خلقت انسان -توالد نسل /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

به نظر من خدا باید خلقت انسان را به طور مستقیم انجام می داد مثلا همان طوری که حضرت آدم و حوا را خلق کرد انسانهای دیگر را هم خلق می کرد و ازدواج و تشکیل خانواده هم تعطیل می شد و نیازهای جنسی، عاطفی و غیره را هم از بین می برد و در عوض نیاز به تنهایی را در بشر قرار می داد و هر کس از خاک خلق می شد و بعد می رفت دنبال سرنوشتش و این جوری بی عدالتی هم نمی شد و دیگر به نظام خانواده هم نیازی نبود.


پاسخ اجمالى : الف عالم موجود ، کاملترین عالم ممکن است ، و فرض عالمى بهتر از عالم موجود ، غیرممکن مى باشد . لذا آنچه حضرت عالى تصوّر نموده اید ، عالمى بهتر از عالم موجود نیست بلکه پندار شما این است که بهتر است . اگر عالمى بهتر از عالم موجود ، ممکن باشد ، بدین معناست که خداوند مى تواند آن را خلق کند ولى خلق نکرده است . پس خداوند بالقوّه توان خلق چنین عالمى را دارد یا به عبارتى ، بالقوّه خالق چنان عالمى است . امّا براى خدا ، امر بالقوّه معنا ندارد . چون هرامر بالقوّه اى نسبت صورت بالفعل آن امر ، نقص است . پس اگر خدا بالقوّه خالق چنان عالم فرضى باشد نه بالفعل ، لازم مى آید که خدا کمال محض نباشد و نقصى در او موجود باشد . حال آنکه هیچ موجود ناقصى نمى تواند واجب الوجود ( خدا ) باشد . پس فرض اینکه عالمى بهتر از عالم موجود ، ممکن مى باشد ، مساوى است با فرض کمال محض نبودن خدا و فرض کمال محض نبودن خدا ، فرضى است متناقض چون اساساً خدا یعنى کمال محض . ب اگر توالد وجود نداشته باشد ، بدین معناست که چیزى امکان آفرینش دارد و خدا آن را نیافریده است و محال است که چیزى امکان خلقت داشته باشد و فیّاض مطلق ، به آن افاضه ى وجود نکند . امّا آن چیز که امکان دارد ، خود همین توالد است . توالد خودش مخلوقى است از مخلوقات خدا . همچنین خانواده صرفاً گرد هم آمدن چند نفر نیست بلکه همان گونه که از ارتباط تکوینى چند سلول ، یک بافت زنده پدید مى آید ، خانواده نیز یک بافت زنده است غیر از افرادش . آنگاه از ارتباط تکوینى خانواده ها ، جوامع انسانى درست مى شوند و جوامع نیز صرفاً اجتماع افراد یا خانواده ها نیستند بلکه جامعه خودش موجودى سواى افرادش همان گونه که بدن یک انسان ، از ارتباط سلولها و بافتهاى گوناگون پدید آمده ، امّا حیات تک تک سلولها و بافتها یک امر است و حیات کلّ پیکر انسانى امرى دیگر . لذا در قرآن کریم ، امّت خودش موجودى است غیر از افرادش و براى خود اجلى مخصوص دارد . پس اگر زاد و ولد وجود نداشت ، نه خانواده اى وجود داشت نه امّتى و لازمه ى این امر آن است که چنین موجوداتى امکان وجود دارند ولى خداوند از دادن وجود به آنها بخل ورزیده است حال آنکه محال است خدا از افاضه ى فیض بخل ورزد . ضمناً توجّه شود که خانواده ، موجودى است برتر از تک تک افراد آن و امّت ، موجودى است برتر از تک تک افراد و تک تک خانواده ها لذا خداوند حکیم ، محال است خلق یک موجود برتر را به خاطر موجود پایین تر از او رها سازد . چرا که ترک خیر کثیر به خاطر خیر قلیل ، خلاف حکمت است . ج ظلم در اصل خلقت موجودات نیز در مورد خدا ، موضوعاً منتفى است . چون ظلم در باره ى خدا آن است که مخلوق ، استحقاق چیزى را داشته باشد و خداوند آن را به وى ندهد . حال آنکه قبل از خلق موجودات ، خودشان نیستند کجا رسد که استحقاقى داشته باشند . اساساً خدا به کسى بدهکار نیست که با ندادن بدهى خودش ، ظالم خوانده شود . پاسخ تفصیلى : ما در قالب چند نکته سعى مى کنیم به این مساله پاسخ دهیم . امیدواریم با مطالعه دقیق انها بتوانید به پاسخ دست یابید . 1 - براى امتحان بشر این حالت ( یعنى توالد نسل و نیاز به ازدواج ) ، بیشترین فایده و ثمره را دارد . همانطور که مى دانید یکى از مهمترین هدف هاى زندگى انسان در این دنیا ، این است که مورد آزمایش و امتحان قرار گیرد ، تا بتواند به طور اکتسابى ، کمال خود را بدست آورد . در قرآن میخوانیم : « الذى خلق الموت والحیاه لیبلوکم ایکم احسن عملا . . . خدایى که مرگ و زندگى را آفرید تا بیازماید شما را که کدام یک نیکوکار مى‌شوید » . ( ملک / 2 ) در تفسیر نمونه آمده است که : منظور از آزمایش خداوند نوعى پرورش است ، به این معنى که انسانها را به میدان عمل مى‌کشد تا ورزیده و آزموده و پاک و پاکیزه شوند ولایق قرب خدا گردند ( تفسیر نمونه ، ج 24 ، ص 317 ) . حال براى این‌که انسان بهتر بتواند مورد آزمایش قرار گرفته و روح خود را پرورش دهد لازم است زندگى او به صورت توالد نسل ادامه پیدا کند و در او نیازهاى عاطفى و جنسى و . . . وجود داشته باشد تا بتواند مکرر در دو راهى‌ها قرار گرفته و مورد آزمایش قرار گیرد . اما اگر ازدواج ، خانواده ، نیازهاى جنسى ، عاطفى و . . . ، حذف شوند ، بسیارى از تکالیف و زمینه‌هاى آزمایش نیز حذف خواهند شد و نتیجه این مى‌شود که انسان در دنیا به صورت کامل مورد آزمایش قرار نگیرد . توضیح این که : بسیارى از احکام مانند غیبت نکردن ، نگاه حرام نکردن ، زنا نکردن ، کمک به دیگران ، صله رحم ، احترام به والدین ، گذشت ، رعایت حق الناس ، امر به معروف ، نهى از منکر ، حجاب ، و . . . با تشکیل خانواده و زندگى اجتماعى مرتبط هستند . اگر ازدواج تعطیل شود و به جاى آن احساس تنهایى در فرد بوجود آید . بسیارى از این احکام ( که مى‌توانند زمینه آزمایش و پرورش انسان قرار گیرند ) نیز تعطیل مى گردند . بطور خلاصه براى اینکه انسان بتواند رشد کرده و کمال اختیارى خود را بدست آورد لازم است که در دنیا مکررا بین دو راهى ها قرار گرفته و سختى هاى متعددى را تجربه کند تا بتواند با استفاد از این سختى‌ها و مشکلات روح خود را صیقل داده و خود را به بالاترین کمال ممکنش برساند . این امر از طریق ازدواج ، تشکیل خانواده و مواجه با نیازهاى جنسى و عاطفى بهتر میسر مى گردد . و اگر قرار باشد همه این موارد حذف گردد و انسان بدون هیچ گونه دردسر و سختى در این دنیا زندگى کند ، امتحان کامل ، معنا پیدا نمى کند . 