حدیث /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

حديث 41 روضه کافي را لطف بفرماييد توضيحي روان و ساده بدهيد؟


حکم بن مستورد از علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ ، نقل مي کند که فرمود: از منابع غذايي که خدا آن را براي مردم مقدّر داشته از آنچه بدان نياز دارند، دريا است که خداوند آن را ميان آسمان و زمين آفريده است. و نيز فرمود: همانا خداوند، مجاري خورشيد و ماه و اختران و ستارگان را در آن اندازه کرده (يعني هر کدام در محدوده خاصي قرار دارند و مزاحم گردش همديگر نيستند) و همه آن را بر فلک، مقدّر و مقرّر کرده است و در پي آن به فلک، فرشته اي گماشته که هفتاد هزار فرشته همراه او هستند و آنها فلک را مي چرخانند. و چون آن را بچرخانند، خورشيد و ماه و اختران و ستاره ها هم با آن مي چرخند و در شبانه روز به منزلگاه هاي خود که خداوند عزوجل براي آنها مقرر ساخته وارد مي شوند و هرگاه، گناه بندگان، بسيار شد و خداوند سبحان، آهنگ آن مي کند که از آنها به عنوان يکي از نشانه هاي خود ياري جويد، (براي بيدار شدن انسان هاي گنهکار بر آنها بلاهايي نازل مي کند) به فرشته موکّل به ملک، فرمان مي دهد آن فلکي را که مجاري خورشيد و ماه و اختران و ستارگان بر آن است، از جاي خود ببرد و آن فرشته هم به هفتاد هزار فرشته فرمان مي دهد که آن را از مجاري خود به در برند. امام ـ عليه السلام ـ مي فرمايند: آن را به در برند و خورشيد در آن دريا افتد که فلک در آن روان است: يعني خورشيددر محدوده اي قرار گيرد که قابل رؤيت نباشد و خورشيدگرفتگي رخ دهد. پس پرتوش به خاموشي گرايد و رنگ بازد و هرگاه خداوند عزوجل بخواهد آيت خويش را تعظيم کند، خورشيد را در آن دريا به هر وضعي که خواهد بدان خلق خود را بترساند، درآورد. و همچنين امام ـ عليه السلام ـ فرمود: اين در هنگام گرفتن آفتاب است و با ماه نيز همين کار را مي کند. و نيز امام ـ عليه السلام ـ فرمود: هرگاه خداوند آهنگ آن کند که خورشيد را روشن سازد و گرفتن آن را برطرف کند، به فرشته موکّل به فلک، فرمان مي دهد که فلک را به مجراي خود برگرداند و خورشيد به مجراي خود بازگشت مي کند و از آب برآيد در حالي که تيره رنگ است. همچنين امام ـ عليه السلام ـ فرمود: ماه نيز مانند آن است. سپس علي بن الحسين ـ عليه السلام ـ فرمود: آگاه باشيد از آنها هراس نکند و از اين دو نشانه گرفتن خورشيد و ماه نترسد مگر کسي که از شيعيان ما باشد، پس هرگاه چنين شد به درگاه خداوند عزوجل پناه ببريد و از عذاب او بترسيد که مبادا به خاطر کوتاهي هاي تان شما را عذاب کند. و به سوي او باز گرديد (و توبه کنيد). توضيح بيشتر در رابطه با تعبيراتي که در اين حديث بکار رفته است: 1. درياي ميان آسمان و زمين. 2. مجاري خورشيد و ماه و نجوم و کواکب. 3. فلک. 4. ملک. 5. منازل خورشيد و ماه و نجوم. 6. کسوف و خسوف. 1. دريا دو معني دارد: يکي حجم آب بسيار وسيع و انبوه که بيشتر از خليج و نهر باشد و ديگري وسعت و پهناوري که اين آب در آن، جاي گيرد و بايد گفت: دريا در اصل به معني همان وسعت نامحدود از نظر چشم انداز و توجه عمومي است. چون نهر و خليج و درياچه هم همان ظرفي است که مقدار معيني آب در آن جاي دارد. و از اين جهت صحيح است که گفته شود: دريا خشک است يا آب ندارد و چنانچه در نحر هم همين تعبير صحيح است. بنابراين دريا مقياس يک وسعت نامحدود عرفي است و لازم نيست که هرجا دريا تعبير شود، حجم آب معيني هم در آن وجود داشته باشد و اين دريايي که خداوند ميان آسمان يعني دستگاه چرخان برفراز زمين خلق کرده، عبارت از فضاي محدودي است که در زبان امروزي از آن به وسعت يک منظومه شمسي تعبير مي شود و بشر در زندگي خود بدان نيازمند است. بنابراين منظور حضرت از افتادن خورشيد در دريا و بيرون آمدن از آن، درياي مصطلح نيست، بلکه منظور اين است که خورشيد در محدوده اي قرار مي گيرد که باعث کسوف مي شود و وقتي از آن محدوده بيرون آمد، خورشيد گرفتگي تمام مي شود. 2. و اما مجاري خورشيد و ماه و اختر و ستاره (که بعيد نيست مقصود از کواکب در اين حديث، همان سيارات باشد که از اختران ديگر امتياز دارند در حرکت و روشني و به اعتبار علم امروز، جزء منظومه شمسي زمين به حساب آيند) همان مدارهاي حرکت آنها است که در گرد خورشيد است و در آن مي چرخد و در کواکب سياره که حرکت انتقالي دارند، دايره مخصوصي است بيضي يا به وضع ديگر که حرکت کواکب در آن منظم است. 3. و امّا فلک