دلایل ولایت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای / اجتماع و سیاست  / انقلاب اسلامی ایران / آیت الله خامنه ای /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

دلایل و شرایط ولی فقیه و علت انتخاب حضرت آیت الله العظمی خامنه ای به عنوان ولی فقیه، را توضیح دهید؟


کلیات ادله ای که راجع به ولایت فقیه است را قبول داریم منتها بعد از قبول کردن این مطلب؛ چرا فقط مقام معظم رهبری؟ و دلیل فقهی این مسئله چیست که با وجود آقایان دیگر چه دلیل شرعی وجود دارد که ایشان به عنوان ولایت فقیه باشند؟ آنچه این اشکال را تقویت می کند فتوای برخی از مراجع تقلید در مسئله رویت هلال است که برخی از مراجع معتقدند اگر مرجعی در مورد رویت هلال حکم کند بر بقیه مراجع نیز لازم الاجرا است. از این جمله چه می فهمیم؟ این که ولایت فقیه منحصرا در حضرت آیت الله العظمی خامنه ای نباشد؟ مقدمه از دیدگاه شیعه، ولایت فقیه در عصر غیبت ادامه ولایت امامان معصوم (ع) است؛ یعنی در عصر غیبت امام معصوم (ع)، مسئولیت اداره امور جامعه اسلامی بر عهده فقیهان خواهد بود و این شأن برای همه فقیهان ثابت است، اما زمانی که کسی از آنان اقدام به تشکیل حکومت کرد، تمامی فقیهان دیگر، ملزم به اطاعت از او هستند و دیگر جایز نیست که در امور مربوط به حکومت مداخله کرده و برای ولی فقیه ایجاد مزاحمت کنند. از طرفی می بایست بین اعلمیت در “ولایت فقیه”، با اعلمیت در مرجعیت تفکیک قائل شد. به تعبیری دیگر، مقصود از اعلم در “ولایت فقیه”، اعلم در مرجعیت نیست، بلکه مقصود از اعلم در این جا کسی است که علاوه بر مقام اجتهاد به اوضاع کشور و جهان هم، آگاهی کامل داشته باشد. دشمنان اسلام و ترفند های آنان را بشناسد و بتواند در وقت مناسب، تصمیم گیری نماید. از این جهت حضرت آیت الله العظمی خامنه ای به دلیل احراز این شرایط، از سوی اکثریت قاطع اعضای خبرگان، به عنوان بهترین و شایسته ترین فردی که قدرت و توانایی رهبری نظام را دارد تعیین شده است. معنای ولایت “ولایت” در زبان عربی از مادّه “وَلی” گرفته شده که این مادّه، به اعتراف لغت شناسان بزرگ عرب، یگانه و دارای معنای واحدی است. معنای “وَلی” نزدیکی و قرب است.[1] در زبان عربی، برای کلمه ولی سه معنای: دوست، دوست دار، یاور، و برای لفظ “ولایت”، افزون بر آنها،[2]دو معنای: سلطنت و چیرگی رهبری و حکومت ذکر شده است.[3] در زبان فارسی، برای لفظ ولی معانی متعدّدی از قبیل دوست، یار، صاحب، حافظ، آن که از جانب کسی در کاری تولیت دارد و برای ولایت معنای حکومت کردن، بیان شده است.[4] ولایت فقیه در عصر غیبت از دیدگاه شیعه، ولایت فقیه در عصر غیبت ادامه ولایت امامان معصوم (ع) است، همان گونه که ولایت آنها در امتداد ولایت نبی اکرم (ص) قرار دارد و حاصل آن، اعتقاد به این نکته است که در رأس جامعه اسلامی و در مقام مدیریت کلان آن، باید یک اسلام شناس قرار گیرد که اگر معصوم (ع) حضور داشت، شخص او و اگر نبود، فقیهان این مسئولیت را بر عهده خواهند داشت. این دیدگاه از نتایج پذیرش این نکته است که وظیفه اصلی حکومت از دیدگاه اسلام بسط ارزش ها و احکام الاهی در جامعه بوده و برای تحقّق چنین آرمانی نیاز است در بالاترین مصدر تصمیم گیری شخصی آگاه به دین قرار گیرد.[5] البته بدون شک این شخص باید از اوضاع خارجی نیز مطلع و توانایی اداره جامعه را نیز دارا باشد.