ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

اهل سنت با کدام آیات قرآن بر فضايل ابوبکر استدلال نموده و چگونه آن فضايل رد مي شود؟


دانشمندان اهل سنت در کتاب هاي تفسيري، کلامي و روايي شان فضائلي زيادي را براي خليفه اول بيان نموده اند. تا بدين وسيله برتري او را نسبت به ديگران پس از رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اثبات نمايند. اين فضائل از ديدگاه اهل سنت مستند به آيات و روايات مي باشد. که ما در اين نوشتار مهم ترين اين مستندات را از آیات قرآن کریم ذکر نموده و به دور از پيش داوري و تعصب به نقد و بررسي آنها مي پردازيم: 1. آيه چهل سوره توبه که به آيه غار معروف است و درباره داستان هجرت نبي گرامي اسلام از مکه به مدينه و همراهي ابوبکر با ايشان در اين سفر سخن مي‌گويد و چنين مي فرمايند: إِلاَّ تَنصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ کفَرُواْ ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللّهَ مَعَنَا فَأَنزَلَ اللّهُ سَکينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَّمْ تَرَوْهَا. يعني اگر او را ياري نکنيد خداوند او را ياري کرد آنگاه که کافران او را از مکه بيرون کردند در حالي که دومين نفر بود «يعني يک همراه بيشتر نداشت» در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همراه خود مي گفت غم مخور خدا با ماست «اين موقع خدا سکينه و آرامش خود را بر او فرستاد و با لشکرهاي که نمي ديديد او را تقويت نمود. مفسرين اهل سنت مانند طبري، ابن جوزي، فخر رازي و... و نيز محدثين آنها مانند بخاري، مسلم، نسائي و... عموما در کتاب ها و آثار خود براي فضيلت ابوبکر به اين آيه شريفه استناد کرده اند و به نکاتي از آيه شريفه استدلال نموده اند که مهم ترين آنها بدين شرح است: الف) تعبير ثاني اثنين که در آيه شريفه آمده دلالت دارد بر اين که ابوبکر ثاني و دوم آن حضرت است و کسي در مرتبه ثاني پيامبر باشد حتما بر ديگران فضيلت دارند. ب) اذ يقول لصاحبه، که به روشني دلالت دارد بر اين که ابوبکر در اين سفر پر خطر صاحب و همراه رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بوده است پس در همراهي و صحابي بودن ابوبکر جاي ترديد وجود ندارد. ج) خطاب پيامبر به ابوبکر که فرمود: لا تحزن ان الله معنا. که مي رساند، خدا با پيامبر و ابوبکر بوده است و کسي که خدا با اوست حتما بر ديگران برتري و فضيلت دارد. هـ) عبارت: فانزل الله سکينتة عليه را، برخي مفسرين اهل سنت مانند فخر رازي در مورد ابوبکر دانسته اند و گفته اند کسي که خدا با نزول سکينة بر او عنايت نموده حتما داراي فضيلت و مقام ارجمند است. نکاتي که در نقد اين فضائل قابل توجه مي باشند عبارتند از: نکته اول: تعبير ثاني اثنين که در آيه آمده است فقط بر اين دلالت دارد که ابوبکر در غار ثاني و دوم شخص بوده در کنار رسول اکرم. نه در فضائل و مراتب معنوي. از هيچ جاي آيه نمي توان استفاده کرد که ابوبکر در فضائل و کمالات ثاني و دوم پيغمبر بوده است و صرف ثاني بودن پيغمبر در غار هيچ فضيلتي براي او محسوب نمي شود. به علاوه اگر ثاني شدن در غار فضيلت مي بود، بايد ابوبکر افضل از پيامبر باشد زيرا خداوند پيغمبر را ثاني و دوم ذکر نموده چون وصف ثاني اثنين مربوط به پيغمبر است يعني در هنگام خروج از مکه پيغمبر ثاني و دوم شخص بوده و شخص اول ابوبکر بوده. پس طبق استدلال اهل سنت پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در فضيلت نيز بايد دوم ابوبکر باشد. که اين را هيچ مسلماني بر نمي تابد. بنابراين صرف ثاني بودن در غار فضيلتي براي خليفه محسوب نمي گردد. نکته دوم: که خواسته اند نفس مصاحبت و همراهي ابوبکر