تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
با توجه به اعتراف صریح سران توابین به کوتاهیشان در یاری امام، و اظهار پشیمانی از عملکرد ضعیفشان در ماجرای کربلا، و عذاب وجدان شدیدی که دامنگیرشان شد، و همچنین سابقة سرپیچی سلیمان از امیر مؤمنان، روشن میشود که سلیمان و یارانش، که سران شیعیان کوفه بهشمار میآمدند، در یاری رساندن به امام کوتاهی کردند و در تنها گذاشتن امام عذری نداشتند.سلیمانبنصُرَدبنجونبنابیالجون الخزاعی از بزرگان شیعه، و از اصحاب امیر مؤمنان علی، امام حسن و امام حسین بود. بیشتر منابع اهلسنت او را در زمرة اصحاب پیامبر آورده و روایتهایی را از طریق وی از پیامبر نقل کردهاند.[1] بااینهمه فضلبنشاذان او را از تابعین شمرده است.[2] سلیمانبنصرد از شیعیان خاص امیرالمؤمنین علی بود.[3] او در همه یا بیشتر جنگها در کنار امام حضور داشته است. وی در صفین یکی از فرماندهان سپاه امام بود.[4] اما مورخان دربارة حضور او در جنگ جمل، اختلاف دارند. بیشتر منابع، از سرپیچی و عدم حضور وی در جنگ جمل حکایت دارند؛ حتی برخی منابع گزارش کردهاند که امام علی او را به این دلیل توبیخ و سرزنش کرد؛ اما متن گزارشها در این زمینه دارای اختلافهای فراوان است.[5] برخی علمای شیعه نظیر آیتالله خویی روایت توبیخ او را، به دلیل وجود راویان ضعیف در سلسلة سند آن، نپذیرفته و تخلف سلیمان از جنگ جمل را معلول عذری موجه دانستهاند.[6] بههرروی این را نیز میدانیم که او یکی از کارگزاران آن حضرت در منطقة جبل بوده است.[7]چنانکه گفتیم، سلیمان ازجمله یاران و شیعیان امام حسن مجتبی نیز بود؛ اما دربارة صلح امام با معاویه، دیدگاه انتقادی داشت.[8]ظهور جدی سلیمان در صحنة سیاست، بیشتر در زمان امامت امام حسین رخ نمود. وی در آن زمان از پیشگامان نهضت نامهنگاری و دعوت از امام حسین بود. هنگامی که شیعیان خبردار شدند که امام از بیعت با یزید سرتافته است، در منزل سلیمان گرد هم آمدند و دربارة آیندة امت اسلامی چارهجویی کردند.[9] انتخاب منزل سلیمان بهعنوان مرکز سازماندهی و اتاق فکر شیعه در این دوره، نشان از جایگاه والای سلیمان در نزد شیعیان کوفه دارد. بر همین اساس، بعد از واقعة کربلا هم او را به رهبری نهضت شیعی توابین برگزیدند.[10]عالمان و محققان چند نظریه دربارة سبب غیبت سران شیعة کوفه در کربلا،[11] ازجمله سلیمان، ارائه کردهاند که به تبیین و نقد هریک از آنها میپردازیم. الف) زندانی بودن سران شیعه از لحظة قیام مسلم تا بعد از عاشوراگفته میشود عُبَیْداللهبنزیاد بهمحض ورود به کوفه، بسیاری از شیعیان را در زندانها حبس کرد. امثال سلیمان نیز به سبب زندانی بودن، نه توانستند مسلم را یاری دهند، و نه توفیق حضور در کربلا را یافتند. یکی از پژوهشگران در تاریخ شیعه ادعا کرده است: «دوازدههزار نفر در زندانهای عُبَیْدالله در حبس به سر میبردند و بسیاری از این زندانیان، از زُعَما و بزرگان و سران قوم بهشمار میرفتند؛ ازقبیل مختار ثقفی، سُلیمانبنصُرَد، مُسَیَّببننَجَبَه، رُفاعَةبنشَدّاد و ابراهیمبنمالک اشتر».