ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

چرا اهل سنت لقب ابوتراب را تحريف کردند؟


ابو تراب به معناى پدر خاک، يا دمساز خاک، يا پدر و رئيس خاکيان است. در مورد اينکه کنيه ابوتراب را چه کسي و در چه زماني براي حضرت علي ـ عليه السلام ـ قرار داد چند نظريه وجود دارد که همگي آنها قابل جمع ميباشند: در الغدير علامه اميني از شيخ علاء الدين سکتوارى - محاضرة الأوائل ص 113 - نقل ميکند: نخستين کسى که به کنيه (ابو تراب) ناميده شد على بن ابى طالب رضى الله عنه است، اين کنيه را رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به او داد آنگاه که ديد او بر روى زمين خوابيده و خاک بر پهلوى او نشسته است، از روى لطف و مهربانى به او فرمود: «برخيز اى ابو تراب» و اين محبوبترين القاب او به شمار مىرفت، و از آن پس، به برکت نفس محمدى اين کرامتى براى او گرديد، زيرا خاک خبرهاى گذشته و آينده تا روز قيامت را براى او باز مىگفت. اين را بفهم که رازى است بى پرده. شيخ طوسي در علل الشرايع از احمد ابن حسن قطان نقل ميکند که رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نماز صبح را با ما خواند سپس با چهرهاي گرفته و محزون ايستاد، ما نيز با او ايستاده و همراهش حرکت کرديم تا به منزل حضرت فاطمه صلوات الله عليها رسيديم، ديديم علي ـ عليه السلام ـ مقابل در روي زمين بي فرش خوابيدهاند، پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نشستند و شروع کردند خاکها را از پشت مبارک اميرالمومنين ـ عليه السلام ـ پاک کردند و فرمودند: پدر و مادرم فدايت شوند، اي ابو تراب بايست، سپس دست علي را گرفت و هر دو داخل منزل فاطمه شدند. در روايت آمده پيامبر با گروهى از يارانش در نيمه جمادى الاولى سال دوم هجرى به تعقيب کاروان قريش که به سرپرستى ابوسفيان عازم شام بود، تا نقطهاى به نام «عشيره» پيش رفتند؛ اما اثرى از کاروان قريش نيافتند. در يکى از روزها که در عشيره بودند، پيامبر بر بالين على ـ عليه السلام ـ و عمار آمد، ديد خوابيده اند و بر سر و صورت على خاک نشسته است. حضرت آن دو را با مهربانى و ملاطفت بيدار کرد و خطاب به على فرمود: «اى ابوتراب (آغشته به خاک)، برخيز! آيا نمىخواهى شقىترين مردمان روى زمين را به تو خبر دهم! يکى به نام احمير (لقب قدار بن سالف) است که ناقه صالح پيامبر را پىکرد. ديگرى کسى است که شمشير بر فرق تو مىزند و محاسن تو را به خون سرت رنگين مىکند». از آن پس على ـ عليه السلام ـ ميان مسلمانان به ابوتراب معروف گرديد. اين کنيه را حضرت بسيار دوست داشت؛ زيرا پيامبر او را به چنين کنيهاى خطاب کرده بود. حال با توجه به مطالبي که عنوان شد اين کنيه به عنوان فضيلتي عظيم براي حضرت علي ـ عليه السلام ـ به شمار ميرود که از طرف رسول مکرم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ملقب شده است. اما در مورد اينکه چرا اين کنيه حضرت را اهل سنت تحريف ميکنند بايستي اينگونه عنوان کرد که اين تحريف از طرف تمام فرقههاي اهل سنت نميباشد بلکه از طرف گروهي اندک آنهم به جهت بغض و کينهاي که از حضرت دارند. دشمنان حضرت نسبت به حضرت دشمني هاي زيادي اعمال کردند مثلا در دوره اموى که دشنام گفتن به على ـ عليه السلام ـ بر منابر تبليغ ميگرديد، کنيه ابوتراب را به قصد تحقير آن حضرت به کار ميبردند. در روايت است که به سهل بن سعد گفته شد که حاکم مدينه بنا دارد که ترا وادار نمايد تا بر منبر، علي ـ عليه السلام ـ را سب نمائي گفت چگونه او را سب کنم گفتند او را به عنوان ابو تراب نام ببري. پاسخ داد سوگند به خدا که پيامبر اين اسم را براي او معين کرد... سپس ادامه داد که به خدا سوگند که ابوتراب بهترين اسم براي علي به حساب ميآمد ـ چون اين کنيه از جانب پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بود ـ . جابر بن يزيد جعفى نقل ميکند چون خلافت به بنىاميه رسيد خونهاي زيادي را ريختند و امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ را بر روى منابر به مدت هزار ماه لعنت کردند و از او بيزارى جستند و اقدام به پنهاني کشتن شيعيان در هر شهر نمودند و بنياد زندگى آنها را بر باد دادند، براى رسيدن به بهاي بىارزش دنيا مردم را وحشت زده کردند هر کس امير المؤمنين عليه اسلام را لعن نميکرد و از او بيزارى نمىجست او را ميکشتند هر شخصي که باشد. جابر بن يزيد جعفى گفت: از بنى اميه و پيروان آنها شکايت به امام سجاد زين العابدين ـ عليه السلام ـ کردم. گفتم: آقا ما را در هر گوشه و کنار ميکشند و از بيخ و بن بر ميکنند و آشکارا مولاى ما امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ را بر روى منبرها و مناره ها و بازار و کوچه ها لعنت ميکنند و از او بيزارى ميجويند تا آنجا که در مسجد پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ جمع ميشوند و آشکارا على را لعنت ميکنند يک نفر اين کار را منع نمىکند و اظهار ناراحتى نمىنمايد. اگر يکى از ما انکار کند همه بر او حمله ميکنند و ميگويند اين رافضى و ابو ترابى است و او را پيش فرمانرواى خود ميبرند و مدعى ميشوند که اين شخص ابو تراب را به نيکى ياد کرده او را ميزنند و زندانى ميکنند و بعد او را ميکشند. امام ـ عليه السلام ـ که اين سخنان را از من شنيد، نگاهى به آسمان دوخته گفت: «سبحانک اللهم سيدى ما احلمک و اعظم شأنک في حلمک و اعلى سلطانک يا رب قد امهلت عبادک في بلادک حتّى ظنوا انک امهلتهم ابدا و هذا کلّه بعينک، لا يغالب قضاؤک و لا يرد المحتوم من تدبيرک کيف شئت و انى شئت و انت اعلم به منا». خدايا منزهى مولاى ما چقدر حلم تو زياد است و بلند مرتبهاى در شکيبائى و برتر است قدرت تو خدايا آن چنان بندگان خود را مهلت داده که آنها گمان ميکنند هميشه مهلت دارند تمام اين جريانها در ديدگاه تو است قضاى تو مغلوب نميشود و تدبير حتمى تو قابل جلوگيرى نيست هر جور و هر وقت بخواهى تو داناتر از ما به آنهائى. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image