را در اين سفر، فضيلتي براي او به حساب آورند با استناد به عبارت «اذ يقول لصاحبه» که در آيه آمده است. بايد عرض کرد: کلمه صاحب در لغت عرب مطلقا به معناي هم نشين و هم سفر است، اعم از هم نشين و همسفر خوب يا بد. چنان که در آيه 37 سوره کهف در داستان آن دو نفر که يکي با ايمان بود و ديگري بي ايمان چنين مي خوانيم: قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَکفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَک مِن تُرَابٍ رفيقش به او گفت آيا به خدايي که تو را از خاک آفريده کافر شدي؟ که در اينجا نيز تعبير صاحب و رفيق آمده در حالي که از نظر ايمان و فضيلت هيچ سنخيتي بين آن دو نبوده. بنابراين صرف مصاحبت و همراهي ظاهري دليلي بر خوبي و فضيلت نيست. نکته سوم: تعبير لا تحزن ان الله معنا. که مي رساند، خدا با رسولش و ابوبکر بوده. نه تنها دلالت بر فضيلت ابوبکر ندارد بلکه مشعر بر منقصت اوست. زيرا اين تعبير مي رساند که خليفه دچار هراس و اندوه بوده که اين، از ضعف اراده و ايمان وي حکايت مي کند وگرنه نبايد در راه خدا دچار ترس و اندوه مي شد تا مخاطب به خطاب لا تحزن نمي گرديد. نکته آخر: ضمير عليه در جمله «فانزل الله سکيته عليه» نمي تواند به ابوبکر برگردد. زيرا وحدت سياق آيه شريفه آن را نفي مي کند چون همه ضماير موجود در آيه به رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر مي گردد مانند ضماير: تنصره، نصره، اخرجه، لصاحبه و ايده. و به حکم وحدت سياق آيه ضمير «عليه» نيز بايد به ايشان برگردد و معنا ندارد از ميان همه اين ضماير فقط ضمير عليه به ابوبکر بر گردد. بنابراين از آيه فوق نمي توان فضيلتي، براي خليفه اول استنباط نمود بلکه در آيه اشاراتي بر نقص و ضعف وي مي باشد زيرا ايشان دچار ترس و اندوه بوده است و از طرف ديگر خدا سکينه را تنها بر پيامبر نازل فرمود نه برهر دو چون اگر بر هر دو نازل مي شد بايد مي فرمود: فانزل الله سکينته عليهما. 2. دومين آيه که مفسرين اهل سنت، شأن نزول آن را در مورد ابوبکر دانسته اند، آيات 17 و 18 سوره ليل است که مي فرمايد: وَسَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَي الَّذِي يُؤْتِي مَالَهُ يَتَزَکّي؛ و پاك‏رفتارتر [ازين مردم‏] از آن دور داشته خواهد شد، همان كه مالِ خود را مى‏دهد [براى آنكه‏] پاك شود.» فخر رازي مي گويد: مفسرين اهل سنت عموما معتقدند که منظور از «اتقي» در آيه شريفه ابوبکر است و هم چنين جرجاني در شرح مواقف مي گويد: همه علماء اهل سنت قائلند که آيه فوق درباره ابوبکر نازل شده و بعد چنين استدلال مي کند! پس ابوبکر با تقوا ترين مردم بوده است وهر که با تقوا ترين باشد گرامي ترين مردم در نزد خدا است. به مصداق آيه «ان اکرمکم عندالله اتقيکم؛ در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست‏». واقعيت آن است که در شأن نزول آيات فوق حتي در ميان خود مفسرين اهل سنت سه قول وجود دارد. قول اول مي گويد آيات ذکر شده درباره همه مؤمنين نازل شده است. قول دوم: شأن نزول اين آيات را داستان ابودحداح مي‌داند که آيات نخستين سوره ليل درباره اوست. قول سوم شأن نزول را ابوبکر مي داند. و اين قول سوم روايتش ضعيف است. زيرا در سند آن مصعب بن ثابت بن عبدالله فرزند زبير قرار دارد. و عداوت آل زبير با ائمه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ معروف است. حتي خود عالمان اهل سنت مانند احمد حنبل و ابو حاتم «مصعب بن ثابت» را تضعيف کرده اند. امّا از حيث دلالت نيز آيه شريفه با استدلال اهل سنت تناسب ندارد. زيرا کلمه «اتقي» در آيه به معناي با تقوا ترين مردم نيست بلکه به معناي متقي است. چون اگر به معناي با تقوي ترين باشد با