اسلام و سکولاریسم /

تخمین زمان مطالعه: 17 دقیقه

چرا دیدگاه سکولاریسم با تعالیم اسلام ناسازگار و متعارض است .


سـکـولاریـزم , حـق قـانـونـگـذارى و حاکمیت را به غیر خدا واگذار مى کند , اما بینش توحیدى مـى گـویـد : مـالکیت و حاکمیت حقیقى و اصلى از آن خداست ; و بدون اذن او هیچ انسانى حق ندارد بر دیگرى حکم براند . انـدیـشـه سکولاریزم مبتنى بر اختصاص دین به رابطه فردى انسان با خداست ولى وقتى ضرورت دیـن بـه عـنوان مجموعه اى مشتمل بر قوانین اجتماعى براى سعادت مادى و معنوى انسان اثبات شود , گرایش سکولاریزم باطل مى گردد . در اینجا , به بررسى این مسأله از دیدگاه اسلام مى پردازیم. بـر اسـاس بـیـنـش تـوحیدى و اسلامى , قانونگذاران و مسئولین قضایى و مجریان قانون ,باید به گونه اى از سوى خدا ماذون باشد , در غیر این صورت حق تصدى مقامات مذکوررا ندارد . اسـلام بـراى همه شوون انسانى , چه فردى و چه اجتماعى , قوانین و مقرراتى دارد ودر بردارنده احکام حقوقى نیز هست . آیـات و روایـات فراوانى بر این مطلب دلالت دارد , که گزیده اى از آیات را ذکر مى کنیم: برخى از آیات دال بر ربوبیت تشریعى خدا: 1 - برخى از آیات مى گوید : اختلافات مردم باید با رجوع به کتاب و احـکام الهى حل شود: «کان الناس امه واحده فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه». (1-1) 2 - خـداونـد کسانى را که احکامى , چه فردى و چه اجتماعى از پیش خود و بدون اذن الهى وضع کردند , مذمت مى کند ; مثلا در آیه اى خطاب به مشرکان مى فرماید: «قل ارایتم ما انزل اللّه لکم من رزق فجعلتم منه حراما و حلالا قل اللّه اذن لکم ام على اللّه تفترون». (1-2) اگـر چـه ایـن آیه درباره احکام فردى ( خوردنیها و نوشیدنها ) است , ولى معیارمذکور عام است , یعنى در هر مورد که انسانها از سوى خود حکمى صادر کنند , موردمذمت هستند. 3 - در پـاره اى از آیـات , به پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلم موکدا دستور داده شده از وحى الهى پـیـروى کند و از پیروى آراى دیگران شدیدا پرهیز نماید: «و ان احکم بینهم بما انزل اللّه و لا تتبع اهواءهم». (3) 4 - در آیاتى نیز کسانى که بر خلاف آنچه خداوند نازل کرده است حکم کنند , فاسق وظالم و کافر محسوب شده اند: «و من لم یحکم بما انزل اللّه فاولئک هم الکافرون ( الظالمون )( الفاسقون )» (4) 5 - در آیات دیگر , حکم ( قانون و فرمان ) فقط از آن خداوند دانسته شده است . «ان الحکم الا للّه». (5)چـنـان کـه گفته شد , فقط در صورتى این حق ( حق قانون و فرمان دادن ) به دیگران انتقال مى یابد که با اذن خدا باشد. 6 - آیاتى که خداوند را رب معرفى مى کند , براى مقصود ما کفایت مى کند ; زیراربوبیت به معناى صاحب اختیار بودن است . رب کسى است که با اختیار کامل , هرگونه که بخواهد در مربوب تصرف مى کند . گـاه رب هـر طور که مى خواهد مربوب راساخته و پرداخته مى کند , و این تصرف تکوینى است و گاه براى او قانون وضع کرده وامر یا نهى مقرر مى دارد , و این تصرف تشریعى است . اگـر کـسـى بـراى خـداوند ربوبیت تشریعى قائل نباشد , نخستین مرتبه اسلام را فاقداست , زیرا نصاب توحید که براى مسلمان بودن ضرورت دارد , اعتقاد به توحید درخالقیت و ربوبیت تکوینى و