که همه مدارات خورشيد و ماه و کواکب بر آن استوار است و بعيد نيست همان جاذبيه عامّه باشد که پس از قرن ها نيوتن بدان پي برد و حقيقت آن عبارت از يک نيرويي است شگرف که حساب يک منظومه شمسي معين را در اين فضاي بي سروته و اسرارآميز از قسمت هاي ديگر جدا مي کند که خورشيد آن هم در حساب اين نيرو درمرکزي استوار است و به دور خود مي چرخد و اين نيروي شگرف، تکيه گاه همه موجودات اين منظومه شمسي مشخص به حساب است و تعبير از آن به فلک بسيار شيوا است، زيرا فلک يک نيروي چرخنده و چرخاننده است. 4. ملک که در فارسي فرشته گويند، در تعبير قرآن و اخبار، عبارت از مقياس فعاليت وجودي است، چنانچه نيروي ماشين و کارخانه را که تکيه به صنعت بشري دارد، با نيروي اسب تعبير کنند و مقياس يک فعاليت فوق صنعت بشري را و يا به تعبير ديگر، ماوراء الطبيعه را با يک ملک تعبير کنند و نيروي جاذبّيه عامه به قوّت هفتاد هزار ملک تعبير شده است. 5. و امّا کلمه منازل کواکب، يک تعبير قرآني است که مي فرمايد: (39 يس) و ماه را در منازلي اندازه گيري کرديم و منجمين هم، اصطلاح منازل را که براي کواکب در کتب خود ثبت کرده اند ظاهرا از اين تعبير قرآني گرفته اند و منازل قمر را شمرده اند به اعتبار اينکه در مدت يک شب، يک منزل دارد و در مدت يک روز يک منزل و دوره ماهانه خود را به سر مي برد و در اين حديث، منازل شبانه روزي را براي همه کواکب، اثبات کرده است. مثلا منازل خورشيد در هر شب، قوس الليل آن است و در هر روز قوس النهار آن که عبارت از کماني نيم دايره نامرئي شب و کماني نيم دايره مرئي روز باشد و به همين معنا، منازل شب و روز براي ديگر کواکب هم منظور مي شود، زيرا از نظر سنجش ما که در زمين زندگي مي کنيم، هر کوکبي داراي اين دو منزل شبانه روزي جلوه گر مي شود و در مواردي به نظر ما خود نمايي دارد و يا از نظر ما نهان است. 6. و اما راجع به کسوف و خسوف، آنچه منجمان قديم و جديد گويند اين است که: کسوف گرفتن آفتاب هميشه در عقده رأسي يعني نقطه تلاقي منطقه البروج که مدار خورشيد است، با مدار ماه اتفاق مي افتد و در خصوص حال مقارنه خورشيد و ماه ميسر مي شود، يعني هنگامي که اين دو در يک درجه و يک دقيقه مدار خود باشند که در اين صورت آفتاب در پشت جسم ماه واقع مي شود و سايه ماه که امتداد آن تا زمين کشيده است، بر روي قطعه اي از زمين مي افتد و مردمي که در آن قطعه زمين باشند، نمي توانند آفتاب را ببينند و پرتو آفتاب از آنها نهان است. گرفتن ماه در عقده ذنب است يعني نقطه برخورد منطقه البروج با مدار ماه در طرف مقابل رأس و اين در حال مقابله ميسر است که ماه و خورشيد از نظر ما در دو نقطه مقابل قرار دارند. (از 13 ـ 14 ماه) قمري و در اين حال است که ممکن است، زمين حائل شود ميان ماه و خورشيد يعني سايه آن که تا جرم ماه امتداد دارد، روي قسمتي از ماه بيفتد و مردم آن قطعه از زمين که محاذي اين سايه واقع بر سطح ماه هستند، آن را تيره بنگرند. از نظر حديث، اين دو حادثه کسوف و خسوف، اختلالي است در مجراي مقرّر براي خورشيد و ماه و نشانه اي است از خشم خدا نسبت به مردم زمين: از اين نظر مي توان گفت: منظور اين است که کسوف و خسوف قانون ثابت و معيني ندارد مانند اول هر برج و هر ماه در گردش خورشيد و مانند رويت هلال و دوره سال در گردش ماه، و وقوع آنها به وجه نامنظمي است از نظر دوره سال و هم از نظر مناطق قابل رويت و به اين اعتبار، گرفتن خورشيد و ماه، در هر منطقه اي از زمين، يک حادثه ناگهاني و برخلاف انتظار برخورد مي شود. و از ديدگاه ديگر بياني است از شرع و قابل باور است و گرچه دوران منظم و مرتبي هم داشت، زيرا تنظيم مدار ماه و خورشيد و گردش آنها در علم الهي بر اين تناسب تطبيق شده است و اگر روزي براي جهان آيد که از هرگونه آلودگي گناه و ستم، پاک شود، دور به نظر نمي رسد که وضع مدار آنها ديگر گونه گردد و از کسوف و خسوف نسبت به مردم زمين بر کنار شوند. زيرا دگرگوني مدارات کواکب مطلبي است که در فلسفه قديم و جديد تا حدّي مورد تسليم است. و اما عبارت آخر حديث: «چون از آب برآيد تيره نمايد». اين تعبير به معني اين نيست که خورشيد در حجم آبي فرو مي شود بلکه ممکن است مقصود از آب همان گرداب سايه ماه باشد که چون نور ندارد، آکنده از رطوبت جوّي است و يا مقصود اين باشد که چنين به نظر آيد که خورشيد در حجم آبي فرورفته است و سپس از آن خارج گشته. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image