2 - توالد نسل ازنشانه هاى پروردگار است . همه مخلوقات از آیات و نشانه‌هاى پروردگار است که با تامل در آنها مى‌توان خداى خود را بهتر شناخت . یکى از این آیات این است که انسان توانایى تولید نسل دارد و مى‌تواند زاد و ولد کند . از دیگر نشانه هاى خداوند این است که خدا در خلقت انسان ، او را از نطفه تبدیل به علقه ، مضغه و . . . مى‌کند تا تبدیل کاملتر گردد . به بیان بهتر خلقت انسان به صورت توالد نسل و به حالت تدریجى از نشانه هاى پروردگار است که با تامل و تعقل در مورد آن میتوان قدرت و توانایى خدا را بهتر شناخت و همچنین با تامل در مورد آنها به نحو بهتر مى‌توان به توانایى خداوند در زنده کردن مردگان اذعان کرد . زیرا این‌گونه خلقت تدریجى ، انسان را با جلوه هاى بیشترى از قدرت خداوند آشنا مى‌کند . خلاصه این که خداوند با خلقت انسان به صورت توالد نسل آیات بیشترى از قدرت و توانایى اش را به ما نشان مى‌دهد و همچنین از سوى دیگر بیشتر معناى نیاز ، نقص و وابسته بودن خود را درک مى‌کند . و هر چه آیات خداوندى بیشتر باشد انسان بهتر مى تواند صفات الهى را شناخته و در نتیجه مسیر کمال را بپیماید . 3 - خداوند متعال حکیم است و نه تنها کار لغو نمى کند بلکه نظام آفرینش را به گونه‌اى مى آفریند که بیشترین خیر و مصلحت را داشته باشد . در نتیجه اگر کسى قائل به حکمت خداوند باشد و او را حکیم بداند ، مى‌پذیرد که هر چه خداوند انجام مى‌دهد حکیمانه است . از این رو خلقت انسان ها به صورت تولید نسل و نیازمند به امور جنسى و عاطفى ، داراى مصالح بیشترى است . براى اثبات حکیم بودن خداوند دلایل متعددى ارائه شده است . ما در اینجا یکى از ادله را به طر خلاصه بیان میکنیم : خداوند واجب الوجود من جمیع جهات است . یعنى تمامى صفات وجودى را خداوند دارا است . زیرا اگر خداوندى صفاتى از صفات وجودى را نداشته باشد باعث نقص در ذات خداوند مى شود و این محال است . حکمت از صفات وجودى است . پس در نتیجه خداوند حکیم است . 4 - اگر انسان بدون پدر و مادر و مستقیما از خاک خلق مى شد ، زندگى براى او بسیار مشکل مى شد . اگر انسان در محیط خانواده متولد شود ، والدین سعى مى‌کنند او را از خطرات مختلف نجات دهند و تجربیات خود را در زندگى بهتر به او انتقال دهند . اما اگر به تنهایى و مستقیما از خاک متولد شود ممکن است برخى از انسانهاى ظالم به او اذیت کرده و مورد سوء استفاده قرار دهند . 5 - تشکیل خانواده و تولید مثل به خودى خود ، با عدالت تنافى ندارد . ظاهرا یکى از دلیل هاى شما در مورد ادعایتان ، این است که خلقت مستقیم همه انسانها از خاک ، باعث جلوگیرى از بى‌عدالتى است . ( یعنى طبق این دلیل ، توالد نسل منجربه بى‌عدالتى است ) . البته منظور شما در اینجا مقدارى مبهم است ولى اگر مراد شما این است که توالد نسل باعث مى‌شود که یکى در خانواده مرفه و دیگرى خانواده فقیر متولد شود و یا بر اثر تولید مثل یک ناقص به دنیا مى آید و دیگرى سالم و . . . ، باید گفت این گونه مسائل هیچ گونه خللى به عدالت خداوند وارد نمى‌کند . با توجه به اینکه این شبهه به عدالت خداوند در نحوه خلقت انسان مربوط است دو نکته کلى در این زمینه ارائه مى کنیم تا با مطالعه آنها تصور بهترى از عدالت خداوند داشته باشیم . الف - بسیارى از اینگونه مشکلات ( از قبیل نقص در خلقت یا فقر اجبارى ) ، جبران خواهند شد . بسیارى از این