تشریعى است . ابـلیس با این که خداوند را خالق و رب تکوینى مى دانست و به معاد هم ارتباط داشت , از دیدگاه قرآن کافر است به دلیل انکار ربوبیت تشریعى الهى و سرپیچى از فرمان حق تعالى . خداى متعال در قرآن در مقام ملامت یهودیان و مسیحیان مى گوید : «اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربـابـا مـن دون اللّه» (2-1) یـعنى آنان در برابر خدا احبار( دانشمندان ) و راهبان خویش را ارباب گرفته بودند . شکـى نـیـست که نه یهود ونه نصارى بزرگان کنیسه و کلیسا را خدا و آفریننده و هستى بخش نمى دانستند بلکه آنان را فقط صاحب اختیار در تشریع و قانونگذارى مى دانستند . در واقـع ایـنـان احـبـار و راهـبان را رب تشریعى قلمداد مى کردند یعنى اختیار امر حرام و حلال کارهارا بدست بزرگان کنیسه و کلیسا مى دانستند . در جاى دیگر , خداى متعال خطاب به پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم مى گوید : اهل کتاب را به امورى فرا بخوان . از جـمـله اینکه : «لا یتخذ بعضنابعضا اربابا من دون اللّه» (2-2) یعنى بعضى از ما ( مسلمین و اهل کتاب ) بعضى دیگر را ارباب در برابر خدا نگیرند . در روایـاتـى این آیه چنین تفسیر شده است که آنان ( اهل کتاب ) اعتقاد به اطاعت از بزرگانشان داشـتـنـد و بـزرگانشان را صاحب اختیار در امر دین مى شمردند نه اینکه آنان را مبلغ دین خود بدانند . بـر خـلاف ایـن انـدیـشه , مسلمانان معتقدند که همانگونه که خلقت و تکوین منسوب به خداست تشریع و قانونگذارى هم منتسب به اوست و هیچ کس دیگر را در کنار خدا صاحب حق قانونگذارى نمى شمارند. بنابراین در نظر مسلمانان هم ربوبیت تکوینى و هم ربوبیت تشریعى منحصرا از آن خداست . بنابر ربوبیت تشریعى الهى همه شوون تدبیر واداره جامعه باید به خدا انتساب یابد . تـنـافـى سـکولاریزم با اندیشه ربوبیت تشریعى الهى با توجه به آنچه بیان شد , روشن مى گردد : اسلام در زمینه مسائل اجتماعى - ازکوچکترین آنها گرفته تا مسائل اجتماعى بین المللى - قانون دارد . بـنـابـرایـن چـگونه مى تواند با سکولاریزم که مبتنى بر تفکیک دین از مسائل جدى زندگى - چه سـیـاسـى و چـه حـقـوقـى , اجـتماعى و خانوادگى - است سازگار باشد ؟ یکى از دلایل ترویج سکولاریزم در غرب این بود که آنها مى خواستند تعارضى بین خواسته هاى خدا و خواسته هاى مردم پدید نیاید . از ایـن رو پنداشتند جاى دین فقطکلیساست , و دین حق دخالت در مسائل اجتماعى و حقوقى را ندارد . امـا در بـیـنـش اسلامى , بالاترین ارزش این است که انسان , تابع اراده خدا و بنده خالص او باشد وهمه چیز را در اختیار او قرار دهد . پس بر اساس این بینش مسلمان نمى تواند معتقد به آزادى مطلق در مسائل مهم زندگى اش باشد. پرسشها و پاسخها، مصباح یزدى - محمد تقى 1-1 - بقره , آیه 213 . 1-2 - یونس , آیه 59 . 3 - مائده , آیه 49 . 4 - مائده , آیات 44,45,47 . 5 - انعام , آیه 57 ; یوسف , آیات 40 و 67 . 2-1 - توبه , آیه 31 . 2-2 - آل عمران , آیه 64 . به نقل از سایت تبیان برخى بدون توجه به مبانى سکولاریسم و زمینه ها و علل سکولاریزاسیون و تعلق آن به بستر دینى، فرهنگى و تاریخى غرب مسیحى، آن را به همه فرهنگ ها و جوامع تسرى داده و چنین پنداشته اند که هیچ دین و جامعه اى را از آن گریز نیست. از این جمله است: عادل ضاهر در کتاب «الاسس الفلسفیه للعلمانیه».