تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
بالاخره «قذافی بزرگ» ساختمان –مجموعه باب العزیزه- را ترک کرد و کرکسهای غربی نیز بلافاصله بر بالای طعمه به پرواز درآمدند. تقلای آنها برای رسیدن به «جایزه بزرگ» است، و آن چیزی نیست جز ثروت نفت و گاز لیبی.
لیبی بیشتر مهره پیاده در یک میدان شطرنج جدی ایدئولوژیک، ژئوپلیتیک، ژئواقتصادی و ژئواستراتژیک است که در برنامههای تلویزیونی غربی بهعنوان نمادی از اخلاقیت بیروح، به مردم فروخته میشود: «شورشیان» آرمانی بر «دشمن شماره یک مردم» پیروز میشوند. زمانی صدام حسین را بهعنوان دشمن مردم معرفی میکردند، سپس اسامه بن لادن، امروز معمر قذافی، فردا هم رییسجمهوری بشار الاسد در سوریه و روزی هم رییسجمهوری محمود احمدینژاد و البته این دشمن، هیچ گاه آل سعود که فراارتجاعی هستند، نخواهد بود!!
چگونه ناتو در جنگ پیروز شد
علیرغم ظهور مجدد و پر سر و صدای سیف الاسلام پسر قذافی، سازمان پیمان شمال آتلانتیک (ناتو)، در واقع در جنگ داخلی لیبی پیروز شده است. جنگی که کاخ سفید آن را «فعالیت نظامی محرکه» نامیده است. تودههای «مردم لیبی» در این میدان در بهترین حالت یا تنها تماشاگر بودند و یا اینکه بهعنوان چند هزار «شورشی» که کلاشنیکوف در دست داشتند، کمی نقش بازی کردند.
مجوزی که در حقیقت داده شده بود، «وظیفه محافظت» بود، اما از اول این مسئولیت، توسط فرانسه و آمریکا با پشتیبانی ناتو، به روش معجزهآسایی تبدیل به تغییر نظام شد و این تغییر مهمانهای ناخواندهای را به ماجرا اضافه کرد، از «مشاوران»، «پیمانکاران» و «مزدوران» غربی تا عربی.
پیروزی ناتو با آغاز «Operation Siren» (عملیات آژیر) در زمان افطار روز شنبه به وقت لیبی آغاز شد. «آژیر» در ...
واقع اسم رمزی محسوب میشد که برای اشغال طرابلس در نظر گرفته بودند. این آخرین نقشه تهاجمی ناتو پس از آن بود که «شورشیان» بینظم بعد از پنج سال جنگ با نیروهای قذافی به هیچ جا نرسیده بودند.
تا آن زمان، نقشه اولیه ناتو این بود که قذافی کشته شود. اما تشویقکنندگان تز «وظیفه محافظت» از جناج چپ و راست- به آنجا رسیده بودند که خواستار سه نتیجه باشند: کشته شدن قذافی، تسلیم قذافی و یا فرار قذافی.
اما اینها هیچ کدام مانع از آن نشد که بمبهای ناتو بر خانه مردم عادی، دانشگاهها، بیمارستانها و حتی اطراف وزارت خارجه ریخته نشود و درواقع همه چیز –و همه کس- هدف محسوب میشد.
نمایش «آژیر» شامل بازی «شورشیان ناتو»ی رنگارنگی بود: اسلامگرایان متعصب، خبرنگاران فریبخورده که همراه با گروه بودند، تجمعات مردمی که باب میل تلویزیون است، و جوانانی از شرق لیبی. این جوانان توسط مقامات سابق دولت قذافی که بهدلیل فرصتطلبی به مخالفین پیوسته بودند، به شکلی ابزاری مورد استفاده قرار گرفتند.
با «آژیر»، ناتو تمام سلاحهای خود را بهکار بست: آپاچیها بدون توقف شلیک میکردند، هواپیماهای جنگنده هر چیزی را که میدیدند هدف قرار میدادند. ناتو وظیفه جابهجایی صدها نیرو از مصراته شرق طرابلس را برعهده داشت و در همین حال، ناوهای ناتو سلاحهای سنگین را توزیع میکرد.
تنها در روز یکشنبه، بیش از هزار و 300 غیر نظامی در طرابلس کشته و حداقل 5 هزار نفر زخمی شدند. وزارت بهداشت لیبی اعلام کرد که بیمارستانها لبریز از کشته و یا زخمی هستند. تمام کسانی که زمانی فکر میکردند که بمباران بدون توقف ناتو به «وظیفه محافظت» و قطعنامه 1973 سازمان ملل مربوط است ، در حالت شوک قرار داشتند.
