تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

آيا اين موضوع صحت دارد که پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دستور ترور يکي از دشمنان اسلام را صادر فرمودند؟ اگر اين موضوع صحت دارد چگونه توجيه مي شود؟


بررسی مفهوم ترور، که در واقع به کارگیری نامشروع قدرت است برای از بین بردن مخالفان، و همچنین بررسی قتل هایی که در زمان رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ توسط یاران آن حضرت صورت گرفته، ثابت می کند که این قتل ها مصداق ترور محسوب نمی شوند. این قتل ها در واقع از سر راه برداشتن افرادی بود که به گونه ای از عوامل توطئه محسوب می شدند؛ کسانی که با سرودن اشعاری هجوآمیز و تحریک کننده در صدد بودند فضای آرام مدینه را با تحریک به کشتن پیامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و یا بد نام کردن آن حضرت متشنج کنند. «(ترور) به معني ترس و وحشت و (تروريسم) به معني شيوه حکومت از طريق ايجاد ارعاب وحشت است». «کارهاي خشونت آميز و (غير قانوني) حکومت ها براي سرکوب مخالفان خود و ترساندن آنان نيز در رديف تروريسم قرار دارد که از آن به (تروريسم دولتي) ياد مي شود». ولف، فيلسوف آمريکايي مي گويد: «ترور، به کارگيري (نامشروع) قدرت براي رسيدن به هدفي است. و به کارگيري (مشروع) قدرت از مصاديق ترور به شمار نمي آيد». ما اگر در سيره پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بتوانيم ثابت کنيم قتل هايي که توسط ياران آن حضرت صورت گرفته، مشروع و قانوني بوده است، بنابراين ديگر نمي توان واژه «ترور» را در مورد اين قتل ها به کار ببريم. کما اين که در اجلاسيه پنجم سازمان ملل در ژنو (1957م) اين نکته آمده است: «اعمالي که مرتکبين آنها انگيزه شخصي ندارند. بلکه براي خدمت به هدفي که در مقابل آن احساس مسئوليت مي کنند انجام مي دهند، مثل مبارزه قانوني بر ضد نيروهاي اشغال گر، اين گونه اعمال را نمي توان از قبيل اعمال تروريستي دانست». بررسي سيره نبي مکرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ، «هر انسان منصف و آزاده اي را به اين باور و اعتقاد مي رساند که آن حضرت در دعوت خويش هيچ انگيزه مادي و شخصي دنبال نمي کرد. هدف آن حضرت دعوت انسان ها به آموزه هايي بودکه سعادت دنيوي و اخروي آنها را تامين مي کرد». آن حضرت به همين منظور ميان مهاجران و انصار عقد اخوت بست. علاوه بر اين با يهود مدينه و هم چنين با سه قبيله بزرگ يهودي بني قيقاع، بني نضير و بني قريظه پيمان نامه هايي امضاء کرد. يهوديان سه گانه در اين پيمان نامه ها متعهد شده بودند که: «دشمنان رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را بر عليه آن حضرت و يارانش با دست و زبان و اسلحه، آشکارا و پنهان در شب و روز ياري نرسانند و خداوند بر آنان گواه است. پس اگر چنين کردند، رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در ريختن خون آنان و به اسارت درآوردن زنان و فرزندانشان و گرفتن اموالشان آزاد است». يهوديان که در قلب جامعه اسلامي بودند همواره مترصد فرصتي براي ضربه زدن به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و مسلمانان بودند. آنها دست به اقداماتي زدند که مي بايست با آنها با احتياط و بر اساس عدالت ـ به جاي عفو، مسامحه و رفق ـ برخورد شود. برخورد با هر نوع توطئه و مکر و حيله اي مي بايست قبل از هر ندامت بي فايده اي صورت گيرد. يکي از کساني که توسط ياران پيامبر به قتل رسيد، عصماء دختر مروان از زنان يهودي بود که اشعاري تحريک آميز بر عليه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سرود. و در سخنانش ديگران را بر عليه مسلمانان تحريک مي کرد. او در اشعارش ديگران را تحريک مي کرد که پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را به قتل برسانند. در بخشي از اشعار او آمده است: «آيا هيچ مرد شريفي نيست که به او (پيامبر) حمله ناگهاني کند و اميد اميدواران به او را از بين ببرد». او اوس و خزرج را به علت پيروي از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نکوهش کرد؛ «شما بيگانه اي را اطاعت مي کنيد که از شما نيست». و اشعاري هجوگونه بر عليه پيامبر سرود. علاوه بر اين از اسلام و مسلمانان عيب مي گرفت. و پيامبر را اذيت مي کرد. در بخشي از شعر «حسان بن ثابت» که در جواب اشعار عصماء آمده است به مسخره کردن عصماء نسبت به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اشاره شده است: «او جوان مردي اصيل را مسخره