[12] اما زندانی بودن سران شیعة کوفه، در هیچیک از منابع متقدم نیامده است و ازاینرو نمیتوان به این گزارش اعتماد کرد؛ بهویژه با یقین به اینکه برخی از بزرگان شیعه مانند حبیببنمُظاهِر و مسلمبنعَوْسَجَه در زندان نبودهاند؛ درحالیکه آنان نیز از شیعیان سرشناس کوفه و در زمرة دعوتکنندگان امام حسین بودند و اگر قرار بود سران شیعه دستگیر و زندانی شوند، حبیببنمُظاهِر نیز باید دستگیر میشد. ب) وجود موانعی برای حضور در کربلاعُبَیْداللهبنزیاد تدابیری اندیشید تا مردم نتوانند خود را به امام برسانند. او مردم کوفه را بهشدت زیر نظر گرفته بود.[13] وی عِریفها[14] را مسئول هرگونه اغتشاش دانست و آنان را تهدید کرد که اگر خبری را از او مخفی نگاه دارند، مجازاتشان اعدام خواهد بود. وی همچنین به مردم هشدار داد که هرکس مظنون به پشتیبانی و حمایت از حسین باشد، بدون محاکمه به دار آویخته میشود، و خانه و اموالش نیز سوزانده و مصادره میشود.[15] وی در ادامة این اقدامات، با تشکیل حلقههای امنیتی، از ورود و خروج افراد به قلمرو کوفه ممانعت کرد.[16] او به والی خود در بصره نوشت با گماشتن دیدهبان، تمامی راهها را کنترل کند و اگر کسی عبور کرد او را دستگیر کنند.[17] همچنین دستور داد همة راههای بین «واقِصه» بهطرف جادة شام تا جادة بصره را زیر نظر بگیرند و اجازه ندهند کسی ورود و خروجی داشته باشد.[18] ازاینرو هنگامی که حبیببنمُظاهِر، پس از پیوستن به امام در کربلا، شبانه قوم بنیاسد را، که در همان نزدیکی بودند، دعوت به همکاری با امام حسین کرد، سپاه عُبَیْدالله بین هفتاد نفر از آنان، که به سمت کربلا حرکت کرده بودند، و سپاه امام جدایی انداخت و اجازه نداد به امام بپیوندند.[19]اما این پاسخ نیز صحیح و کافی به نظر نمیرسد؛ زیرا چنانکه اشاره شد بهرغم این سختگیریها و کنترلهای شدید، افرادی همچون حبیببنمُظاهِر و مسلمبنعَوْسَجَه و دیگر افراد توانستند خود را به امام برسانند.[20] ج) خوشگمانی دربارة پایان ماجرادر مدتی که امام در کربلا و در محاصرة عُبَیْدالله بود، بسیاری از مردم کوفه میپنداشتند این ماجرا بدون جنگ و درگیری و قتل و کشتار به فرجام خواهد رسید؛ حتی حربنیزید در روز عاشورا از شنیدن دستور قتل امام شگفتزده شد و پس از آنکه یقین کرد عمر سعد آهنگ جنگ دارد، به امام پیوست.[21] به نظر میرسد بسیاری از شیعیان نیز، که پیش از آن ماجرای حکمیت و متارکة جنگ امام علی با معاویه و صلح امام حسن با او را دیده بودند، میپنداشتند اختلاف امام حسین و یزید نیز با گفتوگو و مصالحه حل خواهد شد.این احتمال گرچه در مقایسه با احتمالهای دیگر معقولتر به نظر میرسد، اشکالهایی نیز دارد؛ زیرا پیشبینی وقوع یک فاجعة بزرگ نظامی و شهادت امام حسین بر هیچ صاحببصیرتی پوشیده نبود. آیا آنهمه بسیج نیرو ازطرف عُبیْدالله و محاصرة امام، کافی نبود تا بزرگان شیعه برای یاری امام احساس وظیفه کنند؟ د) کوتاهی سران توابین در یاری نکردن امام به نظر میرسد قویترین احتمال دربارة چرایی غیبت سران شیعة کوفه در کربلا، کوتاهی خود آنان است. درحقیقت آنان مرعوب شدند و دست از یاری امام کشیدند؛ درحالیکه میتوانستند به یاری امام بشتابند. ظاهراً شیعیان دچار نوعی حالت بیارادگی و سرگردانی شده بودند و بهویژه پس از شهادت مسلمبنعقیل، نبود رهبری متفکر و شجاع در کوفه، که شیعیان را متحد و منسجم کرده، خطمشی سیاسی آنها را در این دورة حساس تبیین کند، شیعه را با بحران مواجه کرده بود. ازاینرو شیعیان کوفه در این مقطع، سیاست سکوت و انتظار را در پیش گرفته، تن به تقدیر سپردند. هنگام قیام مسلم در کوفه نیز بزرگان شیعه او را تنها گذاشتند؛ شاید با این توجیه که آنها با حسین بیعت کرده و به او وعدة یاری و حمایت دادهاند، نه به مسلم! لذا از یاری مسلم دریغ کردند.