ناتو پیش از «آژیر» بمباران گستردهای در «زاویه» کرده بود. شهری که در 50 کیلومتری غرب طرابلس واقع شده و پالایشگاههای مهمی دارد. با این اقدام، خط پشتیبانی سوخت طرابلس از بین رفت. بنا به گفته خود ناتو، حداقل نیمی از نیروهای مسلح لیبی «از رده خارج شدند». عبارتی که در ادبیات پنتاگون و ناتو به این معناست که یا کشته شدند یا شدیدا زخمی؛ و بهعبارتی دهها هزار نفر کشته برجای ماندند. علاوهبر این مشخص است که چگونه به روش عجیبی 65 هزار سربازی که مسئولیت دفاع از طرابلس را داشتند، ناپدید شدند. در ابعاد بزرگتر، باید توضیح دهند که چرا رژیم قذافی که 42 سال بر سر قدرت بود، ناگهان ظرف 24 ساعت سرنگون شد.
عملیات «آژیر» پس از 20 هزار سورتی پرواز و بیش از هفت هزار و 500 حمله به اهداف زمینی صورت گرفت. این تنها زمانی امکانپذیر شد که دولت باراک اوباما در اوایل ژوئیه تصمیمی حیاتی گرفت و روزنامه واشنگتن پست گزارش داد که امکان دارد که «به اشتراک گذاشتن ابزار حساس با ناتو، از جمله تصاویر ماهوارهای و شنود سیگنالهایی که میتواند به نیروهای عملیات ویژه انگلیسی و فرانسوی حاضر در صحنه و خلبانهایی که بر فراز مناطق پرواز میکنند؛ کمک شایانی کند.»
بهعبارتی، اگر پنتاگون رموز بیبدیل خود را در شلیک به اهداف، ماهوارهها و هواپیماهای بدون سرنشین را در اختیار ناتو قرار نداده بودند، آنها تا ابد مجبور به ادامه عملیات بینتیجه خود بودند و از طرفی دولت اوباما نمیتوانست که در این پیروزی سهمی داشته باشد.
این مردم چه کسانی هستند؟
این مردمی که بهصورت ناگهانی در حال شادی به خیابانها ریختند و بر تلویزیونهای آمریکایی و اروپایی دیده شدند، چه کسانی بودند؟ بعد از لبخندها به دوربینها و تیرهای هوایی با کلاشنیکوف، در انتظار آتشبازی و برادرکشیهای بزرگی باشید.
اختلافات قومی و قبیلهای در مرز انفجار است. بسیاری از بربرها از کوههای غربی در پایان هفته گذشته وارد طرابلس شدند، سلفیهای دو آتشه هستند. همین مسأله درباره تودههای اخوان المسلمین شرق لیبی نیز صادق است که توسط سیا آموزش دیدهاند. به همان میزان که این بنیادگرایان از اروپاییان و آمریکاییها «استفاده کردند» تا به قدرت نزدیک شوند، این امکان وجود دارد که در صورتی که توسط سروران جدید از ناتو به حاشیه رانده شوند، تبدیل به نیروهایی شبهنظامی و کثیف بشوند.
یک «انقلاب» بزرگ به مرکزیت بنغازی که به مردم غرب بهعنوان جنبشی مردمی غالب شده بود، یک افسانه است. تنها دو ماه پیش، «انقلابیون» مسلح حداکثر هزار نفر بودند. راه حل ناتو برای مسأله فوق، ایجاد ارتشی از مزدوران بود که شامل همه نوع نیروهای ناخوشایند بود: از اعضاهای سابق جوخههای مرگ کلمبیا تا مزدورانی از قطر و امارات متحده و همچنین بیکارهایی از تونس و قبیلههای ناراضی از طرابلس. بالاتر از همه این افراد، تیم مزدوران سیا (سلفیهای بنغازی و درنا) و تیم آل سعود (گروه اخوان المسلمین) قرار داشتند.
همگان به یاد دارند که گروه قاچاقچیان مواد مخدر UCK چه نقشی در «پیروزی» ناتو در جنگ کوزوو در بالکان بازی کردند.یا اینکه پاکستانیها و سعودیها با پشتیبانی آمریکا «جنگجویانی بهدنبال آزادی» در افغانستان در دهه 80 میلادی را مسلح میکردند.
بعد باید از شخصیتهایی که در شورای ملی انتقالی مستقر در بنغازی نقش بازی میکنند، نام ببریم.
رهبر، مصطفی عبدالجلیل، وزیر دادگستری قذافی از سال 2007 تا استعفایش در 26 فوریه است. وی تحصیل کرده شریعت و قانون مدنی در «دانشگاه لیبی» است. شاید این مسأله باعث شود که با بنیادگرایان اسلامی در بنغازی، البیدا و دلنا به جدال لفظی بیفتند، اما ممکن است که از دانش خود برای فشار آوردن در تقسیم قدرت جدید استفاده کنند.
درباره محمود جبرییل، مدیر هیأت اجرایی شورا نیز باید گفت که وی در دانشگاه قاهره و سپس دانشگاه پیتسبورگ (آمریکا) درس خوانده است. وی نقش کلیدی در ارتباط با قطر دارد، زیرا که در مدیریت داراییهای شیخا موزه، همسر مشهور امیر قطر، مسئولیت داشته است.