کرد، مردي که در آمدن و رفتنش کريم است». عصماء سخنان و اشعار تحريک آميز و هجو گونه خويش را بر عليه پيامبر و مسلمانان تا پس از جنگ بدر ادامه داد. به اين نکته بايد توجه داشت که سرودن شعر در صدر اسلام و در جامعه قبيله اي َآن زمان فوق العاده اهميت و تاثير داشته است. تاثير شعر در برخي از موارد به مراتب از شمشير هم بيشتر بود. بنابراين هيچ تعجبي ندارد که «روبه»؛ شاعر معروف عرب، شعر را در کنار سحر ذکر کرده است. فرد ديگري که کشته شد، ابو عفک پيرمردى سالخورده اي از بنى عمرو بن عوف و مردي منافق بود که پيامبر را هجو مي کرد. وقتي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به مدينه آمد مردم را به دشمنى آن حضرت بر مى انگيخت. و بر عليه آن حضرت شعر مي سرود. وقتی پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به جنگ بدر رفت و در این جنگ پیروز شد، ابو عفک از روی حسادت و به منظور تحریک دیگران اين ابيات را سرود: مدت زيادى زندگى کردم، هيچ خانه و گروهی را خردمندتر و فريادرس تر از قوم خود، براى فرياد خواهي نديدم. سوارى که به سراغ ايشان آمد، به اسم حلال و حرام ايشان را متفرق و پراکنده ساخت، اگر قرار بود به پادشاهى و نصرت واقعى برسيد حق بود «تبّع» را پيروى مى کرديد. ابو عفک در مورد پيامبر مي گفت: هيچ قومي به رجال ( اقوام و خويشان) خويش، بد تر از اين مرد حرمي (مکي) هديه نداده است. مردي که خويشان و فرزندان نياکانش او را رانده اند». اشعاري که «نهديه» بانوي مسلمان بر عليه ابو عفک سروده است نشان از تلاش ابو عفک در جهت تکذيب آيين الهي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشد. اشعار تحريک آميز ابو عفک در حالي سروده مي شد که پيامبر با يهود پيمان بسته بود که هيچ يک از دو گروه (مسلمانان و يهود) متعرض يکديگر نشوند. سالم بن عمير که يکى از «بسيار گريه کنندگان» و از قبيله بنى نجار بود، گفت: بر من واجب است که ابو عفک را بکشم يا در آن راه کشته شوم. فرد ديگري که کشته شد ابو رافع سلام بن ابي الحقيق بود. حيى بن اخطب و سلام بن ابى الحقيق از کسانى بودند که احزاب قريش را بر عليه مسلمانان تحريک کردند. آيه 51 تا آيه 54 سوره نساء درباره حيى بن اخطب و سلام بن ابى الحقيق و جمعى ديگر از ايشان نازل شد. سلام بن ابي الحقيق علاوه بر تحريک قريش بر عليه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ساير قبايل را نيز تحريک مي کرد او قبيله غطفان را نيز با دادن اموال بسياري بر عليه پيامبر تحريک کرد. ابن هشام مي نويسد: «در ميان سران يهود چند نفر بودند که عداوت و دشمنى زيادى با رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ داشتند و به هر وسيله مي توانستند دشمنى خود را با آن حضرت و ساير مسلمانان اظهارمي کردند، از آن جمله بود: کعب بن اشرف و حيى بن اخطب و سلام بن ابى الحقيق. سلام بن أبى الحقيق نيز مانند حيى بن اخطب از کسانى بود که در تحريک قريش و احزاب به جنگ با رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فعاليت زيادى به خرج داد ولى گرفتار نشد و پس از جنگ خندق به خيبر رفت». اگر امدادهاي الهي در جنگ احزاب نبود معلوم نبود در اين جنگ چه سرنوشتي در انتظار مسلمانان بود. بديهي بود که امثال سلام در آينده از توطئه چيني بر عليه پيامبر دست بردار نبودند. نتيجه گيري: اگر مفهوم ترور را به کارگيري نامشروع و غير قانوني قدرت، به منظور از بين بردن دشمنان و مخالفان قلمداد کنيم، همان گونه که در فرهنگ نامه ها نيز همين مفهوم براي ترور ذکر شده است، بنابر اين بايد بپذيريم که قتل هايي که در زمان رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و توسط ياران آن حضرت صورت گرفته است، هرگز مصداق ترور محسوب نمي شود. اين قتل ها از سر راه برداشتن افرادي است که به نحوي عامل توطئه بوده اند. يعني کساني که با سرودن اشعار هجو آميز و تحريک کننده که حتي بعضا تحريک به قتل پيامبر در اشعار و سخنان ايشان وجود داشت، خواسته يا نا خواسته تلاش مي کردند فضاي آرامِ مرکز حکومت اسلامي را متشنج کنند و با پيامبر به جنگ فرهنگي و رواني دست زده و محارب بودند. امام پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به خاطر وسعت صبر و بردباري مدت ها از آنان دست برداشته بود تا از کار خود برگردند، اما سرانجام رفتار آنان امنيت عمومي را مخدوش مي کرد از اين روي شر آنان از سر مردم کوتاه شد و اين رفتار هرگز ترور نبود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image