[22] چند شاهد تاریخی این احتمال را تقویت میکند: اول: اعتراف صریح سران توابین به کوتاهی در یاری حسینمحتوای خطبهها و سخنان آتشین توابین در جریان قیامشان، چیزی جز اعتراف به گناه نبود. مُسَیَّببننَجَبَه نخستین سخنران در جمع توابین گفت:... ما نه با دست خود حسین را یاری کردیم و نه با زبان خود از او دفاع کردیم؛ نه با اموال خود او را حمایت کردیم و نه عشایر و قبایل خود را برای یاری او بسیج کردیم. آنگاه که بر رسول خدا وارد شویم، درحالیکه فرزندش و حبیبش و ذریه و نسلش در کنار ما به شهادت رسیدهاند، چه عذری در درگاه خداوند داریم؟ نه، به خدا قسم، هیچ عذری از ما پذیرفته نیست، مگر آنکه قاتلان او را بکشیم یا در طلب خون او کشته شویم... .[23] دوم: سابقة سلیمان در یاری نکردن امیر مؤمنان علیگفتیم که به گزارش برخی مورخان، سلیمان در جنگ جمل نیز در یاری امام علی کوتاهی کرد و به همین دلیل مورد سرزنش امام قرار گرفت.[24] سرزنش و توبیخ امام گواهی میدهد که سلیمان مقصر بوده است. اعتراض او به صلح امام حسن و درخواست از امام حسین برای جنگ با معاویه،[25] نشان از ضعف ولایتمداری و بینش سیاسی او دارد. وضعیت او در یاری رساندن به مسلمبنعقیل نیز در هالهای از ابهام است. این مطلب دربارة مُسَیَّببننَجَبه نیز صادق است. او نیز سابقة سرپیچی از دستور امیر مؤمنان را در کارنامة خود دارد. هنگامی که امام او را برای سرکوب شورش عبداللهبنمسعده به مکه فرستاد، او را از ملاحظهکاری قومی و قبیلهای در برخورد با عبدالله، که از طایفة او بود، برحذر داشت؛ اما مسیب بهرغم هشدار امام، در برخورد با عبدالله کوتاهی کرد و برای رعایت روابط قومی و قبیلهای، زمینة فرار عبدالله را فراهم آورد؛ ازاینرو علی او را سرزنش، و به سبب این تخلف حبس کرد؛ البته پس از چندی او را عفو و آزاد کرد و بعد او را مسئول زکات کوفه قرار داد.[26] سوم: بیبصیرتیبیتردید اگر سلیمان و نزدیکانش با بصیرت بیشتر و سازماندهی بهتری عمل میکردند سرنوشت شیعیان بهگونهای دیگر رقم میخورد.به نظر میرسد که اگر قضاوت مختاربنابیعبید ثقفی را دربارة سلیمانبنصرد بپذیریم، به پاسخ بسیاری از پرسشها و ابهامات دربارة سلیمان دست خواهیم یافت. مختار که خود در کوفه شاهد شکلگیری و آغاز نهضت توابین بود، سلیمان را فاقد بصیرت نظامی معرفی کرد و گفت: لا علم له بالحروب و السیاسة؛[27] «سلیمان فاقد دانش نظامی و بینش سیاسی است». اینگونه اظهار نظرهای مختار دربارة سلیمان موجب جدا شدن بخش عظیمی از شیعیان از سپاه سلیمان شد.[28] دیدگاه مختاربنابیعبید دربارة سلیمان، که درستی آن در جریان قیام توابین ثابت شد، بیانگر این حقیقت تلخ است که خواص کوفه بهرغم ایمان و اعتقادشان به امامت و سابقة درخشان برخی از ایشان در دفاع از ولایت، بهرهای از بصیرت سیاسی، شجاعت، زمانشناسی، اقتدار و ثبات در تصمیم و عمل نبرده بودند و همین امر باعث شد برای حضور بهموقع در کربلا به تردید و اشتباه بیفتند؛ همچنانکه در جبران آن اشتباه نیز ناکام ماندند.