[6] ولایت فقیه از منظر علماء شیخ صدوق، با سند معتبر از اسحاق بن یعقوب روایت کرده که می گوید: از محمد بن عثمان عمری(دومین نائب خاص امام عصر (عج) در غیبت صغری)خواستم تا نامه ای را که در آن برخی مسائل مشکل را پرسیده بودم به امام عصر (عج) برساند در پاسخ من این توقیع با خط مولای ما امام زمان(عج) آمده بود که از جمله در آن آمده است: “…و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا، فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیکم…”،[7]اما در باره رویدادها یی که پیش می آید، به راویان حدیث ما مراجعه کنید که ایشان حجت من بر شما هستند و من حجت خداوند بر شما هستم.[8] محقق کرکی می گوید: همه شیعیان اتفاق نظر دارند که فقیه عادل، امین، جامع الشرائط در فتوا که از آن به مجتهد در احکام شرعیه تعبیر می شود، از طرف ائمه هدا (ع) در زمان غیبت، در جمیع آنچه که نیابت در آن مدخلیت دارد، نیابت دارند.[9] پاسخ در پاسخ به بخش دوم و سوم سؤال شما لازم است به چند نکته اشاره کنیم: مرجعیت در فرهنگ شیعی، آمیزه ای از شأن افتا و ولایت بوده است و مراجع عظام، هم در احکام کلی الهی مردم را ارشاد می کردند و هم در مسائل جزئی اجتماعی زعامت آنها را بر عهده داشتند. و گاه حتی به قضاوت نیز می پرداختند.[10] همچنین در بحث تفکیک مرجعیت از رهبری لازم است روشن گردد که فقیه برای اداره جامعه اسلامی بر اساس معیارها و ارزش های دینی متصدی مقام رهبری می گردد، ولی “مرجعیت” به معنای فتوا دادن، امر دیگری است. با این وصف، نکته مرجعیت فقیه، تخصص او در فقه و توانایی او بر استنباط احکام الهی از منابع شرعی است. در حالی که نکته رهبری افزون بر این امر، توانایی در اداره جامعه بر اساس معیار ها و ارزش های اسلامی است. از این رو، امکان دارد کسی به دلیل توانایی بیشتر فقهی، در مرجعیت بر فقیه دیگر ترجیح داده شود،[11]ولی به جهت توانایی آن دومی بر اداره جامعه، او در امر رهبری بر این شخص رجحان داشته باشد.[12] در نظام اسلامی برای مسئله رهبری و ولایت فقیه دو شیوه متصور است: اوّل آن که ولایت و رهبری جامعه اسلامی توسط عده ای از فقها به صورت شورایی انجام شود، این حالت در صورتی است که همه شرایط رهبری در یک فقیه جمع نباشد. اما در صورت دوم، اگر همه شرایط در یک نفر از فقها جمع باشد؛ یعنی علاوه بر فقاهت، سایر شرایط رهبری را نیز دارا باشد، ولایت و رهبری به صورت فردی خواهد بود. از آن جا که مسئله رهبری و اداره جامعه اسلامی با نظم اجتماع ارتباط دارد و کثرت مراکز تصمیم گیری در آن موجب اغتشاش می شود و از سویی اطاعت از رهبر بر همگان، حتی سایر فقها واجب است، قاعده اقتضا می کند، رهبر یکی باشد، به ویژه که سرزمین و کشور از دید اسلام تعددی ندارد و سرزمین اسلام یگانه و کشور واحد تلقی می شود.[13] همچنین باید توجه داشت که منصب حکومت، که همان حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس است، به نحو عام، برای تمامی فقیهان ثابت است، ولی زمانی که یکی از آنان اقدام به تشکیل حکومت کند، تمامی فقیهان دیگر ملزم به اطاعت از او هستند و دیگر جایز نیست که در امور مربوط به حکومت مداخله کرده و برای ولی فقیه ایجاد مزاحمت کنند. دلیل این مطلب آن است که حاکم اسلامی، خدا و قانون او است و شخص پیامبر (ص) نیز به دستور خداوند، مأمور اجرای قانون الاهی است، چنان که خدای سبحان خطاب به او می فرماید: “لتحکم بین الناس بما اریک الله”[14] تو مبعوث شده ای تا در بین مردم حکومت کنی، ولی نه به میل خود، بلکه به آنچه خداوند از طریق وحی به تو نشان داده است. از این رو در نظام اسلامی مردم یک “ولیّ” بیشتر ندارند که همان خدا و دین او است و هیچ کس نمی تواند چیزی را از دین بکاهد یا بر آن بیفزاید و اگر فقیه عادل و آگاه به زمان و توانا، بر اداره کشور حکومت می کند، شخص فقیه حکومت نمی کند، بلکه شخصیت فقیه که همان فقاهت و عدالت و مدیر و مدبر بودن و شرایط برجسته رهبری است، حکومت می کند.