مصائب ، آلام و بدبختى هایى که در دست خود انسان نیست ، به نحو احسن و مضاعف جبران خواهد شد . در نتیجه بى عدالتى معنا نخواهد داشت . دربرخى از روایات معصومان علیهم السلام به این نکته تصریح شده است که خداوند در مقابل همه آلام و دردها مانند بیمارى سردرد ، تب و عقب ماندگى جسمى وذهنى ، حتى اندوه و حزن قلبى و . . . . جزاى برتر اعطا خواهد کرد . امام صادق علیه السلام در توجیه نقصهاى بدنى مانند نابینایى و ناشنوایى مى‌فرماید : « ثم للذین ینزل بهم هذه البلایا من الثواب بعد الموت ان شکروا و اتابوا مایستصغرون معه ماینالهم منها ، حتى انهم لو خیروا بعد الموت لاختاروا ان یردوا الیالبلایا لیزدادوا من الثواب - خداوند در آخرت به چنین اشخاصى در صورت بردبارى و صبر ، چنان پاداشى اعطامى‌کند که اگر بین بازگشت به دنیا و تحمل دوباره همین مصائب و باقى ماندن در آخرت مخیر باشند ، بازگشت به بلایا را انتخاب مى‌کنند تا اجرشان مضاعف گردد . » ( بحار الانوار ، ج 3 ، ص . 71 ) در ورایت دیگرى که از عبدالله بن ابى غفور نقل شده است مى‌خوانیم عَنْ عَبْدُاللَّهِ بْنِ اَبى یَعْفُورٍ قالَ : شَکَوْتُ اِلى اَبى عَبْدِ اللَّهِ ( ع ) ما اَلْقى مِنَ اْلأَوْجاعِ وَکانَ مِسْقاماً فَقالَ لى : یا عَبْدَ اللَّهِ لَوْ یَعْلَمُ الْمُؤمِنُ مالَهُ مِنَ اْلأَجْرِ فِى الْمَصائِبِ لَتَمَنّى اَنَّهُ اَنْ یُقْرَضَ بِالْمَقَاریضَ طُولَ عُمْرِهِ ) عبداللَّه بن ابى یعفور که همیشه مبتلا به بیمارى بود مى‌گفت : از دردهایى که به من مى‌رسد به امام صادق ( ع ) شکایت کردم ، حضرت به من فرمود : اى عبداللَّه اگر مؤمن بداند که چه پاداشى در برابر مصیبت ها دارد آرزو مى‌کند که او را در طول عمرش با مقراض‌ها تکه تکه کنند ، ( الکافى ، ج 2 ، ص 255 ) جبران فقر لازم است توجه داشته باشیم که در روایتها به انسانهاى فقیر و تهیدست که دستشان از بیشتر منافع و لذتهاى این دنیا کوتاه است وعده جبران و بشارت اعواض مضاعف داده است و به ستودن و ستایش فقرایى پرداخته است که گرفتار فقرند و در حالى که نمیتوانند وضع خود را تغییر بدهند ، بر این ابتلاء صبر میکنند که به بعضى از آنها اشاره مى‌شود . در روایتى معصوم علیهم السلام فقر را در حکم شهادت ذکر مى‌کند : « و الفقر عندالله مثل الشهاده » . ( بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار ، ج 69 ، ص : 50 ) در روایتى دیگر به ورود فقرا به بهشت پیش ازاغنیا و بدون حساب اشاره شده است . در روایتى از امام صادق‌علیه السلام مى‌فرماید : « ان فقراء المسلمین یتقلبون فى ریاض الجنه قبل اغنیائهم باربعین خریفا » . [ اصول کافى ، کتاب الایمان و الکفر ، باب فضل فقراء المسلمین ، حدیث اول ، ج 3 ، ص [ . 359 و سرانجام فقرا در قیامت محرومیت خود را از نعمتهاى دنیوى چنین اعلام مى‌کنند : « خدایا اهل دنیا در مادیات با همدیگر مسابقه گذاشتند ، با زنان ازدواج کردند ، لباسهاى نرم پوشیدند ، از طعامهاى لذیذ برخوردار شدند ، در خانه‌ها ساکن شدند و از بهترین مرکبها استفاده کردند ، خدایا به ما هم مانند آنها عطا فرما » . خداوند متعال در استجابت دعاى آنها مى‌فرماید که هفتاد مرتبه بالاتر از آنچه به اهل دنیا از ابتدا تا آخر دنیا دادیم ، به شمار عطا مى‌کنیم . « ولک ولکل عبد منکم مثل ما اعطیت اهل الدنیا منذ کانت الدنیا الى ان انقضت الدنیا سبعون ضعفا » ( اصول کافى ، ج 3 ، ص . 