حدیث «لایوم کیومک...» /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

اینکه در حدیث داریم: «لا یوم کیومک یا حسین» درست است که اهل بیت(علیهم السلام) برترین مخلوقات عالم هستند و تمام عالم به برکت وجو آنها به وجود آمده است اما از لحاظ ظاهری که بخواهیم بنگریم و از لحاظ اتفاقاتی که افتاده است مثلا الان فجایعی که در غزه به وقوع می پیوندد فکر نمی کنم چیزی کم از فجایع کربلا و عاشورا داشته باشد. این مطلب چگونه قابل توضیح است؟


تعبیر « لا یوم کیومک یا اباعبدالله » دارای سطوح معنایی گوناگونی است که به نحو اجمال به برخی از آنها اشاره می شود.1. حدّاقلّ تعداد قابل اعتنایی که برای لشکر کفر در کربلا گفته اند هفده هزار نفر است ، لذا نسبت یاران امام (ع) به لشکر کفر نسبت صد و هفتاد به یک بوده است که کمتر جنگی در جهان با این مشخّصه وجود دارد. 2. امام حسین و یارانش را دعوت به امارت نموده همّت به قتلشان بستند ؛ یعنی قتل این بزرگواران کشتن مهمان بود نه کشتن دشمن ، در حالی که در جنگهای دیگر چنین نیست. اگر امام حسین و یارانش در جنگ مستقیم با شامیان کشته می شدند فاجعه به این بزرگی نبود.3. امام حسین و یارانش را به نام دین و اسلام کشتند لذا صرف کشتن نبود بلکه تکفیر امام و یارانش نیز ضمیمه ی کار بود ؛ در حالی که در جنگهایی چون جنایت غزّه و بوسنی و امثال آن ، جنگ به نام دین نیست بلکه بر ضدّ دین است. یعنی امام حسین (ع) را کشتند به این جرم که معاذالله کافر شده اند امّا مردم غزّه و بوسنی و امثال آنها را می کشند به جرم اینکه مسلمانند. 4. با اینکه جریان عاشورا از حیث مدّت کوتاه بود ولی از نظر گوناگونی فجایعی که در آن رخ داده بی نظیر است. در این جریان ، محاصره ی غذایی بود ، آتش زدن خیمه ها بود ، کشتن پیر و جوان و کودک و نوزاد بود ، اهانت و توهین و تکفیر بود ، به اسارت بردن زنان و کودکان بود ، شکنجه به انواع گوناگون بود ، به نمایش گذاشتن اسراء بود ، زخم زبان بود ، مثله کردن شهیدان بود ، گرداندن سرهای شهیدان آنهم در کوچه و بازار بر سر نیزه بود ، تهدید و تطمیع بود ، خیانت خودی ها بود ، اسب بر جنازه ها تاختن بود ، رها نمودن کشتگان در وسط بیابان بود ، و ... اگر این نبرد کوتاه مدّت دقیق بررسی گردد ، معلوم می شود که به تنهایی اکثر فجایع دیگر جنگها را در خود جمع نموده است. 5. این نبرد شاید تنها جنگ دنیا باشد که در آن از طرف به ظاهر قوی و غالب کسانی به طرف مقابل پناه آورده اند. جریان پناهنده شدن حرّ و تنی از یارانش به لشکر به ظاهر کوچک امام حسین (ع) از شگفت انگیزترین جریانهای تاریخ است.6. جنگها دو قسمند : یا جنگ حقّ و باطلند یا جنگ باطل با باطل . البته حقّ و باطل نیز مراتب دارند. در بین جنگهای دنیا جنگهایی که یک طرف آن حقّ محض باشد بسیار کمند. و در بین چنین جنگهایی از حیث خلوص افراد ، هیچ جنگی با جریان عاشورا قابل مقایسه نیست. لذا در کلّ جنگهای دنیا هیچ جنگی به عنوان نماد نبرد بین حقّ و باطل شناخته نشده است الّا جریان عاشورا. و هیچ جریانی نیز در طول تاریخ این همه برکات نداشته و این همه در تحریک به مبارزه با ظلم و فساد مؤثّر نبوده است.7. جریان عاشورا به قدری از نظر تأثیر قوی است که تنها با بعثت نبی اکرم (ص) و قیام امام زمان (ع) قابل مقایسه است. چون با بعثت حضرت رسول (ص) اسلام حادث شد و با جریان عاشورا بقا یافت ؛ و با قیام امام زمان (عج) جهانی خواهد شد. لذا برخی اهل دقت گفته اند: « الاسلام محمّدیّ الحدوث و حسینیّ البقاء » 8. در کربلا کسانی کشته شدند که هر