اکنون براى روشن شدن مطلب، موضوع را از سه زاویه مورد کاوش قرار مى دهیم:الف. ناسازگارى بنیادین اسلام و سکولاریسم،ب. فقدان مشکلاتى که مسیحیت و غرب مسیحى را به وادى سکولاریسم راند؛ج. توانایى هاى اسلام در مقابله با عرفى گروى.الف. ناسازگارى بنیادین اسلام و سکولاریسم اساساً سکولاریسم با جهان بینى و اصول اعتقادى اسلام هیچ گونه توافق و سازگارى ندارد. بر اساس جهان بینى توحیدى همه هستى عرصه حاکمیت و سلطه بلامنازع خداوندى است که آفریدگار و مالک و یگانه مدیر و مدبر سراى وجود است و هیچ عرصه اى - از جمله گردونه زیست و مناسبات اجتماعى انسان  از سیطره ربوبیت تکوینى و تشریعى او خارج نیست. آیات متعددى از قرآن بر این مطلب گواه است. از جمله آیات انحصار حاکمیت الهى مانند: «ان الحکم الا لله» انعام (6)، آیه 57 ؛ یوسف (12)، آیات 40 و 67. جهت آگاهى بیشتر نگا:    الف. حمیدرضا شاکرین، حکومت دینى، صص 35 - 24، قم: پارسایان، چاپ دوم، 1383.    ب. حمیدرضا شاکرین و علیرضا محمدى، دین و سیاست، ولایت فقیه و جمهورى اسلامى، صص 28 - 23، قم: معارف، چاپ اول، 1383. در مقابل سکولاریسم به جداسازى عرصه اجتماع از گستره نفوذ و حاکمیت خداوند فتوا مى دهد و آن را قلمرو ممنوعه براى هدایت و حاکمیت خدا به حساب مى آورد. چنین گمانه اى اساساً با جهان بینى الهى سازگار نیست.فضل الرحمان مى نویسد: «عرفى گروى، تعالى و جهان شمولى کلیه ارزش هاى اخلاقى را نابود مى کند... عرفى گروى ضرورتاً کفرآمیز است».  از طرف دیگر چنانکه «العطاس» نیز بدان اشاره کرده است سکولاریزاسیون مبتنى بر نوعى دنیاگروى محض و غایى است. نگا: محمد نقیب العطاس: اسلام و دنیوى گرى، صص 38 - 40، ترجمه احمد آرام، مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه تهران، 1374. در حالى که در نگاه اسلام این جهان نه غایت فرجامین، که مرحله اى مقدماتى و گذران به سوى حیات راستین و پایاى آدمى است.قرآن مجید در این باره مى فرماید: «... سراى آخرت حیات (راستین)است» «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ»، (عنکبوت (29)، آیه 64). و «آخرت نیکوتر و پایاتر است». «وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى »، (اعلى (87)، آیه 17).ب. فقدان عوامل عرفى سازچنان که پیش تر آمد بخش عمده اى از عوامل سکولاریزه شدن غرب مشکلات موجود در مسیحیت کنونى بوده است. اگر با ملاحظه آن عوامل نیم نگاهى به اسلام بیفکنیم وضعیت را کاملاً متفاوت خواهیم یافت. در این جا پاره اى از امتیازات اسلام بر مسیحیت را فهرست وار اشاره مى کنیم:1. عقلانیت اسلام،2. جامعیت اسلام،3. نظام حقوقى اسلام،4. رابطه گسست ناپذیر علم و دین در اسلام،5. خلوص و وثاقت کتاب آسمانى، در توضیح موارد یاد شده بنگرید: پاسخ پرسش 30، امتیازات اسلام بر دیگر ادیان.6. هماهنگى با فطرت.از جمله ویژگى هاى مهم اسلامى هماهنگى آن با فطرت است.استاد مطهرى در این باره مى نویسد:«مادر و منبع همه رازها و رمزها روح منطقى اسلام و وابستگى کامل آن به فطرت و طبیعت انسان و اجتماع و جهان است». مرتضى مطهرى، ختم نبوت، ص 58.