علاوهبر این، از پسر آخرین شاه لیبی، ملک ادریس (که 42 سال پیش توسط قذافی بدون خونریزی سرنگون شد) میتوان نام برد، چراکه آل سعود بدش نمیآید پادشاهی جدیدی در شمال آفریقا برقرار شود. البته پسر عمر مختار (قهرمان مقاومت دربرابر استعمار ایتالیا) که شخصیت سکولارتری است نیز وجود دارد.
عراق جدید؟
با این وجود، اینکه فکر کنیم ناتو بعد از پیروزی در جنگ خواهد گذاشت که قدرت در دست «شورشیان» باشد، یک جوک است. رویترز گزارش داده است که یک «نیروی اتصالِی» شامل حدود هزار سرباز از قطر، امارات و اردن به طرابلس خواهند آمد تا نقش پلیس را بازی کنند و پنتاگون نیز از هم اکنون اعلام کرده است که ارتش آمریکا در صحنه حاضر خواهد بود تا «کمک به حفاظت از سلاحها» کند. حرکت زیبایی که از هم اکنون به ذهن متبادر میشود این است که چه کسانی حقیقتا عهدهدار اداره کشور خواهند شد: استعمارگران نو «بشردوست» به اضافه نوکران عربیشان.
عبدالفتاح یونس، فرمانده «شورشیان» که توسط خود آنها کشته شد، یکی از عوامل سرویس جاسوسی فرانسه بود. وی توسط یکی از جناحهای اخوان المسلمین کشته شد. دقیقا همان زمانی که سارکوزی «آزادیبخش بزرگ اعراب» تلاش میکرد تا با سیف الاسلام (پسر قذافی که تحصیل کرده مدرسه اقتصادی لندن LSE است) درباره را حل نهایی مذاکره کند.
پس برندگان اصلی در انتهای ماجرا، لندن، واشنگتن، آل سعود و قطریها (که جنگندهها و «مشاوران» خود را فرستاده بودند و از همین الآن هم مسئولیت فروش نفت لیبی را برعهده دارند) بودند. باید بهطور خاص از مجموعه پنتاگون/ ناتو نیز نام ببریم که بالاخره «آفریکام» [شاخه آفریقایی ستاد مشترک ارتش آمریکا]این فرصت را پیدا خواهد کرد که اولین پایگاه آفریقایی خود را در حاشیه مدیترانه برپاکند و ناتو یک گام دیگر بهسوی اعلام مدیترانه بهعنوان «یک دریاچه ناتو» پیش میرود.
اسلامگرایی؟ قبیلهگرایی؟ اینها مشکلات کوچکتری برای لیبی در مقایسه با «سرزمینی رویایی جدیدی برای استعمارگرایی نوین» میتواند باشند. تردید کمی وجود دارد که سروران غربی خواستار تلاش برای احیای نسخهای دوستانهتر از «حاکمیت موقت ائتلافی» که در عراق شنیع و درنده خو بود، باشند. این اقدام باعث میشود که این آرزوی لبیرالهای جدید دوآتشه محقق شود: تملک 100 درصد داراییهای لیبی، بازگرداندن تمام سودها به کشور خود، شرکتهای غربی که دارای همان جایگاه قانونی شرکتهای محلی هستند، بانکهای خارجی که بانکهای محلی را میخرند و مالکیت بر درآمدها و شرکتها.
در همین حال، شکاف عمیق میان مرکز (طرابلس) و حاشیه برای کنترل منابع انرژی تشدید میشود. در اینجا، تمام غولهای نفتی غربی مانند بریتیش پرتولیوم، توتال اکسون توسط شورای انتقالی از امتیاز در اختیار گرفتن منابع برخوردار خواهند شد و در نقطه مقابل شرکتهای چینی، روس و هندی متضرر خواهند شد. نیروهای ناتو که در صحنه باقی میمانند، به شورا کمک خواهند کرد که با این هدف دست یابد.
مجریان نفتی معتقدند که حداقل یک سال طول خواهد کشید تا تولید نفت به سطح قبل از جنگ داخلی، یعنی 6 میلیون و 100 هزار بشکه در روز برسد. اما برآورد میکنند که نفت سالانه درآمدی 50 میلیاردی را برای طرابلس به ارمغان میآورد.
در پایان، «وظیفه محافظت»، استعمارگرایی بشردوستانه، پادشاهیهای عربی، ناتو بهعنوان پلیس جهانی و پنتاگون پیروز میشوند. اما تمام اینها برای سوءظن استعماری کافی نیست. از هم اکنون درخواست استفاده از «نیروهایی تثبیت» میکنند. تمام مسائل فوق در حالی است که همچنان برخی از سادهانگاران به ستایش «اتحاد مقدس» میان استعمارگرایی نوین غرب، پادشاهیهای فراارتجاعی عربی و سلفیهای دو آتشه میپردازند.
کار به پایان نرسیده است. ایستگاه بعدی دمشق است
(منبع:به دموکراسی لیبی خوش آمدید/ ترجمه: حامد نعمتاللهی - پهپه اسکوبار- روزنامه Asian Times ,به نقل از : هفته نامه پنجرهش105 ص66)
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.