دیکتاتور- تروریست-صهیونیست- کمونیسم /

تخمین زمان مطالعه: 18 دقیقه

اصطلاحات دیکتاتور، تروریست، صهیونیست و کمونیسم را توضیح دهید.


یکم . دیکتاتور به معنای فرد یا حزب یا نظام مستبد و خود رای است . در مورد اینکه تعریف دقیق و مشخصه هاى نظام دیکتاتورى چیست، دیدگاه هاى متفاوتى وجود دارد. در اینجا مى توان به چند کاربرد و ویژگى هاى مهم و از نظام هاى استبدادى اشاره کرد. یک. حکومت دیکتاتورى واژه استبداد گاه معادل «Autoarchy» به کار مى رود. در این کاربرد دو معناى «حکومت برخود» و «حکومت مطلقه» براى آن ذکر شده است. ر.ک: آقابخشى، على، فرهنگ علوم سیاسى، ص 24. کاربرد دیگر آن برابر نهاده «Despotism» است. در تعریف «نظام دسپوتیستى و استبدادى» چنین آمده است: «نظامى است که در آن قدرت حاکمه و اختیارات نامحدود، به شخص ظالم و مستبدى مثل سلطان واگذار شده باشد».از نظر عبدالرحمان کواکبى، استبداد عبارت است از تصرف کردن یک نفر یا جمعى در حقوق ملتى بدون ترس بازخواست. در تعریف دیگر آمده است «هر نوع اقتدار که مشروعیتش و یا روش اعمال قدرت در آن مورد قبول همه مردم نباشد». همان، ص 89. گاهى نیز استبداد، به معناى دیکتاتورى (Dictatorship) به کار مى رود و در تعریف آن گفته شده است: «حکومت مطلقه یک فرد یا گروه و یا طبقه، بدون اینکه ملازم رضایت مردم باشد ... بعضى ویژگى هاى دیکتاتورى عبارت است از: 1. در کار نبودن هیچ قاعده و قانونى که بر اساس آن فرمانروا ناگزیر به پاسخگویى در برابر اعمالش باشد؛ 2. کسب قدرت از طریق غیرقانونى؛ 3. در کار نبودن حد مشخصى براى اعمال قدرت؛ 4. نبودن هیچ قانونى براى جانشینى؛ 5. اعمال قدرت از طریق وحشت و ترور و در جهت منافع یک گروه محدود؛ 6. فرمانبردارى مردم از آن به علت ترس.» همان، ص 91. فردمدارى، خودکامگى و اعمال قدرت، بر اساس خواست و اراده شخصى و تابعیت قانون از اراده و تمایلات شخص یا گروه حاکم، از ویژگى هاى بارز «حکومت هاى استبدادى» است. «لویى چهاردهم مدعى بود: دولت منم و قانون هاى دولت در سینه من است». بنیادهاى علم سیاست، ص 278.{[پایان کد انتخابی] دوم . مفهوم شناسی واژه تروریست و تروریسمتروریست به فرد یا گروهی اطلاق می شود که از مکتب ترور یا تروریسم پیروی می‌کند. تروریست ها معمولا برای تبلیغ ایدئولوژی خود و یا برای مقابله به مثل کردن با کشور دشمن خود دست به کشتار و ترور مردم غیر سیاسی میزنند تا با ایجاد ترس و وحشت در جامعه به خواسته های خود برسند. در ادامه به بررسی کامل این موضوع از دیدگاه اسلام می پردازیم : الف) ترور(Terror) در ادبیات غرب: ترور در فرهنگنامه هاى غربى عبارت است از: «رفتار اجبارآفرین فردى یا دسته جمعى با به کارگیرى استراتژى هاى خشونت بار همراه با ترس و وحشت که با یک هدف و انگیزه سیاسى و قدرت طلبى صورت مى گیرد»، (همان، ص 431) . در هر صورت مفهوم ترور در ادبیات غرب، مفهومى بسیار مبهم است که هر کشور براساس منافع خود، تعریفى از آن ارائه داده و این خود اختلاف بر سر مصادیق را پدید آورده است؛ مثلاً آیا اقدامات خشونت بارى که همه گروه هاى محروم از حق تعیین سرنوشت، مرتکب مى شوند - حتى در صورتى که این خشونت متوجه غیر نظامیان نباشد - مشمول مفهوم تروریسم است؟ آیا فلسطینى هایى که از همه حقوق خود محروم شده اند و بدین وسیله پاسخ اسرائیل را مى دهند محکوم اند و در نتیجه باید تسلیم تجاوزگران اسرائیل شوند و یا آن که منشأ این اقدامات خشونت بار را دولت متجاوز اسرائیل و کلاً دولت هایى که به ناحق مردم را از حق تعیین سرنوشت خود محروم کرده اند، دانست. ب ) ترور در ادبیات اسلامى: در ادبیات اسلامى این واژه مترادف با کلمه «فتک» به معناى کشتن غافلگیرانه آورده شده است، (محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 9، ص 4508) . از نظر فقه اسلامى مى توان گفت: 1- کشتن انسان هاى بى گناه - از هر فرقه یا مذهب و در هر مکانى که باشد - حرام است. مقام معظم رهبرى (درخصوص حادثه 11 سپتامبر نیویورک و واشنگتن و انهدام مرکز تجارت جهانى و پنتاگون - که منجر به کشتار انسان هاى بى گناه زیادى شده است) در دیدار مسؤولان نهاد نمایندگى ولى فقیه و مدیران گروه هاى معارف اسلامى دانشگاه هاى سراسر کشور، با اشاره به حوادث اخیر آمریکا و دیدگاه اسلام در محکومیت هرگونه قتل عام در کشتار انسان هاى بى دفاع اعم از مسلمان، مسیحى و افراد دیگر، در هر مکان و با هر وسیله و سلاحى اعم از بمب اتم، موشک دوربرد و سلاح هاى میکروبى و شیمیایى و یا هواپیماى مسافرى و جنگى، از جانب هر سازمان یا کشورى و یا افراد نفوذى تصریح کردند: تفاوتى ندارد که این کشتار در هیروشیما و یا ناکازاکى، در قانا و یا صبرا و شتیلا، در دیریاسین و یا بوسنى و کوزوو، در عراق و یا در نیویورک و واشنگتن باشد». لذا روایت منقول از رسول خدا(ص) که فرمودند «الایمان قید الفتک» یا «الاسلام قید الفتک؛ ایمان یا اسلام مانع کشتن به نحو غافلگیرانه است، (محمدى رى شهرى، میزان الحکمه، ج 9، ص 4509). به فرض صحت آن (زیرا روایت با توجه به لحاظ راوى آن که ابوهریره است ضعیفالسند مى باشد) مربوط به همین مورد است. البته اطلاق این روایت با توجه به ادله دیگر که خواهد آمد مقید مى شود. 2- افرادى به دلیل جرمى که مرتکب شده اند، مهدورالدم شناخته مى شوند. کشتن این افراد براساس ضوابطى واجب مى گردد. جرم آنها ممکن است شرکت در جنگ علیه مسلمین و نظام اسلامى باشد (کفار حربى) و یا توطئه علیه مقدسات اسلامى. مثلاً ناسزا گفتن به پیامبر(ص) و ائمه(ع) و یا اذیت و آزار آنان و یا شرکت فعال در تحکیم پایه هاى حکومت طاغوتى و ستمگر که دست هاى آن به خون هزاران مسلمان بى گناه آلوده است. این که از مسلمات تاریخ اسلام است که رسول مکرم اسلام(ص) در جریان فتح مکه پیش از آن که لشکریان اسلام وارد شاه راه هاى مکه شوند، تمام فرماندهان را احضار نموده، خطاب به آنان فرمود: تمام کوشش من این است که فتح مکه بدون خونریزى صورت گیرد، لذا از کشتن افراد غیرمزاحم باید خوددارى شود. ولى باید ده نفر ذیل را هر کجا یافتید ولو آن که به پرده هاى خانه خدا آویخته باشند، آنان را دستگیر و بلافاصله اعدام کنید. آن ده نفر عبارتند از: عکرمة ابن ابى جهل، هبار بن الاسود، عبدالله بن سعد ابى سرح، مقیس صبابه لیثى، حویرث بن نقیذ، عبدالله بن خطل، صفوان بن امیه، وحشى بن حرب (قاتل حمزه)، عبداللّه بن الزبیرى و حارث بن طلاطلة و چهار زن (از جمله آنان هند همسر ابوسفیان بود) دو نفر از آنان آوازخوان بوده و در مذمت رسول خدا(ص) سخنان زشت مى گفتند. تمام این افراد به نحوى مجرم یا توطئه گر بودند و رسول خدا(ص) به حکم حکومتى دستور قتل آنان را صادر فرمودند. براى آگاهى بیشتر در این باره ر.