هم آوایى اسلام با فطرت و سرشت انسان هم در حوزه بنیادهاى عقیدتى است و هم در عرصه نظام ارزشى و هنجارى.شهید مطهرى در پیوستگى فطرت و نظام ارزشى اسلام مى نویسد:«اسلام در وضع قوانین و مقررات خود رسماً احترام فطرت و وابستگى خود را با قوانین فطرى اعلام نموده است. این جهت است که به قوانین اسلام امکان جاودانى بودن داده است». همان جا، ایشان وجوه دیگرى نیز به عنوان رمز پایایى اسلام ارایه مى کند، از جمله: 1. تکیه بر هدف ها و معانى به جاى پرداختن به ظواهر زندگى، 2. رابطه على و معلولى احکام اسلامى با مصالح و مفاسد واقعى. 3. وجود قواعد کنترل کننده، 4. ارایه قوانین ثابت براى نیازهاى ثابت و قوانین متغیر براى نیازهاى متغیر، 5. اختیارات حاکم اسلامى، (نگا: همان، صص 57 - 64).سازگارى اسلام با فطرت یگانه بشرى، علاوه بر جاودان سازى، به آن خصلت جهان شمولى نیز بخشیده است.هفت. تفکیک ناپذیرى دین و سیاست دین مبین اسلام همان گونه که مردم را به عبادت و یکتاپرستى دعوت مى کند و دستورات اخلاقى و مربوط به خودسازى فردى دارد؛ احکام و دستوراتى در مورد مسائل حکومتى، سیاسى، اقتصادى، اجتماعى، قضایى، فرهنگى، تربیتى و... دارا است.ادوارد گیبون مى نویسد: «... قرآن دستور عمومى و قانون اساسى مسلمین است. که شامل مجموعه قوانین دینى، اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضایى، جنایى و جزایى است.همین مجموعه قوانین از تکالیف زندگى روزانه گرفته تا تشریفات دینى؛ از تزکیه نفس تا حفظ بدن و بهداشت؛ از حقوق عمومى تا حقوق فردى؛ از منافع فردى تا منافع عمومى؛ از اخلاقیات تا جنایات و از عذاب مکافات این جهان تا عذاب و مکافات جهان آینده همه را در بر دارد». جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمد(ص) و قرآن، ترجمه غلامرضا سعیدى، قم: دارالتبلیغ اسلامى، بى چا، بى تا، ص 99 - 98.سیره و روش رسول اکرم(ص) نیز نشان دهنده این است که دین از سیاست جدا نیست و خود آن حضرت، ضمن تشکیل حکومت، مسئولیت اجرایى و قضایى آن را بر عهده داشت. امیرمؤمنان على(ع) نیز حکومتى بر اساس عدل و اجراى دستورات الهى بنا نهاد. بنابراین تشکیل حکومت نیز از ضروریات دین اسلام است و آیات فراوانى به زوایاى مختلف این مسأله پرداخته است؛ از جمله:1. آیات مربوط به امر به معروف و نهى از منکر؛ ر. ک: آل عمران (3)، آیه 104 و 110 ؛ توبه(9)، آیه 71.2. آیات لزوم اطاعت از اولى الامر؛ ر. ک: نساء (4)،آیه 10 و 65 و 59.3. نپذیرفتن ولایت و سرپرستى بیگانگان، کافران، ظالمان، فاسقان و جاهلان؛ آل عمران (3)، آیه 28 و 118 ؛ نساء(4)، آیه 6، 141 و 144 ؛ مائده(5)، آیه 51 و 57 ؛ هود(11)، آیه 113.4. ولایت پیامبر(ص) بر امت و ولایت مؤمنان بر یکدیگر؛ احزاب (33)، آیه 6 ؛ توبه (9)، آیه 71.5. لزوم مشورت با مؤمنان و مشارکت دادن آنان در امور سیاسى و اجتماعى؛ آل عمران (3)، آیه 115 و 151 ؛ شورى (42)، آیه 38.6. وجوب نجات مظلومان و مستضعفان نساء (4)، آیه 75. و همه آیات مربوط به جهاد و دفاع؛7. برپایى عدالت اجتماعى و قوانین الهى یکى از اهداف دین و بعثت پیامبران؛ نساء (4)، آیه 58 و 135 ؛ حدید (57)، آیه 29 ؛ مائده (5)، آیه 8 ؛ نحل (16)، آیه 90.8. آیات نهى کننده از حکم رانى به غیر دستورات الهى؛ مائده (5)، آیات 44، 45، 47 و 50.9. بیان