کلام /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

منظور از صفات ذاتي خداوند چيست؟


وجود خداوند همه صفات کمالی را دارد اما این صفات یا صفاتی هستند که فرض ذات خداوند برای انتزاع و فهم آن صفات کافی است مثل علم، قدرت و یا صفاتی هستند که برای پی بردن به وجود آن صفت در خداوند نیازمند فرض وجود موجودی غیر خدا هستیم و چون هر آن چه که غیر خداست، نتیجه فعل خداست، نام این فعل را به عنوان یک صفت بر خدا بار می کنیم مثل رازقیت، مخلوقیت، میراندن، زنده کردن. تفاوتی که صفات ذات با صفات فعل دارند در این است که صفات ذات همیشه در خدا ثابتند چون که از مرتبه ذات خدا به دست می آید و ذات خداوند همیشه متصف به علم و قدرت و حیات است اما صفات فعل خدا چون از فعل خدا به دست می آید و فهم ما از آن صفات منوط به انجام فعلی از خداست، از این رو هر وقت خدا فعلی انجام داد ما می فهمیم که خدا آن صفت را داشته است مثل رازقیت و خالقیت و... . با توجه به آن چه گفته شد می گوئیم: صفات ذات خداوند عین ذات خداست و تعدد و زیادی ای که در اسما و صفات الهی است مربوط به عالم مفهوم است و گرنه در حقیقت و عالم خارج یک مصداق و وجود خارجی بیش نداریم؛ و از آن جا که این موجود خارجی (خداوند متعال) همه کمالات را دارد و از هر کمالی، بالاترین آن را داراست لذا اشکالی ندارد که با توجه به هر یک از کمالاتش او را با همان نام بخوانیم. مثلاً عالم و قادر... چنان که انسان که یک وجود خارجی بيشتر ندارد و تمام وجودش از خداست، معلوم و مقدور و مخلوق خداست با آن که معلوم بودن برای خدا و مقدور بودنش برای خدا و مخلوق بودنش اجزا او را تشکیل نمی دهند. بلکه در آن واحد و وجود واحد (به اعتبار برداشتی که از او داریم) هم معلوم است، هم مقدور و هم مخلوق خداوند. اما صفات فعل زائد بر ذات خداست و زمانی به وجود می آیند که خدا بخواهد. البته زائد بودن صفات فعل بر ذات خدا هرگز به این معنا نیست که این صفات در خدا نبوده و بعداً به وجود آمده اند و حادث گشته اند. چرا که در این صورت لازم می آید که خداوند مرکب از صفاتی باشد که از اول در اوست مثل علم، و صفاتی که بعداً در او به وجود می آیند مثل رازقیّت در حالی که خداوند منزه از ترکیب است چون هر شی مرکبی اجزائی دارد و نیازمند به آن اجزائ است ولي خداوند موجودی است که به هیچ چیز نیاز ندارد. بلکه به این معناست که اصل و حقیقت این صفات در ذات خداوند وجود دارد و تحقق آن صفت (که فعلی از افعال خداست) در خارج وابسته به خواست اراده خداست اما بعضاً به خاطر عدم قابلیت پدید آمدن آن فعل در یک زمان، خداوند تحقق آن فعل را موکول به وقتی می کند که همه شرایط پدیدار شدن فراهم شده باشد. مثل بخشندگی خدا که آدم توبه کار را به خاطر قابلیتش می بخشد اما آدم گناهکار را نمی بخشد و مثل میراندن و زنده کردن و... . پس با توجه به این که خداوند همه کمالاتش را از ازل داراست و از سویی علت تامه برای هر چیزی است، حتماً از ازل صفات فعلی داشته است که به دست او پدید آمده اند ولی از آن جا که این افعال در تحقق شان شرایط یکسانی نداشته اند به همین جهت برخی از آن ها مقدم بر افعال دیگر بوده اند و برخی متأخر از دیگران بوجود آمده اند. خلاصه: بحث از عینیت صفات با ذات الهی در صفات ذات مطرح می شود. این که خداوند واجد همه کمالات است و از هر نقصی بری است و علت تامه است و علت تامه هرگز بدون معلول نیست (و الا دیگر علت تامه نیست) از این رو خدا از ازل مخلوقاتی داشته اما این مخلوقات به خاطر استعدادهای مختلفی که در وجود یافتن داشتند، بعضی مقدم بر مخلوقات دیگر به وجود آمده اند. سایر افعال الهی نیز در تحقق خارجی نیز همین گونه اند. مثلاً تا انسانی را خلق نکند، میراندن او که یکی از صفات فعل است هرگز تحقق نخواهد یافت با آن که این صفت فعل از ذات الهی نشأت می گیرد و محتاج خواست خداست. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image