[1]. بَلاذُری، انساب الاشراف، ج6، ص364؛ قرطبی، تفسیر القرطبی، ج15، ص98.. [2]. وَمِنَ التّابِعِینَ الْکِبار وَرُؤَسائِهِم وَزُهّادِهِم ... سلیمانبنصُرَد (شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص69، ش124).[3]. ذهبی، تاریخ الاسلام، ج5، ص46.[4]. نصربنمُزاحِم مِنْقَری، وقعة صفین، ص205.[5]. بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص62؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص105؛ ابنابیشیبه کوفی، المصنف فی الاحادیث، ج8، ص717.[6]. خویی، معجم رجال الحدیث، ج9، ص283.[7]. وَکَتَبَ اِلی سُلَیمان بن صُرَدِ وَهُوَ بِالْجَبَلِ: ذَکَرْتَ مَا صَارَ فِی یَدَیْکَ مِنْ حُقُوقِ الْمُسلِمِینَ وَاَنَّ مَنْ قِبَلَکَ وَقِبَلَنَا فِی الْحَقِّ سَواء فَاَعْلِمْنِی مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ ذَلِکَ فَاَعْطِ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ وَابْعَثْ اِلَینَا بِمَا سِویٰ ذَلِکَ لِقَسْمِهِ فِیمَن قِبَلَنَا اِنْ شَاءَ اللهُ (بَلاذُری، انساب الاشراف، ج2، ص393).[8]. ابنقتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج1، ص185.[9]. شیخ مفید، الإرشاد، ج2، ص36؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص352؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص228.[10]. بَلاذُری، انساب الاشراف، ج6، ص365؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ج8، ص279.[11]. از سران شیعه که نامشان در آغاز دعوتنامههای کوفیان به امام حسین درج شده بود، تنها حبیببنمُظاهِر و مسلمبنعَوْسَجَه توانستند یا خواستند که در کربلا حضور یابند؛ ولی دیگر سران شیعة کوفه در کربلا غایب بودند. [12]. محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ص77. [13]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص359.[14]. «عِریف» کسی بود که مستقیماً تحت فرماندهی رئیس عُشر خدمت میکرد و مسئول توزیع صدهزار درهم مقرری بین افراد تحت امر خود بود؛ بدین معنا که مقرری افراد تحت امر یک عریف، سالانه صدهزار درهم بود. پس اگر مقرری هر فرد را بهطور متوسط دوهزار درهم در سال در نظر بگیریم، هر عریف مسئولیت پنجاه نفر را به عهده داشته است. [15]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص359؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص536؛ و با کمی تفاوت شیخ مفید، الإرشاد، ج2، ص44ـ45.[16]. دینوری، الاخبار الطوال، ص359.[17]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص359.[18]. همان، ص392.[19]. بَلاذُری، انساب الاشراف، ج3، ص388؛ ابناعثم، کتاب الفتوح، ج5، ص90. [20]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص353ـ354. [21]. همان، ص427؛ شیخ صدوق، الامالی، مجلس 30، ص223؛ شیخ مفید، الإرشاد، ج2، ص99؛ ابنمسکویه رازی، تجارب الامم، ج2، ص77.[22]. بلعمی، قیام سیدالشهدا حسینبنعلی و خونخواهی مختار، ص13.[23]. همان.[24]. بلاذری، انساب الاشراف، ج3، ص62؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص105.[25]. ابنشهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص40.[26]. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج2، ص196ـ197.[27]. بلاذری، انساب الاشراف، ج6، ص367 و380.[28]. همان. .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.