خصوصیات جامعه اسلامى؛ اعراف (7)، آیه 157 ؛ فتح (48)، آیه 29.10. بیان لزوم تهیه نیرو و تجهیزات لازم براى حکومت اسلامى و پاس داشت آن؛ انفال (8)، آیه 60.11. بیان ویژگى هاى رهبر و کسى که مردم از او اطاعت و پیروى مى کنند و اصلح بودن او از همه؛ یونس (10)، آیه 35.12. اعلام پیروزى دین خدا بر همه ادیان و مکاتب و قرار گرفتن حکومت در دست صالحان؛ قصص (28)، آیه 5 ؛ فتح (48)، آیه 28 ؛ توبه (9)، آیه 33.13. ترسیم نمونه حکومت پیامبران در قرآن؛ مانند حکومت داود و سلیمان(ع). نمل (27)، آیه 26.روایات نیز در این زمینه بسیار هست. فضل بن شاذان از امام رضا(ع) پرسید: چرا خداوند دستور داد که از اولواالامر اطاعت کنید؟ حضرت فرمود: «اگر خداوند امامى که امین و حافظ دستورات الهى باشد، براى مردم قرار ندهد؛ دین از بین مى رود و سنت ها و دستورات الهى دگرگون مى گردد». صدوق، علل الشرایع، ج 1، باب 182، ح 9.نامه امیرمؤمنان(ع) به مالک اشتر و دیگر نصوص روایى نیز، همه بر عدم تفکیک سیاست از دین مبین اسلام دلالت دارد. جهت آگاهى بیشتر نگا:    الف. ربانى گلپایگانى، على، دین و دولت، تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، 1377 ؛    ب. شاکرین، حمیدرضا، پرسمان، سکولاریسم، تهران: کانون اندیشه و جوان، 1384 ؛    پ. همو، حکومت دینى، قم: پارسایان، چاپ دوم، 1383، صص 44 - 23 ؛    ت. همو و محمدى، علیرضا، دین و سیاست، ولایت فقیه و جمهورى اسلامى، قم: معارف، چاپ اول، 1383، صص 5321.ژیل کوپل استاد مؤسسه مطالعات سیاسى پاریس در پاسخ خبرنگار روزنامه لوموند که درباره تفاوت اسلام با ادیان دیگر پرسیده بود، گفت:در اصطلاحات و عبارات اصول عقاید در اسلام، معادل سخن مشهور مسیحى، «آن چه از قیصر است به قیصر و آن چه از خداست به خدا واگذاریم»، وجود ندارد. اسلام در آن واحد، این جهانى و آن جهانى است. داعیه سامان بخشیدن به قلمرو امور دنیوى و اخروى را دارد. این آموزه اسلام است. به علاوه، پانزده قرن تاریخ اسلام، پانزده قرن سازگارى دائمى با این اصول است. کیهان فرهنگى، شماره 3، سال 1368، ص 62. مارسل بوازار بر آن است که: «از نظر جامعه شناسى، امت مسلمان از تلفیق و هم آمیختگى دین و سیاست تشکیل مى گردد و این هم آهنگى ضامن پیوند آگاهانه امت مسلمان و گردآمدن آنها زیر یک پرچم و یک شعار است. اگر پیامبر اسلام، سیاست را به معناى وسیع آن (اداره حکومت، شرکت در جنگ ها، خدمات اجتماعى و کلیه امور مربوط به زندگى انسان در جامعه) در دیانت دخالت نمى داد، پیروزى اسلام و توسعه آن در جهان تا این پایه ممکن نبود». مارسل بوازار، اسلام و حقوق بشر، ترجمه محسن مؤیدى، ص 74. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1358.کلود کاهن مى گوید: «پیغمبر اسلام، دین و دولت را با هم توأم نموده است، پس قوانین اجتماعى اسلام هم جزئى از شرع مبین و قانون دینى است و احترام به حقوق اجتماعى، هم جزئى از اطاعت نسبت به خدا مى باشد. پس وحى منزل به پیغمبر اسلام شامل دین و سیاست مى باشد. به عبارت دیگر، جامعه اسلامى ترکیبى است از دولت و دین و هیچ کدام از دیگرى جدا نیست». محمد حسن قدردان قراملکى، سکولاریسم در مسیحیت و اسلام، ص 171 و 172. قم: دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول 1379 به نقل از: وحدت و تنها در تمدن اسلامى، ص 213.