ک: 1- ابن هشام، السیرة النبویة، ج 4، بیروت، دارالقلم، صص 51 - 54 2- الطبرسى ابن على الفضل بن الحسن، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، ج 9 و 10، بیروت، دارالمعرفة، 140ه، ص 848 (ذیل تفسیر سورة النصر) 3- القمى، عباس، سفینة البحار، ج 7، پیشین، ص 17 4- واقدى، محمد بن عمر، مغازى، تاریخ جنگ هاى پیامبر(ص)، ج 2، ترجمه: محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1366 ،ص 631 5- سبحانى، جعفر، فرازهایى از تاریخ پیامبر اسلام(ص)، تهران، نشر مشعر، چاپ هفتم، 1376، ص 443 نکته اى که بسیار حائز اهمیت است، ساز و کار اجرایى این مسأله است: اولاً، اصل این حکم، یک امر مخفى و پوشیده و سرى نیست. هرگاه ولى امر مسلمین تشخیص دهد که فردى یا افرادى توطئه گرهستند و تحت تعقیب هستند و از کیفر اسلامى مى گریزند و یا در دسترس حکومت اسلامى نیست، به طور علنى و آشکار چنین دستورى را صادر خواهد کرد، همان گونه که رسول مکرم اسلام(ص) فرمان اعدام افراد فوق الذکر را به وسیله فرماندهان به تمام سربازان اعلام نمود، (سبحانى، پیشین، ص 443) لذا هم همه لشکریان اسلامى مى دانستند که چه کسانى باید کشته شوند و هم کفار مى دانستند که چه کسانى مهدورالدم هستند، (ر.ک: همه مدارک و منابع پیشین) لذا هرگز این قضیه به معناى سلب امنیت از شهروندان حکومت اسلامى یا دیگران نخواهد بود، بلکه قاعده اولیه همانا حرمت جان و مال و ناموس و حفظ حقوق همه انسان ها با هر مسلک و مذهب و اعتقادى است مگر آن که مرتکب خیانت یا جرمى گردیده و در این صورت نیز مسأله به روشنى بیان مى شود. همان گونه که حضرت امام به صراحت در مورد سلمان رشدى، این حکم را صادر نموده و فرمودند: به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان مى رسانم، مؤلف کتاب آیات شیطانى که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، هم چنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام مى باشند. از مسلمانان غیور مى خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند سریعا آنان را اعدام نمایند تا دیگر کسى جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود شهید است «ان شاءالله». ضمنا اگر کسى دست رسى به مؤلف کتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نماید تا به جزاى اعمالش برسد، (ر.ک: صحیفه نور، ج 21، ص 86). ثانیا، عموما در مواردى که نیاز به ضرب و جرح است، چند نکته را باید مد نظر داشت: الف) باید به اذن و اجازه رهبرى آگاه اسلامى (پیامبر(ص) یا ائمه(ع) و یا در عصر غیبت، فقهاء عظام) صورت پذیرد، (الامام الموسوى الخمینى، السید روح الله، التحریرالوسیله، ج 1، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، ص 462 (مسأله 11 ذیل: القول فى مراتب الامر بالمعروف والنهى عن المنکر) . ب ) در زمان وجود حکومت اسلامى، خود حکومت که در رأس آن فقیهى آگاه، عادل و مدیر و مدبر قرار دارد، اقدام قانونى به این امر خواهد نمود. ولى هنگامى که حکومت اسلامى و ولى فقیه نافذالرأى در سراسر بلاد وجود نداشته باشد، صدور اذن به وسیله هر یک از فقهاى عظام ممکن است. ج ) این اجازه ممکن است به جمع یا گروه خاصى با تحدید موارد آن واگذار گردد. مثلاً اصل تلاش براى نابودى حکومت طاغوتى سابق و کارگزاران آن در رأس برنامه هاى مبارزاتى فقیه شامخ و بى بدیل عصر؛ یعنى، حضرت امام خمینى قرار داشت و قهرا گروه هاى مبارز که خود را پایبند به مسائل شرعى مى دانستند مانند هیأت مؤتلفه و فدائیان اسلام به نحوى با پایگاه مرجعیت مرتبط بوده، قطعا حکم اعدام امثال هژبر، کسروى و... . با کسب اجازه از مجتهد