تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
ابتدا باید دید عرفان را چگونه معنا و تفسیر کنیم و تعریف عرفان چیست که تفسیر صحیح عرفان در ضمن توضیحات زیر خواهد امد . در مقدمه با تاسف باید گفت در بازار گرم مدعیان عرفان ، گاهى سکس به عنوان متاع عرضه مى شود ، گاهى مواد خیال زا و و تخدیرى ، گاهى جادو و افسانه ، گاهى خشونت ها و حرکات هیجان آور ، گاه سرگرمى هاى ادبى و لفاظى هاى به ظاهر معنوى . در مورد عرفانهاى نوظهور ج که هر روز در حال تکثیرند و عرفانهاى غربى هم از همین قسم محسوب مى شوند - نباید غافل بود که اصولاً این ادعاها - که همگى پسوند مقدس عرفان را باخود یدک مى کشند - ربطى به عرفان ندارد بلکه در خوشبینانه ترین صورت تنها مى توان آنها را یک فرایند پزشکى تجربى براى درمان امراض جسمى بیماران و یا در جهت تسلط آرامش روان و تمدد اعصاب دیگران و یا یک نظریه روانشناسى یا حد اکثر آنرا یک روش تسلط بر باطن طبیعت تلقى نمود . و بعلاوه تجربه ثابت کرده است که آخرین هنر مکاتب عرفانى و معنویت هاى مجازى ، تنها یک نوع معنویت گرایى زمینى ( نه آسمانى ) است یعنى به سمت نوعى از تجربه هاى شبه معنوى مثل هیپنوتیزم و یوگا و مدیتیشن سوق پیدا میکند . براى فهم و شناخت عرفانهاى غیر اسلامى خوب است با دقت فراوان ، وجوه تمایز عرفان اسلامى با این مکاتب دیده شود تا در تشخیص مصداق دچار سر درگمى نشویم . 1 - درعرفان اسلامى نه فقط توجه به فطرت زنده مى شود که فطرت با تمام ابعاد آن مورد عنایت سالک قرار مى گیرد . مرحوم آیت ا . . . شاه آبادى ( استاد عرفان امام ) آورده اند : « از آنجا که فطرت خدایى به واسطه امور مذکور ، از بین نمى رود ، بلکه محتجب مى شود . بنابراین براى رفع این احتجاب ، نیاز است به ریاضت طبیعت و اعمال فکر در کتاب فطرت . . . . » ( رشحات البحار کتاب انسان و فطرت ص 6 ) ایشان براى فطرت ابعادى را متذکر مى شود از قبیل فطرت خوف ، فطرت عشق ، فطرت حقیقت جویى ، فطرت حریت . . . . درعرفان هاى کاذب یا فطرت اصلاً دیده نمى شود و یا فقط یک رشته از مجموعه گرایش هاى فطرى مورد توجه قرار مى گیرد . بماند که همان یک رشته هم به سامانى نمى رسد . مثلاً فطرت پرستش ، با هر نوع خضوع و خشوع و احساس نیاز آرام مى گیرد و در حقیقت سرگرم مى شود . اگر این فطرت الهى در مسیر خودش هدایت شود و با تنبه و تامل همراه شود ، عارف به ذاتى راهنمایى مى گردد که شایسته انقیاد است و غیر از پرستش و تعظیم ، شایسته مقام او نیست » و یا سرشت خوف ( فطرت خوف ) انسان را متوجه حقیقتى مى کند که قادر به هر گونه تصرفى در عالم هستى است و همین حقیقت است که مى تواند بر ضرر و زیان سالک ، عملى را سامان دهد . اما چه مى شود که مدعیان در این غوغاى معنویت ، فطرت انسانى را در مسلک عرفانى خود نادیده مى گیرند ؟ 