کلام /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

چرا خلقت جزء صفات ذاتي خداوند است؟ چه اشكالي دارد كه خداوند خلقتي نداشته باشد؟


اين سؤال آيا مي توان زماني را تصور کرد که هيچ اشيائي و هيچ مخلوقي نبوده باشد و سپس خداوند متعال شروع به خلقت کرده باشد از قديم الايام ذهن فلاسفه و متکلمين را به خود مشغول کرده و مورد تأمل آنها بوده است. نكته اصلي و فلسفي اين بحث اين است كه عالم قديم است يا حادث (البته اينجا منظور حدوث و قدم زماني است نه ذاتي، چون همگي قبول دارند تنها موجود قديم ذاتي، خداوند متعال و واجب است). از نظر فلاسفه، عالم طبيعت قديم زماني است يعني هميشه اشياء و خلق و حادث هايي وجود داشته است و نمي توان زماني را تصور کرد که مخلوق و حادثي نباشد، لذا همراه ذات باري تعالي بالضروره هميشه خلق هم بوده است، البته اين مطلب با توحيد و واجب الوجود بودن خداوند سبحان هم منافات ندارد؛ چرا که حکما مناط احتياج مخلوق و معلول را امکان ذاتي و فقر او نسبت به واجب دانسته اند، و در عالم تنها يک غني بالذات و واجب بالذات وجود دارد و آن خداوند متعال است و ما بقي اشياء داراي فقر ذاتي و امکان ذاتي اند و اگر چه قديم زماني هم باشند، باز در اصل وجود و ادامه حيات محتاج واجب و افاضه وجود از طرف اويند. امّا در مقابل اين نظر، نظر متکلمين قرار داد که مي گويند، هر شئ يا معلول و مخلوق و در نتيجه حادث زماني است و يا قديم زماني است که ديگر معلول و مخلوق نيست. دلايل طرفين دليل متکلمين اين است كه چون اجماع شرايع و اديان آسماني بر اين است که عالم حادث است، پس بايد ملتزم به حدوث زماني باشيم و بپذيريم روزي هيچ مخلوقي نبوده و سپس خداوند تبارک و تعالي با قدرت و اختيار خود شروع به خلقت نموده است. امّا فلاسفه در جواب معتقدند كه اين حدوث بايد تفسير شود، فلاسفه نيز حدوث عالم را مي پذيرند ولي آن را به صورت ذاتي و احتياج معلول به علت تفسير مي کنند. چرا که خداوند تبارک و تعالي علت تامه تمام مخلوقات است، اگر قرار باشد، خداوند را از خلقش جدا کنيم و زماني را تصور کنيم که خداوند متعال بوده باشد ولي خلقي همراه او نباشد، انفکاک معلول از علت تامه خود، لازم مي آيد و در فلسفه ثابت شده است تفکيک علت از معلول امکان ندارد. از طرفي تمام صفات ذات باري تعالي در او واجبند و صفات نيز عين ذات، يعني هر صفت امکاني که در نظر بگيريم، براي او واجب و قديم است و عين ذات، حال يکي از اين صفات فياضيت و فاعليت ذات باري تعالي است، لذا واجب، واجب الفياضيه و واجب الفاعليه است، لذا همان طور که خداوند از ازل وجود دارد و از اول عالم است و از ازل قادر، از ازل فياض و فاعل هم هست. پس فياضيت و وجود و خلق از او انفکاک پذير و جدايي پذير نيست، يعني اين چنين نيست که واجب قبلا فياض نبوده و بعدا صفت فياضيت را دارا شده باشد، بلکه بايد گفت او واجب الفياضيه است. بنابراين امکان ندارد که عالم يعني فيض و وجود اشياء و مخلوقات از او جدايي داشته باشند. در نتيجه عالم هستي نيز به تبع واجب و علت تامه خود وجودي ازلي و ابدي دارد. اشکال ديگري که بر نظر متکلمين وجود دارد، اين است که اگر خداوند متعال از ازل فاعل نباشد، و بعد فاعل شده باشد در اين صورت معنايش اين است که يک غايتي براي او وجود نداشت و سپس اين غايت برايش به وجود آمد، و اين يعني تغيير و تبدل در ذات باري تعالي، مانند انسان که ابتدا به کاري گرايش ندارد ولي تا منفعتي در آن مي يابد، بدان گرايش پيدا کرده و با اختيار و رغبت آن را انجام مي دهد. که اين تصور در واجب باطل است و هيچ کمبود و نقص و حاجت و غايتي در آن نمي تواند وجود داشته باشد. در نتيجه: حکما و فلاسفه با براهين عقلي اثبات مي کنند خلق از خالق جدا نيست و نمي تواند جدا باشد و همچنان که واجب ازلي و ابدي است، عالم نيز ازلي و ابدي است. تذکر پاياني: در اين مقاله سعي کرديم، تنها به ذکر ادله فلاسفه و توضيح آنها بپردازيم، امّا قطعا متکلمين نيز براي خود ادله اي دارند و بايد به سراغ کتب کلامي رفت و آنها را نيز مشاهده نمود و سپس قضاوت کرد که حق با چه کسي است. چرا که در همان زمان ها اين سؤال مطرح بود و متکلمين نيز به فلاسفه جواب هايي داده اند که بررسي آنها از عهده اين سؤال و جواب خارج است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image