361 ) محمد بن حسین بن کثیر خزاز نیز نقل مى کند : قَالَ لِى أَ مَا تَدْخُلُ السُّوقَ أَ مَا تَرَى الْفَاکِهَهَ تُبَاعُ وَ الشَّىْءَ مِمَّا تَشْتَهِیهِ فَقُلْتُ بَلَى فَقَالَ أَمَا إِنَّ لَکَ بِکُلِّ مَا تَرَاهُ فَلَا تَقْدِرُ عَلَى شِرَائِهِ حَسَنَه امام صادق علیه السّلام بمن فرمود : ببازار نمیروى ؟ میوه‌هائى که بفروش میرسد و چیزهاى دیگرى را که دلت میخواهد نمى‌بینى ؟ گفتم : چرا . فرمود : بدان که در برابر هر چه مى‌بینى و نمیتوانى بخرى برایت حسنه‌ئى است . ( الکافى ، ج 2 ، ص 264 ) تذکار در اینجا باید به این نکته اشاره شود که از این روایتها تشویق به فقر به هیچ وجه استفاده نمى‌شود ، بلکه مراد روایت این است که اگر بنا به عللى انسان زندگى فقیرانه داشته باشد و نتواند خود را از آفت فقر - که در بعضى روایتها از آن به زمینه کفرتعبیر شده است - نجات دهد . از این بابت نباید خود و یا خداوند را مذمت کند ، چرا که عالم در همین دنیا خلاصه نمى‌شود . و برفهاى زمستانه آن آب خواهد شد تا دریچه بهارزندگى براى محرومان در فرداى دیگر گشوده شود . ( . ک : سایت حوزه ) ب - این نکته را هم توجه داشته باشیم که همه نعمت هایى که خداوند براى ما خلق کرده است ( چه کم و چه زیاد ) نوعى تفضل و جود است . در صورت تفضل بى عدالتى معنا ندارد . بى عدالتى در جایى معنا پیدا مى کند که مخلوق ذاتا حق بر عهده خدا داشته باشد و خداوند از حق او کم بگذارد . در حالى که مى‌دانیم هیچ مخلوقى ذاتا و مستقلا هنگام خلقت حقى بر خدا ندارد . در نتیجه ظلم و بى‌عدالتى هم معنا پیدا نخواهند کرد . به عبارت دیگر اگر خدا به کسى یک چشم بدهد و به دیگرى دو چشم باز هم نمى‌توانیم بگوییم خدا ظلم کرده چون خدا از اول که بدهکار ما نبوده است که بگوییم کوتاهى کرده است . و همچنین بى عدالتى در صورتى معنا پیدا مى‌کند که تکلیف انسان معلول و سالم و انسان فقیر و ثروتمند یکسان باشد ، در حالى که مى‌دانیم تکلیف هر کس به حسب ظرفیت و توانایى خود هست و در جهان دیگر بر حسب آنها مورد پاداش یا جزاء قرار خواهد گرفت در نتیجه بازهم بى‌عدالتى معنا ندارد . چون خداوند در تکلیف و در جزاء عدالت دارد . به طور کلى صرفا با توالد نسل بى عدالتى تحقق پیدا نمى‌کند . بى عدالتى در جایى معنا پیدا مى کند که مخلوق ذاتا حق بر عهده خدا داشته باشد و خداوند از حق او کم بگذارد . در حالى که مى‌دانیم هیچ مخلوقى ذاتا و مستقلا هنگام خلقت حقى بر خدا ندارد . ( البته با این وجود ، باز هم کمبودها و نقص‌هایى که ناخواسته بر انسان عارض شده است به نحو بهتر جبران خواهد شد و دیگر نمى‌توان هیچ گونه شبهه‌اى در مورد عدالت خدا داشت ) . در تکلیف و جزاء هم خداوند عدالت را رعایت مى‌کند . از این رو این مساله نمى تواند توجیهى براى خلقت مستقیم باشد . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image