جامع الشرایط صورت مى گرفت و فتواى مجتهد و حکم ولى امر شرعى جهان نظر قانونى و معتبر در اسلام است و لذا ترورهایى که صرفا به جهت مسایل سیاسى و بدون پشتوانه احکام فقهى و یا بدون کسب اجازه از مقام مرجعیت صورت میگرفت مانند ترورهایى که توسط سازمان مجاهدین خلق یا کمونیست ها، خارج از موازین و هنجارهاى شرع بوده، مورد قبول اسلام نبوده و نیست. 3- اما در مسأله ناسزاگویى به رسول مکرم اسلام(ص) و ائمه(ع) و نیز حضرت صدیقه طاهره، حکمى جداگانه مقرر شده است. براى آشنایى بیشتر با جزئیات بحث و فروع بیشتر آن از جمله دشنام دادن به انبیاء دیگر(ع) ر.ک: 1- الفاضل اللنکرانى، آیة الله العظمى الشیخ محمد، تفصیل الشریعة فى شرح تحریرالوسیله، کتاب الحدود، قم: المطبعة العلمیه، 1406ه، صص 318 - 325. 2- الموسوى الاردبیلى، آیت الله العظمى السید عبدالکریم، فقه الحدود والتعزیرات، قم، مرکز النشر، مکتب الاعلام الاسلامى، 1413ه، صص 511 - 521. سوم . صهیونیسم : چیستى صهیونیسم صهیون، در زبان عبرى، به معناى پُر آفتاب و نیز نام کوهى در جنوب غربى بیت المقدس است. کوه صهیون، زادگاه و آرامگاه داود پیامبر- علیه السلام - و جایگاه سلیمان - علیه السلام - بود. گاه این واژه نزد یهودیان، به معناى شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانى به کار مى رود؛ ولى در متون دینى یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوى ملت یهود براى بازگشت به سرزمین داود - علیه السلام - و سلیمان - علیه السلام - و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون براى یهود، سمبل رهایى از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمان روایى بر جهان است و از این رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون مى دانند. صهیونیسم، به جنبشى گفته مى شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم، همانند شووینیسم (ناسیونالیسم افراطى) است که با خوار شمردن ملت ها و نژادهاى دیگر و با غلوّ در برترى خود، در پى دست یابى به قدرت سیاسى است. این جنبش، در نیمه اوّل قرن 13 شمسى/نیمه دوم قرن 19 میلادى در اروپا، پا به عرصه حیات گذاشت؛ ولى واژه صهیونیسم، نخستین بار توسط تئودور هرتصل 1 به کار رفت و سپس ناحوم ساکولو2 - مورّخ صهیونیست - در کتاب «تاریخ صهیونیست» از آن سخن گفت.3 صهیونیسم، تنها داراى ابعاد و معانى سیاسى (صهیونیسم سیاسى) نیست؛ بلکه ابعاد و معانى دیگرى همچون صهیونیسم کارگرى، فرهنگى، دمکراتیک، رادیکال و توسعه طلب را نیز در بر مى گیرد. مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه بندى آن به دو بخش سیاسى و فرهنگى (دینى) است. صهیونیسم سیاسى، خواهان بازگشت یهودیان به فلسطین است که با تدوین کتاب «دولت یهود» توسط هرتصل در 1263ش./1894م. زاده شد. امّا صهیونیسم فرهنگى، مخالف مهاجرت یهودیان در قرن 14 شمسى/20 میلادى به فلسطین است؛ زیرا در انتظار انسان رهایى بخش 4 در آخرالزمان نشسته که یهودیان و تمام ادیان را به سرزمین ابراهیم - علیه السلام - و موسى - علیه السلام - یا سرزمین نجات بازگرداند.5 صهیونیسم به دینى و غیر دینى نیز تقسیم مى گردد؛ صهیونیسم دینى، اندیشه اى است که اعتقاد به بازگشت به سرزمین موعود دارد. این بازگشت در زمانى که پروردگار مشخص و به شیوه اى که او تعیین مى کند، انجام خواهد شد و این کار به دست بشر انجام پذیر نیست. پیروان این اندیشه، گروهى یهودى (صهیونیسم) و شمارى عیسوى (صهیونیسم مسیحى)6 هستند. در مقابل، در صهیونیسم غیر دینى و غیر یهودى، کسانى جاى دارند که با تکیه بر استدلال هاى تاریخى، سیاسى و علمى به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت مى بخشند. این همان صهیونیسم لائیک (غیر دینى) است که تنها مفاهیم سیاسى خویش را به زبان دین بیان مى کند. بنابراین، صهیونیسم همواره به معناى یهودیت نیست؛ بلکه گاه به مفهوم حرکتى براى غیر یهودى کردن یهودیت نیز به کار مى رود.7 یهودآزارى 8 صهیونیست ها مدعى اند که صهیونیسم، پاسخى به یهودآزارى است. به عقیده آنان، دولت ها و ملت ها به بیمارى علاج ناپذیر یهودستیزى دچار شده اند. بنابراین، یهودیان را، در هر کجا باشند، عنصر بیگانه به حساب مى آورند و آنان را در آشکار و پنهان آزار مى دهند. حیم وایزمن 9 (متوفاى 1331ش./1952م.) در این باره مى گوید: «ضدیت با یهود، میکروبى است که هر غیر یهودى هر کجا باشد و هر چند که خود منکر باشد، بدان آلوده است» و به بیان دیگر، آنان یهودستیزى را بلایى ازلى و ابدى مى دانند که تنها در پناه یک دولت یهودى مى توان از آن رهایى یافت.10 صهیونیست ها، به نمونه هاى بسیار از یهود آزارى در طول تاریخ اشاره مى کنند. از نظر آنان، یهود آزارى با شکست دولت یهودى اسرائیل و جهودا (یهودا)،11 به ترتیب در 721 و 586 ق.م. توسط آشوریان و بابلیان آغاز و در نتیجه با پراکنده شدن یهودیان به نقاط دیگر جهان ادامه یافت و به تدریج، روند رو به رشدى به خود گرفت؛ به گونه اى که نقطه اوج آن در آلمان هیتلرى به چشم مى خورد. در این دوره طولانى، یهودیان در امپراتورى روم، کشور لهستان، روسیه تزارى و... بارها سرکوب و شکنجه شدند و تنها در سال 770 ش./1391م. هفتاد هزار نفر به دلیل نپذیرفتن دین مسیح - علیه السلام - در اسپانیا جان خود را از دست دادند. افزون بر آن، یهودیان همواره از حق مالکیت در برخى از مناطق جهان و نیز اشتغال در برخى حرفه ها محروم بوده و اغلب در «گتو»ها12 به سر برده اند.13 البته این ادعاهاى صهیونیسم، به هیچ وجه قابل اثبات نیست؛ زیرا برخى از نمونه هاى تاریخى یهودآزارى، مانند آن چه صهیونیست ها درباره یهودسوزى در آلمان مطرح مى کنند، بیش از حد بزرگ شده اند. صهیونیست ها در این مورد، با سلطه اى که بر ابزارهاى تبلیغى جهان و به کارگیرى آن دارند، به مظلوم نمایى پرداخته اند. و نیز برخى قصه هاى یهود آزارى، ساخته و پرداخته یهودیان و صهیونیست هاست. هدف از این دروغ پردازى ها این بود که به روند مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس یک دولت یهودى شتاب بخشند. دیوید بن گوریون 14 (متوفاى 1352 ش./1972م.) مى نویسد: «اگر قدرت داشتم، عده اى یهودى را به کشورهاى مختلف مى فرستادم تا یهودآزارى را تعمّداً به وجود آورند».15 شواهد دیگرى بر نادرستى ادعاهاى صهیونیسم در این باره وجود دارد، که عبارتنداز: 1. مهاجرت و پراکندگى یهودیان که اغلب به دل خواه آنان و با هدف اقتصادى، به سوى پررونق ترین سرزمین ها صورت گرفته است. 2. یهودیان همواره در پهنه اى گسترده از خاک امپراتورى عثمانى، در صلح و آرامش مى زیسته اند. 3. یهودیان در بریتانیا، فرانسه و آلمان قرون وسطى، تحت آزار نبوده اند و حتى پس از عصر نوزایى، وضع اجتماعى آنان بهبود یافت. 4. رنج و دردى که میلیون ها برده آفریقایى سیاه پوست، در انتقال و اسکان اجبارى به غرب متحمل شده اند، بیش از رنج و دردى است