرح نو، 1374.
6. Craig Edward (ed), Routledge encyclopedia of philosophy, the title of Religion and political philosophy, London and NewYork: routledge,1989.
7. مطهری، مجموعه آثار، ج 24، ص 154.
8. همان، ج 24، ص 331.
9. پیتر ال برگر، افول سکولاریزم، ص9-10، ترجمه افشار امیری، تهران، پنگان، 1380.
10. میشل فوکو، ایران؛ روح یک جهان بیروح، ص66، ترجمه سرخوش و جهاندیده، تهران، نی، چ1، 1379.
11. روزنامه کیهان، مورخه 10/11/1387.
12. مراجعه شود به فرمایش رهبری در جمع مردم قم 19/10/1371.
13. بقره/ 138.
14. جوادی آملی، پیامبر رحمت، ص37.
15. همان، ص29.
16. حدید/4.
17. جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج7، ص554، (تحقیق: حسن واعظی، قم، اسراء، 1388ش).
18. غررالحکم: ٧٠٧٥ و٧٠٧٤.
19. اعراف/ 179.
20. صحیفة امام، ج 16، ص403، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى(ره).
21. بیانات مقام معظم رهبری در جمع مدیران صدا و سیما، 15/11/1381.
22. شاید بشود تعداد کتابهایی که در غرب از قرن 18 به بعد در باره اخلاق نوشته شده را با کتابهایی که در ایران و کشورهای اسلامی دراین باره نوشته شده را مقایسه نمود. مقایسه اجمالی تفاوت زیادی را نشان میدهد.
23. Ethics without God.
24. برای توضیح بیشتر رک: دورانت، ویل و آریل، تفسیرهای زندگی، ص 234(نیلوفر، تهران ،1369ش) و کتاب معنای زندگی از نویسنده مقاله،ص79، (تهران، کانون اندیشه جوان، 1387ش).
معارف, شماره 92 - خرداد و تیر 91
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.