اديان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

سلسله درويشي شاه نعمت الله ولي بر اين عقيده اند كه دين در دو بخش شريعت و طريقت مي باشد. و انسانها پس از تكميل شريعت نياز به يك مرشد و راهنما جهت سلوك الي الله دارند آيا اين عقيده صحيح است؟


شريعت در لغت به معناي «راه» است و در اصطلاح بر احكامي اطلاق مي شود كه خداوند براي بندگان خويش نهاده تا با ايمان و عمل به آنها سعادت دنيوي و اخروي را تأمين كند.[1]طريقت اصطلاح مخصوص صوفيان است. مجموع تعليماتي را كه سالك در خانقاه زير نظر مرشد و پير خانقاه مي بيند و راهي را كه در طي زمان براي رسيدن به حقيقت طي مي كند، طريقت نامند.[2]نه تنها فرقه نعمت اللهيه، بلكه اصل تصوف مبتني بر اينست كه شريعت به مثابه پوست است و طريقت مغز او مي باشد. و مي پندارند كه بعد از رسيدن به مرحله طريقت رعايت شرع لازم نيست. محمود شبستري در گلشن راز گفته است:تبه گردد سراسر مغز بادامگرش از پوست بخراشي گه خامولي چون پخته شد بي پوست نيكوستاگر مغزش بر آري بر كني پوستشريعت پوست، مغز آمد حقيقتميان اين و آن باشد طريقت[3]اين ادعا هيچگونه مبناي شرعي و عقلي ندارد و مورد قبول فقهاي عظيم الشأن شيعه نمي باشد به گونه اي كه برخي از فقهاي مدرسه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ به زبان آوردن كلمه طريقت و حقيقت و قول به عشق و مكاشفات عرفانيه و نظائر اينها را از بدعت هاي مهلكه شمرده اند.[4]به طور كلي مقررات اسلامي در سه بخش خلاصه مي شود:بخش عقايد كه علم كلام عهده دار تبيين آن مي باشد و لازم است انسان اصول اعتقادي را از راه، ايمان و اعتقاد تزلزل ناپذير به دست آورد.[5]بخش دوم، اخلاق است: در اين بخش دستوراتي بيان شده است كه وظيفه انسان را از نظر فضائل و رذائل اخلاقي بيان مي كند و علم اخلاق عهده دار بيان آن است.بخش سوم احكام، است كه مربوط به اعمال و رفتار خارجي انسان است و علم فقه عهده دار آن مي باشد.[6]عمل به وظائف سه گانه فوق موجب سعادت دنيا و آخرت بوده و عامل به اين امور مسلمان و مؤمن شمرده مي‌‌شود. در دين مبين اسلام بيش از اين از مردم خواسته نشده و رفتن به خانقاه و تحت نظر مرشد و پير قرار گرفتن كه آن را طريقت ناميده اند، در هيچ يك از منابع اسلامي به آن دستور داده نشده و از بدعتهايي است كه صوفيه پديد آورده اند.علامه طباطبايي در اين مورد مي گويد: «اگر دعواي آنها درست باشد يعني آنچه آنان مي گويد مغز دين و لب آن باشد و ظواهر ديني به منزله پوست روئي باشد. و نيز اگر اظهار و علني كردن مغز و دور ريختن پوست روي آن كار صحيحي بود، خوب بود آورنده شرع خودش اين كار را مي كرد، و مانند اين صوفيان به همه مردم اعلام مي نمودند تا همه مردم به پوسته اكتفا ننموده و از مغز محروم شوند.»[7]همو مي گويد: اكثريت متصوفه اين بدعت را پذيرفتند و همين معنا به آنها اجازه داد كه براي سير و سلوك اسم ها و آدابي كه در شريعت نام و نشاني از آنها نيست باب كنند و اين سنت تراشي همواره ادامه داشت، آداب و رسومي تعطيل مي شد و آداب و رسومي باب مي شد. تا كار به آنجا كشيد كه شريعت در يك طرف قرار گرفت و طريقت در طرف ديگر و برگشت اين وضع بالمآل به اين بود كه حرمت محرمات از بين رفت و شعائر دين تعطيل شد، يك مسلمان صوفي جايز دانست كه هر حرامي را مرتكب شود و هر واجبي را ترك كند. كم كم طائفه قلندر پيدا شدند و اصلاً تصوّف عبارت شد از من تشائي (دل بخواهي) و يك كيسه گدائي، و بعد هم به اصطلاح خودشان براي اينكه فاني في الله بشوند افيون و بنگ و چرس استعمال كردند.[8]در نتيجه بايد گفت جدايي شريعت از طريقت، قابل قبول نيست و اصلاً چيزي به نام طريقت وجود ندارد. اوامر و نواهي كه در شرع معين شده داراي مصلحت مي باشند و هيچ كس در هر مقام و مرحلة كه باشد از تكاليف شرعي معاف نيست. چون مقام عبوديت و بندگي اقتضاي تكليف را دارد. چطور ممكن است كه حقايق باطني و مصالح واقعي باشد، خداوند ظواهر را تشريع كند و آن ظواهر بندگانش را به آن حقايق نرساند؟[9] بنابراين اين ادعاي نعمت اللهيه كه مي گويد بعد از عمل به شريعت در مرحله طريقت نياز به مرشد و راهنما مي باشد تا سالك را هدايت كند، از اصل بي اساس و نادرست بوده و در هيچ يك از منابع اسلامي اشاره به آن نشده است و از ابداعات فرقه صوفيه مي باشد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. تحفة الاخيار، ملامحمد ظاهر قمي.2. سرچشمه تصوف در ايران، سعيد نفيسي.3. تشيع و تصوف، مصطفي كامل. .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image