که بر یهودیان وارد آمده است. جالب این که صاحبان برخى از کشتى هاى حاملِ بردگان، سوداگران و بانک داران یهودى بوده اند. 5. وقوع یهودآزارى را در حد پایینى مى توان پذیرفت که آن هم به ویژگى هاى فردى و اجتماعى یهودیان، مانند جمع گریزى و اشتغال در مشاغل غیر مولد، چون رباخوارى باز مى گردد16 و نیز ریشه در منازعه دائمى کلیسا و کنیسه دارد. به هر روى، نقش یهودآزارى ساختگى در تولد صهیونیسم، آن چنان بزرگ بود که هرتصل آن را موهبت الهى نامید. اگر صهیونیسم محصول یهودآزارى است، پس چرا صهیونیسم به نوعى یهودآزارى از طریق تبعیض بین یهودیان سفاردى و اشکنازى 17 مبدل شده است؛ سؤالى که صهیونیست همچنان آن را بى پاسخ گذاشته اند. چهارم : واژه کمونیسم (commuonism) از ریشه لاتین (commons) به معنى اشتراک گرفته شده است کمونیسم از قدیمى ترین مکاتب سیاسى دنیا است در سال 1848 «کارل مارکس» و «فردریک انگلس» در آلمان در سال 1848 با انتشار مانیفستکمونیست حرکت تازه اى در نهضت کمونیسم جهانى به وجود آوردند. از نظر فلسفى و اقتصادى کمونیسم و سوسیالیسم داراى ریشه واحدى هستند و هر دو بر مالکیت عمومى وسائل تولید تکیه مى کنند، با این تفاوت که کمونیسم مرحله پیشرفت یا مرحله نهایى سوسیالیسم به شمارمى آید. مارکس در آثار مختلف خود از «مانیفست» کمونیست گرفته تا کتاب «کاپیتال» تاریخ تحولات جهان را بر مبناى ماتریالیسم تاریخى، یا فلسفه مادى دیالکتیکى بیان مى کند مارکس تکامل وسایل تولید و نحوه تملک و بهره بردارى از این وسایل را زیر بناى تحولات اجتماعىمى داند و تاریخ بشر را به صورت تاریخ جنگهاى طبقاتى و منازعه بین ظالم و مظلوم و استثمار کننده و استثمار شونده بررسى و تجزیه و تحلیل مى نماید. از نظر مارکس دوره هاى تاریخى عبارتند از: 1ـ کمون اولیه که در این جامعه بدون طبقه هیچ گونه تملک بر وسایل و ابزار تولیدوجود نداشته است، 2ـ برده دارى 3ـ فئودالیة 4ـ بورژوازى و سرمایه دارى 5ـ سوسیالیسم 6ـ کمون ثانویه. به طور مختصر مى توان اساس تفکر مارکسیستى را در موارد ذیل خلاصه نمود، الف = اقتصاد تعیین کننده مسیر تاریخ است و تاریخ جز جنگهاى طبقاتى و مبارزه بین گروههایىکه منافع اقتصادى آنها با هم متعارض است چیز دیگرى نیست. بر اساس این تعبیر جنگهاى طبقاتى در مراحل مختلف تاریخى ابتدا بین بردگان و برده داران، سپس میان فئودالها و «سرف ها» یا دهقانان فقیر و بى زمین و بالاخره بین کارگران و سرمایه داران در مى گیرد و سرانجام بهپیروزى طبقه کارگر یا پرولتار یا و نفى کامل طبقات اجتماعى منتهى مى گردد. ب ـ دولتها نقشى جز تأمین طبقه حاکم ندارند و در جوامع سرمایه دارى دولت حافظ منافع صاحبان سرمایه ها و استثمار طبقه کارگر است این فشار و استعمار فقط هنگامى خاتمه خواهد یافت که مالکیت خصوصى، به ویژه مالکیت ابزار تولید از میان برداشته شود و طبقه کارگرحکومت را به دست خود بگیرد. و...، (محمود طلوعى، فرهنگ جامع سیاسى، ص 703 و 779). براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: 1ـ جعفر سبحانى، فلسفه اسلامى و اصول دیالکتیک 2ـ سید محمدباقر صدر، اقتصاد ما، ج 1 3ـ سید محمدباقر صدر، انسان معاصر و مشکلات اجتماعى 4ـ سید محمدباقر صدر، فلسفه تاریخ در قرآن 5ـ شهید مطهرى، جامعه و تاریخ 6ـ شهید مطهرى، نقدى بر مارکسیسم 7ـ محمدتقى مصباح، جامعه و تاریخ از دیدگاه قران. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image