کدامشان یک امّت بودند. « إِنَّ إِبْراهیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ ـــــ ابراهیم(به تنهایى) امّتى بود مطیع فرمان خدا.» (النحل:120) در حالی که در کلّ غزّه و امثال آن شاید حتّی یک نفر به سان حرّ بن یزید ریاحی نیز نباشد کجا رسد کسی چون امام حسین (ع). خود آن حضرت نیز فرمودند: من اصحابی با وفاتر از شما سراغ ندارم. و در روایات است که اصحاب آن حضرت فقط با اصحاب امام زمان (عج) قابل مقایسه اند. 9. در امور انسانی ظاهر یک جنایت نیست که مهمّ است بلکه باید دید جنایت را چه کسی انجام می دهد و چه کسی مورد ظلم واقع می شود. در جنگ خندق وقتی علی (ع) در مقابل عمرو بن عبد ودّ قرار گرفت رسول اکرم (ص) فرمودند: «تمام اسلام در برابر تمام کفر قرار گرفته است » و درباره ی ضربت آن حضرت فرمودند: « ضربت علی در روز خندق افضل است از عبادت جنّ و انس» ؛ ظاهر امر یک شمشیر زدن بود ولی حقیقت امر اخلاصی بود که تا قیامت مشابه ندارد.یک وقت کسی حیوانی را به قتل می رساند که قبیح است و وقت دیگر انسانی را ؛ ظاهر هر دو عمل یکی است ولی قبح این دو قتل در ترازوی عقل یکسان نیستند. کما اینکه یک وقت کسی فردی بی سواد را می کشد و وقت دیگر دانشمندی بزرگ را ؛ این دو نیز در معیار عقل یکسان نیستند ؛ لذا واکنش مردم به این دو قتل به یک نحو نخواهد بود. گاه برادری سیلی بر صورت برادر کوچکش می زند و گاه سیلی بر صورت والدینش ؛ ظاهر هر دو کار یکی است ولی تفاوت عمق این دو عمل در ترازوی عقل از زمین تا آسمان است. یک وقت کسی دیوار خانه ای را خراب می کند و وقت دیگر ستون خانه را بر می کند. گاه شخصی چاقو در پای کسی می زند و گاه دیگر ، چاقو بر قلب او فرو می کند. امام قطب عالم امکان و ستون خیمه ی عالم خلقت و قلب پیکر عالم هستی و مظهر تامّ اسماء حقّ تعالی است. آنکه شمشیر بر امام معصوم می کشد بر روی بشری عادی شمشیر نکشیده بلکه بر روی خدا شمشیر کشیده است. صَالِحِ بْنِ سَهْل گفت از أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صادق (ع) شنیدم که این آیه را تلاوت فرمود « کُلُّ شَیْ ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ » و فرمود: نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل. امام معصوم طبق حدیث ثقلین عین قرآن است که از او جدایی ندارد ؛ لذا آنکه شمشیر بر امام کشد ، با کلام خدا به مبارزه برخواسته است. امام معصوم جنب الله است ، قلب الله واعی است ، یدالله است ، عین الله است و ... و اگر چنین کسی شهید شود خون او خون خداست ؛ از اینروست که در زیارت آن حضرت می خوانیم : « ... السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِهِ وَ الْوِتْرَ الْمَوْتُورَ ... » ( کامل الزیارات ،ص 176) . لذا شمشیر بر چنین کسی کشیدن در ترازوی عقل با هیچ فساد و باطلی قابل قیاس نیست. عظمت فاجعه ی عاشورا چنان بود که عالم ملک و ملکوت را داغدار نمود. طبق روایات فراوانی که شیعه و سنّی نقل نموده اند ، در برخی بلاد هر سنگی را بر می داشتند زیرش خون بود و تا شش ماه افق مغرب و مشرق به سرخی خون می نمود. تمام ملائک به تناسب وجودی خویش گریه می کردند. ــ ر.