کلام /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

چرا با وجود اين که حضرت ابراهيم پيامبر بود در معاد خدا شک کرد امّا خدا به جاي آن که او را از پيامبري عزل کند کاري کرد که او يقين پيدا کند؟


به نظر مي رسد که منشأ اين سئوال برداشتي است که از آيه 260 سوره بقره شده، که چون آن حضرت از خداوند سئوال نمود: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي کيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَي قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَي وَلَکن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قَالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِّنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْک ثُمَّ اجْعَلْ عَلَي کلِّ جَبَلٍ مِّنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَک سَعْيًا وَاعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَکيمٌ. چگونه مردگان را زنده مي کني؟ ظاهراً از اين سئوال معلوم مي شود که حضرت ابراهيم نسبت به معاد شک داشتند، لذا بخاطر انحراف در عقيده بايد مجازات شود، و از مقام نبوت عزل گردند، نه اين که خداوند کاري نمايند که يقين او زياد شود. پس سزاوار است در ابتدا بحث شود که آيا واقعا حضرت ابراهيم نسبت به معاد شک داشتند يا به منظور ديگري اين سئوال را مطرح نمودند؟. مقدمه: بديهي است که حضرت ابراهيم با توجه به مقام نبوت و ارتباط با وحي به همه چيز ايمان داشت. ايماني بالاتر از ايماني که حاصل استدلال هاي عقلي است. ولي او مي خواست در اين زمينه به ايماني که نتيجه شهود حسّي است برسد، لذا خداوند هم چنين صحنه اي را براي او مجسم کرد تا معاد جسماني را به معناي دقيق کلمه با چشم خود ببيند و قلبش آرام گيرد؛ نه اين که العياذ بالله حضرت ابراهيم نسبت به معاد شک داشتند و اين درخواست را از خداوند کردند. به عنوان تأئيد اين مدعا که حضرت ابراهيم نسبت به اصل معاد شک نداشتند، نظر آيت الله جوادي آملي را نقل مي کنيم: «حضرت ابراهيم از خداوند خواست تا چگونگي حشر اکبر و زنده کردن مردگان «نه اصل معاد» را به او نشان دهد. خداوند انگيزه پرسش او را جويا شد، زيرا انسان موحد و معتقد به آفريدگار جهان درباره معاد و روز رستاخيز شبهه اي ندارد تا زمينه اي براي سئوال وي باشد. لذا حضرت ابراهيم در پاسخ خداوند به ايمان خود به مبدأ و معاد اذعان مي کند يعني آن حضرت پس از پيمودن مراحل علم اليقين و عين اليقين قصد رسيدن به مرحله حق اليقين را داشتند که به فضل الهي از آن بهره مند شد». دلائلي که ثابت مي کند حضرت ابراهيم نسبت به معاد شک نداشتند: دليل اول: ظاهر آيه به وضوح نشان مي دهد که حضرت ابراهيم مي خواست صحنه اي از احياي مردگان را براي اطمينان و آرامش قلبش ببيند، نه اين که به معاد ايمان نداشتند و مي خواستند به معاد ايمان بياورند؛ زيرا بعد از درخواست ابراهيم خداوند از او سئوال کرد «ألم تومن» مگر ايمان نياورده اي؟ او هم در جواب خداوند مي گويد: «بلي و لکن ليطمئنّ قلبي» آري «ايمان آورده ام» مي خواهم قلبم آرامش يابد». پس صراحتا حضرت ابراهيم در جواب خداوند عرض کرد که ايمان به معاد دارم. دليل دوم: بر اساس ظاهر آيات ديگر قرآن به خوبي فهميده مي شود که آن حضرت نسبت به اصل معاد هيچ شک و شبهه اي نداشتند لذا از آن در استدلال هاي خود در مقابل بت پرستان استفاده مي کردند مثلا در آيه 81 و 82 سوره شعراء بعد از اين که حضرت ابراهيم خداوند را با اوصافي مي ستايد که برخي به اصل آفرينش و هدايت پس از آن و برخي ديگر راجع به ربوبيت خداوند است؛ مي فرمايد: وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ (81) وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ. همان خدايي که مرا مي ميراند و سپس زنده مي کند؛ همان خدایي که چشم اميد دارم که روز جزاء گناهم را بيامرزد، که به مسأله معاد اشاره مي کند. به راستي چطور ممکن است حضرت ابراهيم به معاد شک داشته باشند در حالي که در مناجات خودش با پروردگار اين طور زمزمه مي کند: رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ؛ «پروردگارا من و پدر و مادرم و همه مؤمنين را در روزي که حساب بر پا مي شود بيامرز». دليل سوم: روايت امام رضا است که در ذيل همين آيه که از امام رضا سئوال کردند «أکان في قلبه شک قال لا و لکنه اراد من الله الزياده في يقينه؛ آيا در قلب ابراهيم شکي نسبت به قيامت بود حضرت فرمودند نه لکن او از خداوند خواست که يقينش را زياد نمايد». طبق اين روايت هم ثابت مي شود که در قلب ابراهيم هيچ گونه شکي نسبت به معاد نبوده است. دليل چهارم: حضرت ابراهيم از پيامبران بزرگ و الواالعزم و داراي شريعت است وجود چنين مقامي براي آن حضرت حاکي از ايمان و يقين او در مقام انديشه و عمل به دستورات الهي است زيرا اگر غير از اين بود خداوند او را براي نبوت و در نهايت براي امامت انتخاب نمي کرد. دليل پنجم: اگر به ادامه همين آيه توجه کنيم، خداوند مي فرمايد: «چهار مرغ بگير و قطعه قطعه کن و هر قسمتي از آن را بر سرکوهي بگذار آنگاه...». پس معلوم مي شود که آن حضرت نسبت به اصل معاد شک نداشتند زيرا اگر شک داشتند وجهي نداشت که اين عمل به دست ابراهيم انجام شود و کافي بود خداي متعال در پيش روي آن حضرت حيوان مرده اي را زنده کند. نتيجه گيري: با دقت در 5 دليل ارائه شده به خوبي روشن مي شود که: آن حضرت اصلا نسبت به معاد شک نداشتند بلکه درخواست حضرت ابراهيم براي رسيدن به مقامي بالاتر از يقين است. يعني در واقع مي خواست به حق اليقين و يا شهود حسی برسد که به فضل الهي به اين مرحله از يقين هم رسيدند. به همين خاطر خداوند او را عزل نکردند بلکه کاري کردند که يقين او زياد شود. مضاف بر اين؛ پرسش و شبهه اي که براي حضرت به وجود آمده بود راجع به اصل معاد و حشر انسان ها نبود، بلکه در باب مسئله حشر انسان ها و موجوداتي است که بنا بر هر دليلي اجزاء و اعضاي بدنشان از بين مي روند، يا توسط حيوانات ديگر خورده مي شوند؛ به اصطلاح دنبال پاسخ به شبهه کلامي «آکل و مأکول» بوده است، که روز قيامت چگونه و به چه کيفيتي اينها محشور مي شوند خورده شده يا خورنده؟ اتفاقا برخي شأن نزول هاي اين آيه اين مطالب را تأييد مي کند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image