2 - در عرفان هاى غیر اسلامى ، بنیاد اخلاق و کار اخلاقى نه فقط سست ، که گاهى ضد اخلاق آنچنان ترویج مى شود که دیگر خصلت هاى نیکویى اخلاقى سرکوب مى شود . گاهى به نام اخلاق ، خوارى و ذلت و ظالم پرورى به عنوان نتیجه و محصول خود را به سالک تحمیل مى کند ، چنانکه لى هنگجى ( در مرام مشهور به فالون دافا ) به پیروان خود توصیه مى کند : « اگر کسى به تو ناسزا گفت و یاتو را لگدکوب کرد . جواب او لبخند است به او بگو : ادامه بده ! تو دارى در این مدت به من تقوا مى دهى و من تکه اى از آن را به تو بر نخواهم گرداند » ( هنگجى لى ، شو ان فالون ص 397 ) راستى درا ین مکتب ، کرامت انسانى و روح خدایى چه جایگاهى دارد ؟ و چه میشود که حیاء و عفت جاى خود را به سکس و بى بندبارى مى دهد ؟ چنانکه اشو به پیروان خود توصیه مى کند : از همان لحظه اى که احساس کردید از چیزى خوشتان نمى اید و ان چیز جاذبه اش را از دست داده است از ان دست بردارید - ولو همان زنى باشد که قبلا او را دوست داشته اى - . فقط بگو : متاسفم . ( تفسیر اواهاى شاهانه ساراها ، ج 4 - ص 107 - اشو ) نکته این است که در اسلام ، عرفان در یک نظام اعتقادى جامع جا گرفته است ، یعنى نظامى با محوریت توحید و یکتا پرستى . دراین نظام جامع همچنانکه رشد معنوى پیش بینى شده است ، مبارزه با ظلم هم دیده شده است و حتى براندازى ظلم از طرق سلوک محسوب میشود . چطور مى شود که در شبه عرفانها ، توحید محورى ، جاى خود را به مرید پرورى داده است ؟ 2 - یکى از مشخصات عرفان اسلامى پیوند معنویت با دیگر مسولیت هاست . همنوایى با دیگر ابعاد وجودى و تاکید بر رشد همه جانبه ویژگى منحصر به فرد عرفان در اسلام است . به عبارتى این عرفان ، عرفانى است تعهد اور . امام خمینى این ضابطه را در نامه اى به فرزندش ( حاج احمد اقا ) این گونه تبیین مى کند : پسرم ! نه گوشه گیرى صوفیانه دلیل پیوستن به حق است ، و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت ، شاهد گسستن از حق . میزان در اعمال انگیزه هاى آن هاست . . چه بسا عابد و زاهدى که گرفتار دام ابلیس است و آن دام گستر ، با آنچه مناسب او است ، چون خود بینى و خود خواهى و غرور و عجب و بزرگ بینى و تحقیر خلق الله و شرک خفى و امثال آنها ، او را از حق دور و به شرک مى کشاند و چه بسا متصدى امور حکومت که با انگیزه الهى به معدن قرب حق نائل مى شود . . . پس میزان عرفان و حرمان ، انگیزه است . هر قدر انگیزه ها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حجب ، حتى حجب نور وارسته تر ، به مبداء نور وابسته ترند ، تا آنجا که سخن از وابستگى نیز کفر است . . پسرم ! از زیر بار مسؤ ولیت انسانى که خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالى مکن ، که تاخت و تاز شیطان در این میدان ، کمتر از میدان تاخت و تاز در بین مسئولین و دست اندرکاران نیست ، و دست و پا براى بدست آوردن مقام ، هر چه باشد ، چه مقام معنوى و چه مادى مزن ، به عذر آن که مى خواهم به معارف الهى نزدیک شوم ، یا خدمت به عبادالله نمایم ، که توجه به آن از شیطان است ، چه رسد که کوشش براى ان . ( نامه هاى عرفانى امام . . . . ) 3 - عرفان اسلامى شریعت محور است . به عبارتى راه رسیدن به خداوند از طریق همین احکام شرعى و فروعات فقهى میگذرد . شهید مطهرى در این مورد مى فرمایند : عرفاى اسلامى هرگز مدعى نیستند که سخنى ماوراء اسلام دارند ، و از چنین نسبتى سخت تبرى مىجویند . برعکس ، آنها مدعى هستند که حقایق اسلامى