ک: منتهی الآمال ــ 10. کلمه یوم با کلمه نهار به یک معنی نیستند. نهار در مقابل لیل مقدار زمانی است که از طلوع شمس تا غروب طول می کشد. اصل زمان یک امتداد یکپارچه است که تقسیم حقیقی برنمی دارد. لذا همه ی تقسیمات آن اعتباری است. و برای چنین تقسیم اعتباری گزینش یک مقدار مقیاس الزامی است. و اوّلین مقیاسی که بشر انتخاب کرده است مقدار مدتی است که در آن مدت ، خورشید یک بار زمین را دور می زند ؛ یا به عبارت امروزی زمین یک بار به دور خود می چرخد. بشر نام این مقیاس را شبانه روز گذاشته و بقیه ی امور زمانی را با این مقیاس می سنجد. مثلاً هر ساعت یک بیست و چهارم شبانه روز است. یا یک هفته هفت شبانه روز است و... امّا دانشمندان فیزیک برای اینکه مقیاس دقیقتری در اختیار داشته باشند ، مدّت زمان ارتعاش اتم سزیم را واحد زمان قرار داده اند.امّا کلمه یوم مثل لیل و نهار ، تابع مقیاس نیست. گاه یک قرن را یوم واحد می گویند و گاه یک روز را و گاه یک عمر را ؛ حتّی به وقایع و به فصول نیز یوم اطلاق می شود. از اینجا معلوم می شود که یوم مقدار مشخصی از زمان نیست ؛ بلکه یوم ظرف ظهور امور است. و چون ظهور امور مادّی به تدریج و در طول زمان رخ می دهد ، لذا یوم در مورد زمان نیز به کار می رود. ولی در حقیقت فقط به عنوان ظرف ظهور امور زمانی وضع نشده است ؛ لذا این کلمه در قرآن کریم و روایات در امور غیر زمانی نیز به کار رفته است. با این مقدّمه عرض می شود که هر جریانی ظرف ظهور اراده ، علم و حکمت خداست و بلکه از منظر عرفان نظری هر پدیده ای مظهر و ظرف ظهور اسماء حقّ تعالی است. جریان عاشورا نیز یکی از ظروف ظهور اسماء حقّ تعالی بود ؛ امّا در این جهت هیچ حادثه ای با جریان عاشورا قابل قیاس نیست. خداوند متعال در کربلا با تمام اسماء جمال و جلالش جلوه نموده بود. امام حسین (ع) هر که را وصف آیینه نداشت از جرگه یارانش کنار گذاشت تا تنها کسانی بمانند که جز اسماء خدا را منعکس نکنند. خود آن حضرت مظهر تامّ اسماء الله بود و یاران آن حضرت هر کدام مظهر اوصافی از صفات انسان کامل بودند. امام خدا نما بود و یارانش امام نما. لذا هیچ یومی (ظرف ظهوری ) با یوم امام حسین (ع) قابل قیاس نیست. این بود که حضرتش فرمود: « أمّا بعد، فإنّی لا أعلم أصحابا خیرا منکم، و لا أهل بیت، أفضل و أبرّ من أهل بیتی، فجزاکم اللَّه عنّی جمیعا خیرا: امّا بعد، حقّا که من اصحابى بهتر از شما، و نه اهل بیتى برتر و نیکوکارتر از اهل بیتم نمى بینم، خداوند از من به شما پاداش نیکو دهد. » ( لهوف-ترجمه میر ابو طالبى،ص 134 ) و باز از همین جهت بود که حضرت زینب کبری عالمه ی غیر معلّمه فرمودند: « مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا ، هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلى مَضاجِعِهِم : من بجز زیبایی ندیدم ، اینان افرادى بودند که خداوند شهادت را بر آنان نوشته بود لذا آنان نیز به خوابگاه هاى خود رفتند» (اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 161) یعنی من در یوم عاشورا جز جمیل ندیدم. یعنی در پشت پرده ی عاشورا خدا بود که با اسم الجمیل تجلّی نموده بود. ارادة الله بود که در عاشورا به نحو اتمّ جلوه نموده بود تا عاشقانش در خونشان آغشته ببیند. البته این رویه ی باطنی قضیّه بود که یقیناً مشابه ندارد ؛ امّا حضرتش در ادامه حکم رویه ی ظاهری را هم بیان نموده خطاب به ابن زیاد لعین ، مظهر تامّ شیطان رجیم فرمودند: « ... وَ سَیَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنْ یَکُونُ الْفَلْجُ یَوْمَئِذٍ هَبَلَتْکَ أُمُّکَ یَا ابْنَ مَرْجَانَةَ... : و به همین زودى خداوند، میان تو و آنان جمع کند تا تو را بمحاکمه کشند بنگر تا در آن محاکمه پیروزى از آنِ که خواهد بود؟ مادرت به عزایت بنشیند اى پسر مرجانه .» ( اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 161) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image