تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

ديدار حضرت خضر و حضرت موسي قبل از نبوت حضرت موسي بود يا بعد از آن؟


از داستان ها و قصص جالب و عبرت آموز قرآن کريم، داستان حضرت موسي ـ عليه السلام ـ و آن عالم و دانشمند است که در روايات معصومين ـ عليهم السلام ـ از آن تعبير به حضرت خضر ـ عليه السلام ـ شده است. به اين داستان شيرين زندگي حضرت موسي ـ عليه السلام ـ در سوره کهف در آيات 60 تا 82 اشاره شده است. قابل ذکر است که حضرت موسي ـ عليه السلام ـ يکي از انبياي بزرگ و اولوالعزم بود. مفسرين و تاريخ نويسان درباره اين داستان مطالب گوناگوني نوشتند که برخي از آنها قابل اعتماد نيست ولي آنچه که تقريبا همه اتفاق نظر دارند و در روايات هم به آنها اشاره شده است به صورت اختصار اشاره مي شود: هنگامي که حضرت موسي ـ عليه السلام ـ و بني اسرائيل بر فرعون و فرعونيان پيروز شدند و آن حضرت زمام رهبري و هدايت بني اسرائيل را بر عهده گرفت، در يک اجتماع بزرگ در حضور بني اسرائيل سخنراني نمود از ميان جمعيت يک نفر از حضرت پرسيد آيا عالم تر از تو نيز کسي هست و تو آن را مي شناسي؟ حضرت در جواب گفت: من کسي را عالم تر از خودم نمي شناسم. هم چنين مطابق برخي از نقل ها و روايات، پس از نزول تورات و سخن گفتن مستقيم خدا با حضرت موسي ـ عليه السلام ـ موسي در ذهن خود به خودش گفت: خداوند هيچ کس را عالم تر از من نيافريده است در اين هنگام خداوند به جبرئيل وحي کرد موسي را درياب که در وادي هلاکت افتاده لذا جبرئيل خدمت حضرت نازل شد و نسبت به تصورات ذهني حضرت موسي ـ عليه السلام ـ هشدار داد. و خداوند نيز همان دم به حضرت موسي ـ عليه السلام ـ وحي کرد: آري داناتر از تو عبد و بنده ما (خضر ـ عليه السلام ـ ) است او اکنون در تنگه دو دريا در کنار سنگي عظيم است. حضرت موسي ـ عليه السلام ـ عرض کرد: چگونه به حضور او نايل شوم؟ خداوند فرمود: يک عدد ماهي بگير و در ميان زنبيل خود بگذار و به سوي آن تنگه دو دريا برو: در هر جا که آن ماهي را گم کردي، آن عالم در همان جاست. موسي ـ عليه السلام ـ که دانش دوست بود، گفت: من دست از جستجو بر نمي دارم تا به محل آن تنگه برسم، هر چند مدت طولاني به راه خود ادامه دهم، موسي ـ عليه السلام ـ دوست و همسفري براي خود انتخاب کرد که همان مرد رشيد و شجاع و با ايمان بني اسرائيل به نام يوشع بن نون بود و مقدمات سفر را آماده کرده به راه افتاد تا استاد خود را بيابد. علامه طباطبايي مي نويسد: خداي سبحان به موسي ـ عليه السلام ـ وحي کرد که در سرزمين، بنده اي دارد که داراي ويژگي و فضيلتي است که وي آن را ندارد و اگر به طرف مجمع البحرين برود او را در آنجا خواهد ديد به اين نشان که هر جا ماهي زنده (يا گم) شد همان جا او را خواهد يافت. قمي در تفسير خود از محمد بن بلال نقل مي کند شخصي به نام يونس درباره حضرت موسي ـ عليه السلام ـ و خضر نامه اي به امام رضا ـ عليه السلام ـ نوشت و از آن حضرت پرسيد کدام يک از موسي ـ عليه السلام ـ و خضر (عالمي که نزد حضرت موسي ـ عليه السلام ـ بود) عالم ترند، ديگر اين که آيا جائز است که پيغمبري چون موسي ـ عليه السلام ـ که خودش حجّت خدا بوده حجتي ديگر در زمان خود او بوده باشد؟ حضرت امام رضا ـ عليه السلام ـ جواب فرموده است: موسي ـ عليه السلام ـ نزد آن عالم رفت و او را در جزيره اي از جزاير دريا ديدار کرد که يا نشسته بود و يا تکيه داده بود. موسي ـ عليه السلام ـ سلام داد و او معناي سلام را نفهميد چون در همه روي زمين سلام دادن معمول نبود. پرسيد تو کيستي؟ گفت: من موسي بن عمران، پرسيد تو آن موسي بن عمراني که خدا با او تکلم کرده است؟ گفت: آري پرسيد چه حاجت داري؟ گفت: آمده ام تا مرا از آن رشدي که تعليم داده شده اي تعليم دهي. گفت: من موکل بر امري شده ام که تو طاقت آن را نداري، همچنان که تو موظف به امري شده اي که من طاقتش را ندارم. البته اين حديث و احاديث ديگري در اين مضمون از طريق شيعه و سني نقل شده است. لذا با توجه به آنچه که ذکر شد مي توان گفت: که حضرت موسي ـ عليه السلام ـ بعد از نبوتش و تکلم با خداوند، و با وحي خداوند به ملاقات حضرت خضر رفته است و اين امر منافاتي با اولوالعزم و پيامبر بودن حضرت موسي ـ عليه السلام ـ ندارد همچنان که در روايت امام رضا ـ عليه السلام ـ به آن اشاره شده است. در اين ماجرا يعني ملاقات حضرت موسي ـ عليه السلام ـ با خضر نبي به صحنه شگفت انگيزي برخورد مي کنيم که نشان مي دهد حتي يک پيغمبر اولوالعزم که داناترين فرد روزگار خود است با اين وجود، دامنه علم و دانشش محدود است و اين طور نيست که هر کس به همه چيز احاطه داشته باشد، لذا به سراغ معلمي مي رود که به او درس بياموزد او هم درس هائي که هر یکي از ديگري عجيب تر است به وي ياد مي دهد چرا که علم حضرت موسي ـ عليه السلام ـ تا حدي بود که در محدوده مأموريتش دانشمند ترين افراد شمرده مي شد. يعني در نظام تشريع که محدوده مأموريت حضرت موسي ـ عليه السلام ـ بود و موسي نيز چنين علمي داشت. اما همان گونه که از کلام امام رضا ـ عليه السلام ـ استفاده مي شود. قلمرو مأموريت عالم و دانشمند همراه موسي ـ عليه السلام ـ (خضر) قلمرو جداگانه اي بود که ارتباطي به عالم تشريع نداشت و به تعبير ديگر آن عالم از اسراري آگاه بود که دعوت نبوت بر آن متکي نبود. در روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده است که حضرت فرمودند: موسي از خضر آگاه تر بود يعني در علم تشريع شريعت الهي که از ملزومات پيامبري است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image