مقام رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سازگاري ندارد از آن رو که آيات فوق در زمان حيات و حضور رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نازل شده و اگر «اتقي» به معناي با تقواترين مردم باشد بدين معنا خواهد بود که شخص مورد نظر آيه «ابوبکر يا غير او» حتي از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نيز با تقوا تر باشد که اين اصلا قابل قبول نيست. بنابراين آيه شريفه به حسب مدلولش عام است و اختصاص به شخص و طائفه اي خاص ندارد. دليل بر آن اين است که کلمه «اتقي» با جمله «الذي ماله» توصيف شده و معلوم است که توصيف امري است عمومي. پس در آيه شريفه نمي فرمايد که فقط يک نفر که با تقوا ترين مردم است از آتش جهنم نجات پيدا مي کند و اگر مصداق «اتقي» در آيه شريفه فقط ابوبکر باشد معنايش اين خواهد بود که از ميان همه مردم تنها کسي که وارد جهنم نمي شود ابوبکر است و ديگران همگي وارد جهنم خواهند شد. 3. آيه ديگري که به آن استناد کرده اند آيه چهارم سوره تحريم است که مي فرمايد: إِن تَتُوبَا إِلَي اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلَائِکةُ بَعْدَ ذَلِک ظَهِيرٌ؛ «اگر [شما دو زن‏] به درگاه خدا توبه كنيد [بهتر است‏]، واقعاً دلهايتان انحراف پيدا كرده است. و اگر عليه او به يكديگر كمك كنيد، در حقيقت، خدا خود سرپرست اوست، و جبرئيل و صالح مؤمنان [نيز ياور اويند] و گذشته از اين، فرشتگان [هم‏] پشتيبان [او] خواهند بود». که گفته اند منظور از صالح المؤمنين ابوبکر مي باشد. به اتفاق مفسرين شيعه و سني، شأن نزول اين آيه شريفه و آيات قبل از آن، حفصه دختر عمر و عايشه دختر ابوبکر دو تن از همسران پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي باشند. که خود داستان جالب و مفصلي دارد اجمالش بدين قرار است که عايشه و حفصه در يک تباني و توطئه عليه رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ سرّي از اسرار آن حضرت را فاش نمودند که باعث رنجش خاطر آن حضرت گرديد و در روايات آمده رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در حدود يک ماه از همسران خود کناره گرفته و حتي تصميم بر طلاق آنها گرفتند. به دنبال اين جريان بود که آيات نخستين سوره تحريم و از جمله آيه فوق الذکر نازل شد و با لحن تند و عقاب آميز به آن دو زن هشدار مي دهد که دست از توطئه بر عليه رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بردارند و توبه نمايند و اگر باز هم بر آزار پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اتفاق نمايند خدا و جبرئيل امين و مردان صالح با ايمان يار و مددکار رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است. حال چگونه ممکن است، صدر آيه در توبيخ و سرزنش عايشه سخن بگويد و ذيل آيه از پدر او تمجيد نمايد با توجه به علاقه و وابستگي شديد که ميان اين دختر و پدر وجود داشته است. و به شهادت تاريخ در تمام مراحل بيعت و خلافت با همديگر هم داستان و پشتيبان بوده اند. به همين دليل است که برخي از مفسرين اهل سنت نتوانسته اند حقيقت را کتمان کنند و لب به اعتراف گشوده اندکه منظور از صالح المؤمنين فقط حضرت امير المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ است مانند آلوسي در روح المعاني، و حسکاني در شواهد التنزيل که از سيزده طريق روايت مي کند که منظور از صالح المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ است. به علاوه اين که از نظر مفسرين شيعه و روايات منقول از اهل بيت ـ عليهم السلام ـ ، منظور از صالح المؤمنين علي ـ عليه السلام ـ است نه ابوبکر. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image