[15] اما در پاسخ به این قسمت از سؤال شما که گفته اید: با وجود این همه مراجع چرا حضرت آیت الله خامنه ای ولی فقیه باشند؟ باید گفت بین اعلمیت در ولایت فقیه، با اعلمیت در مرجعیت تفکیک قائل شد، به تعبیری دیگر، مقصود از اعلم در ولایت فقیه، اعلم در مرجعیت نیست. حضرت علی (ع) می فرماید: “ایها الناس ان احق الناس بهذا الامر، أقواهم علیه و أعلمهم بامرالله فیه”؛ ای مردم! بدانید که سزاوارترین مردم به این امر (حکومت و ولایت) کسی است که در این کار قوی تر و به امر خداوند در حوزه رهبری جامعه، آگاه تر باشد”.[16] بنابراین، مقصود از اعلم تنها اعلم فقهی نیست، بلکه اعلم فی هذا الامر است؛ یعنی به اوضاع کشور و جهان آگاهی کامل داشته باشد تا با ارائه دقیق شرایط به احکام الاهی، بهتر بتواند احکام متناسب با شرایط موجود را کشف کند. دشمنان اسلام و ترفند های آنان را بشناسد و در وقت مناسب، تصمیم گیری نموده و به نحو شایسته اقدام کند. ولی فقیه در قانون اساسی طبق اصل یکصد و هفتم قانون اساسی: “پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (قدس سره الشریف) که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است”. مجلس خبرگان که از افراد خبره اسلام شناسِ منتخب مردم تشکیل شده است، وظیفه شناسایی فقیه جامع الشرایط برای رهبری را دارد.[17] منتخبان این مجلس در هر مقطع زمانی و دوره های مختلف، ممکن است شرایط رهبری را در شخص خاصی محرز بدانند، اما در این مقطع زمانی بر اساس تشخیص اکثریت قاطع خبرگان رهبری، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)، به دلیل دارا بودن شرایط لازم برای رهبری و احراز این شرایط، به عنوان بهترین و شایسته ترین فردی که قدرت و توانایی رهبری نظام را دارد، شناسایی و به مردم معرفی شدند. علاوه بر آن تأکید امام خمینی بر شایستگی ایشان برای رهبری نظام که توسط حجة الاسلام هاشمی رفسنجانی، از قول امام و در جمع اعضای خبرگان رهبری نقل شده: “در میان شما کسی است که شایسته رهبری است و شما در بن بست قرار نخواهید گرفت”.[18] و سخن امام (ره) که از قول مرحوم حجة الاسلام سید احمد خمینی نقل شده است که فرمودند: ایشان (آقای خامنه ای) شایسته رهبری است. را نمی توان نادیده انگاشت. به جهت رفع اشکال شما در باره فتوای حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره)، توضیحی کوتاه در بیان تفاوت مفهوم “فتوا” و “حکم” لازم است: فتوا عبارت است از: مراجعه مجتهد به منابع دین برای استنباط حکم جهان شمول دین در یک زمینه که حکم مزبور صرفاً در اختیار مقلدان قرار می گیرد. اما حکم زمانی است که رهبر با توجه به احکام کلی الهی و نظام های اسلامی و با التفات و دقت در شرایط موجود، وظیفه ای را نسبت به مسئله ای خاص برای همگان یا گروهی از افراد یا فرد خاصی مشخص می کند. از نگاه شارع، اطاعت از فتوای فقیه جامع الشرایط، مانند پیروی از احکام رهبر و ولی امر لازم و مشروع است، با این تفاوت که فتوای فقیه برای خود او و مقلدانش لازم الاتباع است، در حالی که همگان باید از حکم رهبر اطاعت کنند.[19] .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image