را بهتر از دیگران کشف کردهاند و مسلمان واقعى آنها مىباشند . عرفا چه در بخش عملى و چه در بخش نظرى همواره به کتاب و سنت و سیره نبوى و ائمه و اکابر صحابه استناد مىکنند . ( أشنایى با علوم اسلامى ، کلام - عرفان - حکمت عملى ) ابن عربى - که در عرفان اسلامى جایگاه رفیعى دارد - دراین باره میگوید : بدان که من در مکر الاهى و چگونگى در امان ماندن از این مکر دقت کردم ، چاره اى به نظرم نرسید جز آنکه باید دست به دامن شریعت زد بنابراین اگر خداوند کسى را بخواهد به سوى خیر و سعادت هدایت کند و از گرفتاریهاى مکر در امان بدارد ، کارى میکند که او هیچگاه میزان شریعت را از دست نگذارد . . . هیچ بنده اى نباید از این میزان غفلت کند . . . هرکه بخواهد از مکر حق ایمن بماند ، باید میزان شریعت را از دست ندهد میزانى که آن را از پیامبر به ارث برده و فرا گرفته است . پس هر چه از طرف خدا دریافت کند آن یافته ها را در این میزان بگذارد اگر با میزان شرع پذیرفته شد آن را داشته باشد و گرنه ترکش کند . ابن عربى سفارش میکند که حتى باید دریافت هاى غیبى و الهامات معنوى را نیز با میزان شریعت سنجید . او میگوید : اهل اللّه در این مورد اختلاف ندارند . بسیارى از بزرگان حوزه کشف و شهود گرفتار آشفتگى شده ، از نظر تشخیص حالات خود دچار پیچیدگیهاى مکر میگردند و لذا باید میزان شریعت را از دست نگذارند . ابن عربى حتى پا را فراتر گذاشته مى گوید : . حقیقت عین شریعت است وى تصریح مى کند : هر که از شریعت فاصله بگیرد ، اگر تا آسمان هم بالا رفته باشد به چیزى از حقیقت دست نخواهد یافت ! . . . حقیقت عین شریعت است . شریعت مانند جسم و روح است که جسمش احکام است و روحش حقیقت . ( مجله معرفت ، شماره 35 ) علامه طباطبایى دراین باره فرموده اند : اینکه از بعضى شنیده شده است که میگویند سالک پس از وصول به مقامات عالیه و وصول به فیوضات ربانیه ، تکلیف از او ساقط میگردد ، سخنى است کذب و افترایى است بس عظیم زیرا رسول اکرم ( ص ) با این که اشرف موجودات و اکمل خلایق بودند ، با این حال تا آخرین درجات حیات تابع و ملازم احکام الهیه بودند . بنابراین سقوط تکلیف به این معنى دروغ و بهتان است . ( مجله معرفت - شماره 4 - جایگاه شریعت در قلمرو عرفان ) لازم به ذکر است اگر قرار باشد راه رسیدن به خداوند جداى از احکام باشد در ان صورت فلسفه احکام و حکمت اوامر شارع بى جواب خواهد بود . ایت الله بهجت در فرمایشى عمیق این مهم را اینگونه یاداور شدند : مگر میشود راهى براى رسیدن به خداوند باشد و انرا خداوند از طریق پیامبرانش به مردم نرسانده باشد ؟ 4 - در عرفان اسلامى کشف وشهود نه فقط غایت و هدف نیست که کاملا در حاشیه است . در نظام عرفانى اسلام ، هدف عبودیت و بندگى است و کنار رفتن پرده ، تفضلى است از ناحیه معبود و به اصطلاح نقل و نبات راه است . به عبارتى بصیرت معنوى ، اتفاقى است که به اقتضاى اصل عبودیت از طرف معشوق اعطاء میشود ، البته بنا به مصلحت و به اقتضاى حکمت . در پایان توصیه مى کنیم مولفه هاى عرافان ناب اسلامى را در آدرس اینترنتى زیر مطالعه کنید
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.