ج. توانایى اسلام براى مقابله با عرفى گرى 1. سرمایه هاى اجتماعى اسلام:سه عامل عمده از سرمایه هاى مهم مقاومت آفرین و صیانت بخش اسلام در برابر فرآیند عرفى سازى است:1-1. نفوذ اجتماعى گسترده و کثرت پیروان در سراسر جهان.1-2. جهت گیرى مثبت اسلامى به سوى دنیا، جامعه، سیاست با تأکید بر مسؤولیت اجتماعى مؤمنان. 1-3. قدرتِ باز تجدید، اصلاح گرى درون جوش و احیاگرى و پویایى دائمى.آرمان ها و آموزه هاى بلند اسلامى مانع از آن است که مؤمنان پاى بند بدان به اندوخته هاى پیشینیان بسنده کننده و یا به سادگى به انحراف از اصول تن دهند. بلکه آمادگى دارند به مدد انگیزه هاى بلند آرمانى، در هر لحظه به ارزیابى اوضاع و عملکردهاى متصدیان و متولیان امور دینى پرداخته و براى اصلاح نابسامانى ها و احیاى ارزش هاى فروگذارى شده، بپا خیزند.گِلنِر مى گوید: «دولت هاى اسلامى منظور رژیم هاى حاکم بر کشورهاى اسلامى است. همواره با دو خطر درونى مواجه بوده اند: یکى جنبش هاى احیایى براى حفظ و بازگرداندن حقایق دینى غیرقابل عدول و سازش، و دیگرى اجتماعات خود مختار محلى داراى عصبیت و قدرت نظامى برتر».  دو.. هویت بخشى:یکى از مجارى رسوخ عرفى گرى و سکولارسازى، پیدایش خِلَل و فُرَج در «هویت» فردى و اجتماعى است و ادیانى که افزون بر هویت هاى علمى و نظرى در هویت بخشى به پیروان خود موفق بوده اند، طبعاً در برابر امواج عرفى سازى مقاومترند.«لوئیس» یکى از امتیازات اسلام بر دیگر ادیان موجود را متعین بودن تعلق هویتى پیروانش به آن مى داند و مى گوید: هویت دینى براى یک مسلمان هنوز پررنگ ترین جزء هویتى او را تشکیل مى دهد و در قیاس با عناصر هویت بخش دیگر، چون ملیت، نژاد و زمان، از اهمیت به مراتب بیش ترى برخوردار است. برنارد لوئیس، زبان سیاسى اسلام،  ترجمه غلامرضا بهروز لک، قم: دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1378.سه.. رویه مسالمت آمیز:رفتار مداراگرانه و همزیستى مسالمت آمیز در غرب فاقد ریشه و بنیاد دینى است.«توین بى» مى گوید: «براى ذهن غربى، درک همزیستى بیش از یک دین در جامعه واحد امر ثقیلى است، زیرا دین آبا و اجدادى مغرب زمین، یعنى مسیحیت، بى تحمل ترین دین در میان سه دین انحصارگرى سامى بوده است». آرنولد توین بى، نقش دین، (مقاله) هفت آسمان، (فصلنامه)، سال دوم، شماره 7، پاییز 1379.همو مى گوید: «گرایش غرب به آرمان تساهل دینى بر مسیحیت غربى اعم از کاتولیک و پروتستان بسیار گران آمد و تنها در جاهایى پذیرفته شد که پایبندى دینى در آن کاهش یافته بوده در حالى که مسلمانان بر اساس قرآن مکلف به مدارا با پیروان دو دین دیگر ابراهیمى (یهودیت و مسیحیت)هستند، به شرط آنکه به سلطه سیاسى اکثریت مسلمان گردن نهند همان، (تلخیص).». افزون بر آنچه که گذشت امر دیگرى در این باب ذکر شده که جهت اختصار از توضیح آن ها خوددارى نموده و به ذکر عناوین بسنده مى شود. 1) سرزندگى ناشى از تبلیغ گرایى، 2) گشودگى در اخذ و اقتباس بدون انفعال، 3) زمینه هاى بروز تکثر.براى آگاهى بیشتر ر. ک: علیرضا شجاعى زند: اسلام و عرفى شدن، صص 477-483. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image